مصاحبه اختصاصی نانومچ با مدیر فنی گروه صنعتی وحید
گروه صنعتی وحید با بیش از سه دهه فعالیت در تولید و عرضه سیستمهای لولهکشی پلیمری در حال حاضر متشکل از سه شرکت تولیدی میباشد که در شهرک صنعتی شورمست سوادکوه مازندران و شهرک صنعتی بزرگ شیراز مستقر میباشند. این شرکت محصولات خود را با بروزترین ماشینآلات تولیدی و با استاندارهای روز ایران و جهان (دارنده گواهینامه فنی از موسسه SKZ آلمان، دارنده نشان استاندارد ملی، دارنده گواهینامه فنی مرکز تحقیقات ساختمان، پروانه ساخت و بهداشت از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، گواهینامه تست صدا از موسسه Fraunhofer آلمان و تائیدیه مقیاس نانو از موسسه کفا، بیمه تضمین کیفیت از شرکت بیمه آسیا و.....) عرضه مینماید.
۱. لطف بفرمایید خود را در چند پاراگراف معرفی کنید؟ در چه حوزهای مشغول به کارآفرینی یا کسب و کار هستید؟
من علیرضا صحاف امین، لیسانس مکانیک و فوق لیسانس مدیریت اجرایی از دانشگاه صنعتی شریف دارم و مدیر فنی گروه صنعتی وحید هستم. این شرکت در زمینه تولید انواع و اقسام لولههای پلیمری برای مصارف ساختمان، سیستمهای آبیاری قطرهای، آبرسانی، شبکههای توزیع آب و فاضلاب فعالیت میکند. ما از مواد نانومقیاس محصولی جهت انتقال فاضلاب ساختمان تولید کردیم که میتواند صدای فاضلاب یا سیفون ساختمان را در خود دمپ و جذب کند. اسم تجاری این محصول MURI SILENT PIPEاست و بهعنوان لولههای پوشفیت سایلنت داخل ساختمان شناخته میشود.
۲. چه دلیلی باعث شد که به سمت راه اندازی یک کسب و کار حرکت کنید؟
این شغل و تجارت، شغل خانوادگی ماست. پدر بنده اولین کسی بودند که که به همراه گروهی ، 45 سال پیش اولین لولههای پلی اتیلنی را به ایران آوردند. از زمانی که بنده به این مجموعه اضافه شدم، با توجه به اینکه صنایع پاییندستی پتروشیمی مواد اولیه در دسترس و ارزان و قابلتبدیل به ارزش افزوده در ایران دارد، سعی کردیم محصولاتی با ارزش افزوده بالا و فناوری روز جهت صادرات و نیاز جامعه تولید کنیم و به سمت استفاده از فناوریهای جدید، کارهای تحقیق و توسعه، ارتباط با مراکز علمی و مشاورین خارج از کشور برویم.
۳. به نظر شما دانشگاه چقدر در مسیر موفقیتتان موثر بود؟
دانشگاه به صورت مستقیم تأثیر نداشته، اما ما دانشگاه را مجبور کردیم که به ما کمک کند. با تعریف پروژهای، از دوستانمان در دانشکده مواد دانشگاه شریف استفاده کردیم و آنها را به سمت اهداف و نتایج مدنظر حرکت دادیم. خوشبختانه این حرکت به ثمر رسید، ولی متأسفانه دانشگاه دنبال تعداد مقالههای بالا و مقالههایISI است که خیلی ارتباطی با مشکلات صنعت ما ندارد.
البته تحصیلات دانشگاهی قطعا تأثیر دارد، منتهی در جامعه کسب و کار ایران، سهم تحصیلات و دانش بیشتر از 20 تا 25 درصد نیست و 75 درصد به توانایی برخورد با مشکلات، تحمل مشکلات و سختیها، توان مدیریتی و استفاده بهینه از نیروی انسانی اختصاص دارد که در دانشگاه آموزش داده نمیشود. حتی در رشتههای مدیریت، متأسفانه آموزش این تواناییها خیلی کمرنگ است. اصولا محصولاتی که قرار است در مرز علم و دانش دنیا تولید بشود، باید از دانشگاه به صنعت وارد شود، منتهی ما در گروه صنعتی وحید چون میخواستیم زیرساخت درست کنیم که بعدا هم بتوان این کار را در حوزههای دیگر ادامه داد، توسعه محصولات جدید را در دانشگاه انجام دادیم که علاوه بر تولید مقالات دانشگاهی و تجهیز آزمایشگاههای دانشگاه، فضایی به وجود آید که دیگران نیز بتوانند از این امکانات استفاده کنند. لذا سعی کردیم روی تولید متمرکز شویم و تحقیق را به دست اهلش بدهیم و بگذاریم آنها رشد کنند. روال منطقی هم همین است، ولی میتوانست این اتفاق نیفتد.
۴. کارآفرینان چندین سال در شرایطی زندگی میکنند (با سختی فراوان) که هیچکس قادر به زندگی در آن شرایط نیست. تا در آینده به گونهای زندگی کنند (با ثروت فراوان) که باز هم هیچکس نمیتواند. تا چه حد با این جمله موافق هستید؟ آیا تجربه شخصی خودتان هم در همین راستا بوده است؟
کار ما به این سختی هم نبوده است، ولی ما ریسکهای بزرگی کردیم. با اعتماد به توان خود و بخش دانشگاهی، حدود 150 میلیون تومان برای پروژهای خرج کردیم و مطمئن بودیم به نتیجه میرسیم، اما شاید نمیرسیدیم. ما دو سه نکته ظریف فناورانه داشتیم که شاید اگر اشتباه میکردیم، این سرمایهگذاری و توان از بین میرفت، ولی اصولا این ذات کارآفرینی است که باید پشتکار و علاقه و عشق وجود داشته باشد. دنبال این بودیم که بعد از سی چهل سال تجارت داخلی، بتوانیم این کار را در دنیا عرضه کنیم و معتقدم اگر صنعت ما میخواهد بالنده و زنده باشد، باید به سمت تحقیق و توسعه برود، بودجهای برای این کار تعریف کند و خودش دانشگاه را به پژوهش وادارد. کارآفرینی قطعا سخت است، ریسکهای زیادی دارد. حمایتها هم در کشور ما بسیار پایین است و عمدتا افراد از روی نیازهای داخلی و روانی خودشان یا با عشق و علاقه یا دلیل ذهنی سمت این کار میآیند. لزوما هم نباید به بازده مالی ختم شود. به عنوان مثال در مورد خود ما چندین شرکت سعی کردند کار ما را کپی کنند. درست است که به هدف ما نرسیدند و ظاهرا کپی کردند. به هر حال ما در بازار، تولیدکننده انحصاری بیرقیب نیستیم؛ در ایران معمول این است که یکی زحمت اصلی را میکشد و بقیه کپی میکنند. ما در بیزینس به این افراد "فستفالوئر" میگوییم. درست است که با سطح شعور و سواد کم این کار را میکنند، ولی چون جنس شبیه اصل دارند و متأسفانه مصرفکنندهها از مشخصات فنی دقیق بیاطلاع هستند، میتوانند کارآفرین را از نظر مالی تحت تأثیر قرار دهند، بنابراین دلیل کارآفرین صرفا مسائل مالی نیست، بلکه بیشتر برای ارضای خودش این کار را میکند. مثلا ما بهجای واردات لوله و اتصالات خارجی تصمیم به تولید و ساخت این محصول در ایران گرفتیم و با اخذ 4 گواهینامه بینالمللی امکان حضور در بازارهای صادراتی و مقایسه این محصول با محصولات اروپایی را امکانپذیر ساختیم که نشان دهیم با مواد داخلی و تکنسینهای ایرانی و دستگاههای اروپایی میشود، محصولاتی با ارزش افزوده بالا تولید کرد و به بازارهای جهانی عرضه نمود. پتانسیل بالاست، اما استفاده کمی از آن میشود.
۵. اگر زمان به عقب برگردد چه کارهایی هست که آن را انجام نمیدادید؟ چه کاری را انجام میدادید؟
اگر این امکان وجود داشت، تفاوت زیادی با آنچه هستم ایجاد نمیکردم. درست است که در کارهایی که انجام دادیم، شکستهایی هم داشتیم، اما اگر این شکستها نبود، اتفاقات دیگری میافتاد. مهم درس گرفتن از شکستها برای درست کردن مسیر و تقویت پیروزیهاست. باید دقت کنیم که شرایط ممکلت ما خاص است. ما خیلی کارها را دوست داشتیم انجام دهیم. دوست داشتیم در بازار جهانی موفق باشیم و مشارکتهای خارجی جمع کنیم، اما یک سری محدودیتهایی دست ما نیست. ما برنامههای زیادی داشتیم، ولی خدا را شکر، علیرغم همه تحریمها توانستیم به اینجا برسیم.
۶. تفریحات و سرگرمیهای شما در زندگی چیست؟
سعی میکنم ورزشهای کوهنوردی، تنیس و شنا را مستمر انجام دهم و انرژی لازم برای کار را هم از طبیعت و فضای سبز میگیرم.
۷. بسیاری از افراد جامعه از راهاندازی کسب و کار بیم دارند. آیا شما هم در آغاز راه ترس داشتید؟ اگر اینطور است برای غلبه به آن چه کردید؟
خیر. به نظر من هیچ کارآفرینی این ترس را ندارد، چون اگر بر ترسش غلبه نکند، اصلا فرد پیشرفت نمیکند. یکی از خصوصیات خاص کارآفرینان این است که کلهشق هستند؛ یعنی خیلی از ریسکها و خطرها به چشمشان نمیآید و برای همین هم موفق میشوند، وگرنه در شرایط مملکت ما در خیلی جهات محدود هستیم. نه به ما مشوقهای مالیاتی میدهند، نه معافیت مالیاتی داریم، نه هیچ چیز دیگر. شما این همه هزینه تحقیق و توسعه میکنید که چه چیزی به دست بیاورید؟ اعتماد به نفس و اطمینان از رسیدن به هدف، کارآفرین را به جلو میراند و وقتی هم به هدف میرسد، هدف چالشیتری را انتخاب میکند. این چالش دائما در شخصیت کارآفرین تکرار میشود. بدون چالش اصلا نمیتواند زندگی کند.
۸. آیا راهاندازی کسب و کار بصورت انفرادی ممکن است؟ شما کدام را ترجیح میدهید: تیم بودن و یا انفرادی کار کردن و چرا؟
چهار خانواده این مجموعه را اداره میکنند. از 5 نفر اعضای هیات مدیره، دو نفرشان جوان و سه نفرشان باتجربه و مسن هستند. در ابتدای کار خیلی چالش داشتیم که کارمان نزدیک به روال بازار باشد یا چالشی و نوآورانه. بین این دو گروه اختلاف نظر بود که البته طبیعی است. در نهایت با مشورت افراد خارج از کشور، گروه محافظهکار به این نتیجه رسیدند که روال چالشی را انتخاب کنند.
به نظرم کار تیمی و انفرادی هر کدام لذتهایی دارد. کار مشارکتی در ایران کار سختی است، مگر اینکه همه افراد درگیر و مؤثر باشند، و گرنه آن افرادی که خارج گود کار هستند، بعد از مدتی فکر میکنند بیزینس باید قلکی باشد که فقط به آنها پول تحویل دهد، درصورتیکه در کسب و کار شما باید دانه را بکارید به آن آب و کود بدهید و از آن مراقبت کنید و مدتی بعد محصول را درو کنید. خوشبختانه در مجموعه ما همه مؤثر بودند و این اتفاق نیفتاد، ولی در کشور، اکثر مشارکتها به مشکل میخورد و خیلیها ترجیح میدهند تکی کار کنند. اشکال تکی کار کردن این است که شما از توان فکری و مشاوره دیگران محروم میمانید. هر دوی این مدلها یک سری نکات مثبت و منفی دارد. ما در حال حاضر سه کارخانه تولیدی داریم و هر کدام از دوستان مدیریت یک قسمت را برعهده دارد و کار تقسیم شده است.
۹. کسب و کار در فناوریهای نوین چه تفاوتی با کسب و کارهای سنتی دارد؟
نه فقط صنعت کسب و کار، همه صنایع اگر خودشان را به روز نکنند، با توجه به جهانی شدن و مسیرهای جهانی شدن، عملا ظرف چند سال در باتلاق خودشان فرو میروند و این سرنوشت یک صنعت ساکن است. در کشور ما بعد از تحریمهایی که اتفاق افتاده، صنایع داخلی توانستند نیاز کشور را به هر ترتیب برآورده کنند. الان زمینه خوبی در صنایع داخلی وجود دارد که جوانههای زده شده را به روز رسانی و نوآوری کنند و با مشارکتهای خارجی ظرفیتشان را زیادتر کنند. ما متأسفانه هنوز در ایران از ظرفیت صادراتیمان استفاده نمیکنیم؛ علیرغم اینکه کشورهای اطراف همه مصرفکننده هستند و این مواد را از کشورهای دیگر تهیه میکنند، ایران هنوز به صورت جدی روی صادرات کار نکرده و دولت هم حمایت جدی نکرده است، اما من فکر میکنم اگر الان کاری نکنیم، همین جوانهها هم میپوسد و از بین میرود؛ چون ظرفیت، برای صنعت خیلی مهم است. اگر ظرفیت نداشته باشید، عملا نمیتوانید کار توسعهای انجام دهید. اگر بخواهید در سال 100 هزار خودرو تولید کنید، اصلا توجیه اقتصادی ندارد، اما اگر بخواهید سه میلیون تولید کنید، میتوانید کار تحقیق و توسعه سنگینی انجام دهید. پلتفرم، قوای محرکه و بدنهاش را خودتان تولید کنید. برای رسیدن به این ظرفیت، باید بازارهای مختلف را بگیرید و برای این کار باید شرایط سیاسی و روابط اقتصادیمان را درست کنیم. به هر حال ما از ظرفیت کشور استفاده نمیکنیم. شاید افراد آشنا نیستند که ایران در حوزه پتروشیمی، خشکبار، منسوجات و ... پتانسیلهای آزادهنشدهای دارد. از طرفی چون کشور بزرگی هستیم و نیاز داخلی بالایی داریم، صنایعمان مشغول برطرف کردن این نیاز هستند، اما صنعت ما زمانی رشد میکند که در مواجهه با رقیب خارجی؛ چه در قیمت و چه در کیفیت برنده باشد.
۱۰. راه موفقیت از شکستهای زیاد میگذرد. صادقانه چندبار شکست خوردید؟ چند بار ناامید شدید و چه کسی و چه چیزی به شما کمک کرد که راه را ادامه بدهید؟
تعداد شکستها قابل شمارش نیست و بسیار زیاد بوده است. چون هر محصولمان، فلسفه و علت فنی خاصی دارد. قطعا جاهایی بخش تحقیق و توسعه ما خیلی دست بالا گرفته شده است و هزینه زیادی را تحمیل کرده است، ولی بعد سعی کردیم با تصحیح ساختار هزینه و رقابتی کردن جبران کنیم. برخی اوقات انتظاری که شما از مشتری و بازار قبل نوآوری دارید، برآورده نمیشود. چون برآوردها و اطلاعات آماری و بازاری ما خیلی دقیق نیست. به همین دلیل عمدتا این اتفاق میافتد و کسانی که کار تحقیق و توسعه میکنند، همیشه منتظر این اتفاقات هستند و این نتیجه را میگیرند که قیمت کارآفرینی هم باید مناسب باشد و برتریاش توسط مصرفکننده عادی دیده شود. خلاصه اینکه اگر رابطه کارآفرین با مشتری، رابطه برد-برد باشد، موفقیت حاصل میشود.
از طرفی شکست در ذات تولید وجود دارد؛ خصوصا در مملکت ما که در مسائل مالی، نه در نرخ ارز، نه در ثبات وضع اقتصادی، بیشتر از سه ماه آینده را نمیتوان پیشبینی کرد. بنابراین نمیتوان گفت امکان ندارد من اشتباه کنم. قطعا اشتباه وجود دارد، ولی باید سعی کرد مطالعات قبل از حضور در بازار کار انجام شود. تولیدکنندههای ایران در حوزه کاری ما عمدتا از سیر فناوری بیاطلاع هستند؛ یعنی گاهی اوقات خیلی خوشحال و خندان، یک فناوری خاتمه یافته را به ایران میآورند، اما نه ارزش افزوده دارند، نه میتوانند صادر کنند ضمن اینکه انرژی زیادی هم صرف میکنند و متأسفانه مرکزی هم در ایران نیست که این مسائل را برای کارآفرینان باز کند. به هر حال احساس نامطلوبی از شکستها نداریم؛ چون آنها را بهعنوان زیرساخت بردهای بعدی میبینیم.
۱۱. شما کدام را ترجیح میدهید: سهم کوچک (5 درصد) از یک بازار بزرگ و یا سهم بزرگ (صد درصد) از یک بازار کوچک؟
هر دوی اینها دو حالت نهایی یک طیف است. ما دوست داریم سهم مناسب داشته باشیم. سهم محصولات فناورانه طبیعتا ابتدا سهم کوچکی از بازاری است که فناوران به آن علاقهمند هستند، ولی ما از سالها پیش، ساختار هزینه را طوری تنظیم کردیم که بتوانیم پیشرفت کنیم. اول با بازار کوچک شروع کنیم تا کمکم به سهم مناسب برسیم. ما دنبال 90 درصد سهم بازار نیستیم؛ چون نگه داشتن سهمهای بزرگ بسیار سخت است. رقبای دیگر با فناوریهای جدید میآیند. مگر اینکه از رانت یا کمک دولتی استفاده شود. به همین دلیل بهتر است دنبال سهم مناسب باشیم، منتهی از نظر فناوری باید محصول رو به رشدی را انتخاب کرد. مثلا روند جامعه ما به سمت کاهش مصرف انرژی است. اگر محصول بتواند کمکی در این راستا باشد، ممکن است ابتدا بازار کوچکی داشته باشد، اما به مرور رشد خواهد داشت. ما از کارهای کوچک شروع میکنیم؛ چون ساختار شرکتیمان بهگونهای نیست که بتوانیم ارزانترین محصول بازار را تولید کنیم. فردی که ارزانترین محصول بازار را تولید میکند، یا باید تولید بالایی داشته باشد یا به مواد اولیه ارزان دسترسی داشته باشد یا از مواد اولیه نامرغوب استفاده کند که هدف ما این نیست. بنابراین محصولی را تولید میکنیم که در آینده نیاز مردم و جامعه باشد.
۱۲. در پایان به جای اینکه از شما بپرسم توصیههای شما برای کارآفرینی چیست، میپرسم چرا نباید کارآفرین شویم؟ (اصلا مگر ممکن است همه کارآفرین باشند)؟
همه افراد قطعا نمیتوانند کارآفرین باشند؛ چون کارآفرین باید ریسکپذیر باشد. کارآفرین کلهشق است. پشتکار زیادی دارد. گاهی چشمانش را میبندد و جلو میرود. گهگاه در مسیر توسعه محصول به جایی میرسد که میگوید کنارش میگذارم و دیگر دنبال نمیکنم. اگر انگیزه و اشتیاق نباشد، کار را کنار میگذارد. کارآفرینی هم تا حدی خوب است. معتقدم در محیطهای دانشگاهی صنعتی خیلی کارآفرینی را تشویق میکنیم، در صورتی که نباید اینطور باشد؛ چون راهحل موفقیت صنعت ما فقط کارآفرینی نیست. کارآفرینی برای حوزههایی است که تحقیق و توسعه دارد یا افراد میتوانند چیز خاصی خلق کنند، ولی خیلی بازارهای صادراتی از ما محصولات عادی میخواهند که اصلا نیاز به فناوری خاصی ندارد و شما باید آن جنس را مطابق بازار تولید کنید. به هر حال یکی از حلقههای نیاز صنعت، کارآفرینی است، ولی نباید زیاد تبلیغ کنیم تا افراد فکر کنند راهحل تمام مشکلات صنعت، کارآفرینی است. کاری که ترکیه 10 یا 15 سال پیش در صنعت نساجی کرد. در گمرک 25 درصد جایزه صادراتی برای محصولات نساجی در نظر گرفتند. هرکس در حد توانایی در خانهاش ماشین گذاشت و مطابق نیاز صادراتی بازار، تولید کرد. این اصلا نیاز به کارآفرینی نداشت. دولت با یک سیاستگذاری جامعه را برای صادرات آماده کرد. ما هم خیلی جاها پتانسیل داریم. چرا اسپانیا باید زعفران و پسته ما را بستهبندی کند؟ خودمان نمیتوانیم؟ محصولات نفتی و پتروشیمی را چرا خامفروشی میکنیم؟ چون فناوریاش را نداریم. در مواد معدنی هم افتضاح هستیم. دو سه درصد فقط فراوری میشود. مجبوریم درصد بالایی از نیازهای معدنی خود را مثل همین لولههای بیصدا از خارج بخریم؛ چون واقعا نداریم. معدندار در ایران نمیداند دیتاشیت یعنی چه؟ اینها درد است و البته نیازهای کارآفرینانه نیست. نیازهای پایه این کار است. متولی این کار باید با اولویتبندی و طبقهبندی اینها را حل کند.
یکی از نیازها هم کارآفرینی در حوزه نانو است، اما ما نباید یک فناوری و یک خصوصیت را فقط پر رنگ نماییم. در حوزه فناوری، نانوفناوری، زیستفناوری، میکروبیولوژی، رباتیک و ... داریم، اما اینها در همه صنایع کاربرد ندارند. خیلی جاها مشکل ما بهرهوری پایین است. نیروی انسانی داریم، اما نمیتوانیم کار خوبی از او بخواهیم. این چیزها ربطی به کارآفرینی ندارد. ما باید در هر صنعت شاخصهای بهرهوری داشته باشیم و سازمانها خودشان را با آن تراز کنند. صنایع ما در حوزه پلاستیک و پلیمر با 30 تا 40 درصد توان کار میکنند. چرا؟ مواد در دسترس و ارزان است.
این را هم بدانید که مجموعه کل صنعت تا زمانی که فشار تحقیق و توسعه نداشته باشد، رشد نمیکند. در کشورهای خارجی برای اپل صف میبندند. آنها دنبال موبایل نیستند. عاشق نوآوری آن هستند، اما اگر شما بگویید من لولهای دارم که این خاصیت نوآورانه را دارد، میپرسند قیمتش چند است؟ فرهنگ جامعه این است و ما ابتدا باید فرهنگ را به سمت نیازخواهی فناورانه ببریم تا افراد این اشتیاق را داشته باشند. آن وقت مطمئنا صنعت به آن سمت خواهد رفت. پس اول باید فرهنگ و زیرساخت ایجاد شود؛ چون صنعت، تغییر و توسعه را بهعنوان یک هزینه میبیند، مگر عدهای که دغدغهشان تغییر و توسعه و ارضای نیازهای درونی خودشان در این باره است. ما باید این اشکال زیربنایی را حل کنیم، بعد از این کارآفرینان سراغ حوزههای جدید میروند. به هر حال متأسفانه آمار موفقیت کارآفرینان بالا نیست و بیش از 60 تا 70 درصدشان شکست میخورند. کلی هم هزینه و انرژی صرف میشود. در بهترین شهرکی که ما هستیم، 40 درصد واحدها کار میکنند و 60 درصد بقیه، با سوله، تجهیزات، برق، آب و ماشین بیکار است. به نظرم باید از این لاک بیرون بیاییم. تا حالا به دلیل تحریم و وزنههایی که به پایمان بسته بودند، سنگین بودیم، الان که این بند و بستها دارد باز میشود، باید تهاجمی عمل کنیم و بتوانیم بازارها را از کشورهایی مثل ترکیه و کشورهای اروپای شرقی که عمدتا رقیب ما در حوزههای صنایع پاییندستی پتروشیمی هستند، بگیریم. ما الان نزدیک 14 تا 15 میلیون تن محصول پتروشیمی تولید میکنیم، اما چقدر در صادرات سهم داریم؟ اینکه ما ماده اولیه پتروشیمی را به چین بدهیم و او به کالا تبدیل کند و به ما بفروشد، درد است. سیاستگذارهای صنعت ما باید به این چیزها فکر کنند. انشاءالله درست شود و ما هم بهعنوان صنعتگر، علاقهمند و امیدواریم و کار خودمان را ادامه میدهیم، ولی الگوسازی از روی مدلهای تصادفی که روی نیازهای درونی و روانی افراد هستند، نمیتواند برای صنعت تکرار شود.
1 پاسخ بهمصاحبه اختصاصی نانومچ با مدیر فنی گروه صنعتی وحید
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.