داستان کوتاه شاگرد و استاد: وارن بافت و بنجامین گراهام
وارن بافت یکی از بزرگترین کارآفرینان و شخصیتهای مهم کسب و کار در امریکاست. این کارآفرین به فعالیتهای خیریه علاقه بسیاری دارد به طوریکه در یک مقطع زمانیکه ثروتمندترین فرد دنیا بود ۸۰ درصد ثروت خود را صرف امور خیریه کرد. در ادامه مصاحبه کوتاهی از این شخصیت بینظیر آمده است.
- شناخت شما از بنجامین گراهام و مطالبی که از خواندن کتاب ایشان بدست آوردید چه تاثیری بر چشمانداز شما در زندگی و تجارت داشت؟
خواندن آن کتاب زندگی من را تغییر داد. اگر من آن کتاب را در سال 1949 نخوانده بودم آینده متفاوتی از آنچه که در حال حاضر شاهد آن هستید در انتظار من بود. خواندن آن کتاب یکی از بهترین تجربیات زندگی من بود بطوریکه که زندگی حرفهای من توسط آن کتاب شکل گرفت.
پول انگیزه تلاش او نبود.
والتر و من در یک دفتر کار می کردیم و بن در اتاق دیگری کار میکرد. ما میدانستیم که در تجارت خود به دنبال چه میگردیم و هر نتیجهای که من و والتر به آن میرسیدیم را اجرایی میکردیم اما سهامی که خریداری میکردیم در حد بسیار کوچک بود. من تمایل بسیاری به خریداری سهام در مقادیر بسیار بالا را داشتم. بن از کارهای من و گراهام چندان راضی نبود زیرا او به روزهای بازنشستگی خود نزدیک میشد و من از این موضوع آگاه نبودم. کسب درآمد انگیزه تلاش و فعالیت او نبود. من در آن زمان با یک وکیل قرار ملاقات داشتم و او را برای ناهار در یک رستوران دعوت کردم. در آن ملاقات او گفت که زیاد نگران کسب درآمد نباشید پول علایق شما به زندگی را تغییر نمیدهد.
- آیا گراهام از روی سرفصل دروس تدریس میکرد؟
بلی. او در مورد آن چیزی که در بازار اتفاق میافتاد صحبت میکرد، به تجارتهای مختلف اشاره میکرد و تمام مطالبی که تدریس میکرد بسیار کاربردی و مفید بودند. او در مورد وقایع تجاری اخیر صحبت میکرد و زمانیکه ما از گفتههای او پیروی میکردیم نگران امنیت خود در بازار نبودیم.
- شما چگونه از آموزشهای بنجامین گراهام برای رسیدن به فلسفه سرمایهگزاری خودتان دست یافتید؟
از زمانی که من بن را شناختم او به همانند یک سرمایهگذار غیر فعال فکر میکرد. او معتقد بود که باید از هر کالایی مقدار بسیار کمی خریداری شود. بنابراین او در خرید خود تنوع فراوانی داشت که من چندان طرفدار چنین رویهای در تجارت نبودم. او هیچ تلاشی برای افزایش کارایی و عملکرد ما انجام نمیداد. او هرگز از نظریات من استقبال نمیکرد و معتقد بود که لازم نیست ما با مردم درباره تجارت صحبت کنیم و کتابهایش برای افرادی که علاقهمند به تجارت هستند در دسترس آنها است. محیطی که ما در آن کار میکردیم از نظر پیشرفت بسیار کند و آرام بود که باب طبع من نبود. اگرچه من در آن زمان 23 یا 24 ساله بودم و تمایل زیادی به فعالیت بیشتر داشتم.
- آیا شرکتی وجود داشت که شما در آن سرمایهگذاری کرده باشید و گراهام در آن سهمی نداشته باشد؟
او بسیار علاقهمند بود که بر روی هر چیزی مبلغ خیلی ناچیزی سرمایهگذاری کند. او هرگز به دنبال تجارت و سرمایهگذاریهای بزرگ نبود بلکه به دنبال تجارتهای در حد متوسط و کمی بهتر از متوسط که بسیار ارزان هم بودند میگشت که البته نتیجه خوبی هم داشت و سود معقولی عاید او میشد. موضوع جالب توجه این بود که او سود سرشاری را از شرکت گایکو که در زمینه بیمه کارکنان دولت فعالیت داشت بدست میآورد.
- شما از گراهام چه درسهایی در مورد مدیریت کارکنان و مربیان آموختید؟
من از او چیزهایی زیادی در مورد تکنیکهای تدریس یادگرفتم. او دوست بسیار خوبی برای هر کسی بود. اما او دوست نداشت که وقت خود را تلف کند و با دوستان خود در مورد مسائل غیر کاری صحبت کند. زمانیکه اولین فرزند من بدنیا آمد ما او را، بعد از مرگ پدرم و گراهام، هاوارد گراهام بافت نامیدیم.
او یک پروژکتور سیار و یک دوربین که اقلام نسبتا گران قیمتی بودند را به من هدیه داد و او واقعا از بخشیدن و هدیه دادن لذت میبرد و در مقابل این سخاوت هیچ انتظاری از طرف مقابل نداشت. او مرد بسیار مهربانی بود و این سخاوت و مهربانی در ذاتش نهفته بود. او میخواست با دیگران بسیار بهتر از آن چیزی که خودش انتطار داشت آنها با او رفتار کنند برخورد کند.
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.