تلاش استارتآپها برای ورود نانوسوزنها به عرصه تجاری
مقدمه
استارتآپهای فعال در حوزه فناوری نانوسوزنها، در حال گذار از دره مرگ زیستفناوری بوده و از تحقیقات بنیادین دانشگاهی، به سمت توسعه تجاری برای بکارگیری آن در فرایندهای مختلف درمان و تشخیصهای پیشرفته حرکت میکنند.
نانوفناوری به حدی رسیده که راهحلهایی بدیع برای چالشهای کلیدی مختلف در دنیای پزشکی و زیستشناسی ارائه میکند. نمونه این موضوع، به خوبی در موفقیت این فناوری برای تحویل واکسنهای مناسب برای مبارزه با کویید-19 خود را نشان داد. در میان این فناوریهای نانویی، نانوسوزنها بهعنوان ابزارهایی ساده، قابل کنترل و قدرتمند به منظور دسترسی مؤثر به سلولها و با حداقل اختلال ظهور کردهاند. نانوسوزنها، با سرعت قابل توجهی در حال ارائه راهحلهای رقابتی برای تبدیل ژنها و درمانهای سلولی بوده و به نظر میرسد که پتانسیل تحولآفرینی آنها در حال شکوفایی میباشد. از همین رو، در این نوشتار به دنبال آن هستیم تا پیشرفتهای رو به رشد و فعالیتهای تجاری قوی موجود را از نگاه محققان، کارآفرینان و سرمایهگذاران پیشرو که همگی بازیگران اصلی در تکامل فناوری نانوسوزنهای مناسب برای سنجش و استفاده بالینی هستند را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
چرا نانوسوزنها موضوع علمی روز و داغی هستند؟
سلول، یک محیط شلوغ و پویا است که در آن، دسترسی و جابجایی امری بسیار تنظیم شده است. روشهای مرسوم انتقال و سنجش درون سلولی، بهطور قابلتوجهی منجر به مختل شدن عملکرد سلولها شده و ارتباط فیزیولوژیکی آنها را محدود میکند. در این میان، ویژگی قابل توجه نانوسوزنها، ظرفیت آنها برای دسترسی به بسیاری از انواع سلولها با حداقل اختلالات بوده که ارائه مؤثر درمانهای پیشرفته (از طریق تزریق) و نمونهبرداری غیرمخرب از حالت سلول (نانوبیوپسی) را ممکن میسازد. نانوسوزنها پس از آنکه نقاط قوت خود را در آزمایشگاه به معرض نمایش گذاشتند، با علاقه تجاری زیادی روبرو شده و برای توسعه و پیادهسازی محصولات و خدمات مبتنی بر آنها، استارتآپهایی شروع به کار نمودند.
فرصتهای بازار برای فناوری نانوسوزن
الف) سلول درمانی (Cell therapies)
مهندسی مجدد سلولهای خود بیماران برای بازیابی عملکرد و درمان بیماریهای آنها، یک چالش بزرگ در پزشکی معاصر است. علاقه و سرمایهگذاری زیادی در بازار سلول درمانی جهانی وجود داشته و پیشبینیها حکایت از آن دارد که این بازار طی سالهای 2021 تا 2028 میلادی، با نرخ رشد مرکب سالیانه 14.5 درصدی همراه خواهد بود. در زیر نتایج حاصل از برخی گزارشهای بازار برای انواع سلولها آورده شده است:
- سلولهای بنیادی مزانشیمی (MSC): بازار 6.1 میلیارد دلاری در سال 2028 میلادی و نرخ رشد سالیانه 12.6 درصدی؛
- سلولهای بنیادی پرتوان القایی (iPSC): بازار 4.5 میلیارد دلاری در سال 2030 میلادی و نرخ رشد سالیانه 6.2 درصدی؛
- سلولهای بنیادی به طور کلی: بازار 20.1 میلیارد دلاری در سال 2025 میلادی و نرخ رشد سالیانه 20 درصدی؛
- سلولهای «T»: بازار 8.9 میلیارد دلاری در سال 2026 میلادی و نرخ رشد سالیانه 34.5 درصدی؛
- سلولهای کشنده طبیعی (NK): بازار 5.99 میلیارد دلاری در سال 2027 میلادی و نرخ رشد سالیانه 17.3 درصدی؛
- تشخیص مولکولی: بازار 24.2 میلیارد دلاری در سال 2031 میلادی و نرخ رشد سالیانه 7.4 درصدی.
پتانسیلهای کنونی ایجاد شده برای مهندسی سلولها و بافتها، به شکل قابل توجهی به کمک بیماران میآید. با این وجود، این کار با هزینههای گزاف و پیچیدگی شایان ذکری روبرو بوده و به همین دلیل، همه کسانی که به آنها نیاز دارند، قابلیت دسترسی به این پیشرفتها را نخواهند داشت. در کنار این چالش، سختی فرایندهای کاری، فرایندهای انرژیبر، بازده پایین، متغیرهای فرایندی بسیار زیاد و محدودیتهای این روشها برای اصلاح ژنی، همگی باعث شده تا این روشها به عنوان یک مهندسی ژنتیک مقیاسپذیر و با توان بالا برای سلول درمانی شناخته نشود. این در حالی است که نانوسوزنها و روشهای نوظهور نانوتزریق (nanoinjection)، مانند نانوالکتروپوراسیون (nanoelectroporation)، اپتوپوراسیون به کمک لیزر (laser-assisted optoporation) و کاربردهای نیروی مکانیکی، مسیرهای گستردهای برای افزایش کارایی تحویل سلولی و کاهش زمان و هزینههای ساخت سلول ارائه نمودهاند.
ب) تشخیص مولکولی (Molecular diagnostics)
تشخیص مولکولی، سنگ بنای پزشکی دقیق است که اطلاعات دقیقی در مورد عوامل بیولوژیکی زمینهساز یک بیماری ارائه نموده و دامنه درمانهای مناسب را گسترش میدهد. بیشتر تستهای تشخیص مولکولی موجود، سنجش بیومارکرهای فردی، پانلهای نشانگر زیستی کوچک یا تکنیکهای غربالگری ژنومی هستند که اغلب به درستی ناهمگنی مولکولی را در بافتها ثبت نمیکنند و همین مسئله، باعث شده که نتوانند ویژگیهای مهم در بسیاری از بیماریهای پیچیده را تشخیص دهند. با این وجود، نانوسوزنها از طریق استخراج مکرر و غیرمخرب محتویات درون سلولی از همان جمعیت سلولی، میتوانند یک پلتفرم کمهزینه، پرتوان و با حساسیت بالا ارائه نمایند. سوزنهای نانویی که بر روی بافتها اعمال میشوند، اطلاعات مولکولی فضایی را بدون نیاز به بیوپسی بازیابی و حفظ نموده و نقشهبرداری ترکیب مولکولی بافتها را ممکن میسازند. استفاده از نانوسوزنها در سیستمهای بیولوژیکی زنده، امکان نمونهبرداری مکرر از اطلاعات مولکولی را با حداقل اختلال فراهم میکند.
انگیزه و چالش برای راهاندازی یک اسپینآف دانشگاهی
در کمتر از دو دهه پیش، اینکه در نهایت نانوسوزنها تحویل ژن و نمونهبرداری درون سلولی را متحول میکنند، چیزی در حد یک ایده رادیکال بود که در مجموعهای از مقالات تحقیقاتی، برای اثبات اصول آن تلاش میشد. حرکت از ابتداییترین مرحله مفهومی به بلوغ تکنولوژیکی، معمولاً یک تا چند دهه به طول میانجامد. با این وجود در سال 2009 میلادی، سایتوسرج (Cytosurge) که یک اسپینآف از «ETH» زوریخ بود، به عنوان اولین شرکت عرضهکننده نانوسوزنها به بازار قد علم کرد. اگرچه این استارتآپ به تازگی محصول جدید خود که یک میکروسکوپ نیروی اتمی با نام «FluidFM» است را روانه بازار ساخته، اما هنوز هم اولین کاربرد تجاری سلول درمانی آنها توسط نانوسوزنها در دست توسعه است.
بسیاری از سرمایهگذاران بر این باورند که این فناوری برای گذر از مرحله یک ایده رادیکال و تبدیل شدن به یک مفهوم اثبات شده که تشکیل یک اسپینآف نانویی را به دنبال داشته باشد، نیازمند یک جهش بزرگ در ذهنیت محققین دارد. با این وجود، صندوقهای سرمایهگذاری هم هستند که از استارتآپهای فعال در این حوزه حمایت نموده و برای تأمین مالی آنها اقدام میکنند. نمونه خوب این موضوع، «Bessemer Venture Partners» است که در بیش از 30 استارتآپ سرمایهگذاری نموده است.
درست از زمان آغاز انتقال فناوری از دانشگاه به صنعت، محققان باید ابزارهای خود را از تحقیقات آزمایشگاهی به توسعه تجاری تغییر دهند. آنها باید از خود بپرسند که آیا ذهنیت کارآفرینی مناسبی برای ایجاد تعادل بین بینش علمی، پاسخگویی سازمانی و استراتژی خود دارند یا خیر. باید این نکته را در نظر داشت که تغییر مسیر از تحقیق به توسعه برای یک دانشگاه کار آسانی نیست، زیرا اهداف و ارزشهای انجام علوم آزمایشگاهی (انگیزه، سرعت و دقت تحقیق)، بسیار متفاوت از اهداف توسعه است. در چنین شرایطی، سؤالات مهمی هستند که باید قبل از شروع به کار به آنها پاسخ داد: محصول ما چه ارزش یا سودی برای بازار به همراه خواهد داشت؟ آیا قادر به درک محصول (اعم از دستگاه، خدمات، ایده یا دارایی فکری) هستید؟ چگونه اسپینآف را ایجاد و تأمین مالی خواهید کرد؟ مصرفکنندگان هدف چه کسانی خواهند بود؟ چه کسی در تیم شما خواهد بود؟
در واقع، برداشتن اولین گامها برای راهاندازی یک استارتآپ دانشگاهی، همراه با یک انحراف قابل توجه از اکوسیستم تحقیقات بنیادین است. یک اسپینآف موفق فعال در حوزه فناوری نانو، باید پنج عنصر کلیدی را گرد هم آورد: یک فناوری استثنایی همراه با نیاز بازار، مدیریت داراییهای فکری، ریسک و سرمایهگذاری، استراتژی تجاری قوی و در نهایت یک تیم با مجموعه مهارتهای مکمل مناسب.
1. فناوری استثنایی با نیاز بازار
بالیزارد (Basilard BioTech) که یک استارتآپ زایشی از دانشگاه کالیفرنیا (UC) است، فناوری «deterministic mechanoporation» خود را نقطه عطفی برای نوآوری تحویل ژن میداند که در آن هر سلول فقط یک بار با یک جزء نانومکانیکی (نانوسوزن سیلیکونی) برخورد میکند. این تخلخل مکانیکی، قابل تکرار توسط یک سوزن روی همان سلول واحد در همان مکان قبلی بوده و این کار، تحویل یکنواختتر، قابل اطمینانتر و با اختلال کمتر از مواد ژنتیکی را نوید میدهد.
سایتوسرج، به طور فعال در حال توسعه نانوپروبهای «FluidFM» است که امکان کنترل دقیق حجم فمتولیتر را برای تحویل داخل سلولی و نانوبیوپسی فراهم میکند. این فناوری، از گروه پروفسور توماسو زامبلی (Tomaso Zambelli) در «ETH» زوریخ سرچشمه گرفت و سپس توسط دکتر پاسکال بهر (Pascal Behr)، مدیرعامل و یکی از بنیانگذاران این شرکت توسعه یافت. بهر از طریق تعداد زیادی از محققانی که به او مراجعه نموده و خواهان این نانوپروب بودند، متوجه نیاز بازار شدید «FluidFM» شد. زامبلی در این خصوص میگوید: «بزرگترین چالش علمی برای این اسپینآف این بود که بفهمیم FluidFM چگونه میتواند به خوبی بین دنیای نانوتکنولوژی و زیستشناسی که هر دو ذاتاً بسیار از هم فاصله دارند، پلی ایجاد کند. پل فقط یک کلمه ساده است، اما کار ما 10 سال طول کشید.»
آلیجند (Aligned Bio)، یک اسپینآف از دانشگاه «Lund» است که توالییابی «DNA» و شناسایی نشانگرهای زیستی مولکولی را هدف قرار داده است. آنها در حال حاضر اقدام به صدور مجوز برای پلتفرمهای نانوسوزن خود میکنند و در عین حال، به سمت راهکارهای کاملتر برای مراقبت و تشخیص حرکت نمودهاند. فناوری آنها برای توالییابی «DNA» در حال توسعه بوده و موفقیت خوبی برای شناسایی تک مولکولی با سرعت و هزینههای کنترلشدهتر بدست آمده است.
2. توسعه مالکیت فکری
مالکیت فکری، مسئلهای حیاتی و البته گرانقیمت است. شما اگر اقدام به توسعه فناوری خود در قالب یک پروژه دانشگاهی نموده باشید، به همین راحتی نمیتوانید آن را به خارج از دانشگاه آورده و در استارتآپ خود مشغول ادامه کار روی آن شوید. این مسئله، در کشورها و حتی دانشگاههای مختلف، با رویکرد متفاوتی روبرو بوده و در هر حال، برای جلوگیری از چالشهای آتی، شما نیاز به دریافت مجوز از دانشگاه خواهید داشت. بهر در خصوص دارایی فکری سایتوسرج میگوید که تحت یک شرایط دوستانه و در تعامل و مذاکره با دفتر انتفال فناوری «ETH»، موفق به اخذ یک توافقنامه مجوز انحصاری شدهاند. وقتی برای شما توسعه یک فناوری ممکن است تا 12 سال به طول بیانجامد، مانند آنچه بهر و همکارانش با آن روبرو بودند، در نتیجه امنیت مالکیت فکری اهمیت فزایندهای برای کسبوکارتان پیدا میکند. سرقت داراییهای فکری، خصوصاً با گسترش بیشتر اینترنت و سهولت دسترسی به اطلاعات، مسئلهای است که باید به صورت جدی به آن توجه داشت؛ اگرچه مسئله هزینههای حفاظت برای یک شرکت بزرگ چندملیتی اصلاً اهمیتی ندارد، اما این مسئله برای یک اسپینآف دانشگاهی اهمیت بسیار زیادی داشته و لذا لازم است تا فوریت توسعه، در برابر هزینههای حفاظت متعادل شود. اریک اسمیت (Erik Smith)، مدیر عامل و بنیانگذار «آلیجند، در خصوص مسئله حفاظت از داراییهای فکری میگوید: «حفاظت از IP یک مسئله ضروری است که نباید به خاطر هزینهها آن را قربانی کرد. اما در عین حال هم باید این نکته را در نظر داشت که حفاظت از IP، تضمینی برای موفقیت تجاری نخواهد بود.»
مدیریت «IP» در بین دانشگاههای مختلف متفاوت بوده و دانشگاهها در خصوص میزان مالکیت و درآمد احتمالی از داراییهای فکری، دستورالعملهای متفاوتی دارند. برخی بسیار سختگیر بوده و سهم دانشگاه برایشان اهمیت بسیار زیادی دارد و برخی دیگر به واسطه ذات حمایتی خود برای توسعه فناوری و راهاندازی کسبوکار توسط محققین، نه تنها برای مالکیت ادعایی ندارند، بلکه حمایت و پشتیبانیهای زیادی هم ارائه میکنند. برای مثال مرکز نانوساخت ملبورن (MCN) که با بودجه دولت استرالیا اداره میشود، از بسیاری از دانشگاهها، آزمایشگاههای دولتی و شرکتهای خصوصی استرالیا پشتیبانی نموده و رویکرد منحصربهفردی را در پیش گرفته است. دکتر لنگلیر (Langelier) مدیر کل این مرکز توضیح میدهد که: «MCN به مشتریان دانشگاهی و صنعتی اجازه میدهد تا تمام IP تولید شده را حفظ کنند. این به طور خاص به منظور کمک به محققان برای عبور از به اصطلاح دره مرگ طراحی شده است، دورهای چالشبرانگیز در چرخه عمر توسعه یک محصول که در آن مواردی مانند مالکیت دارایی فکری، مقیاسپذیری و دسترسی به سرمایه اهمیت بسیار زیادی مییابد. چنین ترتیباتی، به ایجاد محیطی پر جنبوجوش برای شرکتهای زایشی دانشگاهی، استارتآپها و دیگر شرکتها تبدیل شده است.»
3. سرمایهگذاری و ریسک
بازارهای پزشکی و سلامت برای فناوریهای نانوسوزنها جوان هستند و هنوز راه برای نوآوریهای مخربی که کارایی را بهبود بخشیده و یا هزینهها را کاهش میدهند، باز است. با این حال، ارزش این بازارها و رشد پیشبینیشده برای آنها اعداد قابل توجهی است. به عنوان مثال در اوایل سال 2022، اولین سری «Nanomosaic» با استقبال بیش از حدی روبرو شد و به خرید بیش از 40.75 میلیون دلاری انجامید که یک وعده برای پایداری بلندمدت در صورت ایجاد فناوری بود. در این میان، به منظور دستیابی به این امر حیاتی، داشتن رویکرد صحیحی برای جذب سرمایه الزامی است.
جمعآوری کمکهای مالی، به ویژه برای استارتآپهای زایشی فعال در حوزه نانوفناوری، معمولاً یک فرآیند چند مرحلهای است. علیرغم حمایت مالی قوی دانشگاهها برای ایجاد فناوری اولیه که به واسطه سرمایهگذاری مشترک دولتها یا خیران انجام میگیرد، اما این مدل معمولاً به مرحله بعدی یعنی سرمایهگذاری خطرپذیر گسترش نمییابد. بر خلاف اسپینآفهای فعال در حوزه فناوری اطلاعات که مسیرهایی اغلب سریع و نسبتاً ارزان برای ورود به بازار در پیش رو دارند، استارتآپهای فعال در حوزه فناوری نانو با پیچیدگی بیشتری روبرو میشوند. وقتی صحبت از سوزنهای نانویی به میان میآید، سرمایهگذاران نسبت به کاربردهای بهداشت و سلامت که مشمول مسائل نظارتی در مورد بیماران هستند، محتاطتر میشوند. نگرانیهای ایمنی این امر، محاسبه ریسک، درآمد، زمان ورود به بازار و زمان رسیدن به یک رویداد نقدینگی مانند ادغام، اکتساب یا عرضه اولیه را بسیار پیچیدهتر میکند. بنابراین، معمولاً تأمین منابع مالی قابل توجه، یا اطمینان دادن به سرمایهگذاران در ارائه بازده ده برابری سرمایه در طول پنج سال یا بازدهی پنج برابری در طول سه سال که انتظارات استاندارد برای سرمایهگذاران خطرپذیر است، چالش برانگیزتر خواهد بود.
بالیزارد با همکاری دانشگاه «UC Riverside» و در راستای تلاش برای به حداقل رساندن ریسک و شناسایی قانعکنندهترین و بادوامترین فناوری دانشگاه متولد شد. آنها آمادگی بیش از 50 فناوری را سنجیده و عرصه را به آنهایی که احتمال بیشتری برای دستیابی به کشش بازار، افزایش سرمایه و جلب مشارکت مشتری داشتند، محدود نمودند. لی (Lee)، مدیرعامل این شرکت میگوید: «اساساً چالش ما پیدا کردن یک فناوری بود و اکنون بازیلارد را داریم. خط تولید نوآوری در UC که موفق به جذب سرمایه 500 هزار دلاری شده است».
دقت لازم در ارزیابی سبد داراییهای فکری سایتوسرج نشان میدهد که دست پر شرکت، آزادی لازم را در اختیار آنها قرار داد تا سرمایهگذاری میلیونی را از سوی سرمایهگذاران فرشته سوئیسی بدست آورد. بهر در این خصوص میگوید: «پنج سال اول، این دوستان و خانواده بودند که به ما کمک کردند. اما در ادامه، سرمایهگذاریهای کارآمد به ما اجازه رشد و تنوع فناوری را داد و ما توانستیم مواردی مانند سرویس جدید ویرایش ژن (FluidFM CellEDIT) را توسعه داده و کسبوکار را تا جایی پیش ببریم که میتواند یک استارتآپ دیگر ایجاد کند.»
آلیجند، در سپتامبر 2019 میلادی سرمایه اولیه خود را جمعآوری کرد تا 80 اختراع موقت یا دائم را از آن خود نماید. با ایجاد امنیت مالکیت فکری، آنها بلافاصله با مشتریان درگیر شدند و کارکنانی جذب کردند که استعداد زیادی در نوآوری داشتند. آنها در دسامبر 2020 میلادی، از طریق نمایش فناوری و تعامل با مشتریان، ارزش شرکت را حدود پنج برابر افزایش دادند. این شرکت، در تأمین کمکهای مالی هم به عنوان بخشی از استراتژی تأمین مالی خود موفقیت خوبی داشته است که به عنوان مثال میتوان به بودجه 2.4 میلیون دلاری دریافتی از شورای نوآوری اروپا در سال 2021 اشاره نمود.
منابع و مسیرهای مختلفی برای افزایش سرمایه وجود دارد که به عنوان مثال میتوان به سرمایهگذاران فرشته و صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر اشاره نمود، اما کارآفرینان در نهایت باید بر روی یافتن نوع مناسب سرمایهگذارانی تمرکز کنند که بتوانند دیدگاههایشان را با آنها به اشتراک گذاشته و به فناوری آنها ایمان داشته باشند.
4. استراتژی ویژه کسبوکار
یک طرح تجاری مستحکم و مسیر روشن برای سودآوری، اغلب اولین چیزی است که سرمایهگذاران بالقوه به آن نگاه میکنند. بالیزارد طرح کسبوکار خود را با ایجاد اعتبار و کشش در جامعه سرمایهگذاری توسعه داده و در حال نزدیک شدن به پایان دور سرمایه بذر خود میباشد. هنگامی که اولین صندوق «VC» متقاعد ایده آنها شد، سطحی از اعتبارسنجی وجود داشت که ریسک را کاهش داد و به تشویق دیگران برای سرمایهگذاری هم کمک کرد. برای بازیلارد، شناسایی و تعیین یک استراتژی قوی اهمیت بسیار زیادی داشته که از طیف وسیعی از شرکتهای بیوتکنولوژی و داروسازی بزرگ، بهویژه در بازار سلولهای «T CAR» و به طور گستردهتر در بازارهای سلولدرمانی و ژندرمانی، موجب مورد توجه قرار گرفتن این شرکت شده است. اندازهگیری و درک معیارهای عملکرد محصول و تطبیق آن با نیازهای خاص شرکتهای سلول درمانی و ژن درمانی، برای این شرکت بسیار مهم بوده است. برای برخی از شرکتها، مقیاسپذیری (شامل تعداد سلولها و توان عملیاتی) بزرگترین مانع است و برای برخی دیگر، تمرکز بر عملکرد انتقال است، برخی هم هدف را ارائه ساختارهای مولکولی با اندازه خاص یا بررسی ترکیب همه این معیارها قرار میدهند و بالیزارد به کمک استراتژی محکم خود، به خوبی تعادل در میان این موارد متفاوت را حفظ نموده است.
سایتوسرج، از همان مراحل اولیه کار، پروبهای میکروسکوپ نیروی اتمی منحصربهفرد خود را فروخت. این شرکت، از همان ابتدا حاشیه سود داشت و این به آنها اجازه داد تا چندین سال در مقیاس کوچک فعالیت داشته باشند. سپس آنها به بودجه بنیاد ملی علوم سوئیس دسترسی پیدا کردند که «ETH Zürich» و شرکت را قادر ساخت تا دانشجویان دکترا جذب کنند و این در توسعه «FluidFM» با هزینه معقول بسیار مهم بود. ایده اولیه این بود که آنها فقط نانوپروبهای «FluidFM» بسازند، اما در مرحله خاصی تصمیم گرفتند که ابزار میکروسکوپ نیروی اتمی خود را طراحی نمایند. فناوری آنها به قدری همهکاره و مخرب بود که باعث ایجاد یک اسپینآف دیگر به نام «Exaddon» شد که اکنون در چاپ سهبعدی فلزات الکتروشیمیایی تخصص دارد.
5. تیمی با مجموعه مهارتهای مکمل مناسب
اریک اسمیت، یک شرکت خوب را با یک تیم ورزشی موفق مقایسه میکند: «برنده شدن در مسابقات قهرمانی، نیازمند کار گروهی با ترکیب مجموعههای مهارتی خاص است. در آلیجاند، همه بازیکنان ما که شامل محققین، تکنسینها و مدیران بودند، مفاهیم اساسی کسبوکار را یاد میگیرند. اگرچه ما یک شرکت مبتنی بر فناوری/ علم هستیم، اما در درجه اول یک کسبوکاریم». برای اسمیت، چالش در استخدام بهترین افراد، بسته به موقعیت جغرافیایی و حوزه قضایی متفاوت است. متقاعد کردن استعدادها برای پیوستن به یک استارتآپ در اتحادیه اروپا در مقایسه با سیلیکون ولی، اغلب به خلاقیت بیشتری نیاز دارد. آنچه باید بر آن تأکید شود، قدرت هیئتمدیره یک شرکت، مشاوران و عمق تعهد و جیب سرمایهگذاران است که همگی در کنار قابلیتهای فناوری اهمیت دارند.
مرجع: «Nature»
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.