کارآفرینی و افسردگی
اگرچه شیوهی مدیریتی او از طرف بسیاری از همکاران کارآفرینش تحسین شده است، با این حال او راز بسیار عجیبی را از دیگران مخفی نگه داشته است. هر شب که اریک به خانه میرود، احساس خستگی بسیار شدید و ناراحتی عمیقی را با خود به همراه دارد. او معمولا فرد بسیار آرامی است.
او از ارتباطات، تامین مالی، و مدیریت افراد که بصورت پایانناپذیر و برای مدت طولانی انجام داده بود بسیار ناراحت و آشفته و از نظر جسمی و روحی با احساس کمبود انرژی مواجه شده بود. او دیگر نمیتوانست خواب آرامی را در طی شب تجربه کند و در نتیجه در طی روز نیز نمیتوانست تمرکز لازم را برای انجام امور داشته باشد. شغل او دیگر جذابیتهای سابق را برایش نداشت. همین امر باعث شده بود که انگیزه و عملکرد او به شدت تحت تاثیر قرار گیرد.
اریک نمونه بارزی از یک کارآفرین افسرده بود. او معمولا با القابی همچون مدیر غمگین و یا مدیری که دیگر به کار علاقهای ندارد خطاب میشد. افسردگی در مدیران همانند افسردگی افراد عادی است اما این مشکل میتواند از جنبههای بسیار زیادی موجب نابودی یک شرکت شود. وجود افسردگی در مدیر شرکت میتواند عملکرد شرکت را مختل کند، زیرا مدیران افسرده توانایی خود را برای ایجاد بهرهوری بالا در طی روز از دست میدهند. این امر منجر به از دست رفتن اعتماد کارمندان نسبت به تواناییهای مدیران در هدایت و رهبری شرکت شده و نتیجتا شک و تردیدها و نگرانیها کارمندان نسبت به آینده شرکت افزایش مییابد. وقوع این امر میتواند به صحت و سلامت مدیران آسیب وارد کند، این نتیجه حاصل تجربه چند ساله من در همکاری با مدیران و کارآفرینان مختلف به عنوان یک روانشناس در کلنیک روانشناسی است.
طبق تحقیقات من، کارآفرینان 30 درصد بیشتر از همتایان غیر کارآفرین خود افسردگی را تجربه میکنند. بیشتر افراد بر این باوراند که افسردگی در بین کارآفرینان اغلب به دلیل پیچیدگیهای بسیار زیاد و رقابت بسیار شدیدی است که در دنیای کارآفرینی وجود دارد. فناوری و جهانیشدن استارتآپها خطرپذیری آنها را به شدت بالا برده و مدیران آنها را با استرس و نگرانی زیادی روبرو کرده است. آنها همواره احساس خطر میکنند و از مواجهه با شکست و نابودی هراسان هستند. البته در بیشتر موارد، اغلب کارآفرینان با شکستهای سنگینی روبرو میشوند.
تحقیقات نشان میدهد که کارآفرینان موفق شخصیتهای بسیار متمایزی نسبت به دیگران دارند. اولا اینکه، آنها برای تجربه مسائل جدید همواره آماده هستند، قدرت تخیل و ابتکار بالایی داشته و بسیار کنجکاوتر از مدیرانی هستند که به عنوان زیرمجموعه شرکت دیگر و بهصورت وابسته فعالیت میکنند. آنها افرادی با وجدان هستند و همواره تمایل بسیار زیادی برای رسیدن به رتبههای بالاتر را دارند، با انگیزه بسیار زیادی کار میکنند، برنامهریزی کرده و پیش میروند. این افراد در اغلب موارد بسیار برونگرا بوده و در مقایسه با دیگران کمتر عصبی میشوند.
هر کسی شخصیت مناسبی برای تبدیل شدن به یک کارآفرین را ندارد، اما افراد هر چه بیشتر و بیشتر به سمت تاسیس کسب و کار اختصاصی خود پیش میروند زیرا کارآفرینی به شغلی جذاب، با اعتبار و باارزش اجتماعی بالا تبدیل شده است. در حقیقت، تقریبا 66 درصد از افراد میخواهند تا کسب و کار خود را داشته باشند. البته، اظهار این مطلب کاملا معقول و بهجاست که تمام افراد ویژگیهای شخصیتی و قابلیت تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق و رسیدن به رضایت و خشنودی در کار را ندارند.
برای برخی از کارآفرینان، آموزشهای عادی نحوه مقابله با استرسهای موجود در استارتآپ هرگز کافی نیست. برای مقابله کامل با افسردگی، آنها باید یاد بگیرند که چگونه با شخصیت خود کنار آمده و آن را مدیریت کنند. در اینجا، روشها و نکاتی برای کمک به کارآفرینان وجود دارد که میتواند به موسسان شرکتها کمک کند تا با استرس و افسردگی خود مقابله کنند.
درک درستی از شخصیت خود داشته باشید و نقاط ضعف خود را شناسایی کنید
قبل از اینکه بتوانید شخصیت خود را مدیریت کنید، شما باید بدانید که با چه نوع شخصیتی مواجه هستید. برخی از تستهای شخصیتی آنلاین موجود در صنعت میتوانند بسیار کمک کننده باشند. برخی از این تستها با بیش از نیم میلیون بازخورد رضایتبخش، ابزارهای مطمئن و قابل اعتمادی بهنظر میرسند. با شرکت کردن در این آزمونها، شما میتوانید تا حدودی به شخصیت خود آشنا شده و خصوصیات رفتاری خود را بیشتر بشناسید. با توجه به نمره و امتیازی که از انجام این تستها در اختیار شما قرار میگیرد میتوانید نتیجهگیری کنید که آیا انجام فعالیتهای استارت آپی برای شما مناسب خواهند بود یا نه؟
برای مثال، اگر شما در پارامتر برونگرایی امتیاز بسیار پایینی بدست آوردید، میتوانید نتیجهگیری کنید که فعالیت در اموری مانند ارتباطات، شبکههای اجتماعی و یا جذبسرمایه میتواند برای شما بسیار پراسترس و پرتنش باشد. این آزمون همچنین میتواند به شما کمک کند تا با روانشناس خود در مورد اینکه چه عواملی میتوانند باعث ایجاد استرس شوند صحبت کنید. برای مثال، در برخی از شرکتهای خدمات نرمافزاری که با هدف بازرگانی فعالیت میکنند، بزرگترین عامل استرسزا عدم قطعیت و ثبات در دورههای فروش طولانی مدت است. اگر شما در آن حوزه فعالیت دارید، باید بدانید که تا چه میزان از عدم قطعیت و ثبات در کار را میتوانید تحمل کنید.
افرادی را استخدام کنید که مکمل مناسبی برای خصیصههای رفتاری شما باشند. معمولا مدیران و رهبران افرادی را در اختیار میگیرند که خصیصههای رفتاری مشترک زیادی را با آنها داشته باشند. اما مدیران باید کاملا برخلاف این کار عمل کنند. شریک تجاری را انتخاب کنید که ویژگیهای اخلاقی را که شما ندارید داشته باشد. با این کار آنها میتوانند نقاط ضعف شما را پوشش داده و موقعیتهای استرسزایی که برای شما آزاردهنده بوده و شما باید با آنها روبرو شوید را تسهیل و قابل تحمل کنند. وجود این افراد به شما کمک میکند تا زمان بیشتری را برای خود و لذت بردن از آن چیزی به آن علاقه دارید صرف کنید. برای مثال، اگر در آزمون شخصیت، امتیاز بسیار کمی را در اشتیاق برای تجربه وقایع جدید بدست آوردید، احتمالا ذاتا به اموری که نیاز به خلاقیت دارند علاقهای نخواهید داشت. حتی اگر توانایی انجام امور خلاقانه در مواقع اضطرار را داشته باشید هرگز در طولانی مدت از آن لذت نخواهید برد. افرادی را بیاید که علاقه بسیار زیادی به کارهای نوآورانه و خلاقانه دارند. آنها را برای مدیریت و رهبری پروژههایی که نیاز به خلاقیت دارند انتخاب کنید. در اینصورت شما زمان زیادی را برای انجام اموری خواهید داشت که موجب افزایش انرژی و شادابی در شما میشود. با این کار شما میتوانید از اموری که موجب ناراحتی و افسردگی شما میشوند اجتناب کنید.
فعالیتی را برای خود انتخاب کنید که از میزان استرس و نگرانی شما میکاهد. کارآفرینان همواره نمیتوانند از اموری که علاقهای به انجام دادن آن ندارند اجتناب کنند. با وجود تلاشهای مستمر آنها، برخی از مدیران مجبور به انجام اموری میشوند که کوچکترین تطابقی با شخصیت آنها ندارد. کارآفرینان در روزهای آغازین فعالیت استارتآپ خود با افراد بسیار زیادی ملاقات میکنند، برای مثال، در برخی از موارد آنها چندان علاقهای به ایجاد ارتباط با دیگران ندارند. روانشناسان ایجاد و یا خلق فعالیتهای رضایتبخش را به عنوان یک راهکار مناسب و عملی پیشنهاد میکنند. اختصاص مکان و زمان مجزایی که افراد بتوانند به خود واقعی خویش بازگردند. برای مثال، موسسان درونگرا میتوانند با زمانبندی و ایجاد اوقات بدون دغدغه، از فعالیتهای اجتماعی و استرسزایی که تناسب چندانی با شخصیت آنها ندارد رهایی پیدا کنند. فرصتی که آنها میتوانند در سکوت و تنهایی خود را رها کرده و به آرامش برسند. انجام فعالیتها مورد علاقه افراد میتواند باعث بازیابی انرژی و بازسازی روحی در این افراد شود. آنها باید این کار را فورا انجام دهند، قبل از اینکه اوضاع روحی آنها بهقدری وخیم شود که قابل کنترل و مدیریت نداشته باشد.
منبع: HBR.org
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.