پاسخهای برگزیده مسابقه شماره یک قطبنما-خانم سلیمه رئیسی
همانطور که در اطلاعرسانی اولیه نانومچ در خصوص طرحهای برگزیده مسابقه شماره یک قطبنما اعلام گردید در میان پاسخهای متنوع ارائه شده توسط شرکتکنندگان، سه پاسخ که توسط «خانم سما صفرلو»، «سلیمه رئیسی» و «مریم نوری» ارائه گردیده بود، به عنوان طرحهای پیشنهادی برگزیده انتخاب گردید. نکته جالب توجه در پاسخ ارائه شده توسط خانم رئیسی به عنوان یکی از پاسخهای برگزیده مسابقه، در نظر گرفتن مراحل مختلف راهاندازی کسب و کار از جمله انتخاب ایده، بازار محصول تولید شده از ایده، روش بهینه برای دستیابی به محصول، دریافت بازخورد اولیه از مشتریهای محتمل، ثبت شرکت، ساخت نسخه کاملتر محصول و جذب سرمایه است. در این قسمت پاسخ خانم رئیسی تقدیم حضور میگردد:
چند سالی هست که این موضوع ذهن خیلیها رو به خودش مشغول کرده؛ هم دانشجوهای رشتههای مختلف، هم اساتید دانشگاهها و هم مسئولین مختلف در سازمانهای مرتبط. چطور میتونیم تحقیقاتی که در دانشگاهها انجام میشه و سالیان سال بهترین سرمایه زندگیمون یعنی عمرمون رو برای پیشرفتش صرف میکنیم، ازش کسب درآمد کنیم، نه اینکه تنها بشه چندتا کتاب و مقاله گوشهی کتابخونههای شخصی و دانشگاهی؟ موضوع پایاننامه چگونه تعریف شود که قابلیت تجاریسازی داشته باشد؟
موثرترین و مهمترین نکته این هست که بررسی کنیم آیا این پژوهش اصلاً میتونه یه ایده خوب تجاری باشه؟ برای اینکار باید موارد زیر به دقت بررسی بشن.
- اولین کار تحقیق در رابطه با ایده هست. باید ببینیم آیا فرد دیگری مشابه آن را قبلاً انجام داده یا نه؟ چه مشکلاتی در حین انجام کار داشته؟ آیا برای حل این مشکلات موفق بوده؟ چقدر خوب تونسته مردم رو به خودش جلب کنه و مشتری داشته باشه؟
- تحقیق کنیم چیزی که در نتیجه ایده ما قراره ساخته و تبدیل به محصول بشه، به اندازه کافی در بازار مشتری داره؟ این ایده چه مشکلی از مردم حل میکنه؟ چه نیازی از نیازهای اونها رو برطرف میکنه؟ از همه مهمتر اینکه آیا اصلاً مردم چنین نیازی دارن یا اینکه این فقط تصور ما هست که این ایده در راستای یک نیاز هست؟
- کوچکترین شکلی که میتونیم ایده رو اجرایی کنیم باید مشخص بشه. یعنی چطور میشه با صرف کمترین هزینه و بدون ساختن زیرساختها و سیستمهای اتوماتیک یک نمونه اولیه از محصول و یا سرویس مورد نظر رو بسازیم؟ برای اجرای کوچکترین نمونه از اون، چه پیشنیازهایی لازم داریم؟ این پیش نیازها میتونن تخصص و مهارت، نیروی کار، ابزار و سخت افزار و غیره باشن.
- پس از اینها وقت اون هست که چیزی رو که ساختیم به افرادی که فکر میکنیم به اون نیاز داشته باشن، ارائه کنیم و ببینیم عکسالعمل اونها چیه؟ باید ببینیم آیا حاضرن برای اون پول خرج کنن؟ بعضی وقتها افراد اونقدر به اون محصول نیاز دارن که همون نمونه اولیه رو که خیلی هم کامل نیست حاضرن بخرن یا نمونههای کامل شده رو پیشخرید میکنن. بعضیها هم ممکن هست توجهشون جلب بشه و منتظر میمونن تا محصولمون کامل بشه. اگه این افراد به اندازهای که تصور میکردیم زیاد بودن حالا میتونیم با اطمینان کامل سراغ محصول یا سرویس مورد نظرمون بریم.
- در این زمان باید یک شرکت ثبت کنیم و برای ساختن اون نسخه کاملتر نیاز به سرمایه داریم که این سرمایه رو یا باید خودمون به شکل خانواده و دوستان و اساتید دانشگاه جور کنیم یا به کمک شرکتهای سرمایهگذاری (که در ازای درصدی از سود حاضر به همکاری میشن).
- در غیر این صورت باید برگردیم به عقب و ببینیم کدوم تصورات ما با واقعیتهای بازار فرق داشته. چه تغییراتی در ایده باید داده بشه تا هم به عنوان نیاز شناخته بشه و هم مشتری داشته باشه.
متأسفانه پژوهشها و رسالهها و پایاننامههایی که در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی در حال انجام هست، قادر به پاسخگویی همه و یا برخی از موارد بالا نیستند و یا اینکه نه دانشجوها و نه اساتید خیلی از موارد بالا رو اصلا مدنظر قرار نمیدن. تصور اشتباهی که آن ایده یک نیاز هست؛ در حالی که در واقعیت مشتری برای خرید این محصول وجود نداره. از طرفی برخی از افراد هیچگونه شناختی از بازار و هیچگونه تمرکزی بر مشتری ندارن. عدم تناسب با فرهنگ و سیاستگذاریها و عدم بومیسازی ایدهها و در نهایت دیربازده بودن و زمانبر بودن فرآیند تجاریسازی برخی از ایدهها از جمله مشکلاتی هست که مدنظر قرار نمیگیرن. روشی که در بالا ارائه کردم به نظر میرسه کم خطرترین و کم ریسکترین روشی هست که میتونیم از موفقیت یک ایده بدون صرف هزینه و زمان زیاد مطمئن شویم.
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.