گفتگو با بنیانگذاری خلاق اما تنها
مقدمه
برونو دیدیر (Bruno Didier)، مدیرعامل کسبوکار نوپای تراکین (Trackin) است؛ استارتآپی که با ایدههای خلاقانه و فناوری منحصربهفرد خود، به شرکتهایی که خواهان ورود به حوزه کسبوکار تحویل غذا هستند، خدمات میدهد. وی مسیر جالب و متفاوتی را برای تجاریسازی ایدهاش پیموده است: «به سرعت، حداقل محصول قابلعرضه را ساخته و سرمایهای 25000 دلاری را از 3 نفر از بهترین کارآفرینان فرانسوی تأمین نمود و به دنبال آن، با کمپینهای بازاریابی مختلف، به معرفی ایده خود پرداخت». نتیجه شگفتانگیز بود؛ درآمد وی، به 167000 دلار در ماه افزایش یافت و از آن موقع هم، این درآمد چند برابر شده است.
در این مصاحبه، داستان موفقیت تراکین و درسهایی که برونو از آن فرا گرفت را از زبان وی میشنویم.
سلام؛ کمی از خودتان بگویید. در حال حاضر بر روی چه ایدهای کار میکنید؟
سلام؛ من کارشناس ارشد علوم کامپیوتر هستم و از 12 سالگی، به کد نویسی و استفاده از رایانه علاقهمند شدم. همچنین، رهبر چند تیم بازی ویدئویی بودم که در بازار فرانسه، در ردههای بالایی قرار داشتند. اگرچه یک آدم فنی هستم، اما به واسطه خصوصیات اخلاقی و علاقهمندی به معاشرت با دیگران، امکان این را داشتم که وقتی محصولی تولید میکنم، با مصرفکنندگان و کاربرانی که به آن نیاز دارند، رابطه مستقیم برقرار کنم. این موضوع، مهارتهایی را در اختیار من گذاشته که ممکن است برخی از افراد فنی، از آن بهرهای نداشته باشند.
در حال حاضر، مدیرعامل تراکین هستم، یک شرکت استارتآپی که فناوری لازم برای راهاندازی یک کسبوکار تحویل غذا را به شرکتهای متقاضی عرضه میکند. تمرکز اصلی فعالیتهای ما، موبیدیش (MobyDish) است: یک سرویس آنلاین کترینگ برای شرکتهایی با 10 تا بیش از 1000 کارمند.
چگونه این ایده به ذهنتان خطور کرد؟
من همیشه یک کارآفرین بودم. وقتی بچه بودم، در یک مدرسه خصوصی درس میخواندم و با دوستانی حشرونشر داشتم که از والدین خود، پول تو جیبی دریافت میکردند. متوجه شدم که آنها به چه چیزهایی نیاز دارند و از آنجاکه میخواستم یک سطح زندگی مشابه با آنها داشته باشم و احساس عقبماندگی نکنم، سعی در محقق نمودن این نیازها داشتم!
قبل از اینکه در تراکین کار کنم، مدیر ارشد فنی یک شرکت کترینگ بودم. یکی از مشکلات پرتکرار و کلیدی ما، تحویل سفارشات بود. وقتی اندازه سفارش بیش از 1000 دلار بود، ناتوانی در پاسخ به درخواستها، احساس بدی ایجاد میکرد. من فوراً دریافتم که این یک مشکل جهانی است. حتی برندهای تجاری بزرگی مانند «Pizza Hut» هم نمیدانستند وقتی رانندههای آنها رستوران را ترک میکنند، چه اتفاقی رخ میدهد. من در اینترنت جستجو کردم و فناوری خاصی برای تسهیل فرآیند تحویل غذا پیدا نکردم. بنابراین خودم پا پیش گذاشتم. شغل، ویزا، خانواده و خلاصه تمام زندگیم در سانفرانسیسکو را رها کردم و به فرانسه بازگشتم تا کار روی این فناوری را آغاز کنم.
اجازه دهید خلاصه کنم؛ پس از چند ماه، فناوری توسعهیافته را که آن زمان یک محصول حداقلی (MVP) بود، در سرتاسر دنیا به رستورانهای مختلف نشان دادم. استقبال خوبی صورت گرفت و پس از راهاندازی استارتآپ، رشد قابلتوجهی پیدا کرد. در ادامه، به شتابدهنده «Y-Combinator» ملحق شدم.
از آنجایی که یک دو رگه فرانسوی- ایتالیایی هستم، غذا برایم واقعاً اهمیت دارد. من واقعاً نمیتوانستم ببینم که مردم تجربیات بدی در مورد غذا دارند. فناوری جدید، باعث میشد مردم از وضعیت سفارش آنلاین غذایشان و همچنین انتظار چندساعته و بیخبری از سوی رستوران، هراسی نداشته باشند.
بهعنوان یک انسان اهل معاشرت، خوشحال کردن مردم واقعاً برایم اهمیت دارد. با «موبیدیش»، یک فرصت فوقالعاده برای تأثیر گذاشتن بر فضای غذا و مرتبط کردن مردم با یکدیگر ایجاد میشود. البته ایده من، تنها معطوف به رساندن غذا به مشتریان نیست. بلکه به دنبال ایجاد فضایی عالی و آسان هستم تا همانطور که «Airbnb» اجاره آپارتمان از سرتاسر جهان را تسهیل نموده، سفارش غذا از صنعت کترینگ نیز ساده و کارآمد شود.
تراکین را چگونه تأسیس کردید؟
اولین روزهای کار در تراکین را نمیتوانم فراموش کنم. در آن زمان، به دنبال نامی مناسب، دامینی مطلوب و یک طراحی خوب بودم. سه روز کامل را صرف کار روی نسخه اولیه لوگو کردم و در حالیکه حتی فرصت ذخیرهسازی نتیجه تلاشهایم در فتوشاپ را نداشتم، کامپیوترم خراب شد و همه چیز از دست رفت. بدترین روز زندگی من، به اولین درسی که فرا گرفتم، تبدیل شد: «همیشه کارهای خود را ذخیره کنید».
ایدهام را برای چند نفر دیگر هم ارائه کردم و یکی از دوستانم، تصمیم گرفت تا بهعنوان مهندس و توسعهدهنده، من را در این مسیر همراهی کند تا بتوانم به قسمتهای دیگر بپردازم. پس از چند ماه و ساخت حداقل محصول قابلعرضه، مسافرتهایم را شروع کردم. از رستورانها بازدید میکردم و دادههای مورد نیاز را جمعآوری میکردم تا فناوری و قابلیتهای محصول را بهبود دهم. اولین باری که سعی کردم محصول را به رستورانها نشان دهم، هراس زیادی داشتم. احساس میکردم که برای اولین بار، «فرزندم، ایده و محصولم»، قرار است مورد قضاوت قرار بگیرد. خوشبختانه مردم آن را دوست داشتند.
سپس، برای افزایش مقیاس و استخدام چند کارمند، به پول نیاز داشتم. در چند رقابت ملی در فرانسه برنده شدم، از دولت پول گرفتم، وام گرفتم و همچنین از جوایز اروپایی دیگر، کمی پول نصیبم شد و اینگونه بود که استخدام کارمندان آغاز گردید. در همین حین، متأسفانه دوستم تصمیم گرفت که استارتآپ را رها کند و بر روی شغل تماموقت خود متمرکز شود. با کل هیجانات و دانش به نسبت خوبی از فضای حاکم بر صنعت سفارش غذا داشتم، تصمیم گرفتم که همزمان، نقش او را هم بر عهده بگیرم و همچنان بر روی تراکین بهعنوان تنها مؤسس کار کنم.
پس از شش ماه پیشرفت و برگزاری چند نشست خبری، با اولین مشتری قرارداد بستم. از اینجا، عملاً همه چیز واقعیتر شد و فعالیتهایم در شرکت، به صورت کاملاً رسمی آغاز شد. حتی کارآموزهایی را استخدام کردم تا کار بهتر پیش برود. سر و کله زدن با کاربران، بازاریابی و فروش، از جمله کارهایی بود که بیشتر وقتم در این دوران را میگرفت.
نسخه اولیه محصول، قابلقبول به نظر میرسید و نسل جدید کارمندان، میتوانستند به آسانی از آن استفاده کنند. با این وجود، در مقایسه با استاندارد فعلی، بسیار بد بود. من همیشه از نشان دادن محصول به دیگران لذت میبرم. صرفاً تماشا میکردم که افراد چگونه با آن تعامل برقرار میکنند، در کجا با آن به مشکل برمیخورند، چه سؤالاتی خواهند داشت و .... دقت کنید که در آن زمان، ابزارهای آنلاین برای ثبت تجربه و دریافت بازخورد وجود نداشت.
هیچوقت فراموش نمیکنم که چطور در ساعت 2 نیمهشب، به تماسهای اولین مشتریانم جواب میدادم و به محض اینکه گوشی را قطع میکردم، کدنویسی و ایجاد برنامههای جدید برای رفع مشکلات را شروع میکردم تا آنها را راضی نگه دارم.
اولین مدل قیمتگذاری ما، مبتنی بر هزینه به ازای هر رانندهای بود که از پلتفرم بهره میگرفت، نوعی هزینه نیروی فروش که البته برای رستورانها منطقی به نظر نمیرسید. بعد از آن، تصمیم گرفتیم تا بر حسب میزان تحویل، هزینهها را از رستورانها مطالبه کنیم. احساس کردیم که این مدل رضایت بیشتر آنها را به همراه خواهد داشت، زیرا اگر به تازگی راهاندازی شده بودند یا یک رستوران کوچک بودند، ما به آنها کمک میکردیم تا سریعتر و با هزینه کمتری رشد کنند. در صورتی هم که تثبیت یافته بودند، از خدمات ما بیشتر استفاده میکردند، برند و بازده خود را بهبود بخشیده و طبیعتاً پول بیشتری میپرداختند.
وقتی کارم را شروع کردم، چیزی در مورد فرآیندهای فروش نمیدانستم. اما با صحبت کردن با افرادی که تجربه بیشتری داشتند، چیزهای زیادی یاد گرفتم. سپس شروع به پیادهسازی آموزههایم کردم. ما در عرض 4 ماه، رشدی 10 برابری داشتیم و من به اندازه کافی خوششانس بودم که در شهر خودم (لیون فرانسه)، با مایکل سیبل (Michael Seibel) ملاقات کنم. پس از صرف شام با او و در میان گذاشتن داستانم، از من دعوت کرد که برای «Y-Combinator» درخواست دهم. به سرعت به سراغ این فرصت رفتم، یک خانه در سن خوزه اجاره کردم، زندگیم در فرانسه را ترک کردم، مبلمانم را فروختم، فروشم را متوقف کردم، کارمندانم را آماده کردم و به کالیفرنیا بازگشتم. سپس به سراغ این برنامه رفتم، چیزهای زیادی یاد گرفتم، برای بقا به اندازه کافی سرمایه جمعآوری کردم و سپس کار بر روی موبیدیش را شروع کردم.
استراتژیهای بازاریابی شما برای رشد کسبوکارتان چه بود؟
به اعتقاد من، رازهای زیادی برای رشد وجود ندارد. ترکیب تکنیک و عملی نمودن آن به شکل مناسب، با توجه به جزئیات و دانستن کاری که انجام میدهیم، قابلقبول است.
من همیشه در انجام همزمان چند کار، خوب بودهام و رشد سریع برای من، به معنای ترکیب کانالهای مختلف و سپس تمرکز بر کانالهایی است که برای کسبوکار جواب میدهد. با این وجود، ایده اصلی من همیشه تلاش برای ایجاد یک برند قوی بود که ارتباط زیادی با رشد داشت. مردم نیاز دارند تا با آنچه من ایجاد میکنم، پیوند عاطفی برقرار کنند. در طولانیمدت، این کار هزینههای بازاریابی را کاهش داده و رشد ارگانیک را افزایش میدهد.
از مهمترین استراتژیهای بازاریابی که ما از آن استفاده کردیم، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- بازاریابی آنلاین (سئو، واژگان تبلیغاتی، بلاگ، تولید محتوا): باید بدانید که هدف شما چه کسانی هستند. این افراد، وقتی با مشکلی روبرو میوند که به کار شما مرتبط است، چه کلیدواژههایی را جستجو میکنند. از طریق مقالات وبلاگی، جملات کوتاه برای سئو و تبلیغات، به این مشکلات بپردازید. با ارسال این مطالب در خبرنامهها یا شبکههای اجتماعی، اعتبار خود را تثبیت و تقویت نمایید.
- فروش مستقیم: این روزها، تقریباً هر چیزی را میتوان خودکار یا برونسپاری کرد. اما وقتی من کارم را شروع کردم، با اجرای شخصی همه آنها، به چیزهای زیادی یاد گرفتم. اگرچه نمیدانستم شروع با لیست مطلوبی از مشتریان بالقوه چقدر اهمیت دارد، با صحبت با فروشندهها، بهسرعت به این ایدهها دست پیدا کردم که چگونه توسعه فروش، پیگیری و ارائه فروش را به صورت خودکار انجام دهم.
- رشد محصول: صرفاً به روشهایی فکر کنید که کاربرانتان به شما توصیه میکنند. نقشآفرینی را برای حفظ کاربران اضافه کنید و کاری کنید که آنها احساس فوقالعادهای در مورد محصول شما داشته باشند. از آنها دعوت کنید تا در مورد محصولتان با فرد دیگری صحبت کنند. من همیشه از مثال «Candy crush» استفاده میکنم. مردم بازی کردن آن را دوست دارند، زیرا به کمک این بازی، حس خوبی نسبت به خود پیدا میکنند. نسبتاً آسان، اما گاهی اوقات چالشبرانگیز است و مهمتر از همه، برای تقریباً هر کاری که انجام میدهید، انیمیشنها و تبریکاتی برای شما عرضه میشود. این بازی، اقدامات شما را تحسین میکند!
من همچنین دوست دارم باعث خندیدن بقیه یا داشتن حس خوب در مورد خودم شوم، بنابراین، اطلاعرسانیها در تراکین بسیار بامزه و متفاوت از آن چیزی است که در پلتفرمهای استاندارد میبینید.
حس پیشرفت شخصی، مخصوصاً در ارتباط با فروش، بسیار جالبتوجه بود. یافتن جملات مقدماتی مناسب برای صحبت با یک مدیر و کارمندان، آگاهی از نحوه جوابدهی، توانایی درک دغدغههای مردم و مشاهده واکنشهای آنها نسبت به ویژگیهایی که میدانیم دوست خواهند داشت، همه احساسات فوقالعادهای هستند.
دوست دارم از مشتریان دره سیلیکون که عادت به سروکار داشتن با بهترین محصولات دارند، بشنوم که از کار با شرکتهایی مثل ما چقدر لذت میبرند. شرکتهای رقیب که کم هم نیستند، میلیونها دلار جذب سرمایه داشتهاند، در حالی که ما فوقالعاده کوچک و سودآور بوده و عمدتاً تحت حمایت سرمایهگذاران فرشته هستیم. واقعیت جالب دیگر این است که برخی از بزرگترین سرمایهگذاران خطرپذیر در دره سیلیکون که بر روی این شرکتهای غذایی سرمایهگذاری کردهاند، از موبیدیش برای سرویسهای حمل غذای خود استفاده میکنند.
بزرگترین چالشها و موانعی که با آنها مواجه شدید، چه بودند؟
تصمیم به ترک زندگی که در سانفرانسیسکو ساخته بودم و اقدام برای راهاندازی تراکین، واقعاً یک گام بزرگ بود. من یک کارآفرین هستم و به این تغییرات عادت دارم، اما این بار، همراه با ترک ویزا، شغل، زندگی، دوستان، محل ارزان و بسیاری چیزهای دیگر بود.
سپس وقتی به فرانسه بازگشتم، درک جاهطلبیهای من برای مردم دشوار بود. به کرات میشنیدم که باید به آهستگی شروع کنم، نباید هدف بلندی داشته باشم و در گسترش بینالمللی، بایستی به آهستگی پیش بروم. وقتی مردم میگویند که این کار درستی نیست، باید شهامت داشته باشید. مطمئن باشید که برخی از مردم، در مورد بعضی از جنبههای کسبوکار شما درست میگویند. اما برخی دیگر هم در اشتباهند. بنابراین از کجا باید بدانیم که به حرف کدامیک از آنها باید گوش بدهیم؟
تصمیمگیری برای تداوم کار بر روی این ماجراجویی، به تنهایی یک چالش بزرگ دیگر بوده و همچنان هم هست. وارد شدن به «Y-Combinator»، صحبت با سرمایهگذاران، انتظار که از شما وجود دارد که مانند بقیه تیمهای بنیانگذار عمل کنید، با وجودی که میدانید تنها هستید. من همیشه به خاطر خواهم داشت که مایکل سیبل، در طول برنامه خود به شرکتکنندهها توضیح داد که مؤسسان تنها، باید سوپر قهرمان باشند، زیرا انتظارات زیاد است و هیچ کسی برای کمک وجود ندارد. البته من خیلی خوششانس هستم، زیرا وقتی به عقب برمیگردم، چیزهای بسیار زیادی در مورد ایجاد و رشد یک کسبوکار یاد گرفتم: «مدیریت، فروش، استخدام، بازاریابی، حسابداری، فناوری، حمایت از مشتری، افزایش مقیاس، جذب سرمایه و غیره». روزهایی وجود داشت که آرزو میکردم ایکاش زمان بیشتری برای تبدیل شدن به یک مدیرعامل نرمال داشتم. اما روی هم رفته، این یک فرصت بزرگ برای کسب توانایی و هدایت یک شرکت در حال رشد توسط خودم بود. مهارتهای جدیدی که کسب میکنید، بسیار ارزشمند است و به شما نهتنها در زندگی تجاری، بلکه در زندگی شخصی هم کمک میکند. با این مهارتها، هر چیزی آسان میشود!
آخرین چالش بزرگی که من مجبور به مواجهه با آن شدم، قرار گرفتن در فضای صنعت غذا و تحویل سفارشات بود. ما دیر وارد بازی شدیم. پس از چند سرمایهگذاری نامطلوب و شکست چند شرکت (عمدتاً به دلیل نداشتن مدل کسبوکار و رهبری خوب)، غذا ناگهان به یک بازار بد تبدیل شد. همینجا بود که ایده ورود به این صنعت در ذهنم شکل گرفت و به جای اینکه از مسیر سرمایهگذاری خطرپذیر بهرهمند شوم، فوراً اقدام به راهاندازی و پیش بردن ایدهام کردم که نتیجه آن، یک کسبوکار پایدار و سودآور بود. در نهایت، این استراتژی ما را قویتر ساخت و امروز، بنیانی مستحکم برای افزایش مقیاس در اختیار داریم!
بزرگترین ایرادات کار خود را نام ببرید.
حدس میزنم که یک مؤسس تنها بودن، فعالیت در صنعت غذا، آن هم در گرانترین شهر دنیا و مواجه شدن با برخی از تثبیت یافتهترین شرکتهای رقیب، فضایی ایدهآل برای یک فعالیت استارتآپی نیست. ما خوششانس بودیم که همه چیز به شکل فوقالعادهای پیش رفت و به موفقیت دست یافتیم.
در طول فرآیند تأسیس و رشد تراکین، بدترین اشتباهاتی که مرتکب شدید، چه بودند؟
من چندین مرتبه اشتباهات بزرگی در امر استخدام و جذب داشتم. من حتی وقتی میدانستم که کارمندان عملکرد خوبی ندارند، برای مدت طولانی آنها را نگه میداشتم و این اشتباه بود. نگه داشتن افراد برای مدت طولانی، آن هم وقتی میدانید که مشکلساز هستند یا به شکلی که میخواهید عملکرد ندارند، یک اشتباه بزرگ است. من تلاش کردم تا به افراد زیادی کمک کنم و آنها را تغییر دهم، اما گاهی اوقات شما نمیتوانید به کسی کمک کنید و به استخدام افرادی نیاز دارید که از روز اول، چیزهای فوقالعادهای را برای شما عرضه کنند. این مسئله، زمانی که شما یک استارتآپ هستید بسیار مهم است، اما وقتی شرکتتان بزرگتر شد، میتوانید کاری برعکس آن را انجام دهید.
ما همچنین در ارتباط با اولین اهداف خود در تراکین، اشتباهی بزرگ مرتکب شدیم. میخواستیم محصول خود را برای رستورانهای زنجیرهای تولید کنیم، اما کار را با صحبت کردن با کسبوکارهای کوچک شروع کردیم. از این رو، ویژگیهایی بر اساس بازخوردهای آنها توسعه دادیم و سپس متوجه شدیم که رستورانهای زنجیرهای، بهعنوان هدفهای منطقیتری هستند، اما ویژگیهای متفاوتی نیاز داشتند و چرخه فروششان طولانیتر بود. پس از تلاش برای فروش به رستورانهای زنجیرهای و صحبت با سرمایهگذاران باتجربه، متوجه شدم که برای ایجاد یک کسبوکار قدرتمند، باید بر کسبوکارهای کوچک متمرکز شوم. رستورانهای زنجیرهای درخواست ویژگیهای سفارشی دارند و تصمیمگیری برای عقد قرارداد و پرداخت، زمان زیادی میبرد. علاوه بر این، آنها درصد بالایی از سود شما را طلب میکنند و از دست دادن یکی از آنها، به معنای تغییرات بزرگ در کسبوکار و حتی تعدیل نیرو خواهد بود.
اشتباه دیگری که من مرتکب شدم، صرف وقت زیاد برای دریافت پول از دولت، وام بانکی و رقابتهای مختلف بود. این کار واقعاً مسخره است. شما با برنده شدن در رقابتها، انتظار دارید که سروکله مشتریها پیدا شود، مشتریانی که محصول شما را دوست خواهند داشت و به شما پول میدهند. این در حالی است که رقابتها، تنها برای داشتن مقالات مطبوعاتی و کسب کمی اعتبار مطلوب هستند، اما یک استراتژی طولانیمدت نخواهند بود. این هنوز اشتباه رایجی است که کارآفرینان مرتکب میشوند. پول به دست آمده، به من کمک کرد تا استخدام کارمند را شروع کنم. اما حالا که فکر میکنم، کارهای اداری مورد نیاز و زمان و انرژی که از من گرفت، ارزش آن را نداشت.
تجربهای که بهعنوان یک همبنیانگذار در شرکتی پیش از تراکین داشتم، طراحی و تولید محصول بدون صحبت با بازار و مشتریان بالقوه بود. ما فکر میکردیم که میدانیم مردم چه میخواهند، در حالیکه در واقع نمیدانستیم. تقریباً یک سال را صرف تولید محصولی کردیم که برای بازار هدف ما منطقی نبود و به محض عرضه، تعطیل شدیم.
منابع یادگیری که برای کارآفرینان تازهکار پیشنهاد میکنید، چه هستند؟
اگرچه همیشه به خاطر سپردن همه چیز و به کار بردن آن در زندگی شخصی و کاری آسان نیست، اما فکر میکنم که یادگیری از طریق کتاب، شروع فوقالعادهای باشد. کتاب به شما میگوید که وقتی شرایطی پیش آمد فلان کار را انجام دهید، اما احساسات شما جلوی عقلتان را گرفته یا صرفاً نمیتوانید به خاطر بیاورید که باید چه کار کنید و به همین دلیل است که اشتباهات مشابهی را مجدداً تکرار میکنید. داشتن روحیهای برای هضم درسهای جدیدی که آموختهاید و کارهایی که باید بر اساس شرایط خاص انجام دهید، بسیار اهمیت دارد.
من دوست دارم که از قبل برنامهریزی کنم و چشماندازی در مورد آنچه میخواهم در طولانیمدت با شرکتم انجام دهم، داشته باشم. با این حال، تعیین اهداف کوتاهمدتتر نیز اهمیت دارد. این کار، باعث میشود تا شما به آنچه میخواهید، دست پیدا کنید. شما با چالشهای جدیدی مواجه میشوید که باید آنها را برطرف کنید. تمرکز زیاد بر روی حل این مشکلات (هر کدام در یک زمان، یکی پس از دیگری و حذف عوامل مزاحم)، به شما این امکان را میدهد تا در یک فرآیند گامبهگام، به هدف اصلی خود دست پیدا کنید. همانطور که با این مشکلات مواجه میشوید، میتوانید در کتابها، به دنبال جوابهایی برای آنها بگردید یا از مردمی که مشکلاتی مشابه را پشت سر گذاشتهاند، کمک بگیرید. سپس به عقب نگاهی بیندازید و متوجه میشوید که تا چه حد پیشرفت کردهاید.
شما میتوانید از افراد باهوش شبکههای کارآفرینی، شرکتهای رشد یافته، همکلاسیها یا ارسال یک ایمیل به فردی که واقعاً میخواهید با او صحبت کنید، کمک بگیرید. توضیح دهید که چرا درخواست کمک از سمت او را دارید. کارآفرینهایی که کار خود را از ابتدا شروع کردهاند، معمولاً از به اشتراک گذاشتن دانش و تجربیات خود لذت میبرند.
مرجع: «Failory»
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.