مصاحبه اختصاصی نانومچ با مدیرعامل شرکت پارسا پلیمر شریف
شرکت پارسا پلیمر شریف در سال ۱۳۸۶ و با سابقۀ تحقیقاتی بیش از یک و نیم دهه در زمینه ترکیبات پیشرفته پلیمری آغاز به کار نمود. این شرکت با بکارگیری آخرین یافتههای علمی و استفاده از تجهیزات به روز تلاش دارد تا به عنوان یک واحد تولیدی دانش محور نقش مثبتی را در حوزۀ مواد پلیمری ایفا نماید. در ادامه مصاحبه اختصاصی نانومچ با مدیرعامل شرکت جناب آقای مهندس زکایی آمده است:
۱. لطف بفرمایید خود را در چند پاراگراف معرفی کنید؟ در چه حوزهای مشغول به کارآفرینی یا کسب و کار هستید؟
من سعید زکایی مدیر عمل شرکت پارسا پلیمر شریف هستم. این شرکت در زمینه تولید ترکیبات پیشرفت پلیمری از جمله نانوکامپوزیتها و آلیاژهای پلیمری فعالیت دارد. بنده فارغ التحصیل سال 1383 کارشناسی ارشد مهندسی علم مواد گرایش پلیمر از دانشکده مواد دانشگاه صنعتی شریف هستم. فعالیت حرفهای شرکت پارسا پلیمر با ثبت رسمی شرکت در سال 1386 آغاز و وارد عرصه تولید و بازار شد و از سال 1387 به تولید انبوه رسید. محصولات ما در حوزه ترکیبات پیشرفته پلیمری است و بخش اصلی آن را نانوکامپوزیتهای پلیمری، که در حقیقت یک صنعت واسطه بین صنایع بالادستی پتروشیمی و صنایع پائیندستی قطعهسازی است، تشکیل میدهد. در حقیقت ما پلیمر مورد نیاز صنایع را با فرمولاسیونهایی انحصاری خود آماده کرده و در اختیار قطعهسازها قرار میدهیم. محصولات ما در صنایع مختلف از جمله صنعت خودرو، لوله، لوازم خانگی و بستهبندی کاربرد دارد.
۲. چه دلیلی باعث شد که به سمت راه اندازی یک کسب و کار حرکت کنید؟
در حقیقت روحیه شخصی بنده با کار به صورت کارمندی هیچ سنخیتی نداشت، و از همان زمان دانشجویی کارمند بخش دولتی شدن در تصورات من هم نمیگنجید، تصور من کار در یک شرکت خصوصی یا ایجاد یک کسب و کار شخصی بود. بخش عمدهای از کارآفرینی به روحیه شخص و بخشی به شرایط و موقعیتی که فرد در آن قرار دارد و استفاده بهینه از موقعیتهایی که شخص با آنها مواجه میشود، بازمیگردد. برای بنده بعد از اتمام دوره کارشناسی ارشد امکان ادامه تحصیل در دوره دکترا از دانشگاههای معتبر خارجی نیز وجود داشت، اما با توجه به روحیه شخصی و احساس نیاز به کار و درآمدزایی از ادامه تحصیل منصرف شدم. در شرایط کنونی برای افزایش توان اداره کسب و کار خود، نیاز به ادامه تحصیل در رشته مواد یا پلیمر را احساس نمیکنم زیرا پروژههای انجامشده در شرکت ما در حد انجام چند پایاننامه دکترا بوده است، از این رو یک دوره مدیریت در دانشگاه تهران گذراندهام و اگر هم قصدی برای ادامه تحصیل داشته باشم قطعاً در حوزههای مدیریتی خواهد بود.
۳. به نظر شما دانشگاه چقدر در مسیر موفقیتتان موثر بود؟
دانشگاه دو نقش عمده در زمینه کارآفرینی در زندگی من داشته است. یکی اعتماد به نفسی است که به واسطه تحصیل در یکی از بهترین دانشگاههای کشور به بنده داده است. با توجه به کارهای انجامشده توسط دانشآموختگان قبلی و تصور عمومی نسبت به دانشگاهی مانند دانشگاه صنعتی شریف، فارغالتحصیلان این دانشگاه از اعتبار خاصی در ادارات و سازمانها برخوردار هستند. شاید اگه این سطح از تحصیل یا امکان تحصیل در چنین مرکز آموزشی برایم فراهم نبود، به هیچ عنوان این حد از اعتماد به نفس را نداشتم. البته نباید این اعتماد به نفس به غرور مبدل شود و باعث شود که تنها بر پایه همین غرور از کیفیت کارهای علمی خود بکاهید. به طور خلاصه این سطح از تحصیلات در چنین مراکز مطرحی چه برای افرادی که به صورت کارمندی و چه در حوزه کارآفرینی مشغول میشوند اعتبار خاصی را فراهم میآورد. مزیت دوم تحصیلات دانشگاهی برای بنده، آشنایی با علم پلیمر و آمیزههای پلیمری، ارتباط با جناب آقای دکتر باقری در قالب پروژههای کارشناسی و پس از آن کارشناسی ارشد و در نهایت شکلگیری همکاری تجاری و تأسیس شرکت پارسا پلیمر شریف است. همه این فرصتها به واسطه تحصیل در دانشگاه در اختیار بنده قرار گرفت.
با توجه به شناختی که دکتر باقری در دوران تحصیل از بنده به دست آورده بودند و احساس نیاز و وجود بازار مناسب در کشور برای ترکیبات پلیمری، پیشنهاد اولیه برای شروع همکاری تجاری، از طرف ایشان ارائه شد. با توجه به این که این حوزه از جمله بخشهایی است که سهم دانش فنی در آن بسیار زیاد است، به این نتیجه رسیدیم که داشته و آورده ما در این بخش میتواند باعث مطرحشدن و موفقیت ما گردد. در زمینه کارآفرینی و ایجاد چنین شراکتی اولین مقوله جلب اعتماد اطرافیان و شرکا است. بنده به خوبی در دوران تحصیل با فعالیتهای مختلف خود در مرحله اول اعتماد خانواده و در مرحله دوم اعتماد جناب دکتر باقری را نسبت به توانایی خود در راهاندازی و مدیریت یک کسب و کار موفق نشان داده بودم و این موضوع باعث شد تا ایشان با قاطعیت پیشنهاد شراکت را به بنده بدهند. علاوه بر آن ویژگیهای شخصیتی ایشان هم برای ایجاد یک شرکت تجاری بسیار قابل ستایش است. ایشان با نگرشی بسیار حرفهای به قضیه نگاه کرده و حتی با توجه به اینکه چند سال از بنده بزرگتر بوده و حق استادی گردن من داشتند، در تقسیم مسئولیتها بسیار دقت به خرج داده و به هیچ عنوان فضای استاد و شاگردی را وارد فضای کسب و کار نکردند.
۴. کارآفرینان چندین سال در شرایطی زندگی میکنند (با سختی فراوان) که هیچکس قادر به زندگی در آن شرایط نیست. تا در آینده به گونهای زندگی کنند (با ثروت فراوان) که باز هم هیچکس نمیتواند. تا چه حد با این جمله موافق هستید؟ آیا تجربه شخصی خودتان هم در همین راستا بوده است؟
به هر حال در شروع کسب کار ناپایداریهایی وجود دارد که باعث به وجود آمدن دغدغههایی نسبت به موفقیت یا عدم موفقیت کار میشود. لذا در ابتدا فشارهای روانی از این جنس وجود دارد. به عنوان مثال در هزینهکرد منابع مالی دغدغه دارید، درآمد زندگی شما وابسته به این قضیه است و به لحاظه مالی و ذهنی نگران شکست کار هستید. اما پس از آن که فعالیت شما تثبیت شد، بدون دغدغه نخواهید شد بلکه تنها جنس دغدغهها تغییر میکند، به عنوان مثال نسبت به افراد استخدامی مسئولیت پیدا خواهید کرد، مشکلاتی که برای توسعه شرکت وجود دارد و حتی مشکلات موجود برای تأمین هزینههای جاری شرکت دغدغههای جدید شما میشوند. پس استرس شما به هیچ عنوان کم نخواهد شد بلکه تنها جنس آن تغییر خواهد کرد. مسیر منطقی ایجاد کسب و کار نیز همین است. فرد کارآفرین نباید دغدغه مالی داشته باشد و در حقیقت دغدغه مالی باید جای خود را به دغدغههای مربوط به مدیریت و گسترش کسب و کار بدهد. زیرا اگر شما دغدغههای اولیه زندگی را داشته باشید نمیتوانید کسب و کار موفقی داشته باشید و طبیعتاً کارآفرین باید در سطح شرایط اقتصادی و موقعیت بهتری قرار گیرد. به هر حال از ابتدا تاکنون بطور میانگین ۱۰ ساعت در روز کار پیوسته و شاید ۲ تا ۳ ساعت هم به صورت پیگیری تلفنی یا دغدغههای مختلف در محیط خانه صرف میکنم. پس اگر واقع بیبنانه نگاه کنیم تغییر آنچنانی در ساعت کاری از ابتدا تاکنون نداشتهام و همانطور که گفتم شکل کارها و دغدغهها و سطح درآمد مالی تغییر کرده است. مساله دیگری که در کارآفرینی وجود دارد این است که بخش زیادی از زندگی شما معطوف به کارآفرینی میشود و برخلاف کارمندی نمیتوانید پس از اتمام ساعت کاری در شرکت همه مسائل مربوط به آن را پشت سر گذشته و با آرامش به منزل بروید.
۵. اگر زمان به عقب برگردد چه کارهایی هست که آن را انجام نمیدادید؟ چه کاری را انجام میدادید؟
مسلمأ در مسیر کلی زندگی تفاوت فاحشی به وجود نمیآوردم اما سعی میکردم تا بهرهوری بهتری داشته باشم و از اشتباهاتی که در این مسیر داشتم دوری کنم، در بخشهایی ریسک بیشتری میکردم و در بخشهایی با احتیاط بیشتری وارد میشدم. به طور خلاصه همانطور که گفتم مسیر کلی زندگی تغییر زیادی نمیکرد اما سعی میکردم تا بیشترین بهرهوری را از زمان داشته باشم و در زمینه تحصیل هم زمان بیشتری را به حوزههای مدیریت و کارآفرینی و کسب و کار اختصاص میدادم.
۶. تفریحات و سرگرمیهای شما در زندگی چیست؟
بدون اغماض عرض کنم کار یکی از تفریحات فرد میتواند باشد و رسیدن به نتیجه مطلوب واقعأ لذتبخش است و به همین خاطر بخش عمدهای از زندگی بنده به کار اختصاص داده شده است. اگرچه این تنها تفریح من نبوده و نیست. به عنوان مثال در زمان دانشجویی تقریبأ اکثر قلههای بلند و معروف ایران را فتح کردهام، مدت مدیدی به صورت مداوم با دوستان دوران دبیرستان فوتبال بازی میکردیم، مدتی تنیس جزو تفریحاتم بود اما مشغلهها باعث شد تا توان ادامه آن را نیز نداشته باشم. عکاسی را نیز دوست دارم. به طور خلاصه در حال حاضر تفریح عمده من کارم هست و در کنار آن اگه مجالی پیش بیاد تنیس، عکاسی و مسافرت را در برنامه زندگیم قرار میدهم.
۷. بسیاری از افراد جامعه از راهاندازی کسب و کار بیم دارند. آیا شما هم در آغاز راه ترس داشتید؟ اگر اینطور است برای غلبه به آن چه کردید؟
به هر حال راهاندازی کسب و کار با ترس همراه است، شکست و عدم موفقیت تبعات مالی و ذهنی زیادی را در پی دارد. مانند یه کودک خوردسال که تازه میخواهد شروع به راه رفتن کند، اگه او را به زور مجبور کنید که سریعتر راه بیفتد ممکن است زمین بخورد و نه تنها از لحاظ جسمی آسیب ببیند بلکه از لحاظه ذهنی هم از راه رفتن بترسد و دیرتر از زمان واقعی شروع به راه رفتن کند. یکی از بزرگترین ترسهای موجود در شروع کسب و کار انتخاب بین مسیرهای مختلف است. به عنوان مثال خود بنده باید ادامه تحصیل در خارج از کشور یا شروع یک کسب و کار را انتخاب میکردم و در صورت شکست در هر کدام امکان بازگشت به مسیر دیگر را نداشتم. تنها چیزی که میتواند به این ترس غلبه کند شناخت دقیق از شخصیت و روحیات فرد است تا بهترین انتخاب را برای خود داشته باشد.
۸. آیا راهاندازی کسب و کار بصورت انفرادی ممکن است؟ شما کدام را ترجیح میدهید: تیم بودن و یا انفرادی کار کردن و چرا؟
بسته به حجم کار و توان شخصی شما این قضیه متفاوت است. مسلمأ از کار تیمی نتیجه بهتری میتوان گرفت به شرطی که اعضای آن تیم مکملهای خوبی باشند. تیمی موفق میشود که اعضای تیم تکمیلکننده همدیگر باشند و در عین حال هم نقطه مشترک داشته باشند. گاهی اوقات افراد سعی میکنند تیمی متشکل از افرادی کامل مشابه تشکیل دهند که در این صورت جنبههایی از کار نادیده گرفته شده و با توجه به چند وجهی بودن کسب و کار به موفقیت دست پیدا نمیکنند. از طرفی گاهی به جای پیدا کردن افراد مکمل، با افرادی از دنیای کاملأ متفاوت کار خود را آغاز میکنند که در این صورت زبان یکدیگر را نمیفهمند و هیچ درک مشترکی از همدیگر ندارند. لذا انتخاب افراد مناسب برای شراکت بسیار مهم است.
۹. بدون پول کارآفرینی ممکن است؟ شما هم اول کار سرمایهگذار جذب کردید یا خودتان سرمایه کافی داشتید؟
شروع یک کسب و کار بدون پول واقعأ غیر ممکن است. برای کارهای مختلف میزان منابع مالی مورد نیاز متفاوت است. پول تنها از جنس سرمایه اولیه نیست، این که شخص توان زمان گذاشتن از خود برای کارآفرینی و همزمان اداره زندگی شخصی خود را داشته باشد هم نیازمند پول است. این دوره میتواند کوتاه یا بلند مدت باشد، ممکن است فرد تنها نیاز داشته باشد تا زندگی خود را تأمین کند یا اینکه متأهل باشد و هزینههای همسر و فرزندانش نیز بر دوش او باشد و ممکن است نیاز به خرید دستگاه و تجهیزات و یا مواد اولیه باشد یا خیر. به همین خاطر میزان سرمایه اولیه بسیار متفاوت است. ما در ابتدا برای راهاندازی شرکت قصد به جذب سرمایهگذار داشتیم اما پس از بررسیهای لازم به این نتیجه رسیدیم که با سرمایه شخصی شروع کنیم و آورده مالی بنده در آن زمان از طرف خانواده تأمین شد.
۱۰. کسب و کار در فناوریهای نوین چه تفاوتی با کسب و کارهای سنتی دارد؟
در حوزه کسب و کارهای نوین ریسک بیشتری وجود دارد، بازار تثبیت شده نیست و ریسکی جدی در مورد بازار وجود دارد، حتی ریسک فناوری، که تا چه حد بتواند در بازار عملیاتی شود، بسیار جدی است. اما طبیعتأ در صورت موفقیت، ته صف رقبا نخواهید رفت، شما میتوانید پیشگام در یک زمینه خاص باشید، در صورت شکلگیری بازار شما میتوانید خط مشی دیگر شرکتها را نیز مشخص کنید. به طور خلاصه بزرگترین معایب موجود در کسب و کارهای نوین، عدم شفافیت بازار و مورد پذیرش قرار گرفتن طرح شما و دشواری و عدم اطمینان موجود در مورد تدوین یک برنامه تجاری یا business plan است. در نتیجه باید ریسک بالاتری را نسبت به کسب و کار سنتی قبول کنید و در عوض در صورت موفقیت هم سود بالاتری نصیب شما خواهد شد.
۱۱. ساختار یک شرکت به چه صورت باید باشد: آیا یک فناور میتواند یک مدیرعامل نیز باشد یا باید این دو از هم جدا باشند؟
فناور میتواند مدیر عامل باشد اما الزامی در این خصوص وجود ندارد. برای مدیرعامل بودن باید ذهن چند وجهی داشت، مستلزم تحمل فشار و استرس زیاد است، فرد باید قدرت تعامل با افراد مختلف با روحیات و ویژگیهای شخصیتی متفاوت داشته باشد، نیاز به قدرت کنترل احساسات زیادی دارد. اینها نیازهای پایه برای مدیریت است. کسی که بخش عمده ذهنش در دنیای فناوری قرار دارد و احساس راحتی با بازار نمیکند برای مدیریت با مشکل مواجه میشود. در کل مدیرعامل باید با همه جنبههای مختلف کسب و کار ارتباط داشته باشد و حتی شاید جنبههای مربوط به تجارت آن پر رنگتر از جنبههای فنی و علمی آن باشد. اما اگر خود فناور این توانایی را درون خود احساس کند و زمان لازم برای آموزشهای مورد نیاز را اختصاص دهد، به راحتی میتواند مدیرعامل هم باشد.
۱۲. راه موفقیت از شکستهای زیاد میگذرد. صادقانه چندبار شکست خوردید؟ چند بار ناامید شدید و چه کسی و چه چیزی به شما کمک کرد که راه را ادامه بدهید؟
به حمدالله تا به اینجا شکست سنگین نداشتیم، البته مشکلات بزرگی بوده است. به عنوان مثال شرایطی پیش آمد که احساس کردیم همه درها به روی ما بسته است، اما یک کور سوی امید به وجود آمده و درها به روی ما باز شد. قطعاً در این مدت با دستاندازها و مشکلات زیادی رو برو شدهایم، که قطعاً هرکسی در حوزه کسب و کار باید خود را برای اینگونه مشکلات آماده کند. در کل یک کارآفرین باید فردی امیدوار باشد اما نباید ساده لوح و بسیار خوشبین باشد. یکی از عواملی که باعث شکست افراد میشود خوشبینی بیش از حد آنها در تدوین و آمادهسازی طرح تجاری است. این دسته از افراد تنها نکات مثبت را بیان میکنند که به عنوان مثال ظرف ۲ سال سرمایه شرکت باز خواهد گشت در صورتی که واقعیت چنین نیست و باید جنبههای منفی بازار را نیز در نظر گرفت. در عین حال نباید نقاط منفی را به حدی بزرگ کنید که از شروع کار وحشت داشته باشید و دست از فعالیت بکشید. برای جلوگیری از شکست باید اطلاعات اولیه را تا حد ممکن کامل کنید در این صورت غریزه شما به دور از هر نوع ایدهآلگرایی، این حس را به شما القا خواهد کرد که موفقیت نزدیک است. علاوهبرآن با کسب اطلاعات دقیق به راحتی میتوانید تشخیص دهید که آیا بازار ظرفیت انجام کار مورد نظر شما را دارد یا خیر. در کل اگر برای یک تصمیم بزرگ، اطلاعات لازم و کافی را جمعآوری کنید و بر اساس آن اطلاعات تصمیم بگیرید، حتی اگر در نهایت با شکست هم مواجه شوید باز هم نادم و پشیمان نخواهید بود. اما اگر در زمان جمعآوری اطلاعات، کوتاهی کرده باشید، در صورت شکست، بسیار ناراحت خواهید شد. هیچگاه در زمان تصمیمگیری همه چیز برای شما واضح و روشن نیست ولی بسیار اهمیت دارد که در زمان تصمیمگیری تمام اطلاعات لازم را جمعآوری کرده باشید. اگر از این دید به مسأله نگاه کنید، شکستها هم برای شما یک تجربه بزرگ هستند، و در تصمیمگیریهای بعدی عامل شکست کنونی خود را در نظر گرفته و از شکستهای بعدی پرهیز خواهید کرد. شکست زمانی دردناک است که در مرحله جمعآوری اطلاعات تلاش لازم را نکرده باشید و افسوس بخورید که ای کاش کمی بیشتر برای جمعکردن اطلاعات زمان گذاشته بودم یا دقت بیشتری کرده بودم. این نوع شکست انگیزه شما را برای انجام کارهای دیگر نیز از بین میبرد و خسارت آن بسیار بیش از خسارات مالی شکست است.
۱۳. شما کدام را ترجیح میدهید: سهم کوچک (5 درصد) از یک بازار بزرگ و یا سهم بزرگ (صد درصد) از یک بازار کوچک؟
همه شرکتها به سمتی حرکت میکنند که شاید در نهایت سهمی از یک بازار بزرگ را ترجیح میدهند. اما این سوال هیچ جواب کلی ندارد و بستگی شدیدی به پایداری آن بازار و کلیدی بودن نقش شما در آن دارد. شاید یک بازار کوچک وجود داشته باشد که بسیار پایدار باشد، رقبا به راحتی نتوانند به آن وارد شوند و شما یک موقعیت جدی در آن داشته باشید، چنین بازاری حداقل برای شروع بسیار مناسب است اما نباید به آن قناعت کنید، باید از این بازارهای کوچک به عنوان پلهای برای دستیابی به بازارهای بزرگتر و موفقیت بیشتر استفاده کنید. اگر این کار را نکنید مسلمأ با شکست مواجه خواهید شد.
۱۴. در پایان به جای اینکه از شما بپرسم توصیههای شما برای کارآفرینی چیست، میپرسم چرا نباید کارآفرین شویم؟ (اصلا مگر ممکن است همه کارآفرین باشند)؟
به هزاران دلیل مختلف. شاید پاسخ دادن به این سوال که: "چه کسی میتواند کار آفرین باشد؟" سادهتر باشد. کارآفرینی نیاز به یک مجموعه خصوصیات و فرصتهای مناسب دارد. کارآفرین باید ریسکپذیر باشد، توان تحمل فشار و استرس زیاد را داشته باشد، بتواند خود را با شرایط ناخواسته وفق دهد، توان جلب اعتماد افراد مختلف را داشته باشد. شخصی که این ویژگیها را نداشته باشد بهتر است به سمت کار آفرینی نرود. اما این یک موضوع قطعی نیست و تا حدودی نسبی است مهم این است که شخص کارآفرین حداقل توانایی پذیرش این شرایط و ویژگیها را داشته باشد. نکته دوم زمان مناسب برای ورود به کسب و کار است. هرچقدر شخصی ویژگیهای مورد نیاز برای شروع کسب و کار را داشته باشد اما اگر در زمان مناسب شروع به کار نکند محکوم به شکست است. منظور از زمان مناسب فراهمآوری برخی پیشزمینههای لازم است، شخص کارآفرین باید منابع و اطلاعات کافی را در زمینه کسب و کار خود جمعآوری کند باید بازار هدف خود را به درستی بشناسد و آمادگی هرگونه اتفاقی را داشته باشد. اگر پیش از آنکه این اطلاعات را به دست آورد وارد بازار شود شکست میخورد. در چنین شرایطی اگر شخص قبل از راهاندازی کسب و کار مدتی به عنوان کارمند در شرکتی با زمینه فعالیت مشابه کار کرده باشد، به راحتی میتواند با بازار آشنا شده و از این سد عبور کند. لذا اگر این دو مورد یعنی ویژگیهای شخصیتی و زمان مناسب برای ورود به بازار وجود نداشته باشد به هیچ عنوان پیشنهاد نمیکنم که شخصی به عرصه کار آفرینی وارد شود. من اعتقاد دارم که درصد کمتری از فارغالتحصیلان دانشگاهی باید بلافاصله دست به کارآفرینی بزنند. کار کردن در یک شرکت خصوصی با ریسک بسیار پایین شما را با خطرات موجود در عرصه تجارت آشنا میکند.
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.