توسعه برنامهها و استراتژیهای قیمت
پک بازاریابی برای شرکتها متشکل از محصول، قیمت، مکان و ارتقاء است. قیمت به طور مستقیم با جمع کل درآمد هر تجارت مرتبط است. سودآوری محصول برای ادامه فعالیت در شرکت ضروری است. استراتژی قیمت باید ارزشی را که توسط شرکت تولید میشود به مشتری انتقال دهد.
چالشهایی مربوط به قیمت قابل رقابت در بازار برای شرکتها وجود دارند. علاوهبراین، با ظهور اینترنت، آگاهی مشتری از قیمتها بهبود یافته است. وبسایتهایی مانند Priceline و eBay مشتری را تشویق میکنند که قیمت محصولات و همچنین خدمات خود را ذکر کنند.
طبیعت استراتژی قیمتگذاری پویا است و باید شرایط متغیر در رقابت و همچنین بازار را منعکس کند. استراتژی قیمت از مدل شش مرحلهای زیر پیروی میکند:
مرحله یک: قیمتگذاری میتواند دستیابی به اهداف مربوطه را تسهیل کند. درصورتیکه شركت با رقابت شدید مواجه باشد یا با ظرفیت بیش از حد كار كند، قیمت با توجه به هزینه متغیر و بخشی از هزینه ثابت تنظیم خواهد شد. این یک استراتژی کوتاهمدت است. اگر شرکت به دنبال به حداکثر رساندن سود باشد، با توجه به رقابت و هزینه، قیمت بالاتر را تعیین میکند. این استراتژی برای مصرفکننده مشکل به وجود میآورد یا موارد قانونی را درپیدارد. درصورتیکه شرکت به دنبال بهبود و به حداکثر رساندن سهم بازار باشد، قیمت کمتری را با حداکثر حجم تولید تعیین خواهد کرد. شرکتهایی که به دنبال معرفی فناوری جدید و محصولات انقلابی هستند، قیمت بالایی را ابتدای کار در بازار تعیین میکنند.
مرحله دو: قانون اقتصاد میگوید که در هر سطح قیمت، تقاضای قطعی برای محصول وجود دارد. با این وجود، این قانون با ماهیت محصول تغییر میکند، بهعنوانمثال، تقاضای کالاها با افزایش قیمت کاهش مییابد و تقاضای کالاهای لوکس با افزایش قیمت افزایش مییابد. شرکتها به منظور درک حساسیت قیمت، منحنی تقاضا را با توجه به قیمت رسم میکنند. این منحنی تقاضا را میتوان با استفاده از روشهای آماری با تجزیه و تحلیل دادههای تاریخی و یا انجام آزمایشهای مرتبط با قیمت یا از طریق تحقیقات بازار و عرضه مستقیم به مشتری برآورد کرد تا تمایل مشتریان در پرداخت درک شود.
مرحله سه: شرکتها باید هزینه را مدیریت کنند تا حاشیه سود قابل توجهی داشته باشند. شرکتها نیاز به ایجاد یک سطح تولید دارند که در آن هزینه ثابت و متغیر را بتوان حفظ کرد. بهطورکلی، مشاهده شده است که هزینه افزایش سطح تولید به ازای هر واحد به دلیل اثر منحنی یادگیری، کاهش مییابد. راه دیگر برای تنظیم هزینهها از طریق هزینههای هدف است که توسط شرکتهای ژاپنی معروف انجام شده است. شرکتهای هزینه هدف، قیمت و سطح سود را تعیین میکنند. پس از آن روی هزینه برای حفظ سطح سود تمرکز میکنند.
مرحله چهار: شرکتها باید توجه ویژهای را به رقابت با در نظر گرفتن قیمت، هزینه و پیشنهاد تبلیغاتی داشته باشند. شرکتها باید از میزان تغییر قیمت توسط رقبای خود نسبت به قیمت خود آگاه باشند.
مرحله پنج: روشهای مختلفی برای تعیین قیمت وجود دارد. رایجترین روش نشانهگذاری است که در آن قیمت در سطح سود مطلوب قرار میگیرد. روش قیمتگذاری هدف، قیمت را براساس بازده سرمایهگذاری تعیینشده توسط شرکت تعیین میکند. روش قیمتگذاری درکشده در خصوص قیمتگذاری بر اساس ارزش درکشده توسط مصرفکننده و توانایی شرکتها در ارائه این ارزش بحث میکند. در روش قیمتگذاری ارزشی، شرکتها قیمت کمتری را برای محصول باکیفیت خود از مشتریان وفادار دریافت میکنند. این روش معمولا در سوپرمارکتها دیده میشود.
مرحله شش: بعد از پنج مرحله فوق، شرکتها میتوانند قیمت نهایی را انتخاب کنند. این قیمت نهایی به دنبال تصور مصرفکننده نسبت به کیفیت و محصول تعیین میشود. موقعیت هر کمپین بازاریابی و تبلیغاتی نیز قیمت نهایی را تعیین میکند.
قیمتگذاری باید با عواملی مانند موقعیت جغرافیایی، بخش موردنظر در بازار و شرایط اقتصادی سازگار باشد. شرکتها باید با توجه به پویایی بازار، نسبت به سیاست قیمتگذاری و تغییرات ثابت باقی بمانند. شرکتها نباید به صورت کورکورانه نسبت به تغییر قیمت توسط رقبا واکنش نشان دهند بلکه باید بر تحلیل انگیزههای اصلی تمرکز کنند.
منبع:
http://www.managementstudyguide.com/developing-price-strategies.htm
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.