کسبوکارتان را بیشتر دوست داشته باشید!
مقدمه
کارآفرینی، جادهای طولانی و پیچیده و مملو از مینهای زمینی و آتشسوزی های پیشبینی نشده است. در این مسیر، شما باید آمادگی و توانایی لازم برای خنثی نمودن مینها و خاموش کردن آتشها را داشته باشید. کارآفرینی یک سبک زندگی برای افراد ترسو نیست. طبیعت این مسیر و اتفاقاتی که با سرعت بالا در آن اتفاق میافتد، این است که شما به ندرت فرصت کافی برای تأمل متفکرانه در همه موقعیتها را خواهید داشت. با این حال، مهم است که در آغاز سال جدید، یک گام به عقب بردارید و به حوزههایی از کسبوکارتان که ممکن است نیاز به توجه بیشتری برای دستیابی به اهدافتان داشته باشد، نگاه دقیقتری بیندازید.
در این نوشتار، با رهبران برجسته چند شرکت صحبت شده و از آنها پرسیده شده که چرا فکر میکنند ضروری است که هر از چند گاهی یک گام به عقب برداشته و فرآیندهای شرکت را بررسی کنیم. از کجا باید شروع کرد؟ آنها شرایط را اینطور توصیف میکنند:
گرگ الکساندر (Greg Alexander)، مدیر عامل «Collective 54» در این خصوص میگوید: «کارآفرینان شرکتهای خود را راهاندازی میکنند تا رؤیاهایشان را دنبال کنند. با این حال، در تعقیب این رؤیاها، زندگی به صورت یک مانع عمل میکند. بین ایمیلها، تماسها و جلسات با مشتریان، مهم است که هر از گاهی به عقب برگردید و سر و صداها را غربال کنید و به خاطر بیاورید که چرا این کسبوکار را شروع میکنید.»
هارشیت رامش (Harshith Ramesh)، مدیرعامل «Episource» نیز در این خصوص میافزاید: «ما تلاش میکنیم که وظایف خود را بر اساس ماتریس آیزنهاور، یک جدول 2×2 گروهبندی شده از وظایف و بر اساس میزان اهمیت و فوریت آنها بررسی کنیم. زمانی که در حال ساختن یک کسبوکار هستید - و به ویژه در مراحل اولیه راهاندازی کسبوکار که در حالت رشد با سرعت بالا قرار دارید- در نهایت تمام وقت خود را در سبدی از فعالیتهای "مهم و فوری" صرف میکنید. در روزهای اولیه، دنبال نمودن چنین رویهای اشکالی ندارد؛ شما هر کاری که میتوانید برای به دست آوردن و حفظ مشتریان انجام میدهید، سعی میکنید زنده بمانید و این مسیر را دنبال میکنید. با این حال، باید در نظر داشته باشید که شما با این کار با مشکلاتی هم روبرو میشوید.»
لری کلارک (Larry Clarke)، مدیر عامل شرکت «NanoGuard Technologies»، که از قدرت فناوری برای جلوگیری از هدر رفت مواد غذایی و کمک به بازیابی آنها استفاده میکند، یکی از افرادی است که فشارهای سبک زندگی استارتآپی را به خوبی درک میکند. وقتی از او میپرسند که چگونه این کارهای پرفشار را انجام میدهد، او پاسخ میدهد که: «مانند یک فرفره میچرخد».
در این نوشتار، از نگاه این سه کارآفرین، به این مسئله مهم برای کارآفرینان پرداخته میشود. هر سه این کارآفرینان معتقدند که اگر واقعاً کسبوکارتان را دوست دارید، الزامی است که گاهی عقب بایستید و خارج از هیاهوهای موجود، به کسبوکارتان فکر کنید و تصمیمات درستی را برای آن اتخاذ نمایید.
برای «چه میشود اگر ...؟»ها جواب خوبی داشته باشید!
در حالی که یک استارتآپ مستلزم آن است که همه در آن پیشقدم شده و اندکی از کارها را انجام دهند، اما یک مدیر عامل باید بتواند نیممگاهی هم به گذشته داشته باشد و آنچه کار میکند را ارزیابی نماید و بدین شکل، بذر موفقیت را برای آینده بکارد. کلارک در این خصوص میگوید: «این به معنای اختصاص زمانی مشخص برای عقب نشستن و بررسی بازار بزرگتر، اهداف بلندمدت کسبوکار و نحوه بیان آنها برای خودم و سهامداران است. کسی باید همیشه به این فکر کند که "چه میشود اگر ....؟!". اگر این فناوری کار نکند، چه میشود؟ اگر بازارها تغییر کنند چه میشود؟ اگر فرد دیگری ایدهای تحولآفرینتر و بهتر بیاورد چه میشود؟ در واقع باید فردی باشد که برنامههای A، B، C و D را برای این اگرها تعریف نماید.»
استارتآپها بهخاطر ماهیتشان باید برای این ریسک آماده باشند که بسته به شرایط پیوت کنند. اما وقتی آنها تا حد وسواس بر روی کارشان تمرکز میکنند، نمیتوانند به راحتی این کار را انجام دهند. در چنین شرایطی، ممکن است فرصتهای مهمی را از دست بدهند. کلارک میگوید: «گاهی باید به خودتان وقت بدهید تا ذهنتان به پرواز در بیاید و ارزیابی کند که آیا چیز خوبی را دنبال میکنید؟»
از یک مجری به یک متفکر تبدیل شوید!
رهبران شرکتهای کوچک ضعیف هستند و ترجیح میدهند گه کارها را به سرانجام برسانند؛ بنابراین برای این افراد، تبدیل شدن از یک «مجری» به یک «متفکر» انتقال آسانی نیست. کلارک معتقد است که برای پیادهسازی این موضوع، بایستی یک بازه زمانی مشخص را در روز برای ایجاد این تصویر کلیدی و بزرگ یعنی "تفکر" اختصاص داد. وی در این خصوص ابراز داشته: «تلاش اصلی این است که در طول زمان ارزش ایجاد کنید. در نتیجه، ساختن زمان به این معنی است که آن را به خوبی صرف کنید. من در هر روز زمانی را صرف فکر کردن میکنم. در این مسیر، در اختیار داشتن ساختار و ابزارهای مناسب، برای داشتن یک رویکرد متفکرانه مفید است. من تخته وایتبورد را دوست دارم. همچنین فکر کردن با صدای بلند هم به من کمک میکند. داشتن کسی برای گوش دادن به شما و سؤال کردن در خصوص افکار شما، نه به شکلی که سعی کند شما را راهنمایی یا جهتدهی کند، بلکه فردی که یک گفتگوی باز ایجاد کند، به روند پیشرفت کمک زیادی میکند.»
رامش هم به صورت هفتگی زمانهایی را در تقویم خود برای رسیدگی به این مسائل "مهم و نه فوری" مسدود میکند. وی در این مورد میگوید: «از نظر تاریخی، شرکت ما بسیار ضعیف بود. با این حال، در چند سال گذشته ما بیش از حد در سازمان خود سرمایهگذاری کردهایم، مدیرانی را برای پستهای کلیدی استخدام کردهایم که یکی از مسئولیتهای اصلی آنها تمرکز بر اموری از کسبوکار است که نیاز به توجه بیشتری دارد. ما از مدیران خود میخواهیم که حدود 20 تا 30 درصد از زمان خود را به این مسائل و چگونگی بهینهسازی کسبوکار اختصاص دهند. این موضوع اهمیت زیادی دارد که کارآفرینان و رهبران کسبوکار کمی وقت بگذارند و عقب بایستند و به آنچه در سبد "مهم و غیر فوری" است، رسیدگی کنند.»
سؤالات درستی مطرح کنید!
همانطور که در مورد فرآیندها و رویههای کسبوکار خود فکر میکنید، سؤالات زیادی وجود دارد که باید از خودتان بپرسید و برای آنها پاسخ مناسب را پیدا کنید. این اهمیت زیادی دارد که شما در عوض سؤالهای درست و مناسب، ذهنتان را به سمت مسائل فرعی و غیرمهم منحرف نکنید. چند نمونه از این سؤالات مهم که باید آنها را در نظر بگیرید، عبارتند از:
- آیا ما به درستی در تمام زمینههای کسبوکار (مالی، حقوقی، فناوری اطلاعات، فروش و غیره) سرمایهگذاری میکنیم؟
- آیا برنامه و فرهنگ قوی و درستی داریم؟
- آیا ما رهبران در حال توسعه هستیم؟
- آیا فرآیند استخدام و آموزش قوی داریم؟
- آیا پاداش رقابتی و مدیریت عملکرد داریم؟
- برنامه سه ساله ما چگونه است؟
- بزرگترین خطرات برای کسبوکار ما چیست؟ آیا برنامهای برای کاهش این خطرات داریم؟
- آیا میتوانیم مشاوران و/یا اعضای هیئتمدیره خود را بهبود بخشیم؟
بنابر تجربه «رامش»، یک کسبوکار نمیتواند و نباید بیش از حد در مورد پایداری و مقیاسپذیری متعصبانه عمل نماید. وی در این خصوص میگوید: «در مراحل اولیه رشد یک کسبوکار، درک مشتریان، ایجاد راهحلهایی برای رفع نیازهای آنها و ایجاد درآمد اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر آگاهانه تصمیم به حرکت سریع در مراحل اولیه کسبوکار میگیرید، باید این نکته را هم در نظر داشته باشید که در ادامه باید انرژی خود را دوباره متمرکز نموده و تعادل جدیدی برای ایجاد یک کسبوکار مقیاسپذیر و بلندمدت ایجاد کنید.»
در حالی که به جلو نگاه میکنید، برای نگاه کردن به عقب نیز وقت بگذارید. الکساندر طرح کسبوکار خود را که برای اولین بار در سال 2019 نوشته، سالی دو بار بازنگری میکند. وی در این خصوص اظهار میدارد: «از آن زمان خیلی چیزها تغییر کرده است. بسیاری از فرضیات من اشتباه و برخی از آنها درست بودند. اما چیزی که تغییر نکرده، مأموریت، چشمانداز، ارزشها و اهدافی است که قبل از راهاندازی کسبوکار مطرح کرده بودم. من اینها را به خودم یادآوری میکنم و واقعیت فعلی را در مقابل آنها بررسی میکنم. اگر ما مأموریت، چشمانداز، ارزشها و اهدافمان را زندگی نکنیم، باید آنها را دوباره تنظیم کنیم. اینها ستاره شمالی هستند و هرگز تغییر نمیکنند. اما تاکتیکهای تجاری همیشه تغییر میکنند. باید در نظر داشت که 15 سال طول میکشد تا به موفقیت یک شبه دست پیدا کنید.»
مرجع: «Forbes»
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.