انتخاب محیط کاری: استارتآپ یا یک شرکت بالغ؟!
مقدمه
یکی از مهمترین تصمیماتی که افراد در زندگی خود اتخاذ میکنند، انتخاب مسیر شغلی و نوع حرفهای است که میخواهند دنبال کنند. برای مثال، برخی دوست دارند برای خود کار کنند و به اصطلاح، «آقا بالا سر» نداشته باشند. این دسته از افراد، بنا به چشمانداز ذهنی و بلندپروازانه خودشان، کسبوکاری کوچک یا بزرگ، از یک مغازه چند متری گرفته تا یک شرکت چند میلیارد دلاری را بنا نموده و در عین برخورداری از مزایای مالی و غیرمالی آن، تمامی ریسکها و مخاطرات این نوع شغل را میپذیرند. در مقابل، گروهی هم دوست دارند برای دیگران کار کنند. آنها ترجیح میدهند مزایا و ریسکهای کارآفرینی را به دیگران سپرده و بهعنوان یکی از اعضای تیم کاری در کسبوکارهای مختلف، مشغول به کار شوند.
این دو راهی بزرگ، کیفیت زندگی کاری (Work Life) افراد را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. برای درک بهتر، تصور کنید که شما از نظر ذهنی خلاقیت زیادی داشته و احساس میکنید که کارآفرینی و هیجانات ناشی از آن، برایتان لذتبخش است. در این حالت، اگر زندگی کارمندی را برگزینید، احتمالاً فرقی نمیکند که چقدر مزایای مالی و شغلی برایتان فراهم شده است، چراکه در هر حالتی، نوعی شکست و عقب ماندن از دیگران را در وجود خودتان احساس میکنید. البته این موضوع برای گروه مقابل هم صادق است. فردی با روحیات خاصی مانند منظم بودن بیش از حد، عادت به شنیدن دستورات کاری جهت اجرا و فراری از هر گونه شرایط پیشبینی نشده، قطعاً از فراز و نشیبهای کارآفرینی اجتناب میکند.
حال تصور کنید که میخواهید در محیطی جدید مشغول به کار شوید. مثلاً از دانشگاه فارغالتحصیل شده و در جستجوی کاری برای ادامه زندگی خود هستید. اینجا هم دو گزینه خاص پیش رویتان قرار دارد: 1) فعالیت در یک شرکت استارتآپی با شرایط عدم قطعیت و تنوع کاری بسیار زیاد و یا 2) اشتغال در یک شرکت ساختارمند و تثبیت شده که در آن، شرح وظایف شغلی کاملاً مشخص و روشن است. احتمالاً میدانید که چه تفاوتهای بزرگی بین این دو گزینه وجود دارد. اگر به تفاوتها آگاهید، بین این دو گزینه کدام را انتخاب میکنید؟
این پرسشی دشوار و کاملاً وابسته به انگیزه و روحیات شما است. از سوی دیگر، اگر تجربه شغلی زیادی نداشته باشید، کمتر میتوانید مزایا و معایب هر یک را بررسی و مقایسه نمایید. شاید فردی که در هر دو این محیطها فعالیت داشته است، بهتر بتواند شما را راهنمایی کند. در این مقاله، جولیا اوستین (Julia Austin) با تجربه کار در هر دو سمت، توصیههایی برای علاقهمندان ارائه نموده است.
استارتآپ یا شرکت تثبیت شده؟
رفتن به سراغ یک استارتآپ، یا ملحق شدن به یک شرکت تثبیتشده، واقعاً کدام بهتر است؟ من به کرات در هر دو این موقعیتها کار کردهام و همیشه این سؤال از من پرسیده میشود. به نظرم برای تصمیمگیری، چیزهای زیادی را باید در نظر گرفت و به عوامل زیادی مثل جایگاه شغلی، محل زندگی، روحیات، انگیزه و ... توجه نمود. بنا به تجربهام، توصیههایی در این زمینه دارم.
اول از همه، برای لحظهای اولویتهای صنعت و احساس خود نسبت به محصولاتی که شرکت تولید میکند را کنار بگذارید (اگرچه هر دو این موارد بسیار مهم هستند). حالا تفاوتها بین یک استارتآپ و یک شرکت بالغ بیشتر مشخص میشود. در یک شرکت بالغ، شما احتمالاً الگوهای بیشتری برای یادگیری در دسترس خواهید داشت و از آنجا که تیم قویتر همراه با مدیران حرفهای و کارکشته در کنارتان قرار دارد، میتوانید عمق مهارتی خود را گسترش دهید. شاید نقشی که برایتان در نظر گرفته شده، قلمرو محدودی داشته باشد، اما یادگیری عمیقتر و البته مزایا و پاداش فوقالعادهای که برایتان به ارمغان میآورد، این محدودیت را جبران میکند. همچنین، مقیاس بزرگ کسبوکار، به شما نشان میدهد که در مقیاسهای بزرگتر، چه چیزهایی خوب و چه چیزهایی بد به نظر میرسند و احتمالاً یک برند مشهور و حرفهای هم به رزومه شغلی شما اضافه میشود.
این جملات، بدین معنا نیست که کار در استارتآپها گزینه نامطلوبی است. استارتآپها میتوانند فرصت انجام همه این کارها را برای شما فراهم نموده و بسته به علایق شما، کار در آنها میتواند یک موهبت بزرگ یا یک نفرین شیطانی باشد. حتی شاید مجبور باشید برای الگویابی و مربیگری به خارج از محیط شرکت چشم بدوزید. محدودیت بودجهای هم از مشکلات بزرگ شما است که باعث میشود تا در ابتدای فعالیتها، درآمدی کمتر از حقوق متعارف بازار برای خود نظر بگیرید یا در بسیاری موارد، از حقوق خود به امید سود سهام قابلتوجه در آینده چشمپوشی کنید. اگر میخواهید بیشتر به مسئله تصمیمگیری در مورد ملحق شدن به یک استارتآپ فکر کنید، پیشنهاد میکنم که در مورد نقشهای مختلف در کسبوکارهای نوپا و اینکه چگونه میتوانید وارد اکوسیستم استارتآپی شوید، مطالعه کنید.
نقش رهبری مجموعه در تصمیمگیری
الف) نقش رهبری در انتخاب استارتآپها
مسئلهای که اغلب در هنگام بررسی یک شغل جدید نادیده میگیرید، رهبری شرکت بالقوه شما است. کارآفرینهای سریالی، نسبت به فردی که تجربه واقعی کمتری دارد، رویکرد بسیار متفاوتی دارند. از سوی دیگر، تیمهای اجرایی شرکتهای بالغ، میتوانند شامل رهبران افسانهای یا در کلاسهای جهانی باشند که از زمان خود جلوترند. وقتی رهبری را در فرآیند تصمیمگیری برای ملحق شدن به یک استارتآپ یا یک شرکت بالغ در نظر میگیرید، این موارد را هم باید سبک و سنگین کنید.
1. کارآفرینان سریالی:
استارتآپهای تأسیس شده توسط کارآفرینهای سریالی، معمولاً با چالشهای کمتری مواجه میشوند. حتی کارکنان چنین شرکتهایی هم رضایت بیشتری از کار خود خواهند داشت. مثل این میماند که میخواهید از افرادی که فیلم را قبلاً دیدهاند یا بازی را تا انتها انجام دادهاند، چیزی جدید بیاموزید. این بنیانگذاران استارتآپی، احتمالاً در جمعآوری پول (تأمین مالی استارتآپ) مشکلی نداشته و سرمایهگذاران و اعضای هیئتمدیره خود را با دقت و وسواس کامل انتخاب میکنند. از آن مهمتر، آنها میدانند که چطور گردونهای که با اشتباهات یا شکستهای قبلی تحریک شده است را بچرخانند.
دیوید کنسل (David Cancel)، مدیرعامل و همبنیانگذار دریفت (Drift) میگوید: «وقتی پنجمین شرکتم را راهاندازی کردم، دقیقاً میدانستم که چطور میخواهم تیمسازی کنم. بنابراین، در روز اول رئیس بخش گزینش را استخدام کردم تا شروعی قوی داشته باشم. همچنین میدانستم که توجه به بازار برای جمعآوری سرمایه بسیار مهم است و به همین دلیل، از همان ابتدا و قبل از اینکه حتی محصولی داشته باشیم، بر رشد و توسعه کسبوکارم تمرکز داشتم».
کارآفرینان سریالی، تلاش میکنند تا در حوزههایی که اولین بار با شکست مواجه شدهاند، مانند تحلیل بیشازحد یا تأخیر در تصمیمگیری، به گونه دیگری رفتار کنند. مگی کراولی (Maggie Crowley)، مدیر محصولات شرکت دریفت میگوید: «من به شرکت دریفت ملحق شدم، زیرا میخواستم از تجارب همبنیانگذاران یاد بگیرم. آنها این مسائل را پیشتر دیده بودند، بنابراین میتوانستند مشکلات را پیشبینی کنند. آنها میدانند چطور و چهزمانی متخصصین مورد نیاز خود را استخدام کنند تا تیم با بیشترین ارتقاء مواجه شوند. این، بهترین گزینه است: شما تجربه فوقالعاده استارتآپ را با برخی از ویژگیهای رهبری و راهبردی مطلوبتر (همتراز با یک شرکت بزرگ) به دست میآورید».
2. کهنهکاران صنعتی:
کهنهکاران صنعتی که اولین استارتآپ خود را راهاندازی میکنند، دومین گروه از مؤسسین استارتآپی میباشند. آنها از شرکتهای بالغ و ساختاریافته، بدون هیچ تجربهای در زمینه کسبوکارهای نوپا میآیند و از همین رو، اعتمادبهنفس شرکتهای بزرگ را به همراه دارند. آنها در استخدام و رهبری تیمها فوقالعاده هستند، اما اغلب فاقد رقابتپذیری لازم برای عرضه حداقل محصول پذیرفتنی (MVP) و تلاش برای انطباق محصول با بازار خواهند بود.
ایزی آذری (Izzy Azeri) و دن بلچر (Dan Belcher)، از بنیانگذاران مابل (Mabl) میگویند: «در اولین استارتآپ خود، پس از مجموعهای از تجارب و نقشهای حرفهای در شرکتهای نرمافزاری بزرگ، تلاش میکردیم تا یک دیدگاه مبتنی بر شرکتی بزرگ و ساختاریافته را در بازخوردهای خود نسبت به کارمندان اعمال کنیم. ما در همان ابتدای امر و خیلی سریع، سازماندهی شدیم و به سرعت، فرآیند بازخورد و بررسی گستردهتر را با تیم خود بکار گرفتیم».
کهنهکاران صنعتی، به افراد و سیستمهایی عادت دارند که وظایف ضروری اداره یک شرکت را به شکلی روتین انجام میدهند. آنها نمیخواهند دستهای خود را کثیف کنند! از سوی دیگر، آنها اغلب میدانند چطور فرآیندهای کاری را استفاده کنند و افرادی را برای اجرای این فرآیندها استخدام کنند. بنابراین، مادامیکه گردونه شرکت در چرخش باشد و نقدینگی در دسترس قرار گیرد، میتوانند به سرعت تغییرات بزرگی ایجاد کنند.
3. کارآفرینان بیتجربه:
سومین گروه از استارتآپها را میتوان استارتآپهای با تجربه رهبری محدود نام نهاد. کار با گروهی از مؤسسان استارتآپی که تیمهایی را برای اولین بار هدایت میکنند، میتواند بسیار جالب باشد. همکاری با گروهی که خودشان هم چیز زیادی از مدیریت و رهبری کسبوکار نمیدانند و یاد گرفتن از یکدیگر، آن هم در قالب آزمونوخطا، میتواند بسیار رضایتبخش باشد. با این حال، باید بدانید که در چنین شرایطی، هیچکس در شرکت نیست که به شما راهنمایی خاصی ارائه دهد و این امر، میتواند بسیار دلسردکننده باشد. از مزایای دیگر کار در این استارتآپها، این است که اگر صبور باشید، پاداشهای قابلتوجهی در انتظار شما خواهد بود.
ومبی روز (Wombi Rose)، مدیرعامل و همبنیانگذار لاوپاپ (LovePop) میگوید: «وقتی کار خود را شروع کردیم، توصیههای زیادی شبیه این به ما میشد: متمرکز باشید، خیلی زود گسترش پیدا نکنید، دقت کنید که افراد استخدام شده با تجربه و فرهنگ شما سازگار باشند. همه اینها توصیههای خوبی هستند، اما کشف کردیم که هیچ چیزی جایگزین واقعی یادگیری از شکستها نیست. درسها مادامی که شما درد اشتباه انجام دادن آنها را احساس نکنید، آموخته و جذب نمیشوند».
ب) نقش رهبری در انتخاب شرکتهای بالغ
این فقط رهبران استارتآپی نیستند که پیش از انتخاب همکاری با آنها، بایستی به زیر و بم تجاربشان توجه نمود. برای شرکتهای بالغ هم باید این نکته را در نظر داشت که رهبران آنها هم بر اساس میزان تجربه، میتوانند در دو گروه عمده دستهبندی شوند:
1. شرکتهای بالغ با رهبری بیتجربه:
این گروه از مدیران، اگر تا به اینجا پیش رفتهاند، یا به دلیل هوش زیادشان بوده یا این خیلی خوششانس بودهاند. به احتمال زیاد، اینگونه رهبران از سوی سرمایهگذاران و اعضای هیئتمدیره قوی و باتجربه احاطه شدهاند و شاید همین مورد، یکی از دلایل موفقیت آنها است. شما میتوانید با ملحق شدن به چنین شرکتی، چیزهای زیادی یاد بگیرید، اما باید بدانید که معمولاً این شرکتها بسیار نادرند. در شرکتهایی که با افزایش مقیاس سریع همراه میشوند، ممکن است افرادی هم وجود داشته باشند که بیش از حد رشد کرده و در نتیجه، هم خود شرکت و هم کارکنان جدید را با پیامدهای منفی مواجه سازند.
2. شرکتهای بالغ با رهبری باتجربه:
این سازمانها، همه چیزهای استانداردی که انتظار دارید را در خود گنجاندهاند. احتمالاً فرآیندها و خطمشیهای بیشتر و شفافتری نسبت به آنچه در یک استارتآپ میتوانید پیدا کنید، در دسترستان خواهند بود. مزیت مواجهه با افراد باتجربه و قرار گرفتن در یک سیکل کاری مشخص و از پیش تعیینشده، شما را در سمت تاریک و مبهم رهبری و فرآیندها قرار میدهد که نوعی پیامد منفی است. با این حال، چنین محیطی درسهای خوبی به شما میآموزد؛ اینکه چه کارهایی را نباید در شغل بعدی یا شرکت بعدی که خودتان آن را راهاندازی میکنید، انجام دهید و این، همان سود و مزیت اشتغال در شرکتهای بزرگ خواهد بود.
انتخاب نخستین گزینه
شاید از خود میپرسید که کدام یک از گزینههای پنجگانه بالا، اول از همه پیش روی شما ظاهر میشود؟ و به کدامیک از آنها باید روی خوش نشان داد؟
برای افرادی که برنامهریزی اولیه مسیر کاری خود را انجام میدهند و میدانند که میخواهند هم در یک استارتآپ و هم در یک شرکت بالغ فعالیت داشته باشند، همیشه این سؤال وجود داشته که کدامیک باید اول بیایند. در شرکتهایی که در سطوح اولیه رشد خود قرار دارند، وقتی مدیران واحدهای گزینش با فردی با سابقه کاری زیاد در شرکتهای بالغ مواجه میشوند (بیش از پنج سال حضور)، معمولاً تعجب میکنند. آنها از خود میپرسند که آیا فرد متقاضی میتواند به زندگی استارتآپی تغییر رویکرد دهد؟
اگر متقاضی شغل در چنین فضایی هستید، توصیه میکنم که بر روی هر کار جالبتوجهی که در شرکتهای قبلی خود انجام دادهاید، تأکید کنید تا نشان دهید که قادر به تحمل شرایط عدمقطعیت و ریسکپذیری هستید. البته من یکی از طرفداران افرادی هستم که همان ابتدا به شرکتهای استارتآپی ملحق شدهاند و با آنها رشد کردهاند. آنها چیزهای زیادی را از آن تجارب آموختهاند و اغلب میتوانند شروع نامنظم جدیدی را تجربه کنند. آنها میدانند که چطور در هر مقیاسی از کسبوکار جدید، فعالیت کنند و این یک رابطه «برد/ برد» است.
بهطور عکس، فردی که تجربه کار فراوان در استارتآپها دارد، در سازگار شدن با یک شرکت بالغ، با مشکلاتی مواجه میشود. مدیر منابع انسانی در یک شرکت بالغ، میتواند این سؤال را بپرسد که آیا فردی که فقط تجربه کار در شرکتهای استارتآپی دارد، میتواند سرعت پایینتر فرایندها و پیچیدگیها را مدیریت کند؟ آیا میتواند یک ساختار سازمانی پیچیده را که نیازمند مهارت ارتباطی و سیاسی است، به خوبی درک کند؟
از چالشهای دیگر این وضعیت، احتمال دریافت حقوق کمتر یا قرار گرفتن در جایگاه پایینتر نسبت به شرکت استارتآپی قبلی است. شما ممکن است در یک استارتآپ دارای جایگاه مدیریتی بالایی باشید، اما با انتقال به یک شرکت بزرگ و ساختاریافته، به دلیل وجود افرادی با سابقه بالاتر، جایگاه نازلتری را پیش روی خود خواهید دید. لازم به تأکید است که انتقال چنین فردی از یک استارتآپ به یک شرکت بزرگ، معمولاً مزایای فراوانی برای شرکت بزرگ به همراه خواهد داشت. من اغلب افرادی که تجربه کار در استارتآپ را دارند، برای تیمی که نیازمند تغییر و تحول اساسی است و میخواهد ریسک بیشتری انجام داده یا زمینههای جدیدی را بررسی کند، ارزشمند یافتهام. اغلب افرادی که در زمان ملحق شدن، منصب پایینتر و درآمد کمتر را انتخاب میکنند، با ارتقاء سریع در سازمان بزرگتر، آن را جبران میکنند.
با توجه به توضیحات داده شده، جای مناسب یا نامناسبی برای شروع وجود ندارد. این تصمیم، تا حد زیادی بستگی به این دارد که شما چطور مهارتهای خود را تعریف میکنید و چقدر در هر دو صورت برای سازگاری با محیط جدید، تمایل و صبوری به خرج میدهید. از آن طرف، تا حد زیادی بستگی به این دارد که چه کسی شما را استخدام میکند و فلسفه مدیریتی او چیست. من افرادی را دیدهام که در هر دو وضعیت، بارها جابجایی داشتهاند، همانطور که افرادی را دیدهام که نمیتوانند زندگی استارتآپی را مدیریت کنند یا افرادی که استارتآپ در خون آنها است و صرفاً باید در آن فضا تنفس کنند.
بهطور خلاصه، در یک استارتآپ، هر شغلی اهمیت دارد و تقریباً هر روز، میتوانید مشاهده کنید که چیزی را ایجاد کردهاید که قبلاً آنجا نبوده است. شما توانایی سریع یاد گرفتن را دارید و حلقه بازخورد سریعی وجود دارد که به شما امکان میدهد بدانید چگونه کاری را بهتر از قبل انجام دهید. کار در یک شرکت تثبیتشده و بالغ، بسیار متفاوت است، اما شما میتوانید در هر دوی این گزینهها، چیزهای زیاد و بعضاً متفاوتی یاد بگیرید.
چه سؤالاتی باید پرسیده شوند!
بدون توجه به اینکه یک کهنهکار باتجربه هستید یا یک تازه فارغالتحصیل، همانطور که برای ملحق شدن به یک استارتآپ یا یک شرکت بالغ فکر میکنید، این موارد را هم باید در نظر داشته باشید:
- چه ابزاری برای اضافه کردن به جعبه ابزار خود میخواهید؟ آیا این نقش به شما این امکان را میدهد تا مهارتهایی که از قبل داشتهاید را ارتقاء دهید یا مهارتهای جدیدی را باید به پکیج کاری خود اضافه کنید؟
- از چه کسی و چطور میخواهید یاد بگیرید؟ همکاران و مربیان باتجربه، گزینههای خوبی برای یادگیری هستند. حتی عملکردهای ناصحیح آنها، بسان الگوهایی بد، به شما میآموزد که چه کارهایی را نباید انجام دهید. به شکل مشابه، اگر یک متقاضی باتجربه هستید که وارد شرکتی با مؤسسین بیتجربه میشوید، میتوانید با آموزش یا ارائه مشاوره به این رهبران جدید، خودتان هم درسهای جدیدی یاد بگیرید. بهکارگیری مهارتهایی که در طول دوره کاری خود توسعه دادهاید و استفاده از آن در یک موقعیت جدید، به خودی خود یک تجربه روشنگرانه و ارزشمند است.
- میخواهید چه کار کنید؟ اندازه و فرهنگ تیمی که با آن همکاری خواهید داشت، چقدر اهمیت دارد؟ بهخاطر داشته باشید که احتمالاً بخش زیادی از ساعات کاری روز را با این افراد میگذرانید (نسبت به هر فرد دیگر در زندگی حتی همسر و فرزندان)، پس بدون توجه به اندازه و ماهیت شرکتی که میخواهید به آن ملحق شوید، به این سؤال فکر کنید.
- برای چه چیزی ارزش قائلید؟ در نهایت، دوست داشتن کاری که انجام میدهید و تصمیمگیری در مورد سمت خود، به شما این امکان را میدهد تا بین آنچه هستید و آنچه مایلید به آن تبدیل شوید، تعادل برقرار کنید!
مرجع: «Harvard Business School»
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.