آخرین اخبار

پاسخ‌های برگزیده مسابقه شماره دو قطبنما- آقای محسن باقرصاد

پاسخ‌های برگزیده مسابقه شماره دو قطبنما- آقای محسن باقرصاد

در دومین سری مسابقه قطبنما که در سال جاری و همزمان با نمایشگاه سالیانه فناوری نانو برگزار گردید، عمده دلایل شکست در یک کسب‌وکار، به عنوان پرسش اصلی مطرح بود که پاسخ‌های جذابی در خصوص آن، دریافت شد. در میان پاسخ‌های ارائه شده سه پاسخ، با توجه به در نظر گرفتن جنبه‌های مختلف مسئله مورد پرسش، به عنوان پاسخ‌های برگزیده انتخاب شد. یکی از این سه پاسخ، توسط آقای «محسن باقرصاد» ارائه شده بود که در اینجا، پاسخ ایشان در دسترس قرار گرفته است:

نقطه آغاز کارآفرینی، خلق یک ایده جدید و منحصربه‌فرد است که می‌تواند منجر به راه‌اندازی کسب‌وکاری مبتنی بر یک محصول یا خدمت جدید شود. به نظر می‌رسد، محمدرضا با توجه به تحصیل در یکی از دانشگاه‌های معتبر کشور و خلق یک ایده کسب‌وکار مبتنی بر نتایج پایان‌نامه خود (به‌ویژه تحت هدایت دکتر فکوری)، در زمینه علمی، با چالش جدی مواجه نبوده است و ایده وی، از نقطه‌نظر فنی، خلاقانه و امکان‌پذیر بوده است. در اینجا، یک نکته بسیار ظریف وجود دارد: «برای بسیاری از نوآوران و محققینی که اقدام به توسعه دانش و فناوری، علی‌الخصوص در حوزه فناوری‌های نوظهور می‌نمایند، تعیین ارزش علمی، بسیار ساده‌تر از ارزیابی ارزش‌های تجاری آن خواهد بود؛ باید در نظر گرفت که فرصت به معنای شناسایی یک نیاز بالفعل یا بالقوه در بازار بوده که مشتری حاضر به پرداخت پول در ازای محصول یا خدمت مبتنی بر فناوری توسعه‌یافته باشد».

یک کسب‌وکار موفق، به نیازهای بازار و مشتریان پاسخ می‌دهد؛ پس محمدرضا و مجید، باید به نیازهای بازار با دقت بیشتری فکر می‌کردند و ایده فناورانه خود را مبتنی بر خواسته‌های مشتریان، تغییر می‌دادند. اگر ایده یا محصول، نتواند نیازهای مشتری را پاسخگو باشد، کسب‌وکار موفقی نخواهیم داشت. در این حالت، دیگر مهم نیست که ایده چقدر عالی و بی‌نقص بوده است. تمامی این گفته‌ها، بر این نکته کلیدی تأکید دارند که شما باید محصول یا خدمتی مبتنی بر نیاز بالقوه یا بالفعل بازار توسعه دهید.

محمدرضا، می‌بایست پس از خلق ایده و توسعه و تکامل آن، با ساخت یک محصول اولیه یا پروتوتایپ، آن را به مشتریان بالقوه عرضه نموده و بازخوردهای آن‌ها را در مورد عملکردهای مورد انتظار، ویژگی‌های خاص، قیمت پیشنهادی و ... جویا می‌شد. در این صورت، یافتن بازار برای محصول نهایی، با شکست مواجه نمی‌گردید.

 محمدرضا، یک ایده اولیه خلق کرده و بلافاصله اقدام به ثبت شرکت برای آن نموده بود. این در حالی است که وی پیش از این اقدام عجولانه، می‌بایست ایده خود را مبتنی بر بازخوردهای مشتریان، به یک ایده کاربردی و قابل‌عرضه به بازار تبدیل می‌کرد و پس از آن، نسبت به اجرای ایده اقدام می‌نمود. برای اجرایی‌سازی ایده، باید یک طرح کسب‌وکار «Business Plan» و از آن مهم‌تر، یک مدل کسب‌وکار «Business Model» مناسب، تدوین و توسعه داد. عدم توجه به این مسئله، موجب شد تا گردش مالی شرکت محمدرضا و دوستش، منفی شده و سرمایه‌گذار نیز علاقه‌مند به تأمین مالی آن‌ها نشود.

یکی از چالش‌هایی که در بین اغلب فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در راه‌اندازی کسب‌وکار به چشم می‌خورد، آغاز فعالیت‌های کارآفرینانه مبتنی بر روابط دوستانه و به دور از هر گونه فکر پیرامون تخصص‌ها و مهارت‌های لازم در تیم کاری است. در واقع، محمدرضا تنها از دید فنی به ایده خود نگریسته و همکاری با مجید را جهت تقویت پتانسیل فنی تیم خود، در اولویت قرار داده است. این در حالی است که یک تیم موفق کاری، نیازمند مجموعه‌ای از مهارت‌های فنی، مدیریتی، بازار، مالی، حقوقی و ... می‌باشد. علاوه بر این، نوآوری و کارآفرینی، یک مسیر ناهموار و سرشار از ریسک و چالش بوده و بنیان‌گذاران استارت‌آپی، باید انگیزه‌ای فراوان برای غلبه بر این موانع داشته باشند. در ادبیات کارآفرینی، گفته می‌شود که کارآفرین باید «تعهد به نوآوری» داشته باشد، تا بتواند در تجاری‌سازی محصول موفق شود. مجید تا حدی عاری از این تعهد بوده و با دیدن اولین موانع و مشکلات، حاضر به ادامه راه نشده است. همین عامل، موجبات اختلاف بین وی و محمدرضا و چالش‌های حقوقی مرتبط را فراهم آورده است.

در کنار تمامی مشکلات پیش روی محمدرضا، عدم توجه به محدودیت‌های مالی و لزوم پیش‌بینی منابع لازم برای توسعه ایده، از دیگر غفلت‌های وی محسوب می‌شود. کارآفرینی و راه‌اندازی کسب‌وکارهای مبتنی بر فناوری‌های پیشرفته، نیازمند سرمایه‌گذاری قابل توجه در فعالیت‌های تحقیق‌و‌توسعه بوده و صاحبان ایده، باید برنامه‌ای مدون و دقیق، برای برآورد مالی هر یک از فعالیت‌های خود و منبع تأمین آن داشته باشند. سرمایه فوق، می‌تواند در گام‌های ابتدایی، از طریق تأمین شخصی و یا قرض گرفتن از اطرافیان و آشنایان و در مراحل بعدی، با استفاده از فرشتگان کسب‌وکار، صندوق‌های سرمایه‌گذاری مخاطره‌پذیر و ... تأمین گردد. بدیهی است که سرمایه‌گذاران، به تمامی برنامه‌های توسعه کسب‌وکار می‌نگرند و صرف یک ایده فنی جالب توجه، نمی‌تواند آن‌ها را قانع سازد.

یکی از تصورات اشتباه جامعه، پیرامون کارآفرینی و راه‌اندازی کسب‌وکار، این است که کارآفرینان از بدو تولد، با ویژگی‌های منحصربه‌فردی متولد شده و نمی‌توان کارآفرینی را به‌عنوان یک قابلیت پرورش داد. این در حالی است که کارآفرینی، یک مهارت اکتسابی است و از طریق تجربه و آموزش، می‌توان آن را در خود پرورش و توسعه داد. به عبارت دیگر، هر فردی می‌تواند دانش و مهارت خود برای تبدیل یک ایده مشخص، یا یک فکر نوآورانه، به یک کسب‌وکار سودآور را طی یک فرآیند گام‌به‌گام، بکار گیرد. محمدرضا نیز با چنین مشکلی مواجه شده است که اگرچه خلاقیت اولیه را داشته، اما مهارت‌های لازم برای کارآفرینی را در خود ایجاد نکرده و برای تقویت آن‌ها اقدامی صورت نداده است. لذا وی و هر کارآفرین جوان دیگر، باید بداند که هیچ‌وقت دیر نیست و شکست اول، به معنای پایان همه چیز نخواهد بود و کسی که تا کنون شکست در زندگی را متحمل نشده است، کسی است که تا کنون، اقدام به هیچ کاری نداشته است. وی باید مهارتهای مالی و حقوقی لازم را کسب نموده و حتی در صورت نیاز، از مشاورین خبره، برای حل مشکل خود با مجید و رفع و رجوع بدهیها کمک گیرد. پس از آن، باید شرکایی متعهد به نوآوری و با قابلیت تحمل ریسکهای کارآفرینی یافته و یک تیم کاری متخصص و چندبعدی را با خود همراه نماید. وی همچنین باید اقدام به تکمیل مدل کسب‌وکار خود، مبتنی بر نیازهای بازار و مشتری نموده و در نهایت، با دستی پر و مهارت در اصول مذاکره، به استقبال سرمایهگذاران رود.

هنوز نظری وارد نشده است!

نظر خود را ارسال نمایید

پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.