Warning: count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable in /home/nanomatch/domains/nanomatch.ir/public_html/content.php on line 45

Warning: count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable in /home/nanomatch/domains/nanomatch.ir/public_html/content.php on line 46

Warning: count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable in /home/nanomatch/domains/nanomatch.ir/public_html/content.php on line 47

Warning: count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable in /home/nanomatch/domains/nanomatch.ir/public_html/content.php on line 48
راز موفقیت آمازون از زبان جف بزوس | برنامه تجاری‌سازی فناوری نانو

آخرین مقالات

راز موفقیت آمازون از زبان جف بزوس

راز موفقیت آمازون از زبان جف بزوس

"جف بزوس"  موسس و یکی از مدیران ارشد "آمازون دات کام" است. او همچنین به عنوان یک کارآفرین و سرمایه‌گذار فعالیت داشته است. شرکت "آمازون دات کام" در سال‌های اخیر به عنوان بزرگترین شرکت آنلاین خرده‌فروشی در دنیا شناخته شد و در حال حاضر یکی از موفق‌ترین شرکت‌های آنلاین در زمینه فروش و توزیع کتاب است. در ادامه یکی از سخنرانی‌های آقای بزوس در مورد رازهای موفقیت آمازون آمده است.

سلام. من "جف بزوس" هستم و امروز قرار است تا در مورد هنر طراحی کسب و کار برای شما صحبت کنم. تقریبا هفت سال پیش من یک سفر شگفت‌انگیز را آغاز کردم که "آمازون دات کام" نامیده شد. اسم این سفر از ابتدا "آمازون دات کام" نبود. اول کار "کاربرات اینک" به عنوان یک کلمه جادویی مانند " اجی مجی" که از نام کمپانی گرفته شده بود را انتخاب کردیم. در آن زمان یک وکیل از سیاتل با من تماس گرفت. سوال او از من این بود که شما برای تاسیس شرکت چه کاری انجام داده‌اید؟ و چه نامی را  برای شرکت خود می‌پسندید؟ من در جواب گفتم: کدابرا. او از این جواب بسیار تعجب کرد و به من گفت که نام مناسبی را انتخاب نکرده‌ام و چند ماه بعد باید تغییرش دهم. روند صعودی و رو به رشد 2300 درصدی استفاده از وب در بهار سال 1994 باعث ایجاد انگیزه‌ در من برای تاسیس شرکت "آمازون دات کام" بود. من حتی فکر اینکه چنین رشدی را داشته باشم را نمی‌کردم. همانند رشد میکروب‌ها در ظروف کشت نرخ رشد غیر عادی و متحیر کننده را شاهد بوده‌ایم. اگرچه تحقیقاتی قابل توجهی در این زمینه‌ انجام نشده است، موارد استفاده از وب در اوایل ظهور آن چنان هم پیش پا افتاده نیست. در حقیقت وب پدیده‌ای با کاربردهای اولیه نسبتا پیشرفته و رشد سالیانه 2300 برابری در آینده بشدت فراگیر و همه‌گیر است. سوالی که مطرح می شود این است که کدامین برنامه تجاری در مواجهه با چنین گسترشی معقول و مناسب عمل خواهد کرد. من محصولات فراوانی را مورد مطالعه قرار دادم و فهرستی از بیست نوع از محصولات مختلف را تهیه کردم و هدف من از این کار یافتن بهترین محصول برای فروش بود. 

در این جستجو کتاب را به دلایل فراوانی مناسب فروش یافتم اما در نگاه اول انتخاب کتاب برای فروش بسیار غیر عادی بود زیرا تعداد کتاب‌ها‌ی موجود بسیار بیشتر از محصولات دیگر در زمینه‌های گوناگون است، حقیقتا در حال حاضر میلیون‌ها کتاب در زمینه‌های گوناگون زیر چاپ است و رایانه‌ها ابزار بسیار مناسبی برای سازمان‌دهی چنین حجم انبوهی از مجموعه‌ها هستند. شما می‌توانید با استفاده از رایانه‌ها دسته‌ای از اطلاعات را بصورت آنلاین گردآوری کنید که واقعا روش دیگری برای جمع‌آوری آن‌ها وجود ندارد. با وجود فناوری اولیه در صنعت وب در سال 1994، داشتن کتاب‌خانه‌های فیزیکی و فهرست‌های کاغذی از منابع میلیونی کتاب‌های مختلف  امری بدیهی و منطقی بوده است. این تنها راه گردآوری آن منابع و منحصر بفردترین رویه تجارت در آن زمان بوده است و این یکی از دلایلی است که منجر به انتخاب کتاب برای تجارت شد. زمانی که من تصمیم به انجام این کار گرفتم با همسر خود که در بین تماشاگران حضور دارد صحبت کردم. همسر من شخصی است که با فردی از زیر کار دررو اما نسبتا با ثبات ازدواج کرده بود که در شرکت وال استریت در بخش صندوق سرمایه‌گذاری تامینی مشغول به کار بود. چنین تصمیمی بسیار سخت بود و من بدنبال رویه و چاچوب کاری مناسبی برای اتخاذ چنین تصمیم مهمی بودم. بهترین چارچوب کاری از نظر من چارچوب مبتنی بر پشیمانی بود. اینکه شما خود را در سن هشتاد سالگی تصور کنید و بعد به گذشته فکر ‌کنید امری بسیار پیچیده خواهد بود. در سن هشتاد سالگی شما تمایل دارید تا اشتباهات خود را در طی این دوره به حداقل برسانید. این تصور در اکثر مردم بوجود می‌آید و احتمالا برخی از مردم آن را بطور ناخودآگاه چهارچوب پشیمانی می‌نامند چون اکثر مردم نسبت به من از سلامت روانی بالاتری برخوردار هستند که چنین الفاظی را بکار ببرند!

این روشی بسیار شفاف و روشن بود تا من درباره تصمیم مهمی در زندگی فکر کنم. تصوری که من در آن زمان داشتم این بود که اگر من خود را درگیر پدیده‌ای که آن را اینترنت می‌نامند کنم و کاری را در ارتباط با آن شروع کنم وارد فعالیتی بسیار دشوار گشته‌ام و به این فکر کردم که اگر من شکست بخورم، از کار خود پشیمان می‌شوم. پاسخ برای من مشخص بود، خیر پشیمان نمی‌شوم. اما من مطمئن بودم که اگر این تجربه را نداشته باشم حتما همواره در آینده از انجام ندادن آن پشیمان خواهم شد. من همیشه به آن فکر خواهم کرد و این موضوع باعث آزار و اذیت من خواهد شد و این احساس تا زمانیکه آن روز افسانه‌ای از راه برسد و من به آرزوی خود برسم ادامه خواهد داشت و همسر من در تلاش خواهد بود تا تغذیه مناسبی را برای من فراهم آورد. یکی از قهرمانان او دکتر وایل است، اگر شما در بین تماشاچیان هستید، رژیم‌های غذایی شما بر روی من اعمال گشته‌اند. 

این داستان روند چگونگی تصمیم من برای شروع فعالیت خودم بود. حقیقتا اتفاقات متعددی برای من در شروع تاسیس "آمازون دات کام" رخ داد، در حدود یک سال برای ایجاد زیرساخت‌های نرم‌افزاری و ایجاد ارتباطات لازم زمان صرف شد. روز قبل از شروع فعالیت شرکت در جولای 1995 یکی از مهندسان نرم‌افزار انتظار مرکز توزیع 400 فوت مربعی را داشت. این فرد با یک مکان 40 فوت مربعی که به اندازه یک پارکینگ ماشین بود و می‌توان به آن مرکز توزیع اسباب بازی گفت مواجه شد و زمانیکه من سیستم‌های نرم‌افزاری موجود در انتهای این مکان را به او نشان دادم، او با نگاهی به این مجموعه گفت من نمی‌توانم درک کنم که آیا این مجموعه بطور باورنکردنی خوشبینانه است و یا بطور رقت‌انگیزی ناامید کننده؟ حقیقتا ما هم نمی‌دانستیم و راهی برای دانستن این موضوع وجود نداشت که در روزهای آغازین فعالیت، مشتریان چگونه خود را با این فناوری وفق خواهند داد. خطرات فراوانی در روزهای آغازین تاسیس شرکت بخصوص برای والدین من که از سرمایه‌گذاران و موسسان اصلی "آمازون دات کام" بودند وجود داشت. آن‌ها در حدود 300000 دلارکه بخش اعظمی از پس‌اندازشان بود را در این راه صرف کرده بودند و اولین سوال پدر من برای تاسیس شرکت این بود که، اینترنت چیست؟ آن‌ها بر روی ایده یا نظریه‌ای شرط‌بندی نمی‌کردند بلکه بر روی فرزند خود شرط می‌بستند. من به آن‌ها گفتم که احتمال از دست رفتن تمام پس‌انداز آن‌ها 70 درصد خواهد بود. این موضوع افشای راز بسیار مهمی بود زیرا من از وعده‌ی شام منزل والدینم بسیار راضی و خشنود بودم و تمایل نداشتم که آن را به هیچ قیمتی از دست بدهم. خیلی خوشحال هستم که سرمایه‌گذاری برای آن‌ها کاملا سودآور بود. تصور من این بود که سه برابر سود بسیار زیادی است. شرکت‌های استارت‌آپی می‌توانند بسیار گول‌زننده باشند و کمتر از ده درصد از آن‌ها می‌توانند به سرمایه اولیه‌ای که شرکت را توسط آن تاسیس کرده‌اند دست یابند. شانسی که من به خودم در رسیدن به موفقیت می‌دادم 30 درصد بود که بسیار رویا پردازانه به نظر می‌رسید. آسمان و زمین دست به دست هم دادند تا تمامی امور طبق برنامه‌ریزی پیش رود. شرکت‌های استارت‌آپی نیازمند هماهنگی اجرام آسمانی برای رسیدن به موفقیت هستند زیرا مسائل فراوانی وجود دارد تا مانع موفقیت آن‌ها می‌گردد. زمانیکه ما شروع به تاسیس شرکت در جولای 1994 کردیم از واکنش مشتریان بسیار متعجب گشتیم. حقیقتا در سی روز اول ما از پنجاه ایالت و 45 کشور مختلف درخواست سفارش داشتیم. ما آمادگی ارایه خدمات به چنین حجم بالایی از درخواست را نداشتیم و در نتیجه بعد از صحبت با صاحب‌خانه بسرعت مساحت زیربنای شرکت را تا 2000 فوت مربع با سقف‌های 6 فوتی افزایش دادیم. قد یکی از 10 کارمند ما 6.2 فوت بود او در تمام طول روز به شکل خمیده بود، ما کارهای روزمره خود را که شامل برنامه‌نویسی کامپیوتر و کارهای مختلف دیگری که 10 نفر در یک شرکت کوچک تازه‌کار انجام می‌دادند و تمام طول بعد از ظهر و ساعاتی از صبح را مشغول بسته‌بندی و آماده‌سازی سفارشات و انتقال آن‌ها توسط خودرو به "یو پی اس" بودیم بطوری که تا آخرین لحظه برای آخرین سفارش معطل می‌شدیم. من درب شیشه‌ای "یو پی اس" را که بدلیل اتمام کار بسته بود می‌کوبیدم و همواره با نگاه دلسوزانه‌ای مواجه می‌شدم. از آن‌ها درخواست می‌کردم که بسته‌ی من را با تاخیر ارسال کنند. ما سفارشات فراوانی داشتیم که برای آن آماده نبودیم، ما سازمان یا سیستم توزیع مناسبی نیز برای آن نداشتیم. ما در شرایطی بسته‌بندی را انجام می‌دادیم که دستان و زانوهای خود را بر روی زمین سیمانی قرار می‌دادیم. شما می‌توانید تصور کنید که چقدر احمق بودم و تنها دفاع من در مقابل چنین رفتاری این است که سفارش عقب افتاده دارم. من این بسته‌بندی را برای تمام مردم کشورم انجام داده‌ام و همواره با خود کلنجار می‌رفتم و به کسی که در کنار من کار می‌کند می‌گفتم بسته‌بندی در این شرایط برای من بسیار زجرآور است، من کمر درد گرفته‌ام و زانوهای من بر روی زمین سخت بشدت آسیب دیده‌اند و او در جواب می‌گفت که من درک می‌کنم چه می‌گویی و جواب من به او این بود که بینش والای من به من می‌گوید که ما به زانو‌بند نیاز داریم. من در این مورد واقعا جدی بودم و همکار من بگونه‌ای به من نگاه می‌کرد که انگار به احمق‌ترین فردی که تا به حال برای او کار کرده است نگاه می‌کند. او در جواب گفت چیزی که ما به آن نیاز داریم میزهای مخصوص بسته‌بندی است. من به او نگاه کردم و نظر او هوشمندانه‌ترین نظریه‌ای بود که تابحال شنیده بودم. 

روز بعد چند عدد میز بسته‌بندی تهیه کردیم و بازده ما دو برابر شد. اولین قدمی که ما برای شرکت "آمازون دات کام" برداشتیم که بهرحال آمادگی لازم را برای آن را نداشتیم یکی از خوش‌اقبالترین اتفاقاتی بود که برای ما اتفاق افتاد بدلیل اینکه باعث ایجاد فرهنگی در ارائه خدمات به مشتریان گردید. همگی کارمندان شرکت در هر بخش فرد به فرد با دستان خود برای ارائه سرویس مناسب به مشتریان تلاش می‌کردند و این فرهنگی را بوجود آورد که بسیار برای ما مفید بود. هدف ما رسیدن به برترین جایگاه مشتری‌مداری در بین تمامی شرکت‌های موجود است. من فکر می‌کنم که زمان به پایان رسیده و بهتر است به سوالات بپردازیم. پس من همین کار را می‌کنم. 

- چه توصیه‌ای برای یک شرکت نوپای استارتآپی مبتنی بر اینترنت دارید؟

توصیه‌ی من برای هر نوع فعالیت کارآفرینانه یکسان است. این اطمینان را داشته باشید که بر روی چیزی که در آرزوی آن هستید تمرکز کافی دارید بنابراین اگر شما نگاهی به شرکت‌های اولیه اینترنتی داشته باشید خواهید دید که آن‌ها با چیزی شروع کردند و بر روی چیزی تمرکز کرده‌اند که فکر می‌کردند بسیار جذاب است. حتی در زمان‌های دور نیز اینترنت بسیار متداول و مرسوم بوده است. ما اخیرا در حال سپری کردن روزهای سختی هستیم و بشدت در معرض خطر شکست قرار گرفته‌ایم. در طی شش سالی که ما در میادین تجارت فعالیت داشته‌ایم تنها یک سال از آن را با موفقیت و بدون هیچ شکستی پشت سر گذاشته‌ایم که مربوط به سال 1999 می‌شود. 

من بشخصه به سال‌های پر مشقت و پر از چالش علاقه دارم. والدین و اطرافیان تمام کسانیکه ما استخدام کرده‌ایم معتقدند که آن‌ها دیوانه هستند و این محیط کاری از نظر من بسیار ایده‌ال است که خوشبختانه در حال حاضر نیز برقرار است. در سال 1999 والدین کسانیکه در "آمازون دات کام" کار می‌کردند از شغل آن‌ها و محل کارشان به برادران و خواهران خود اظهار رضایت و خشنودی داشتند و به خود می‌بالیدند که فرزند من در "آمازون دات کام" کار می‌کند. ‌زمانیکه شما می‌خواهید یک شرکت استارت‌آپی را راه‌اندازی کنید و یا به اعتقاد من هر چیزی را در زندگی آغاز کنید نمی‌توانید به دنبال مد باشید. اما به عنوان یک کارآفرین و به عنوان کسی که می‌خواهید تا شرکتی را تاسیس کنید، محصولی را انتخاب کنید که کاربردش بسیار جذاب است و تلاقی خوبی با ایجاد ارزش افزوده واقعی برای مشتریان داشته باشد. 

 

 

- می‌خواستم بدانم محصولات دیگری که شما آن‌ها را مورد بررسی قرار دادید چه چیزهایی بودند؟ برای اطلاع شخص خودم، شما به عنوان فروشنده تعداد فراوانی کتاب آیا هرگز کتاب می‌خوانید؟

فهرست بر اساس بررسی سفارشات پستی تنظیم شده بود، زمانیکه من فهرست مربوط به منطقه خودم را بدست آوردم آن فهرست بر اساس تعداد سفارشات ثبت شده از طریق پست مرتب شده بود. به عنوان مثال مروارید یکی از مواردی بود که ثبت سفارشات فراوانی برای آن وجود داشت و در فهرست من جز رتبه‌های برتر بود. محصولاتی که در رتبه‌های اول بودند، قطعا کتاب در رده‌ی اول، موزیک، فیلم‌ها، نرم‌افزار کامپیوتر و سخت‌افزار کامپیوتر در رده‌های چهارم آن فهرست قرار گرفته‌اند. متاسفم، من در درک چند سوال همزمان مشکل دارم. سوال دوم شما چه بود؟ 

- پرسیدم که آیا شما اغلب اوقات کتاب می‌خوانید؟ کتاب می‌خوانم؟ 

بله. در حقیقت بله. والدین من شهادت می‌دهند که تنبیه کردن من در دوران کودکی بسیار سخت بود زیرا من برخلاف کودکان دیگر از حبس شدن در خانه لذت می‌بردم. من در اتاقم می‌ماندم و کتاب می‌خواندم و موضوع مورد علاقه من کتب علمی تخیلی بود و احتمالا پنجاه درصد از مطالعه من به موضوعات علمی تخیلی اختصاص دارد و حتی زمانی که من تعطیلات تابستان خود را در مزرعه پدربزرگم سپری می‌کردم و می‌گفتم که من می‌دانم ما با هم مشکل جغرافیایی در علایق خود داریم او به تگزاس و من به مکزیک علاقه داشتم. فاصله ما از آن محل حدود 90 مایل است و یک کتابخانه به سبک "هنری کارنگی" در آن شهر وجود دارد که کتابخانه بسیار کوچکی است. سومین بخش کتابخانه توسط ساکنین 3000 نفری یک شهر اهدا شده است و بخش سوم در مورد کتاب‌های علمی تخیلی است زیرا تنها یک فرد در شهر وجود دارد که به این نوع کتاب علاقه دارد و این علاقه به زمان‌های دور بر می‌گردد. همسر من الهام‌بخش داستان‌های زیبایی در زندگی من در تمامی زمان‌ها و موقعیت‌ها بوده است که همیشه عاشق این حس بوده‌ام. محبوب‌ترین رمان من"باقی‌مانده روز" است. 

- می‌خواهم بدانم که نقش ریسک در زندگی شما و موفقت شرکت "آمازون دات کام" چه بوده است؟

بنابراین سوال شما در مورد نقش ریسک در زندگی است؟ به اعتقاد من انجام هر کاری حتی اگر بشدت به آن علاقه داشته باشید عاری از ریسک و خطر نخواهد بود. خطر پذیری یکی از اجزای حیاتی پیشرفت است. افراد مختلف زیادی وجود دارند که علاقه وافری به انجام کارهای متفاوتی در زندگی دارند، من علاقه بسیاری به اکتشاف دارم و فکر می‌کنم که به این خواسته خود نرسیده‌ام و از آن دور مانده‌ام. علاقه من به اکتشافات فیزیکی همانند یافتن منبع و سرچشمه نیل است که توسط ریچارد فرانسیس بورتون کشف شده است. می‌توانم تصور کنم که چقدر این کار هیجان‌انگیز و لذت‌بحش بوده که افرادی نیزه خود و یا چیزی شبیه آن را بطرف شما پرتاب کنند. مقصود من این است که این کار بسیار شگفت‌انگیز است با وجود خطراتی که به‌همراه دارد. شما در این کنکاش به تمامی اکتشافات زمین‌شناسی، البته نه تمامی آن‌ بلکه به اغلب آن، دست خواهید یافت. اما بیشتر افراد می‌توانند به اکتشافات زمین‌شناسی دست پیدا کنند همانند استفاده از بالن برای بررسی زمین و چرخیدی بر روی آن و یا رفتن به اعماق زمین و یا فضا که من به آن نیز بسیار علاقه‌مند هستم و روزی آرزوی دست یافتن به آن را دارم. 

 

تمامی این تجربیات شامل متحمل شدن خطراتی می‌گردد. من درک نمیکنم که شما چگونه می‌توانید کوچکترین حرکت از هر نوعی زمین‌شناسی یا فیزیکی که من در مورد آن صحبت کردم را در این جهان انجام دهید که در آن خطر و ریسکی وجود نداشته باشد. حتی اکتشافات و چالش‌های فکری و مغزی در زمینه‌ی علمی نیز شامل خطراتی می‌گردند. شما می‌توانید این سوال را از هر سخنگویی در این نشست داشته باشید، من مطمئن هستم کسانی که به دستاوردهای فکری و ذهنی و یا در جهان مادی به خواسته‌های خود رسیده‌اند، همگی خطرات و ریسک‌هایی را در این مسیر تجربه کرده‌اند. شاید بهتر بود سوال را به این شکل می‌پرسیدید که "آمازون دات کام" به عنوان یک شرکت چه کاری برای از بین بردن خطراتی که دلارهای باارزش شرکت‌های نوپا را تحدید می‌کند انجام داده است. برای مثال 300000 دلار از طرف والدین من و یک میلیون دلار از طرف بیست سرمایه‌گذار بسیار مهربان در شرکت "آمازون دات کام" وجود داشت که از هر دلار با ارزش برای از بین بردن تک تک خطرات موجود یکی پس از دیگری استفاده شد. هدف این است که به شرکتی دست پیدا کنیم که برای موفقیت در روزهای اولیه متوسل به اجرام آسمانی نباشد و بجای آن کنترل و مدیریت بیشتری بر روی سرنوشت خود داشته باشد. این تغییر رویه بهرحال استرس و فشار بیشتری را بر روی شرکت و کارکنان آن و کسانی که نماینده آن شرکت هستند ایجاد می‌کند. در مورد ما 7000 نفر بر روی آمازون دات کام متمرکز هستند و در حال حاضر ما فشار بیشتری را نسبت به هفت سال پیش تحمل می‌کنیم چون سرنوشت ما در دستان خود ماست. ما بطور سیستماتیک بازگشت به پله اول را حذف کرده‌ایم و سرمایه‌ای را که بدان نیاز داریم در اختیار ماست تا بتوانیم شرکت بااهمیت و پایداری را ایجاد کنیم بنابراین ما چگونه به موفقیت دست نیابیم؟  

هنوز نظری وارد نشده است!

نظر خود را ارسال نمایید

پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.