آیا ورود دوستان و خانواده به استارتآپ کار درستی است؟
مقدمه
یکی از مهمترین چالشهای کارآفرینان استارتآپی، محدودیتهای مالی است. توسعه ایدههای فناورانه، معمولاً سرمایهگذاری سنگینی میطلبد و هنگامیکه پای ریسک و عدم موفقیت احتمالی هم به میان آید، موضوع دشوارتر میگردد. در این شرایط، یافتن سرمایهگذاری مناسب، در حکم کیمیا است؛ سرمایهگذاری که با علم به ریسکهای فنی، مالی و حتی بازار، تنها به جنبههای مثبت ایده فکر نموده و با ایمان به عملیاتی شدن این ایده نوآورانه، سرمایهاش را در اختیار بنیانگذاران قرار میدهد.
سرمایهگذاری در استارتآپها، با سرمایهگذاریهای مرسوم، از جمله مشارکت بانکها یا مؤسسات مالی متفاوت است. اگرچه اخذ وام بانکی هم میتواند یکی از مسیرهای پیش روی مؤسسین باشد، با این حال بخش اعظم سرمایهگذاریها، بهویژه بر روی ایدههای نوآورانه و مبتنی بر فناوریهای پیشرفته، از سوی کارآفرینان جسور و موفق (سرمایهگذاران فرشته) و صندوقهای سرمایهگذاری مخاطرهپذیر (VCs) صورت میگیرد. البته روشهای سنتی، از جمله کمکهای دوستان و فامیل و همچنین روشهای نوین، مانند پلتفرمهای سرمایهگذاری جمعی هم از سوی بنیانگذاران استارتآپی به کار گرفته شده و در مجموع، طیف وسیع و متنوعی از گزینههای سرمایهگذاری را پیش روی استارتآپها قرار میدهد. مهم این است که از هر یک از این گزینهها، در جای خود و به شکل بهینه استفاده نموده و بهره کافی از آنها ببریم!
نوام واسرمن (Noam Wasserman)، استاد مدرسه کسبوکار هاروارد، در کتابش (تنگناهای مؤسسان: پیشبینی و اجتناب از موانعی که یک استارتآپ را غرق میکنند)، به خوانندگان میآموزد که چگونه موانع نابودکننده یک کسبوکار نوپا را حتی قبل از رشد آن، پیشبینی کرده و از آنها پیشگیری کنند. با بیش از یک دهه تحقیق در مورد موفقیتهای خیرهکننده و شکستهای تلخ، واسرمن تنگناهایی را نشان میدهد که اغلب کارآفرینان را فلج کرده و به چالش میکشد. آیا زمان مناسب برای راهاندازی شرکت فرا رسیده است؟ آیا تجربه شغلی کافی دارم؟ آیا باید شرکت را به تنهایی تأسیس نموده یا شرکایی در این مسیر انتخاب کرد؟ از آن مهمتر، آیا همبنیانگذاران شرکت باید از دوستان و اقوام باشند یا اینکه افراد غریبه را انتخاب کنیم؟ هر کدام از شرکا چه نقشی را باید عهدهدار شوند؟ سود سهام را چگونه باید تقسیم کرد؟ با چه نوع چالشهای استخدامی مواجه میشویم؟ چه سرمایهگذارانی را باید در سطوح رشد مختلف شرکت، هدف قرار داد؟ او مسائل مختلف را به شکلی عمیق و فراتر از دیدگاه یک مؤسس بررسی میکند. موضوع مقاله حاضر، سرمایهگذاریهای دوستان و خانواده در ایدههای استارتآپی است. واسرمن دانستن مزایا و معایب جذب دوستان و اعضای خانواده بهعنوان سرمایهگذار را مهم دانسته و مورد بحث و بررسی قرار میدهد.
جذب سرمایه از دوستان و خانواده؛ آری یا خیر؟
وقتی صحبت از مزایا و معایب استارتآپها میشود، یک فعالیت رایج اما پرخطر در میان مؤسسین شرکتهای استارتآپی، «جذب دوستان و اعضای خانواده بهعنوان سرمایهگذاران بالقوه» است. معمولاً مؤسسین و صاحبان ایده، بهعنوان افرادی خلاق و ایدهآلگرا، چشمانداز کسبوکار خود را بسیار روشن میبینند و همین عامل، باعث میشود تا تمایل بیشتری برای قرض گرفتن پول از دوستان و اعضای خانواده داشته باشند. آنها تصور میکنند، افرادی که با آنها حس نزدیکی دارند، در موفقیت آتی استارتآپ آنها شریک شده و عملاً این یک لطف از سوی آنها به نزدیکانشان است. یک کارآفرین سریالی، با اعتراف به اینکه قطعیت کامل هیچگاه به دست نمیآید، چنین میگوید: «اینکه یک مؤسس، ریسک پول گرفتن از دوستان یا آشنایان را قبول میکند، نشانگر این است که او بنیان محکمی برای موفقیت خود ایجاد کرده است. اگر فکر میکنید که یک احتمال واقعی مبنی بر از دست دادن سرمایهای که از آنها گرفتهاید وجود دارد، شاید به همه ریسکها توجه نکردهاید. بار دیگر فکر کنید، ریسکها را کاهش دهید و پس از اطمینان از موفقیت، به سراغ دوستانتان بروید».
در سوی دیگر طیف، بسیاری از مؤسسین استارتآپی، دوستان و اعضای خانواده خود را در بهترین حالت، آخرین چاره برای تأمین مالی خود در نظر میگیرند. برایان سودامور (Brian Scudamore)، با این اعتقاد که پول گرفتن از اقوام کار راحتی نیست، با اینکه زمانی استارتآپش تا مرز فروپاشی ناشی از کمبود نقدینگی پیش رفت، این گزینه را در انتهای فهرستش قرار داد. او توضیح میدهد: «پدرم میتوانست به من پول بدهد. با این حال، نمیخواستم نگران این باشد که اوضاع خوب پیش نمیرود. من میخواستم به پدرم نشان دهم که میتوانم این کار را خودم انجام دهم، حتی اگر این کار برای من به این معنا بود که اوضاع دشوارتر شود. علاوه بر این، پول گرفتن از او اگر اوضاع خوب پیش نمیرفت، باعث به وجود آمدن مشکلات زیادی میشد».
نکته آخری که سودامور به آن اشاره نمود، بسیاری از مؤسسان و سرمایهگذاران را نگران میکند. درست همانطوری که همبنیانگذاری با دوستان و اعضای خانواده میتواند همه را به سود برساند، در یک نگاه بدبینانه، همانند بازی کردن با آتش است. به عبارت دیگر، پول گرفتن از دوستان و اعضای خانواده، میتواند روابط مهم و حیاتی را در معرض خطر قرار دهد و اگر اوضاع خوب پیش نرود، باعث خراب شدن این روابط شود.
مؤسسانی که از چشمانداز استارتآپ خود مطمئن بوده و در مورد ایدههای خود شور و اشتیاق زیادی دارند، اغلب این احتمال که استارتآپ آنها میتواند به شکست بینجامد را نادیده میگیرند. اما مؤسسان و سرمایهگذارانی که قبلاً در بازی با آتش خود را سوزاندهاند، دیدگاه بسیار متفاوتی دارند. یک مشاور باتجربه استارتآپی میگوید: «اگر شما با پول دوستان و اعضای خانواده خود سراغ کسبوکاری جدید بروید، یا کسبوکار یا اعضای خانواده خود را از دست میدهید. حتی احتمال اینکه هر دو را از دست بدهید، زیاد است».
یک سرمایهگذار باتجربه میگوید: «شرمآور است که دوستان یا اعضای خانواده را از دست بدهی، چون پسانداز خود را در کسبوکار شما سرمایهگذاری کرده و همه آن را از دست دادهاند. وقتی مفهوم کسبوکار از همان ابتدا دچار نقص جدی باشد، به یک تراژدی تبدیل میشود». یک کارآفرین سریالی دیگر هم معتقد است: «من اعضای خانوادهام را به تراکنشهای مالی و تجاری خودم اضافه نمیکنم. واقعیت این است که پول میتواند قویترین روابط را از هم بپاشد. با توجه به احتمال بروز مشکلات خانوادگی، میتوان گفت که ارزشش را ندارد».
اما چرا این اتفاق رخ میدهد؟ چرا مردم باید چنین ریسکی را متقبل شوند؟ شاید دلیل این است که پول دوستان و اعضای خانواده را میتوان به آسانی به دست آورد. کافی است آنها را ترغیب کنید و کمی از بلندپروازیها و رؤیاهای خود برایشان بگویید. دوستان و اعضای خانواده، معمولاً راستیآزمایی کمی انجام میدهند، قضاوت هدفمند و واقعی ندارند و نمیتوانند به شما در مورد انجام کاری کاملاً احمقانه توصیه نموده یا شما را از آن بر حذر بدارند. البته چرایی تمایل کارآفرینان به کمک گرفتن از دوستان و خانواده را میتوان از یک منظر دیگر هم نگریست. برخی از مؤسسان نمیدانند گزینههای تأمین سرمایه دیگری هم وجود دارد. آنها به سراغ دوستان و اعضای خانواده میروند، زیرا گزینه دیگری ندارند یا به احتمال بیشتر، نمیدانند که گزینههای دیگری هم دارند.
در هر صورت، دوراهی پیچیدهای است؛ ورود دوست یا عضوی از خانواده که به وی احساس نزدیکی میکنید، برای ایدهای که اگرچه به موفقیتش امیدواری زیادی دارید، اما ترس از دست دادن همه سرمایه هم وجود دارد. آیا باید دوستان و نزدیکان را هم در این قمار بزرگ، شریک کرد؟
یکی از راهکارهای پیشنهادی برای رفع این چالش، این است که سرمایه تأمین شده از سوی خانواده و دوستان را به عنوان یک هدیه در نظر بگیرید. همانطور که یک مؤسس استارتآپی اشاره دارد: «برای جلوگیری از هرگونه مشکل، صرفاً از آنها بخواهید که چشمهای خود را ببندند و پول خود را به شما اهدا کنند. من گاهی این کار را انجام میدهم، اما آن را یک هدیه در نظر میگیرم، نه یک سرمایهگذاری».
علاوه بر مشکلات مرتبط با ریسک از دست رفتن سرمایه، پول گرفتن از دوستان و اعضای خانواده، میتواند بهعنوان سیگنالی منفی در مورد چشمانداز استارتآپ شما محسوب شود، مخصوصاً اگر استارتآپ در سطحی فراتر از راهاندازی اولیه باشد. یک کارآفرین سریالی میگوید: «بنیانگذارانی که نمیتوانند از سوی سرمایهگذاران حرفهای تأمین مالی شوند و به همین خاطر، به سراغ دوستان و اعضای خانواده میروند، باید در مورد کسبوکارشان بیشتر فکر کنند. اگر نمیتوانید فردی به جز دوستان و اعضای خانواده را برای سرمایهگذاری روی کار خود مجاب کنید، احتمالاً کسبوکار شما نقصی بزرگ دارد و همین باعث میشود که همه پول جذب شده را از دست داده و احساس فوقالعاده بدی در شما و سرمایهگذارانتان ایجاد شود. حتی اگر عمو و دایی ثروتمندی دارید، توصیه میکنیم فردی خارج از این حلقه را پیدا کنید که به شما و ایده شما باور دارد، نه اینکه به دلیل وابستگی عاطفی به شما، سرمایهای در اختیارتان قرار دهد.»
با در نظر گرفتن این ملاحظات، یک کارآفرین سریالی، این قاعده کلی را مطرح میکند: «اگر اعضای خانواده شما پیشینهای تجاری دارند و میتوانند تحلیلی واقعبینانه از این سرمایهگذاری داشته باشند، در استفاده از آنها شک نکنید. آنها میدانند که چطور میتوان بین دوستی و تجارت تمایز ایجاد کنند». با این حال، اما و اگرهای زیادی در این وضعیت وجود دارند و بنابراین توصیه میشود که مؤسسان تا آنجا که میتوانند (بهویژه در مراحل پس از راهاندازی اولیه)، به سراغ گزینههای دیگر سرمایهگذاری بروند.
خودکشی کارآفرینانه
پول گرفتن از دوستان و اعضای خانواده، نهتنها شکلگیری یک استارتآپ را ممکن میکند، بلکه به شکلی عمیق، بر فرآیند توسعه و اینکه مؤسسین تلاش میکنند تا کسبوکار خود را رشد داده یا از آن خارج شوند، تأثیر میگذارد. برای مثال، گرفتن چنین پولی، این امکان را برای مؤسسان فراهم میکند تا در شرایط وخیم کارآفرینی دوام بیاورند، نه صرفاً به خاطر اینکه برای این کار پول دارند، بلکه به این خاطر که جرأت تسلیم شدن را ندارند.
اسکات کوک (Scott Cook)، مؤسس و مدیرعامل شرکت نرمافزاری اینتویت (Intuit) که با سرمایه شخصی آن را راهاندازی نموده است، از همان ابتدا تلاش کرد تا از دریافت پول از دوستان و اعضای خانواده اجتناب کند، اما وقتی در 25 ارائه آسانسوری به سرمایهگذاران حرفهای شکست خورد، تسلیم شد و از پسانداز بازنشستگی والدین و مشارکت دوستان همبنیانگذارش برای توسعه ایده خود استفاده کرد. وی روی هم رفته، حدود 350 هزار دلار هزینه کرد که شامل پساندازهای شخصی، سود سهام، کارتهای اعتباری و کمکهای خانواده و دوستان بود. طی یک دوره بسیار دشوار، اسکات موفق شد و ریسک بزرگی که کرده بود، جواب داد. وی میگوید: «چیزی که باعث شد من به مسیرم ادامه دهم صرفاً ترس از این بود که من نمیدانستم چطور پول را برگردانم».
به شکل مشابه، تیم وسترگرن (Tim Westergren)، مؤسس رادیو پاندورا (Pandora Radio)، استارتآپ خود را حتی مدتها پس از اینکه بقیه به او میگفتند از آن خارج شود، زنده نگه داشت. این تلاش و روحیه شکستناپذیر، تا حدود زیادی به این خاطر بود که نمیتوانست قبول کند، پولی که دوستان همبنیانگذارش سرمایهگذاری کرده بودند و البته، حقوق یک میلیون دلاری معوقی که شرکت به کارمندانش بدهکار بود، از دست داده است. اغلب کارکنان، دوستان شخصی مؤسسین بودند و پایان استارتآپ، به معنای یک آبروریزی بزرگ بود. تیم وضعیت را اینچنین توضیح میدهد: «من همه را وارد گود کرده بودم و نمیتوانستم عقبنشینی کنم. پافشاری و استقامت من، شبیه یک موهبت به نظر میرسد، اما به خاطر همه افرادی که جزء دوستان و آشنایانم بودند و درگیر این کار شده بودند، این کار را انجام دادم».
شاید از خود بپرسید که آیا این استقامت موهبت است یا شر؟ از یکسو، محرکهای اینچنینی، بنیانگذاران را به انحراف کشانده و احتمالاً منجر به این میشوند که سالهای زیادی از زندگی خود را دور ریخته و با اصرار بر ایدهای اشتباه، پول خوب (سودآوری ناشی از یک ایده جدید و درست) را به خاطر پولی بد (سود ناچیز از ایده فعلی) دور بریزند. در این نگاه، پول گرفتن از دوستان و آشنایان را سوزاندن قایق مینامند. این نامگذاری، به افسانه کشورگشایی هرناندو کورتس (Hernando Cortez) اسپانیایی اشاره دارد؛ زمانی که با 700 نفر از همراهانش، برای تصرف آمریکای جنوبی به سواحل آنجا رسیدند و برای اینکه فکر عقبنشینی به سر کسی نزند، دستور داد تا قایقها را بسوزانند.
یک مشاور استارتآپی، دیدگاهی منفیتر دارد و سرمایهگذاری نزدیکان را با خودکشی کارآفرینانه قیاس میکند. او توضیح میدهد: «اگر فردی خود را در موقعیتی قرار داد که یا باید موفق شود یا بمیرد، ماهیت کارش با علامت سؤال روبرو است. باید به عقب باز گردید و خوب فکر کنید. در عوض اینکه ریسکهای محتاطانه برای بیشینهسازی احتمال موفقیت خود بکار گیرید، دائماً در لبه دنیای "موفقیت احتمالی" زندگی میکنید و این اصلاً وضعیت خوبی نیست. علاوه بر این، مؤسسین استارتآپی و کارآفرینان باید همیشه یک ناحیه امن در سبک زندگی استارتآپی خود داشته باشند. وقتی دنیا دارد بر سر شما خراب میشود، برای تقویت روانی و جسمانی خود و یافتن آرامش به کجا میروید؟ خانواده اغلب تنها گزینه ممکن است. سوزاندن قایقها، این ساختار حمایتی را تحلیل برده و شما را برای شکست مهیا میکند».
یک منظر منفی دیگر برای جذب سرمایه از خانواده و دوستان، ریسکگریزتر کردن کارآفرینان است. یک سرمایهگذار باتجربه توضیح میدهد: «وقتی یک کارآفرین، تمام ثروت شخصی خود یا پولهای خانواده را درگیر یک معامله پرریسک میکند، احتمال ریسکگریزی بیشتر شده و به احتمال زیاد، با اعداد و ارقام پایینتری از کسبوکار خارج میشود».
با تمام این تفاصیل، مزایای سرمایهگذاران خانوادگی، اصلاً چیز کوچکی نیست. مؤسسانی که خروج کمارزش با احتمال بالاتر را به خروج ارزش بالا با احتمال کمتر ترجیح میدهند، این مسئله را چیز خوبی میبینند. اگرچه اثر پول گرفتن از دوستان و آشنایان، بسته به مؤسسان و ویژگیهای وضعیت متغیر آنها دارد. سرمایهگذاری دوستان و آشنایان، یک عنصر عاطفیتر را به کسبوکار در حین پیشروی اضافه میکند، بدون توجه به اینکه این احساس شدید برای مؤسس و استارتآپ مفید است یا مضر.
مرجع: «hbswk»
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.