بیل و استیو رو در روی هم. مصاحبه همزمان با دو اسطوره کارآفرینی دنیای آی تی (قسمت اول)
مجری: برای پرسش اول میخواهم بدانم که نظر هر کدام از شما درباره اینکه دیگری چه سهمی در پیشبرد صنعت کامپیوتر و تجارت آن داشته چیست؟
استیو: بیل اولین شرکت نرمافزاری را در صنعت تاسیس کرد. این کار زمانی اتفاق افتاد که کسی بغیر از خودشان درک درستی از یک شرکت نرمافزاری نداشت و این کار موفقیت بزرگی محسوب میشد. شیوه تجارتی که آنها در ادامه کار خود دنبال کردند فواید فراوانی برای صنعت داشته است. فکر میکنم مهمترین موضوع در مورد بیل این است که او بیشتر از هر شخص دیگری بر روی نرمافزار تمرکز داشته است و این اتفاق زمانی روی داد که نرمافزار برای تعداد انگشت شماری از افراد جامعه معنا و مفهوم داشت. دیدگاه من در مورد بیل این است البته موارد زیاد دیگری نیز برای گفتن وجود دارد اینکه تاسیس یک شرکت کاری بسیار پیچیده و دشوار است و این کار شامل توانایی منحصر بفرد شما در متقاعد کردن دیگران و انتخاب بهترین افراد برای کار در شرکت و توانایی نگه داشتن آنها در شرکت و مهمتر از همه تشویق آنها برای انجام بهترین نمونه کاری که در زندگی خود داشتهاند است. بیل در محقق کردن این امر برای سالیان متمادی موفق بوده است.
مجری: بیل نظر شما در مورد سهم استیو و شرکت اپل در پیشبرد صنعت کامپیوتر چیست؟
بیل: آنچه که استیو انجام داده است بسیار فوقالعاده است. با نگاهی به سال 1977 بیاد میآوریم که همه بر این تصور بودند که اپل تبدیل به یکی بازارهای بزرگ تجاری در صنعت کامپیوتر خواهد شد. ویژگی اپل در منحصر بفرد بودن محصولاتش نسبت به دیگر فعالان حوزه کامپیوتر است که همین امر اپل را به یک شرکت خارقالعاده تبدیل میکند و این آرزوی بسیاری از تولیدکنندهگان حوزه کامپیوتر بوده است که تنها اپل توانست به این رویا جامهی عمل بپوشاند. یکی از این ویژگیها ایجاد سیستم عامل مکینتاش بود که به نظر من در وارد کردن آن به بازار ریسک زیادی وجود داشت. شاید مردم بهیاد نیاورند که استیو با این کارش شرکت اپل را با خطرات زیادی روبرو کرد، کامپیوتر لیسا با این سیستم عامل عملکرد خوبی نداشت و برخی به این نتیجه رسیدند که ایده سیستم مکینتاش ایده خوبی نبوده است. حتی گروهی که استیو در داخل شرکت با آنها کار میکرد نیز معتقد بودند که برخی ایدهها در زمان مناسبی اجرایی نشدهاند و باید به زمان دیگری موکول میشدند. برای مثال دیسک خوانهای بسیار نازک. استیو در مورد موضوعی صحبت کرده بود که برای من نیز بسیار جذاب است، ما محصولاتی را تولید کردهایم که خودمان به استفاده از آنها علاقهمندیم و استیو همواره به دنبال برآورده کردن این خواسته بوده که در طی آن فواید فراوانی نصیب صنعت و تجارت کامپیوتر شده است. توانایی او در تشخیص اینکه چه مواقعی شرکت در خطر است مثال زدنی است. در مواقعی که واقعا شرکت اپل در شرف ورشکستگی قرار گرفته بود، استیو با اختراعات خود شرکت را از ورشکستگی نجات داد و در این موارد صنعت کامپیوتر فواید بسیاری را از فعالیتهای شرکت اپل از آن خود کرده است. ما هم از اینکه بخشی از این صنعت هستیم بسیار خوشحالیم و به نظر من او بیش از هر شخصی در این صنعت برای صنعت کامپیوتر مفید بوده است.
استیو: هر دو ما از بابت داشتن شرکای فوقالعاده برای تاسیس شرکت بسیار خوششانس بودهایم و با افراد متخصص زیادی همکاری کردهایم. تمامی موفقیتهای شرکت اپل و مایکروسافت مدیون فعالیتها و تلاشهای افراد برجسته در زمینه کامپیوتر است که هیچ کدام از آنها اینجا نیستند.
مجری: شما برای آنها ارزش و اعتبار زیادی قائل هستید؟
استیو: بلی. قطعا.
مجری: بیل به شرکت اپل در سال 1977 اشاره کرد، حدود سی سال پیش، در آن زمان شرکتهای دیگری نیز بر این باور بودند که افراد متوسط جامعه نیز باید بتوانند ازکامپیوتر استفاده کنند. اگرچه با در نظر گرفتن شرایط آن زمان برای افراد متوسط این امکان فراهم نبوده است، اما بهرحال این اعتقاد میتوانست استفاده از کامپیوتر را گستردهتر کند. من یکی از تبلیغات اپل را در سال 1978 بیاد میآورم که در آن گفته میشد: هزاران نفر شرکت اپل را کشف کردند و اینکه شما نباید یکی از این کامپیوترها را برای قرار دادن کارتریج در آن خریداری کنید (شاید منظور شرکت آتاری و محصولات آن بوده است) شما باید برنامه خود را با کامپیوتر اجرا کنید.
استیو: ما تبلیغات عجیب زیادی داشتهایم: خانمی در یک آشپزخانه که در حال تایپ کردن دستور غذا در کامپیوتر بود و همسرش پشت سر او به او نگاه میکرد و در حال تایید کردن آن بود.
مجری: آیا این تبلیغ برای شما سودآوری هم داشت؟
استیو: فکر نمیکنم. اصلا.
مجری: باتوجه به اینکه مایکروسافت از سال قبل از سال 1977 شروع به کار کرد حدود سالهای 1974/ 1975، اپل در سال 1976 کار خود را آغاز کرد. برخی از مردم میدانند که کامپیوترهای اپل از نرمافزارهای میکروسافت استفاده میکردند. چه چیزی باعث شد که این اتفاق بیافتد؟
بیل: در آن زمان شرکتهای دیگری، در حدود 24 شرکت، نیز در این زمینه فعالیت داشتند. اما در 1977 شامل شرکتهای کامادور پت، تی آر سی دی، و اپل بودند. مایکروسافت نقشی در زیرساختهای شرکت اپل نداشت و تنها مسئله اجرای نقاط شناور بود که من در مورد آن با "استیو واز" همکاری داشتم.
استیو: "استیو واز" یکی از بهترین و شگفتانگیزترین افرادی بود که من کار خود را با او آغاز کردم. او برنامه بنیادینی برای کامپیوتر نوشت که به نظر من در نوع خود بهترین بشمار میآمد، زمانیکه شما با او کار میکنید برای پیدا کردن اشتباهات و مشکلات برنامه نیازی به اجرای برنامه ندارید زیرا او تمامی اشتباهات برنامه را در حین وارد کردن آن به کامپیوتر تشخیص میدهد. به جرات میتوانم بگویم تا بحال همانند آن را مشاهده نکردهام. کار او از تمامی جهات کامل بود بجز یک چیز، او با ممیز ثابت کار میکرد و کاری با ممیز شناور نداشت. وارد کردن اطلاعات زیادی که مردم تمایل به کار با داشتند نیازمند بکارگیری ممیز شناور بود. من از " استیو واز" تقاضا میکردم که ممیز شناور را در کد نویسی خود وارد کند و او هرگز این کار را انجام نمیداد. او تمام کد را روی کاغذ مینوشت و بعد آن را وارد کامپیوتر میکرد و هیچوقت با نوشتن کد ممیز شناور کنار نیامد.
مجری: چرا او این کار را انجام نمیداد؟
استیو: واقعا نمیدانم. این یکی از اسرار زندگی است. مایکروسافت در زمینه ممیز شناور بسیار خبره و ماهر بود و زیرساختهای لازم برای اجرای ممیز شناور را در اختیار داشت. بنابراین ما از آنها کمک خواستیم.
مجری: در ازای چه مقدار پول شما زیرساختهای ممیز شناور را در اختیار شرکت اپل قرار دادید؟
بیل: شرکت اپل در ازای یک کاست کوچک که مردم بر روی آن اطلاعاتی را نگه میدارند31000 دلار به ما پرداخت کرد و آن خیلی لذت بخش بود. البته لذت اصلی بعد از فروختن کاست اتفاق افتاد.
مجری: لطفا برای ما از لذت اصلی که بعد از فروش کاست اتفاق افتاد تعریف کنید.
بیل: با در اختیار داشتن کد ممیز شناور استیو میتوانست کار خود را بهتر پیش ببرد. گروهی که برای خلق مکینتاش گرد هم آمده بودند بسیار متعهد به کار خود بودند و در مقابل آنها، تیمی همانند آنها در شرکت مایکروسافت وجود داشت که تمرکز بسیار بالایی روی کار خود داشتند، کسانی همچون جف هاربر و بسیاری از افراد ماهر و متخصص دیگر. ما آینده خود را برای موفقیت سیستم عامل مکینتاش بهخطر انداخته بودیم چون معتقد بودیم که موفقیت سیستم مکینتاش موجب موفقیت و محبوبیت رابط گرافیکی در کامپیوتر خواهد شد. تصمیم ما بر این بود که با همکاری یکدیگر سیستم مکینتاش را به محصولی عامه پسند تبدیل کنیم. ما در کنار هم کار میکردیم، اما برنامه زمانی ما نامعلوم بود حتی کیفیت نهایی کار نیز نامعلوم بود. استیو در ابتدا فکر میکرد که محصولش بسیار ارزانقیمتتر از آن چیزی خواهد شد که امروزه در بازار عرضه میشود.
مجری: شما هر دو در یک محل کار میکردید؟
بیل: خیر ما در دو مکان متفاوت بودیم و برای همکاری سفر میکردیم.
مجری: با توجه به آنچه که از مطالعات خود بیاد میآورم مایکروسافت یکی از معدود شرکتهایی بود که شرکت اپل نمونه اولیه مک را در اختیارش قرار داد. آیا این مسئله صحت دارد؟
استیو: آن چیزی که جالب است و شاید کسی آن را بیاد نیاورد این است که مایکروسافت در حوزه تجارت اپلیکیشنها فعالیتی نداشت. آنها ریسک بالایی را در همکاری با اپل پذیرفتند زیرا این همکاری راهی برای ورود آنها به دنیای تجارت اپلیکیشنها بود. در آن زمان "لوتوس" تجارت اپلیکیشنها در حوزه کامپیوتر را در اختیار خود داشت.
بیل: ما بر روی برنامه "مولتی پلن" کار میکردیم که این نرمافزار برای اپل نیز بسیار جذاب بود و در همان زمان "میچ کووچ" ریسک و خطر بزرگی را در مورد کامپیوترهای "آی بی ام" پذیرفته بود و مدیریت تجارت در آن زمینه را بر عهده داشت. سوال بعدی این بود که الگوی پیشرفت و قدم بعدی برای ورود ما به بازار اپلیکیشنها چیست؟ ما نرمافزار "وورد" را در اختیار داشتیم اما این نرمافزار در زمینه پردازش اطلاعات کاربرد داشت.
" وورد" و تمامی این محصولاتی که به آن اشاره کردم بر اساس سیستم عامل داس بنا نهاده شده بودند زیرا در آن زمان سیستم عامل "ویندوز" وجود نداشت. در اوایل دهه 90 بود که ما طراحی سیستم عامل "ویندوز" را آغاز کردیم. ما بر این باور بودیم که قدم بعدی برای پیشرفت و ورود به بازار اپلیکیشنها رابط گرافیکی است که مکینتاش میتوانست ما را در این مسیر یاری کند. سیستم عامل مکینتاش با 128 کیلوبایت حافظه که 22 کیلوبایت آن برای صفحه نمایش و 14 کیلوبایت آن برای عملکرد سیستم مورد استفاده قرار میگرفت.
مجری: آیا فضای اولیه لازم برای عملکرد سیستم عامل در مک 14 کیلوبایت بود؟
بیل: 14 کیلوبایت برای بارگذاری نرمافزار نیاز بود و زمانیکه کل سیستم بکار میافتاد این حافظه به 128 کیلو بایت ارتقا پیدا میکرد.
مجری: من هزینه گزافی که آن روزها برای کامپیوترهای 128 کیلوبایتی پرداخت کرده بودم را کاملا بیاد میآورم. بنابراین شما هر دو بر روی پروژهی مک کار کردید به این دلیل که مایکروسافت تنها شرکتی بود که نرمافزارهای مورد نیاز مک را فراهم میآورد؟
استیو: اپل خالق اصلی مک بود اما ما از بیل و همکارانش برای نوشتن این اپلیکیشنها کمک خواستیم. ما برخی از آن اپلیکیشنها را تهیه کرده بودیم مانند مک پینت، مک دروو، و مواردی مشابه آن را، اما بیل و همکارانش کارهای فوقالعادهای را در این زمینه انجام دادند.
و ما برخی از اپلیکیشنها را نیز خودمان تولید کرده بودیم. ما مک پینت و مک درو و مواردی مانند آن را در کارنامه خود داریم اما کار بیل و همکارانش منحصر بفرد بود.
مجری: نظر شما در مورد پیشرفت شرکت اپل بعد از اینکه استیو اپل را ترک کرد چیست؟ به اعتقاد شما با وجود فجایع و مشکلاتی که برای شرکت اپل رخ داده بود چه آیندهای در انتظار آن بود؟
بیل: سرنوشت اپل کاملا نامشخص بود. ما به طراحی نرمافزار مکینتاش و اکسل با کمک یکدیگر ادامه دادیم و آن را در نیویورک سیتی ارائه کردیم. این همکاری باعث خرسندی ما بود و نتیجه آن نیز بسیار راضیکننده و سودآور بود. اما بعد از آن اپل کار مهم خاصی انجام نداد و از آن جایگاه والای خود در صنعت کامپیوتر فاصله گرفته بود چون دیگر متمایز از دیگران نبود.
مجری: منظور شما از کار برجسته ویندوز است؟
بیل: داس و ویندوز. بخصوص ویندوز که در دهه 90 شروع به اوج گرفتن بود و در سال 1995 به اوج محبوبیت خود رسیده بود. این مسئله رقابتی ما بین مک و ویندوز نبود، بزرگترین رقابت ما بین ارتباط مدل کاراکتری و ارتباط مدل گرافیکی بود.
زمانیکه 3 دی 6 روی کار آمد و فضای حافظه بیشتری در اختیار ما قرار گرفت و سرعت قابل قبولی نیز بدست آمد و برخی از ابزارهای پیشرفت فراهم شدند. کسانی که بر روی ارتباط گرافیکی سرمایهگذاری کرده بودند درآمد قابل قبولی را کسب کردند.
مجری: آیا در این حین اپل توانایی گسترش محصولات خود را نداشت؟
بیل: بعد از اینکه اپل مک 512 کیلوبایتی را به بازار معرفی کرد خط تولید، نسبت به زمانی که استیو در شرکت اپل حضور داشت، تغییرات چندانی نکرد و نوآوری و خلاقیت در آن به فراموشی سپرده شد. ما در حال مذاکره و عقد قراردادی برای سرمایهگذاری بودیم و توافقاتی با "گیل امیلیو" انجام شده بود. من در تعطیلات به او زنگ زدم و تمام چیزی که از آن مذاکرات بدست آمد این بود که استیو با من تماس گرفت و گفت "دیگر نگران مذاکره با گیل نباش، حالا میتوانی بجای او با من مذاکره کنی. من از این گفته بسیار متعجب شدم. گیل مرد خوبی بود اما تکه کلام او این بود که اپل مانند یک کشتی با سوراخی در ته آن که آب از آن به داخل کشتی نشت میکند و وظیفه من هدایت کشتی در مسیر درست است.
مجری: زمانیکه به 1997 برمیگردیم با وجود اینکه مک برای خود بازار خوبی را ایجاد کرده بود، ویندوز نیز از محبوبیت خاصی برخوردار بود. اما از آنجاییکه ویندوز 95 از نمونههای اولیه بود تمام امکانات همانند ارتباط گرافیکی را که مک از آن بهره میبرد را نداشت.
بیل: ویندوز 95 همزمان با ایده ارتباط گرافیکی شناخته شد و در آن زمان بود که صنعت نرمافزار متوجه شد که ارتباط گرافیکی روشی است که باید اپلیکیشنها بر اساس آن طراحی شوند. نکته جالب این است که تا سال93، 94 این ایده بسیار مضحک بنظر میآمد و چندان طرفداری نداشت. در سال 95 این دیدگاه تغییر کرد و ارتباط گرافیکی به یکی از محبوبترین شیوههای ارائه نرمافزار تبدیل شد. این قضیه ترکیبی از نرمافزار و سختافزار و تکامل آنها بود که در نهایت منجر به تولید چنین شیوهای در ارائه نرمافزار شد.
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.