استفاده از «MOF»ها برای جذب کربن؛ گفتگو با مدیران یک شرکت نانویی
مقدمه
شرکت پرومتان پارتیکلز (Promethean Particles) که در سال 2007 میلادی راهاندازی شده، بهطور ویژه بر روی تولید نانومواد با هدف اصلی کربنزدایی فعالیت دارد. این شرکت در تولید نانومواد، دو اصل مهم را در سرلوحه خود قرار داده است: تولید مقیاس و صرفه اقتصادی، دو نکته مهمی که برای تجاریسازی محصولات اهمیت بسیار زیادی داشته و بدون داشتن آنها شکست عرضه محصولات جدید به بازار حتمی خواهد بود. در این نوشتار، سلینا آمبروس (Selina Ambrose) مدیر فنی این شرکت و جیمز استفنسون (James Stephenson) مدیرعامل آن، در خصوص عملکرد این شرکت، آینده نانوفناوری، اهمیت «MOF»ها و کاربرد آنها در جذب کربن نکات مهم و ارزندهای را بیان میکنند.
لطفاً خودتان را معرفی کنید و کمی در خصوص سوابق کاریتان بگویید.
سلینا: من سلینا آمبروس، مدیر فنی پرومتان هستم. من مسئولیت نظارت بر تمام فعالیتهای تحقیقوتوسعه و همچنین توسعه محصولات جدید شرکت را دارم. مدیریت و نظارت تیم فنی، از مسئولیتهای اصلی من در پرومتان است. من برای مدت 10 سال است که در این شرکت مشغول به کار میباشم و پیش از آن هم در حال گذراندن دوره دکتری در رشته مهندسی شیمی در دانشگاه ناتینگهام بودم. دوره دکتری من توسط پرومتان حمایت میشد و اساساً در آن زمان از فناوری اختصاصی این شرکت برای توسعه نانومواد استفاده میکردم و عمدتاً به دنبال سنتز نانوموادی بودم که میتوان از آنها برای کاربردهای زیستپزشکی استفاده کرد.
جیمز: من هم جیمز استپسون، مدیر اجرایی پرومتان هستم و حدود دو سال (از سپتامبر 2020) است که در این شرکت مشغول به کار میباشم. من 25 سال تجربه فعالیت در صنعت مواد شیمیایی دارم. در اواسط دهه 90 فوق لیسانسم را در رشته مهندسی شیمی در دانشگاه سوانسی گذراندم، اما تنها حدود چهار سال را صرف «مهندسی واقعی» کردم. من به سرعت به سمت فروش، بازاریابی و مدیریت کسبوکار رفتم، زیرا به سایر عملکردها و فعالیتهای غیرتولیدی و غیرمهندسی که شرکتهای شیمیایی مشغول آن بودند علاقه بیشتری داشتم. این باعث شد که دوره «MBA» را در مدرسه بازرگانی منچستر بگذرانم. قبل از پرومتان، همیشه برای شرکتهای بزرگ آمریکایی کار میکردم. تجربه قبلی من در مورد جوهرهای مبتنی بر نانوذرات سیلیکونی برای الکترونیک چاپی بود. هنگامی که فرصت همکاری با پرومتان پیش آمد، احساس کردم که فرصتی مناسب و هیجانانگیز در پیش رویم قرار گرفته است.
پرومتان بزرگترین کارخانه تولید پیوسته نانومواد در جهان را اداره میکند. چه چیزی در فرآیندهای شما وجود دارد که امکان ساخت چندین ماده را در چنین مقیاس بزرگی به روشی مقرونبهصرفه ممکن نموده است؟
سلینا: ما سیستمهای راکتوری داریم که برای عملکرد پیوسته با استفاده از سنتز هیدروترمال یا سولوترمال (solvothermal) طراحی شدهاند. این اساساً به این معنی است که ما از آب داغ تحت فشار یا حلالهای آلی داغ تحت فشار، به عنوان محیط واکنش برای ساختن ذرات استفاده میکنیم. ما بر خلاف سایرین که از بچها استفاده میکنند، از جریان پیوسته استفاده میکنیم. من دوست دارم که این دو را به دوش و وان تشبیه کنم، چیزی که به خوبی مقایسه را ممکن میسازد. ما پیشرانها و مواد اولیه مایع خودمان را داریم که در سیستم راکتور وارد میشوند و ترکیبی از فشارها و دماهای بالا را استفاده میکنیم تا ذرات را به کمک رویکرد "پایین به بالا" تولید کنیم. سپس محصول خود را به صورت مایع دیسپرس شده از سیستم جمعآوری میکنیم.
از آنجایی که ما توانایی کنترل نرخ جریان، فشار و دما را داریم، یک فاز اختلاط بسیار آشفته در راکتور خواهیم داشت. در آنجا انرژی زیادی وجود داشته که منجر به هستهزایی بسیار سریع ذرات میشود. این در حالی است که در بسیاری از سایر روشهای سنتز، شما باید به آرامی محفظه خود را گرم کنید و به این ترتیب، تشکیل ذرات کاملاً آهسته انجام میشود. در مقایسه با این روشها، سیستم ما این کار را بسیار سریع انجام داده و زمان واکنش برای ایجاد ذرات بسیار کوتاهتر خواهد بود و این مزیتهای اقتصادی زیادی برای تولید در مقیاسهای بالا به دنبال خواهد داشت. به دلیل این زمانهای واکنش کوتاه که میتواند از چند ثانیه یا چند دقیقه باشد، برخلاف ساعتها یا روزها که در فناوریهای رقبای ما مورد نیاز است، ما نرخ توان عملیاتی بسیار بالایی داریم و هزینههای تولیدمان بسیار مطلوبتر است. راز اصلی در طراحی راکتورهای ما است.
از نظر تطبیقپذیری نیز میتوان گفت که راکتورهای ما اساساً مشابه میکسرها بوده و بنابراین از نظر قابلیت استفاده از معرفهای مختلف کاملاً انعطافپذیر میباشند. بسیاری از پیشرانهای مختلف را میتوان با راکتور یکسان، زیرساختها و طراحیهای یکسان مورد استفاده قرار داده و در نتیجه میتوان محصولات مختلفی تولید نمود.
چارچوبهای فلزی-آلی (MOF) چیست و چه چیزی ویژگیهای آنها را منحصر به فرد میکند؟
سلینا: چارچوبهای فلزی-آلی یا «MOF»ها دستهای از ترکیبات هستند که از مراکز فلزی تشکیل شده و توسط لیگاندهای آلی یا پیونددهندهها برای ایجاد ساختاری بسیار متخلخل و قفسمانند به هم میپیوندند. آنها به دلیل سطوح داخلی بسیار زیاد، برای جداسازی شیمیایی یا کاربردهای کاتالیزوری جذابیت زیادی دارند. سطوح این سازههای قفسمانند، از حدود 1000 مترمربع بر گرم تا 10000 مترمربع بر گرم گزارش شده است. ما در مورد مساحتی معادل چندین زمین فوتبال در یک قاشق چای خوری پودر صحبت میکنیم و این سطوحی بسیار قابل توجه است.
این جذابیت از آنجا نشأت گرفته که «MOF»ها پتانسیل ظرفیت جذب بسیار بالایی دارند. شما برای کاربردهای جذب گاز، بهطور بالقوه میتوانید گاز زیادی را به کمک این مواد جذب کنید. «MOF»ها، مراکز فلزی و لیگاندهای آلی یا پیونددهندههای آنها را میتوان به گونهای تنظیم کرد که انتخابپذیری برای جذب مولکولهای خاص داشته باشند و این ویژگی منحصربهفردی است. برای مثال اگر جذب دیاکسیدکربن را در جریان گاز دودکش مد نظر قرار داشته باشید، میتوان جاذب «MOF» را طوری طراحی و تنظیم کرد که بهطور انتخابی «CO2» را جذب کرده و با گازهای دیگر کاری نداشته باشد. «MOF»ها برای کاربردهای صنعتی بسیار جالب هستند، زیرا تمایل دارند مولکولها را از طریق جذب فیزیکی به جای جذب شیمیایی جذب کنند. در جذب شیمیایی، تمایل به ایجاد پیوندهای شیمیایی بسیار قوی بین حلال و مواد جذب شده وجود دارد، در حالی که جذب فیزیکی پیوند ضعیفتری را تشکیل میدهد. پس در جذب فیزیکی برای جذب یا جدا کردن مولکول و بازسازی مواد جاذب به انرژی بسیار کمتری نیاز است.
جیمز: کشف «MOF»ها در حدود دهه 90 آغاز شد و تا کنون بیش از 90000 ترکیب مختلف از مراکز فلزی و لیگاندهای مختلف در گزارشها معرفی شدهاند. یکی از چیزهایی که از منظر تاریخی مشهود است، این است که «MOF»ها عمدتاً در دانشگاهها توسعه یافتهاند. من با این موضوع کمی شوخی میکنم، اما واقعیت این است که بسیاری از «MOF»ها به نام یک فرد یا یک مؤسسه دانشگاهی نامگذاری شدهاند. به نظر میرسد که این مواد کمی جامعه را هیجانزده کردهاند، اما ما گاهی اوقات احساس میکنیم که برخی از آنها صرفاً از منظر نوآوری قابل توجه میباشند نه از منظر یک ابزار صنعتی پایدار.
برای اینکه «MOF»های جاذب دیاکسیدکربن داشته باشیم که عملکردی موفقیتآمیز دارند، باید تعدادی از جنبههای مختلف مد نظر قرار گیرد. آنها فقط نیازی به داشتن ظرفیت جذب بالا ندارند، بلکه باید برای «CO2» انتخابی عمل کنند و این بدین معنی است که باید سایر اجزای موجود در جریان گاز را نادیده بگیرند. وقتی به حل مشکل سیاره فکر میکنیم، آنها باید ویژگیهای مهم دیگری همچون مصرف انرژی کمتر، سازگاری با محیطزیست و غیرسمی بودن را نیز داشته باشند.
در حالی که برخی از توسعهدهندگان «MOF» ممکن است به دنبال ارائه رکوردهای بالا برای جذب دیاکسیدکربن با یک چارچوب آلی-فلزی عجیب و غریب باشند، اما منحصربهفرد بودن آن همیشه با عملیاتی بودن و قابلیت مقیاس آن برای میلیونها تن مرتبط نیست. بسیاری از عوامل کلیدی دیگر در مورد آنها وجود دارد که امروزه واقعاً در نظر گرفته نمیشوند. اینجا است که ما در پرومتان نه تنها مزایای زیادی برای کاربران پاییندستی به ارمغان میآوریم، بلکه به کشف و بهینهسازی «MOF»ها نیز کمک میکنیم.
در حالی که «MOF»ها به دلیل قابلیتها و عملکرد قابل توجه، موادی بسیار امیدوارکننده هستند، اما یکی از دلایل اصلی رایج نبودن آنها این است که راهکارهایی بسیار گرانقیمت میباشند. بدون فناوری پرومتان، «MOF»ها فقط در مقیاسهای گرم و در بهترین حالت کیلوگرم در دسترس خواهند بود؛ در حالی که امروزه نیاز به مقیاسهای چند تنی بوده تا شرکتها بتوانند توسعه معنادار برنامه کاربردی جذب کربن را شروع کنند.
سیستمهای سنتی جذب کربن مبتنی بر حلال با چه محدودیتهایی مواجه هستند؟
سلینا: فناوریهای سنتی جذب کربن مبتنی بر آمینهای حلال مایع هستند. من قبلاً در مورد جذب شیمیایی در مقابل جذب فیزیکی صحبت کردم و این در اینجا صدق میکند؛ آمینهای مایع معمولاً از جذب شیمیایی استفاده میکنند و پیوندهای شیمیایی بسیار قوی بین دیاکسیدکربن جذب شده و خود آمین تشکیل میشود. شکستن این پیوندها و آزاد کردن دیاکسیدکربن و بازسازی آمین مایع انرژی زیادی نیاز دارد. اعداد موجود بسیار حیرتانگیز است، چیزی در حدود 30 درصد از خروجی یک نیروگاه برای بازسازی آمین مورد نیاز است. با شرایط کنونی جهان و حجم زیاد انتشار گازهای گلخانهای، مشکل آبوهوا به قدری بزرگ شده است که حل آن نیازمند فناوریهای این چنینی است. آمینها میتوانند این کار را انجام دهند و فناوری خوبی در چنین موقعیتی میباشند، اما واضح است که ما نیاز به چیزی بهتر داریم و در این نقطه است که «MOF»ها ورود میکنند.
در «MOF»ها مکانیسم جذب و پیوند «CO2» یک فرآیند فیزیکی است که پیوند ضعیفتری را تشکیل میدهد. در نتیجه وقتی نوبت به بازسازی «MOF»ها و آزادسازی دیاکسیدکربن برای ذخیرهسازی یا استفاده میرسد، به انرژی بسیار کمتری نیاز است. بر اساس محاسباتی که ما انجام دادهایم، انرژی مورد نیاز تقریباً نصف آمینهای مایع است. بهطور بالقوه، وقتی صحبت از بکارگیری چیزی مانند «MOF» در مقابل فناوری فعلی میشود، صرفهجویی زیادی در مصرف انرژی وجود دارد.
همچنین باید این مسئله را هم در نظر داشت که به دلیل اینکه آمینها یک فرآیند شیمیایی برای جذب و دفع دارند، در نتیجه وارد واکنش شده و ممکن است منجر به تشکیل محصولات جانبی نامطلوب شوند. از طرف برخی از ذینفعانی که با آنها صحبت کردهایم و کاربران فعلی فناوریهای آمین، این محصولات فرعی که بعضاً خطرناک هستند مشکل بزرگ بعدی میباشند. آنها باید به روشی ایمن دفع شوند و این هم به معنای هزینههای بیشتر است. این در حالی است که «MOF»ها این مشکل را نخواهند داشت.
جیمز: برای بیان این موضوع به صورت عملی، اجازه دهید به مثالی با استفاده از اعداد نگاه کنیم. فرض کنید شما یک تولیدکننده برق هستید و قرار است یک نیروگاه جدید بسازید که هزینهای معادل یک میلیارد پوند دارد. شما آن نیروگاه را برای تولید 1000 مگاوات طراحی میکنید. اما زمانی که یک سیستم سنتی جذب کربن را نصب و راهاندازی کردید، 30 تا 35 درصد از توان خروجی نیروگاه شما فقط صرف آن خواهد شد. بنابراین در ازای هزینه انجام شده و در حالی که شما قرار است 1000 مگاوات دریافت کنید، فقط 650-700 مگاوات دریافت میکنید و این بدین معنی است که هزینه تمام شده شما برای هر مگاوات بهطور چشمگیری افزایش یافته است. پس زمانی که اعداد و ارقام به میان میآیند، جنبه مالی هم در کنار مسائل زیستمحیطی به وضوح اهمیت مییابد و این ترکیب، چیزی است که مردم را به جستجوی راهحلهای کم مصرفتر مانند «MOF»ها برای جذب دیاکسیدکربن سوق میدهد. ما میدانیم که آمینهای نسل کنونی هم در آیندهای نزدیک به حد بهرهوری انرژی خود میرسند، با این وجود ما میخواهیم روی گزینههای جایگزین کار کنیم؛ زیرا نمیخواهیم آن کار را در نقطهای شروع کنیم که به آن محدودیت رسیده است.
چگونه میتوان از «MOF»ها برای جذب مؤثرتر کربن به روشی با بهرهوری بیشتر انرژی استفاده کرد؟
سلینا: همانطور که قبلاً توضیح دادم، کاهش مصرف انرژی در هنگام بازسازی «MOF» به ویژه در مقایسه با آمینهای فعلی، مزیت اصلی این فناوری است. همچنین «MOF»ها در مقایسه با آمینها بسیار قویتر هستند و میتوان آنها را چندین بار بازیافت و بازسازی کرد. هنگامی که به جذب کربن و استفاده از جاذبها فکر میکنیم، باید به کل چرخه نگاه کنیم. ما میدانیم که در حال حاضر آمینها پس از استفاده یا مصرف باید دور ریخته شوند. این در حالی است که «MOF»ها را میتوان بازیابی نمود. ما میخواهیم آنها را به قطعات فلزی و پیوند دهندههای آنها تجزیه کنیم، سپس دوباره آنها را متبلور کنیم تا «MOF»های تازهای برای استفاده دوباره ایجاد کنیم. به این ترتیب، آنها احتمالاً تطبیقپذیری بهتری با محیطزیست دارند.
در مورد چرخه زندگی، ما میدانیم که جذب کربن باید همراه با ذخیرهسازی و یا استفاده از «CO2» جذب شده باشد. ما در حال کار با شرکتهایی هستیم که در استفاده از دیاکسیدکربن تخصص دارند و به دنبال این هستیم که ببینیم چگونه بخشهای مختلف زنجیره ارزش را با هم هماهنگ کنیم و مطمئن شویم که در پایان فرآیند جذب، «CO2» به خوبی به مصرف رسیده و کل فرایند از منظر انرژی کارآمد خواهد بود. تا حد ممکن اگر بتوان کاری بجز پمپاژ زیرزمینی برای استفاده از دیاکسید کربن انجام داد، ایدهآل خواهد بود. بنابراین مهم است که رویکرد اقتصاد دایرهای را در پیش بگیریم و از منابع و انرژی به طور مؤثر استفاده کنیم.
جیمز: به نظر من وقتی به جذب کربن به عنوان یک کل نگاه میکنیم، هنوز استراتژیهای ناآگاهانه زیادی در خصوص شرکتها، کاری که انجام میدهند و چرایی و چگونگی آن وجود دارد. بسیاری از شرکتها برای بهبود اثرگذاری خود در شرایط زیستمحیطی و نشان دادن رویکرد متعهدانهتر به پایداری، تحت فشارهای مختلفی قرار دارند. به همان اندازه که جذب کربن مهم است، بسیاری از جنبههای دیگر هم وجود دارد که باید در اولویت قرار بگیرند. صنایع باید در مرحله اول کارایی بیشتری داشته باشند و سپس تغییر سوخت و دور شدن از منابع انرژی مبتنی بر کربن باید مد نظر قرار گیرد. واقعیت این است که جهان در حال حاضر سالانه 36 گیگاتن دیاکسیدکربن در جو منتشر میکند. صرفهجویی در مصرف انرژی، تعویض سوخت و حرکت به سمت الکتریکی شدن، مسائلی ضروری هستند.
در آینده قابل پیشبینی، هنوز بخش قابل توجهی از این دیاکسیدکربن تولید میشود و به همین دلیل است که ما به «MOF»های جاذب کربن نیاز داریم. ما نمیخواهیم این تصور را ایجاد کنیم که همه فناوریهای دیگر بد هستند و «MOF» برای جذب کربن تنها راه است. اگر میخواهیم تأثیر معناداری بر تغییرات آبوهوایی داشته باشیم، باید با راهحلهای فناوری دیگر رقابت و همکاری داشته باشیم.
برای ما بسیار آسان است که فقط روی فرآیند جذب تمرکز کنیم، اما مشتریان ما در حال حاضر سؤالات درستی را در مورد استفاده نهایی میپرسند. ما اغلب میشنویم: «وقتی CO2 را جذب کردید و دوباره تولید کردید، چه کاری انجام میشود.» پس از افزایش بهرهوری انرژی و روی آوردن به منابع انرژی با کربن کمتر، جذب کربن گزینه حائز اهمیت بعدی است؛ ترجیح میدهیم شاهد استفاده بیشتر از «CO2» در برنامههای فعلی و آینده باشیم. ما در زنجیره ارزش نوظهور خود نمیتوانیم فقط در دام این بیفتیم که بگوییم: «بله، شخص دیگری آن را کشف خواهد کرد.» ما میدانیم که شرکتهای متعددی در این زمینه کار میکنند یا به آن ورود خواهند کرد، اما احتمالاً این موضع کمی غیرمسئولانه است.
به نظر شما نانومواد چقدر برای نوآوری صنعتی در آینده اهمیت خواهند داشت؟
سلینا: پرومتان یکی از اعضای انجمن نانوتکنولوژی آمریکا است. ما با سایر تولیدکنندگان نانومواد تعامل داریم و احساس خاصی نسبت به بخش نانو پیدا کردهایم. از دیدگاه من نانو برای مدتی طولانی دچار بدفهمی شده است. نگرانیهای ایمنی یا مسائلی در مورد فرمولبندی و ترکیب نانومواد در محصولات وجود داشته و به همین دلیل، پذیرش فناوریهای نانو و نانومواد، 10 تا 20 سال گذشته به تعویق افتاده است؛ اما من فکر میکنم که این رویکرد در حال تغییر است. برای درک این موضوع، در اروپا انجمن «The Nano Safety Cluster» کارهای زیادی انجام داده و کمیسیون اروپا بودجه زیادی را برای تحقیقات ایمنی نانو اختصاص داده است.
من فکر میکنم برای کالاهای مصرفی و کاربردهای مبتنی بر مصرفکننده نهایی همچنان ممکن است برخی حواشی وجود داشته باشد و آن هم عمدتاً به این دلیل است که تصویر رسانهای ضعیفی از نانو ارائه شده و هنوز هم برخی مقررات مصرفکننده وجود دارد که محصولات نانویی را متوقف نموده و در نتیجه به عنوان مانعی برای بازار عمل میکنند. به ویژه برای «SME»ها، ورود محصولات به این نوع بازارها یک چالش جدی است.
جیمز: به نظر من در حال حاضر مشکل پذیرش گستردهتر نانومواد این است که بسیاری از شرکتهای فعال در این حوزه تا حدودی در مراحل اولیه کار خود هستند و ترکیب کلی نانومواد در کاربردهای نهایی هنوز نسبتاً نوپا است. مشتریان واقعاً علاقه چندانی به "خوب" بودن نانومواد ندارند. آنها علاقهمند هستند که بدانند این مواد چه مزایایی برای آنها به ارمغان میآورند و چگونه آنها را قادر میسازند تا ارزش بیشتری ایجاد کنند. من فکر میکنم هنوز هم پتانسیل رشد زیادی وجود دارد. این بر عهده تولیدکنندگان فعلی نانومواد است تا کارهایی که انجام میدهند را به زبان مشتریان خود بیان کنند تا مزایایی که قرار است آنها دریافت کنند، به وضوح درک شود.
رشد و توسعه پرومتان در دهه آتی را چگونه پیشبینی میکنید؟
جیمز: در تمام دوران حرفهایم، هرگز چنین حجمی از درخواستهای ناخواسته برای اطلاعات و کمک ندیدهام. حتی با وجود اینکه معتقدیم فناوری راکتور فعلی ما نسبت به سایر تولیدکنندگان نانومواد و «MOF»ها ظرفیت بالاتری را در اختیار ما قرار میدهد، اما هنوز هم تنها بخش کوچکی از آنچه در نهایت مورد نیاز است را در اختیار داریم. اکنون پرومتان عمدتاً بر روی «MOF»ها برای جذب کربن متمرکز شده است و وظیفه اصلی ما این است که همچنان نشان دهیم مسیری برای تبدیل شدن «MOF»ها به یک فناوری قابل دوام وجود دارد. سپس فراتر از آن، همه چیز در مورد افزایش مقیاس است.
خوشبختانه فناوری ما بسیار کارآمد مقیاس میشود. ما برای توسعه 100 برابری ظرفیت، نیازی به 100 برابر نمودن هزینه و تلاش نداریم. ما پیش از این گامهای مهم دیگری هم در خصوص طرحهای راکتور جدید برداشتهایم که ظرفیت و اقتصاد تولید پرومتان را تا حد زیادی افزایش میدهد. با این حال، کار شماره یک ما ادامه نمایش عملکرد «MOF»ها در برنامههای جذب کربن است که میخواهیم در آنها موفق باشیم.
با نگاه به آینده، من همکاریهای صنعتی بسیار بیشتری را با شرکتهای مهندسی، مصرفکنندگان نهایی و انتشاردهندههای دیاکسیدکربن پیشبینی میکنم. ما برخی از این همکاریها را در حال حاضر هم در دست اجرا داریم که نمونهای از آن، پروژه اولیهای به نام «PICASSO» است که با «Drax» و دانشگاه ناتینگهام داشتهایم. این یک فرصت عالی است و ما با قرار دادن «MOF»ها در یک محیط مرتبط و دیدن عملکرد آنها، سطح آمادگی فناوری خود را ارتقا میدهیم.
ما میخواهیم این مسیر را ادامه دهیم تا فناوری را از طریق سیستمهای بزرگتر و خودکارتر پیش ببریم و آنها را به سمت مقیاس تجاری سوق دهیم. هنگامی که ما شروع به رسیدن به «TRL»های بالاتر، یعنی 7-9 میکنیم، آنگاه ادامه رشد شرکت از طریق سرمایهگذاری بیشتر و رشد ارگانیک را خواهیم داشت.
مرجع: «AZOM»
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.