چگونه بدون مشارکت سرمایهگذاران مخاطرهپذیر، شرکتی 18 میلیون دلاری را راهاندازی کردم؟
مقدمه
در طی سالهای اخیر با توجه به موفقیت چشمگیر برخی شرکتهای تازه تأسیس و کوچک در ارائه فناوریهای جدید به بازار و استقبال کاربران از محصولات ارائه شده، بحث پیرامون راهاندازی شرکتهای استارتآپی و چگونگی رشد و توسعه آنها بین صاحبنظران و متخصصین حوزه کارآفرینی و نوآوری پر رنگ شده است. یکی از مباحث مهم در زمینه استارتآپها، تأمین مالی و جذب سرمایه از سوی فرشتگان کسبوکار و صندوقهای سرمایهگذاری مخاطرهپذیر است. در واقع، محدودیتهای مالی میتواند منجر به عدم سرمایهگذاری کافی برای توسعه ایده و فناوری از سوی بنیانگذاران گردد که در نهایت شکست استارتآپ را در پی خواهد داشت.
با این حال، آیا سرمایهگذاری «VC»ها از الزامات موفقیت یک استارتآپ به شمار میآید؟ آیا باید بخش عمدهای از وقت و انرژی خود را صرف شناسایی و ترغیب سرمایهگذار برای تأمین مالی ایده خود نماییم؟ «دیو هانلی»، مدیرعامل و بنیانگذار «Tomorrow» که یک اپلیکیشن فروش بیمه عمر به شمار میرود، معتقد است که اگر ایده اولیه جذاب باشد و نوآوری موجود در آن بتواند یک تقاضای پنهان در بازار را پوشش دهد، نیازی به جستجو برای یافتن سرمایهگذار نخواهد بود. وی در مصاحبه با بلومبرگ میافزاید: «سرمایهگذاران به دنبال ما و ایدههایمان خواهند آمد.»
حتی میتوان پا را فراتر گذاشت و این پرسش را مطرح نمود که آیا بدون جذب سرمایه نیز میتوان یک کسبوکار مبتنی بر فناوری راهاندازی نموده و آن را توسعه داد؟ اینها سؤالاتی است که در ذهن بسیاری از کارآفرینان، فناوران و بنیانگذاران شرکتهای کوچک مطرح میگردد. در نوشتار حاضر چگونگی توسعه یک شرکت 18 میلیون دلاری بدون هیچگونه جذب سرمایه از «VC»ها و اینکه آیا شما نیز میتوانید چنین مسیری را طی نمایید، از زبان «دانیل مک کارتی» مؤسس و مدیرعامل شرکت «Musicbed» (یک کسبوکار پیشرو در زمینه صدور مجوز «Licensing» موسیقی به فیلمسازان، برندها، آژانسهای تبلیغاتی و استودیوهای تلویزیونی) بیان میشود.
1- یک نقطه دردناک در زندگی خود بیابید و شرکت خود را بر پایه حل آن مشکل بنا کنید.
من در ابتدا به دنبال پول و جذب سرمایه نرفتم؛ در عوض، یک مشکل که خود با آن درگیر بودم و میدانستم دیگران نیز با آن سروکار دارند را انتخاب کردم. من در تبلیغات و بازاریابی مشغول به کار بودم و مشکل شماره یک که با آن مواجه بودم، یافتن یک موسیقی خوب قابل دسترس با قیمت مناسب بود. در آن زمان تولیدات موسیقی در دسترس یا کیفیت مناسب نداشتند و یا بسیار گران بودند. آن زمان بود که فهمیدم باید بر روی چه چیزی تمرکز کنم.
در ابتدا ما هیچچیز از صنعت موسیقی نمیدانستیم و هیچ تجربهای هم در این زمینه نداشتیم. همین عامل باعث شد که در ابتدا برخی قراردادهای غیر انحصاری برای استفاده از تولیدات موسیقیدانان منعقد کنیم که هیچ محدودیتی برای آنها ایجاد نمیکرد. با گذشت زمان، ما بیشتر شناخته شدیم و اکنون موسیقیدانان هستند که به سراغ ما میآیند. شرایط حال حاضر قطعاً در روزهای نخست اتفاق نمیافتاد.
2- جذب منابع مالی از سوی سرمایهگذار خارجی همیشه در اولویت نیست.
اغلب بنیانگذاران شرکتهای استارتآپی انتظار دارند که دیگران در ایده آنها سرمایهگذاری نمایند، ولی حاضر نیستند از پسانداز و یا منابع در دسترس خود برای این کار استفاده نمایند. چگونه مطمئن هستید که شرکت شما موفق خواهد شد، در حالی که حاضر به تحمل ریسک و امتحان کردن آن نیستید.
من برای کار بر روی ایده خود و ارزیابی اینکه موفق خواهم شد یا نه، تنها موجودی با ارزش خود که یک خانه کوچک بود را فروختم و با 25000 دلار حاصل از فروش آن، «Musicbed» که یک کسبوکار صدور مجوز موسیقی برای فیلمسازان، تبلیغکنندگان و شرکتهای رسانهای بود را تأسیس نمودم. اگر راهاندازی این کسبوکار با کمک و حمایت سرمایهگذار انجام میگرفت، نوعی شتاب و سرعت غیرمعقول برای توسعه ایده رخ میداد که شاید موجب شکست آن میشد. این در حالی است که من با پول شخصی و با صبر و طمأنینه بیشتری به گسترش کسبوکار و توسعه ایده خود پرداختم.
3- در ابتدا یک بازار حاشیهای را فتح کنید.
ما در ابتدا کار را با تنها 35 موسیقیدان شروع کردیم، با یک قلک کوچک پول و بدون تعیین یک اسم مشخص. میدانستیم که توانایی ورود به عرصههای بزرگ نظیر تبلیغات تلویزیونی و یا بازیهای ویدئویی را نداریم و برای همین به سراغ یک بازار تقاضای کاملاً حاشیهای رفتیم: موسیقی برای مراسم ازدواج و برخی ویدئوهای غیرانتفاعی. اینها مواردی بود که اغلب شرکتهای بزرگ به آن توجهی نداشتند و ورود به آن به نسبت ساده بود. با گذشت زمان، ما به سمت بازارهای دیگر نظیر تلویزیون، فیلم و بازیهای ویدئویی حرکت کردیم. باید توجه داشت، بازارهای بزرگ از همان ابتدا در ذهن ما جای داشت و صرفاً با کمی تأخیر به سمت آنها رفتیم.
4- در توسعه شرکت و کسبوکار خود صبور باشید و از دوستان خود استفاده لازم را ببرید.
اگر ما بودجه کافی داشتیم، کارمندان خود را سریع استخدام میکردیم، با هنرمندان و موسیقیدانان مشهور همکاری میکردیم و سعی در شناسایی مشتریان ایدهال و بزرگ داشتیم. اما من به اندازه کافی با دشواری و موانع روبرو شدم که بدانم میخواهم شرکتی داشته باشم بسیار موفق و باثبات، حتی اگر مدت بیشتری طول بکشد.
فرایند آغاز و توسعه ایده ما شش سال به طول انجامید و هنوز هم در حال رشد است. برای معرفی و بازاریابی شرکت خود به سراغ یکی از دوستانم رفتم که در یک برند ضبط موسیقی به نام «Nashville» کار میکرد. در یک قرار دوستانه از وی خواستم که اجازه دهد ایده خود را برای چهار گروه موسیقی طرف قرارداد آنها توضیح دهم و همین پیشنهاد آغاز کار «Musicbed» بود. باید بدانید، هنگامیکه بودجه کافی ندارید، شبکه دوستان برای ایجاد ارتباطات و کمک به شبکهسازی کسبوکار شما بسیار مهم هستند.
5- کنترل شرکت خود را حفظ کنید.
آنچه بسیاری از استارتآپها به آن توجه ندارند این است که سرمایهگذاری «VC» به معنای از دست دادن کنترل جریان نقدینگی شرکت است. عدم داشتن سرمایهگذار و حتی عدم وجود تعهدات بانکی برای بازپرداخت وام، میتواند یک مزیت رقابتی به شمار آید. من نمیگویم که این نکته برای همه مصداق دارد، ولی در برخی مواقع، رئیس خود بودن و داشتن کنترل بر فرآیند توسعه شرکت میتواند نوعی ایمنی و ضمانت برای بقای شرکت باشد.
سرمایهگذاران در اغلب مواقع به دنبال رسیدن به بازده سرمایهگذاری در کوتاهترین زمان ممکن هستند و همین میتواند در شرایط خاص، نوعی تضاد با اهداف بلندمدت بنیانگذاران و صاحبان ایده داشته باشد. استفاده از تجارب و پشتوانههای مالی سرمایهگذاران آشنا به فضای رقابتی استارتآپها بسیار مفید است، ولی شاید استفاده از سرمایههای جانبی و تحمل کمی ریسک بیشتر از سوی بنیانگذاران، بتواند آینده بهتری را برای شرکت رقم بزند. این امر حداقل در مورد ما صادق بوده است.
لازم به ذکر است که «Musicbed» در حال حاضر دارای یک تیم 50 نفره از کارکنان متخصص و همکاری با بیش از 800 هنرمند و 50 آهنگساز است.
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.