محدودیتها و موانع نوآوری باز در پارکهای علم و فناوری
مقدمه
نوآوری باز را میتوان استفاده هدفمند از جریانهای ورودی و خروجی دانش دانست که میتواند فرآیند نوآوری در سازمان را تسریع بخشد. با وجود تمامی مزایا و منافعی که نوآوری باز میتواند به همراه داشته باشد، بسیاری از بنگاههای اقتصادی، با محدودیتهایی در زمینه مشارکت در فرآیند نوآوری باز مواجه هستند. همین محدودیتها، موجب میشود تا تمایل به رویکردهای بسته نوآوری و تأکید بر منابع داخلی جهت توسعه نوآوری، در دستور کار سازمان قرار گیرد. باید اذعان نمود که با وجود فراگیر شدن مفهوم نوآوری باز در طی سالهای اخیر و استقبال چشمگیر شرکتهای فناور بزرگ و کوچک از آن، درک عوامل و فاکتورهایی که میتوانند نوعی محرک انگیزشی در استفاده از نوآوری باز محسوب شوند، ناقص است.
از سوی دیگر، نوآوری باز همچون دیگر مفاهیم و موضوعات مرتبط با نوآوری، در اکوسیستمهای نوآوری و محیطهایی که بیشتر با این موضوعات سروکار دارند، از اهمیت بالاتری برخوردار است. یکی از این محیطها، پارکهای علم و فناوری است که شرکتهای مستقر را قادر میسازد تا در یک سیستم باز، از شبکهای از قابلیتها و ظرفیتهای فناورانه بازیگران متعددی، نظیر دانشگاهها، آزمایشگاههای تحقیقاتی، استارتآپهای مبتنی بر فناوریهای پیشرفته، شرکتها و صنایع کوچک و متوسط و نیز شرکتهای بزرگ صنعتی، بهرهمند شوند. بدیهی است که در چنین فضایی، نوآوری باز بهتر میتواند بروز یافته و مورد استفاده بازیگران موجود در شبکه قرار گیرد.
نظر به اهمیت و جایگاه پارکهای علم و فناوری، در رشد و توسعه کشورها و نیز نقش نوآوری باز در تسریع فرآیند نوآوری در شرکتهای مستقر در پارکهای علم و فناوری، در نوشتار حاضر، سعی خواهد شد تا پس از مرور اجمالی پارکهای علم و فناوری و مفاهیم و تعاریف مرتبط با نوآوری باز، برخی از مهمترین موانع و محدودیتهای نوآوری باز در پارکهای مذکور را مورد بررسی و تجزیهوتحلیل قرار دهیم.
نوآوری باز، پدیدهای نوین در فضای رقابتی امروز
یکی از ویژگیهای قابلتوجه در فضای رقابتی حاضر، روند رو به رشد رقابتهای بینالمللی است که موجب میشود تا شرکتها و بنگاههای اقتصادی، در شرایطی از عدم قطعیت و نگرانی مداوم پیرامون از دست دادن سهم بازار خود، قرار داشته باشند. در چنین شرایطی، یکی از مهمترین ابزارهایی که همچون یک سلاح کارآ میتواند به بقا و موفقیت شرکتها کمک نماید، نوآوری است. نوآوری با معرفی فناوریهای جدید، کاهش هزینههای تولید، تسریع فرآیند تولید، بهبود قابلتوجه ویژگیهای محصول و ...، موجب میشود تا از رقبای خود پیشی گرفته و بازار را برای مدتی محدود، در انحصار خود قرار دهیم. بدیهی است که این وضعیت، به مدت محدود امکانپذیر بوده و با معرفی نوآوری جدید، نظم و ساختار شکلگرفته در بازار، بر هم خورده و صاحب نوآوری جدید، در موقعیت انحصار بازار قرار خواهد گرفت.
نوآوری علاوه بر اثرگذاری بر موفقیت و بقای شرکتهای مختلف، به رشد و توسعه جوامع نیز کمک میکند. کاهش هزینههای تولید و به تبع آن، کاهش قیمت نهایی محصولات، میتواند کاربران و مصرفکنندگان نهایی را نیز منتفع سازد. با توجه به نقش کلیدی نوآوری در موفقیت سازمانهای مختلف، بهویژه شرکتهای فناور و نیز، اثرگذاری نوآوری بر رشد اقتصادی و رفاه عمومی، هرگونه بسترسازی که به تسریع در فرآیند نوآوری و ارتقاء نرخ آن کمک نماید، یک اقدام بسیار ارزنده خواهد بود.
یکی از روندهای محسوس در زمینه نوآوری و رویکرد شرکتها به آن، حرکت تدریجی از «نوآوری بسته» به سوی مفهوم نوین «نوآوری باز» است. نوآوری بسته یا «Close Innovation»، به نوعی از نگاه اشاره دارد که موفقیت را در گرو اعمال کنترل بر فرآیند نوآوری میداند. بر پایه این دیدگاه، شرکتها میبایست ایدههای خلاقانه خود را خلق نموده و آنها را توسعه دهند. ساخت محصول یا ارائه خدمت نهایی بر پایه ایده اولیه و عرضه آن به بازار، حلقه بعدی از فرآیند نوآوری و تجاریسازی محسوب میشود. به معنای بهتر، در نوآوری بسته، تمامی فرآیندهای نوآوری، شامل ایدهپردازی، فعالیتهای مرتبط با حفاظت از ایده (ثبت اختراع و ...)، طراحی و ساخت، تولید، بازاریابی و فروش، در داخل مرزهای شرکت و منحصراً از طریق منابع داخلی انجام میگیرد. بدیهی است که محدودیت در منابع مالی و دانشی و همچنین پیچیدگیهای مرتبط با محصولات فناورانه، فرآیند نوآوری در سازمان را با چالشها و مخاطرات متعددی مواجه میسازد. مجموعه محدودیتهای فوق، موجب شده است تا انگیزه برای همکاریهای فناورانه و توسعه نوآوری، با تکیه بر امکانات، منابع و توانمندیهای دیگر سازمانها، بهشدت افزایش یابد. اینجا است که نوآوری باز یا «Open Innovation» پا به عرصه میگذارد.
نوآوری باز، بر این اصل بنیادین استوار شده است که ایدههای باارزش، میتوانند از درون یا بیرون شرکت، سرچشمه گرفته و تجاریسازی آنها نیز در داخل یا خارج سازمان، قابلیت انجام خواهد داشت. در این پارادایم نوین که در سال 2003 میلادی، توسط «هنری چسبرو» معرفی شده است، شرکتهای فناور ضمن باز کردن حصارهای حائل بین دانش سازمانی و بیرون، منافع و ریسکهای ناشی از این حرکت را به صورت توأمان میپذیرند.
برخلاف تصور غالب که نوآوری باز را یک جریان یکسویه ایدههای نوآورانه از بیرون به داخل سازمان میدانند، این مفهوم، جریان یافتن دانش و فناوری به بیرون از سازمان را نیز شامل میشود. در واقع، نوآوری باز زمانی به صورت کامل انجام میگیرد که جریانهای ورودی و خروجی دانش و فناوری، به صورت همزمان رخ دهند. بر این اساس، رویکردهای اصلی نوآوری باز به صورت زیر خواهد بود:
1. فرآیند خارج به داخل: ارتقاء دانش سازمانی از طریق بهرهگیری از منابع بیرونی، اعم از تأمینکنندگان، مشتریان، رقبا و دانشگاهها
از مهمترین روشهای نوآوری باز با تأکید بر انتقال دانش و فناوری از بیرون به داخل سازمان، میتوان به خرید فناوری از منابع خارجی (داراییهای فکری حفاظتشده نظیر پتنت یا حق کپیرایت)، اخذ مجوز بهرهبرداری از فناوری، سرمایهگذاری مشترک جهت توسعه و تجاریسازی فناوری، سرمایهگذاری بر فناوریهای نوظهور که اصطلاحاً سرمایهگذاری مخاطرهپذیر خوانده میشود، خرید خدمات تحقیق و توسعه از سازمانهایی مانند دانشگاهها و مؤسسات تحقیقات عمومی (برونسپاری قراردادهای تحقیق و توسعه)، اکتساب شرکتها و یا ادغام با شرکتهای دارای فناوریهای نوظهور، مشارکت دادن مشتریان در فرآیندهای نوآوری و در نهایت، همکاری با شرکای خارجی جهت اکتساب دانش یا فناوری (شبکهسازی خارجی) اشاره نمود.
2. فرآیند داخل به خارج: کسب سود از طریق ارائه ایدههای نوآورانه به بازار، واگذاری حقوق مالکیت فکری و تجاریسازی فناوری از طریق انتقال ایده به محیط بیرونی
از مهمترین روشهای نوآوری باز درون به بیرون، میتوان به فروش فناوریهای داخلی از طریق ارائه آنها به بازار (داراییهای فکری حفاظتشده، نظیر پتنت و ...)، اعطای مجوز بهرهبرداری از فناوریهای درونی به شرکای خارجی، معرفی فناوریهای داخلی بدون توجه به منافع مالی مستقیم کوتاهمدت با هدف توسعه فناوری از سوی دیگر بازیگران فعال در بازار و بهرهمند شدن شرکت از توسعههای آتی آن و نیز، خلق شرکتهای جدید مبتنی بر دانش داخلی و حمایت از آنها از سوی شرکت مادر (شرکتهای زایشی)، اشاره نمود. لازم به ذکر است، شرکتهایی که بر فرآیندهای درون به بیرون نوآوری باز تأکید دارند، به دنبال تجاریسازی سریعتر فناوری از طریق منابع بیرونی دارای قابلیت و توانمندی هستند. این دسته از شرکتها، بیشتر بر توسعه فناوری بدون اصرار بر بهرهبرداری نهایی از آن متمرکز بوده و معمولاً در ازای دریافت حق امتیاز، داراییهای فکری حفاظتشده حاصل از نوآوریهای داخلی خود را، به صورت قراردادهای واگذاری حق بهرهبرداری از مالکیت فکری، واگذار میکنند.
از زمان معرفی مفهوم نوآوری باز تاکنون، تغییر و تحولات متعددی در زمینه نحوه استفاده از آن، از سوی شرکتهای مختلف رخ داده است. روندهای کلیدی نوآوری باز در یک دهه اخیر، شامل رسوخ آن از صنایع پیشرفته به دیگر صنایع، فراگیر شدن در فعالیتهای تحقیق و توسعه و توسعه محتوایی (از محصول به خدمت) است. در طی این سالها، فرآیند نوآوری باز، به طور روزافزون در صنایع مختلف مورد استفاده قرار گرفته و دیگر منحصر به صنایع پیشگام، نظیر نرمافزار، الکترونیک، ارتباطات، داروسازی و فناوریهای زیستی نیست. علاوه بر این، نوآوری باز که عمدتاً از صنایع و حوزههای فناوری پیشرفته آغاز شد، در دیگر بخشهای صنعتی که شامل فناوریهای سطح پایین هستند نیز بکار گرفته میشود. این تغییر محسوس، در زمینه اندازه شرکتهای فعال نیز به چشم میخورد. در حالی که در ابتدای امر، نوآوری باز از سوی شرکتهای بزرگ و بینالمللی بکار گرفته میشد، امروزه طیف وسیعی از بنگاههای کوچک و متوسط نیز به سوی استفاده از نوآوری باز متمایل شدهاند. نکته مهم دیگر، به تغییر محتوایی نوآوری باز میگردد. در گذشته، تحقیقات پیشین و مشارکتهای مبتنی بر نوآوری باز، عمدتاً بر فرآیند و محصول متمرکز بود که اخیراً پتانسیلهای عظیم بخش خدمات در استفاده از نوآوریهای مختلف نیز مورد توجه قرار گرفته است.
پارکهای علم و فناوری و نقش آنها در ارتقاء نوآوری
پاركهای علم و فناوری، بهعنوان یکی از نهادهای اجتماعی مؤثر در امر توسعه فناوری و به تبع آن، توسعه اقتصاد دانشمدار و اشتغالزايی تخصصی، مورد توجه بسياری از كشورهای جهان واقع شده است. پاركهای علم و فناوری، محيطهایی مناسب براي استقرار و حضور حرفهای شركتهای فناوری كوچك و متوسط، واحدهای تحقيق و توسعه صنايع و همچنین مؤسسات پژوهشی بوده كه در تعامل سازنده با يكديگر و با دانشگاهها، به فعاليت در حوزههای مختلف فناوری اشتغال دارند. هدف نهایی اين همنشینی، ايجاد چشمههای فناوری، تسهيل فرآيند جذب و ارتقاء و انتشار آن است، به نحوی كه تمام و يا بخشهای عمدهای از فعاليتهای منتهی به محصولات فناورانه در اين پاركها، به صورت حرفهای قابل انجام باشد. اهم اين فعاليتها، شامل بازارسنجی، ايدهپردازی، پژوهشهای علمی، طراحی مهندسی، نمونهسازی، طراحی صنعتی، استانداردسازی، تدوين دانش فنی، ثبت مالكيت فكری، فروش و عمليات مستشاری بعدی برای تحقق محصولات فناورانه در عرصه توليد صنعتی و همچنين عرضه ساير خدمات تخصصی است. همچنین، همكاریهای بينالمللی برای استفاده از تجارب جهانی و همچنين حضور مؤثر در بازارهایفناوری جهان، از اهداف راهبردی پاركهای علم و فناوری است.
یکی از جامعترین تعاریف پارکهای علم و فناوری، توسط «یونسکو» بیان شده است؛ «یک پارک علم و فناوری، یک مجموعه اقتصادی و فناورانه است که از طریق اتصال به مراکز دانشگاهی، در توسعه و پرورش کاربردهای فناوریهای برتر در صنایع، نقش دارد.»
مهمترین هدف پارکهای علم و فناوری، افزایش ثروت جامعه، از طریق ارتقاء فرهنگ نوآوری و کارآفرینی و افزایش رقابتپذیری کسبوکارهای دانشبنیان است که برای دستیابی به این اهداف، باید:
1) جریان دانش و فناوری را میان دانشگاهها، نهادهای تحقیق و توسعه، شرکتها و بازار، مدیریت نمود؛
2) از طریق فرآیندهای مراکز رشد و شرکتهای زایشی، خلق و رشد شرکتهای نوآوری محور را تسهیل نمود؛
3) از طریق فضای باکیفیت و امکانات مناسب، سایر خدمات ایجاد کننده ارزشافزوده را تأمین نمود.
قدمت پارکهای علم و فناوری، به دهه 1950 میلادی بازمیگردد. پارکهای علم و فناوری را در اصل میتوان پاسخی چندبعدی به نیاز دانشگاهیان و صنعتگران کارآفرین در یک سطح و نیاز به توسعه و پیشرفت کشورها در سطحی دیگر، دانست. از دیرباز، دانشگاهیان از یکسو مایل به تجاریسازی ایدههای نوآورانه و فناورانه خود بودند و از سوی دیگر، تمایل داشتند که ارتباط خود را با صنایع، بهعنوان مراکز نیروهای کار آموزشدیده و نیز منشأ اختراعات جدید، حفظ نمایند. صنعتگران کارآفرین نیز همواره به دنبال پاسخ چالشهای حوزه کسبوکار خود بودهاند و دانشگاهیان را استعداد مناسبی برای سرمایهگذاری میپنداشتند. اتصال اثربخش دو قطب دانشگاه و صنعت، تحت حمایتهای دولتی، همواره نتایج مطلوبی برای ارتقاء کشورها در بر داشته است، اما برقراری این ارتباط به صورت پویا و منسجم، همواره با چالشهایی روبهرو بوده است.
ضرورت برقراری همکاری بین عناصر مختلف نوآوری و فناوری، به منظور ارتقاء خلاقیتهای کل مجموعه، مبنای حرکت اولین پارکهای علم و فناوری بود. در دوران جنگ جهانی دوم، با در اختیار قرار دادن حجم قابلتوجهی از سرمایههای دولتی، توسط آزمایشگاههای تحقیقاتی، دانشگاهها و صنایع، همکاری گسترده میان دانشگاه، صنعت و ارتش پدید آمد و جرقه ایجاد اولین پارک علم و فناوری زده شد. تجربه دوران جنگ جهانی دوم، «فردریک ترمن»، معاون دانشگاه استنفورد آمریکا را بر آن داشت که به تدوین دستورالعمل تمرکز سرمایههای بخش خصوصی و دولتی، در چارچوب برنامه همکاری متقابل و تعریفشده آزمایشگاههای دانشگاهی و صنایع بپردازد. او زمینههای این همکاری را در زمینهای متعلق به دانشگاه استنفورد فراهم نمود و به این ترتیب، نطفه پیدایش دره سیلیکون ایجاد شد. موفقیتهایی که پارک تحقیقاتی استنفورد و به دنبال آن دره سیلیکون کسب نمود، توجه سایر ایالتهای آمریکا و بسیاری از کشورهای صنعتی را به خود جلب نمود. بهطور مداوم، از سال 1960 میلادی به اینسو، کشورهای دانمارک، استرالیا، فرانسه، بلژیک، ژاپن، کره، سوئد، تایوان، انگلیس و آلمان، به پیروی از این جنبش پرداختند.
در ادامه، با شروع دهه 90 میلادی و با توجه به رشد رقابتهای جهانی، پارکهای علم و فناوری بهعنوان یک موضوع راهبردی در سطح جهان مطرح شد. از این رو، از اواسط دهه 90، جهان شاهد رشد سریع پارکها بود که از آن، تحت عنوان «دهه انفجار پارکهای علم و فناوری» یاد شده است. در این دهه، تصویر جهانی پارکهای علم و فناوری بهشدت تغییر کرد.
در آسیا نیز حرکت ایجاد پارکهای علم و فناوری، به اوایل دهه 70 میلادی و شکلگیری شهر علمی «تسوکوبا» بر میگردد. پس از آن، دولتهای آسیایی، بهطور عمده با الگوبرداری از کشورهای غربی، به ایجاد پارکهایی مانند پارک «دائدوک» در سال 1974 میلادی و پارکهای «هسینچو»، «ژونگوانکان» و «سنگاپور» در سال 1980 میلادی پرداختند. پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات و تمایل به افزایش رقابتپذیری، از مهمترین پیشرانهای توسعه پارکها در کشورهای آسیایی بود.
نوآوری باز در پارکهای علم و فناوری
سیاستگذاران کشورهای مختلف و محققین و صاحبنظران حوزه کارآفرینی، نوآوری و فناوری، همواره در پی راههایی برای هموارسازی مسیر پرپیچوخم نوآوری هستند. یکی از ابزارهایی که میتواند به افزایش نوآوریها کمک نماید، ایجاد یک اکوسیستم خاص برای رشد و توسعه هر چه بیشتر نوآوریها است. نمود عینی چنین فضاهای خاصی را میتوان در پارکهای علم و فناوری مشاهده نمود که با تأکید بر شبکهای وسیع از بازیگران فعال در حوزه نوآوری و تعاملات تنگاتنگ آنها، توسعه نوآوری و تجاریسازی آن در کوتاهترین زمان ممکن را دنبال مینماید. تقویت همکاریها بین دانشگاه و صنعت و تلاش برای ارتقاء نوآوری و افزایش عملکرد، یکی از مهمترین استراتژیهای کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه است و پارکهای علم و فناوری بهعنوان نماد نوآوری باز در یک اکوسیستم کنترلشده نوآوری، ابزاری کارآمد برای دستیابی به این هدف مهم محسوب میشود.
پارکهای علم و فناوری را میتوان از منظر مارپیچ سهگانه «دولت/ صنعت/ دانشگاه» نیز نگریست. بر این اساس، دانشگاههای نسل سوم که کارآفرینی را در کنار کارکردهای اصلی آموزش و پژوهش، در اولویت سیاستهای خود قرار میدهند، میبایست در تعاملی سازنده با صنعت و نیز سیاستها و استراتژیهای کلان اتخاذ شده از سوی دولت، قرار گیرند. همکاری و مشارکت مؤثر این سه نهاد مهم، بهعنوان بازوهای سهگانه رشد و توسعه، میتواند بسط و گسترش نوآوری را تسریع نموده و جامعه را از منافع آن بهرهمند سازد.
همانگونه که اشاره شد، کارکرد اصلی نوآوری باز را میتوان «کاهش شکاف بین صنعت و دانشگاه» دانست که میتواند گسترش بازارهای بیرونی، برای استفاده از نوآوری را در پی داشته باشد. با این حال، موانع و محدودیتهایی نیز بر سر راه نوآوری باز وجود دارد. برای مثال، فاصله فرهنگی و سازمانی که خود متأثر از پیچیدگی و ابهام ذاتی دانش و فناوری است، میتواند بر جریان انتقال دانش، اثر منفی بگذارد. این چالش، به قدری مهم و تأثیرگذار است که محققین مختلف، آن را سندرم اختراع نشده در اینجا یا «Not Invented Here Syndrome» مینامند. سندرم «NIH»، به نوعی واکنش منفی نسبت به جریان ورودی دانش از خارج به داخل سازمان اشاره دارد که میتواند اثرات بهشدت منفی، بر اکتشاف و توسعه فناوری داشته باشد. گفتنی است، علاوه بر تفاوتهای فرهنگی و سازمانی، عدم تعهد داخلی نیز میتواند فرآیند نوآوری را تحت تأثیر خود قرار دهد.
مرور تحقیقات و مطالعات انجام گرفته در زمینه محدودیتها و موانع نوآوری باز، نشان میدهد که جریان ورودی دانش از خارج به داخل سازمان، میتواند با چالشهایی همچون سندرم «NIH»، عدم وجود فناوری متناسب با شرایط سازمانی در بازار، هزینهبر بودن و یا مدتزمان به نسبت طولانی مورد نیاز و نیز ترس و نگرانی پیرامون از دست دادن قابلیتهای نوآورانه سازمان، مواجه گردد. از سوی دیگر، نوآوری باز داخل به خارج نیز، با مخاطرات و محدودیتهایی همراه است که از مهمترین آنها، میتوان به سندرم «Not Sold Here»، پیچیدگی حقوق مالکیت فکری و نگرانیهای مرتبط با نقض آنها، مشکلات مرتبط با یافتن خریداران مناسب و نیز، محدودیت در بازارهای مرتبط با دانش یا فناوری اشاره نمود.
یکی دیگر از مواردی که در مورد محدودیتها و موانع نوآوری باز مطرح است، شرکتهای کوچک و متوسط و چالشهای خاص آنها است. با توجه به استقرار خیل عظیمی از استارتآپها و شرکتهای زایشی اینچنینی در پارکهای علم و فناوری، توجه به محدودیتهای نوآوری باز و شناخت عمیق آنها، میتواند برخی از موانع بر سر راه توسعه نوآوری از سوی این شرکتها را رفع نماید.
شرکتهای کوچک و متوسط، دارای منابع مالی محدود بوده و پرسنل دانشی آنها نیز، عموماً کوچک و متشکل از چند نفر معدود است. فقدان ساختار سازمانی مشخص و نقص در نقشها، وظایف و قابلیتهای فرآیندی، موجب میشود تا «SME»ها در مورد نوآوری باز، با مشکلات عدیدهای مواجه شوند. از مهمترین این مشکلات، میتوان به ظرفیت جذب نامناسب برای پذیرش نوآوریهای بیرونی، مشکلات مرتبط با حقوق مالکیت فکری و نیز، عدم وجود فرهنگسازمانی مشخص، اشاره نمود که کار را برای مشارکت و تعامل با منابع بیرونی دانش و فناوری، بهویژه شرکتهای بزرگ، دشوار میسازد. در ادامه، فهرستی از موانع پیش روی «SME»ها، در مواجهه با نوآوری باز آورده شده است:
- تأمین منابع مالی؛
- منابع لازم، شامل هزینههای توسعه ایدههای نوآورانه، مدتزمان صرف شده و منابع انسانی مورد نیاز؛
- تعادل بین وظایف روزانه، فرهنگسازمانی و نوآوری که هماهنگسازی شرکای تجاری و چالشهای ارتباطی در این زمینه را در بر میگیرد؛
- شکافهای مرتبط با دانش فناورانه، کمبود پرسنل دانشی و فقدان اطلاعات قانونی و اداری؛
- بروکراسی اداری و قوانین و مقررات متضاد؛
- عدم وجود فرآیند رسمی نوآوری و در نتیجه عدمحمایت و پشتیبانی مدیریت ارشد از ایدههای کارکنان؛
- خاص بودن انتظارات مشتریان و عدم تطابق نوآوری با بازار؛
- مقاومت کارکنان در مقابل هرگونه تغییر احتمالی؛
- چالشهای مرتبط با حقوق مالکیت فکری؛
- عدم انعطافپذیری تیمهای کاری و فقدان برخی مهارتهای دانشی در آنها.
برای شناسایی دقیقتر موانع و محدودیتهای نوآوری باز در شرکتهای فناور مستقر در پارکهای علم و فناوری، بیش از 515 شرکت از 41 پارک علم و فناوری ترکیه را انتخاب نموده و اقدام به دریافت اطلاعات از آنها از طریق مصاحبه و ارسال فرمهای نظرسنجی در این زمینه شده است. بنا بر نتایج حاصل از اطلاعات دریافتی، میتوان چنین نتیجه گرفت که شش عامل کلیدی، بهعنوان موانع جدی فرآیند موفق نوآوری باز، در پارکهای علم و فناوری مطرح هستند. این عوامل، به ترتیب عبارتند از:
1. محرمانگی و محافظهکار بودن بیش از حد شرکتهای فناور؛
2. منابع انسانی؛
3. منابع و هزینههای مرتبط با نوآوری؛
4. فاکتورهای مدیریتی و سازمانی؛
5. بازار، مشارکتهای فناورانه و منابع فناوری؛
6. محدودیتهای اداری.
با وجودی که تمامی این محدودیتهای ششگانه، میتوانند تأثیری منفی بر فرآیند نوآوری باز در پارکهای علم و فناوری داشته باشند، اما یافتهها نشان میدهد که سه عامل موانع اداری، منابع و هزینهها و فاکتورهای مدیریتی و سازمانی، از اهمیت بیشتری برخوردارند. این اهمیت، از این جهت است که برخی از محدودیتها، مانند عدم وجود قابلیتهای فناورانه و مهارتهای خاص دانشی در شرکتهای کوچک استارتآپی، به مرور زمان شکل خواهند گرفت و عملاً یک مانع ماهوی محسوب میشوند. در مقابل، وجود قوانین و مقررات متناقض و محدودیتهای اداری موجود در پارکهای علم و فناوری، قابل رفع بوده و از این طریق، میتوان به تعامل بیشتر بازیگران امیدوار شد. عدم وجود منابع مالی نیز از دیگر وجوه اصلی موانع نوآوری باز است که یک چالش شایع در بین اغلب شرکتهای فناور کوچک و متوسط به شمار میآید. سومین عامل نیز به مشکلات مدیریتی و سازمانی اشاره دارد که با تغییر در ساختار و فرهنگ سازمان و حمایت قاطع مدیریت ارشد، قابل رفع خواهد بود.
مرجع: «Constraints to Open Innovation in Science and Technology Parks»
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.