مولفههای جدید ایجاد شده در نوآوری باز
یکی از سوالات مهم در زمینه نوآوری باز این است: آیا مولفههای جدیدی در الگوی نوآوری باز نسبت به الگوهای قبلی وجود دارد؟ بله.
اولین تفاوت در این است که دانش خارجی در الگوها و تئوریهای قبل نیز مفید انگاشته شده اما دارای نقش فرعی و مکمل بودند. در این الگوها شرکت منبع و ریشه نوآوری بود و فعالیتهای داخلی شرکت به عنوان مولفههای اصلی مطالعه و پژوهش بودند. یکی از شرکتهایی که از این نوع الگو استفاده میکرد، آزمایشگاه تحقیقاتی بل بود که بسیاری از آزمایشگاههای تحقیق و توسعه صنایع مختلف از بل الگوبرداری میکردند. حتی الگوهایی مانند "ظرفیت جذب" نیز نحوه ایجاد توازن میان منابع نوآوری داخلی و خارجی و سهم هر یک از این دو مورد را مشخص نکرده بودند. در نوآوری باز، دانش خارجی دقیقا اهمیتی برابر دانش داخلی دارد.
دومین تفاوت مربوط به محوریت مدل کسبوکار در نوآوری باز است. در نوآوری بسته و در شرایط استفاده از نوابغ برای نوآوری، توجه بسیار کمی (یا هیچ توجهی) به مدل کسبوکار سازمان نمیگردید و در عوض تمرکز بر روی پنهانسازی "بهترین و درخشانترین" و پس از آن اعتماد به محققان طراز اول جهانی، پرداخت پول کافی به آنها بود که در این صورت انتظار میرفت یک نوآوری ارزشمند جدید که راهی به بازار خواهد یافت ظهور پیدا کند. در مدل نوآوری باز، شرکتها به صورت مستمر به دنبال افراد باهوش در داخل و خارج شرکت هستند تا منابع جدید برای کسبوکار ایجاد کنند. در واقع الگوی نوآوری باز به این نکته اشاره دارد که خروجی ابتکاری از شرکت نباید به مدل کسبوکار فعلی محدود باشد و باید شانس ورود به بازار از طریق سایر مسیرها را نیز داشته باشد.
سومین تفاوت این است که تئوریهای قدیمی نوآوری صراحتا وجود خطای اندازهگیری در ارزیابی پروژههای تحقیق و توسعه را صفر فرض میکردند و ارزیابی آنها بر بستر مدل کسبوکار شرکت انجام میگردید و اینکه آیا پروژه با مدل کسبوکار آنها مطباقت دارد یا خیر؟ در این صورت اگر یک پروژه تحقیق و توسعه لغو میگردید هیچ کار دیگری درباره این پروژه انجام نمیشد و بررسی اینکه آیا خطای سیستماتیکی وجود داشته که به لغو پروژه منجر شده باشد انجام نمیشد.
چهارمین تفاوت این است که الگوهای پیشین معتقد بودند که یا جریانی از دانش و فناوری در خارج از شرکت وجود ندارند یا اگر دارد جریان بسیار ضعیفی میباشد. حتی زمانی که شرکت اقدام به جذب دانش خارجی میکرد برای این بود که آن را در داخل شرکت، توسعه دهد، تولید کند و به فروش برساند. الگوی نوآوری باز، به جریانهای فناوری داخل شرکت که دارای یک مسیر روشن به بازار نیستند اجازه میدهد دنبال مسیری خارج از شرکت برای دسترسی به بازار باشند که به این ترتیب کسبوکار داخلی شرکت با کانالهای خارجی منتج به بازار (سرمایهگذاری، واگذاری حق بهرهبرداری و ...) بر سر فناوریهای جدید رقابت میکند. همچنین این کانالهای خارجی میتوانند فرصتهای فنی و بازارهای در حال حضور یا مورد غفلت قرار گرفته را مشخص و یادآوری میکنند.
تفاوت پنجم به نحوه نگرش به دانش بنیادین مربوط میشود. در حالیکه فراوان بودن دانش از سال 1945 اثبات شده است اما این نگرش در مدل تحقیق و توسعه صنعتی وارد نشده است. در مدلهای اختصاصی نوآوری، دانش مفید کمیاب، سخت دستیافتنی و دارای ریسک بالا برای اطمینان است به همین خاطر است که شرکتها در برابر استفاده از دانشهای خارج از سازمان و هزینهکرد برای نوآوریهای خارج سازمان بسیار مردد هستند که اینها همان دلایل سندروم "اینجا اختراع نشده است" میباشند. در مدل نوآوری باز اعتقاد بر این است که دانش مفید به صورت گستردهای توزیع شده است و دارای کیفیتی بالایی میباشد. براین اساس حتی تواناترین و خبرهترین سازمانهای تحقیق و توسعه نیز نیازمند اتصال و ارتباط با منابع دانش خارجی هستند.
ششمین تفاوت به نقش فعال مدیریت مالکیت معنوی (IP Management) در مدل نوآوری مرتبط است. در حالیکه نگاه فعالانه به مالکیت معنوی در شرکتهای صنعتی بسیاری، نگرشی نو و جدید است، تئوریهای قبلی نوآوری به مالکیت معنوی به عنوان یک محصول جنبی نوآوری و ابزاری تدافعی نگاه میکردند که شرکت را قادر به فعالسازی فناوری (داخلی) میکند، بدون اینکه مانعی توسط مالکیتهای معنوی خارجی برایشان پیش آورد. در نوآوری باز میتوان این حق مالکیت معنوی را واگذار یا مبادله کرد و این تنها یکی از کاربردهای بسیار از مالکیت معنوی میباشد. مالکیت معنوی تبدیل به یکی از حیاتیترین مولفههای نوآوری شده است و میتواند استفاده از بازار برای تبادل دانشهای ارزشمند را تسهیل کند.
هفتمین تفاوت در حضور واسطها در بازار نوآوری میباشد. در حالیکه واسطها در قراردادهای مرتبط با ایجاد اتحاد در فناوری حضور داشتهاند، در حال حاضر نقش مستقیمی در نوآوری دارند. هر چه فرآیندهای مربوط به نوآوری بازتر شوند حضور واسطها چشمگیرتر خواهد بود و افزایش مییابد زیرا در این بین طرفها میتوانند داد و ستد کنند در حالیکه قبلا این فرآیند تنها در انحصار شرکتها بود. در حال حاضر حضور واسطها در صنعت صنایع دارویی به طور چشمگیری افزایش پیدا کرده اما این پدیده در سایر صنایع نیز در حال ظهور و بروز میباشد.
هشتمین و آخرین تفاوت این الگو مربوط به معیارهای متفاوت در ارزیابی عملکرد فرآیند نوآوری شرکت میباشد. معیارهای قدیمی عبارتند از درصد فروش مبتنی بر تحقیق و توسعه داخلی، تعداد محصولات جدید تولید شده در سال گذشته، درصد فروش محصولات جدید و ... . معیارهای جدید یا باعث توسعه معیارهای قدیمی میگردند یا جایگزین آنها میشوند. بر اساس معیارهای جدید، سوالاتی مانند میزان تحقیق و توسعه در حال انجام در زنجیره تامین شرکت (به جای سوال در مورد میزان تحقیق و توسعه داخلی شرکت) مهم تلقی میگردند. درصد فعالیتهای نوآوری نشات گرفته از خارج شرکت یکی دیگر از معیارهای مهم میباشد. میزان زمان مورد نیاز برای تجاریسازی یک ایده معیار جدید و بسیار مهمی است. میزان استفاده از اختراعات ثبت شده و همچنین میزان سرمایهگذاری صورت گرفته در خارج از شرکت نیز بسیار مهم است.
مزایا و معایب
بر اساس پژوهشهای گسترده انجام شده، مزیتهای نوآوری باز را میتوان به 4 دسته کلی تقسیم کرد که عبارتند از کاهش هزینه، دسترسی به دانش، اشتراکگذاری ریسک و تنوع بخشیدن به منابع. پژوهشها نشان میدهند که کسب دانش مهمترین دلیل شرکتها برای همکاریهای خارجی بوده و همچنین بزرگترین مزیت نوآوری باز به عنوان پایه و اساس یادگیری در سازمان نیز میباشد.
باز کردن مرزهای سازمان با ترکیب کردن دانش منجر به توسعه سرمایه فکری از رهگذر به اشتراکگذاری دانش میشود. با توسعه همکاریهای مشترک در بازار، شرکتها میتوانند به حجم بیشتر و متنوعتری از ساختار منابع دست پیدا کنند در غیر این صورت دچار توسعه داخلی ناکافی خواهند شد.
نوآوری باز میزان دانش شرکتها را توسعه داده و به افزایش پتانسیلهای دسترسی به مکانهای بهتر در بازار کمک میکند. رقابتپذیری محرک اصلی شرکتها برای استفاده از دانش خارجی در فرآیند نوآوری میباشد که باعث میشود به جای سرمایهگذاری بر روی منابع داخلی، سرمایه خود را بر روی تحقیق و توسعه خارجی متمرکز کنند تا از ایدههای جدیدی برای ارایه به بازار آگاه باشند. کسب دانش به فرآیند یادگیری یک کارخانه که یکی از فرآیندهای استراتژیک برای توسعه قابلیتهای داخلی میباشد شتاب میبخشد.
بنابراین با همکاری خارجی، سرعت نوآوری افزایش مییابد زیرا نوآوری باز زمان رسیدن محصولات و خدمات جدید به بازار را کاهش میدهد و باعث کاهش مدت زمان توسعه میشود.
همکاری با هدف نوآوری بسیار مطلوب بوده و باعث کاهش فشارهای سرسامآور ناشی از بحرانهای مالی در خلال رقابتپذیری میشود. کاهش هزینههای توسعه فناوری نیز با تمرکز بر روی مدیریت بهتر مخارج و هدف قرار دادن همکاری موثر امکانپذیر میشود.
از آنجایی که نوآوری ذاتا ریسک بالایی دارد، انتخاب این یک شریک خارجی به معنی به اشتراکگذاری ریسک پروژههای شرکت است.
منابع داخلی یک شرکت برای نوآوریهای بزرگ عموما محدود، نارسا و غیر قابل دسترس هستند. نوآوری باز باعث آزادی منابع داخلی میشود و دسترسی به منابع مالی را که در داخل شرکت در دسترس نیستند ممکن میکند.
به طور کلی اگر بخواهیم فهرستوار به مهتمرین مزیتهای نوآوری باز بپردازیم، موارد زیر قابل ذکر هستند:
1- دسترسی سریعتر به بازار
2- کاهش ریسک نوآوری
3- کاهش ریسک در میزان پذیرش محصول جدید توسط بازار
4- امکان اطلاع از خواستههای جامعه یا بازار
5- ایجاد نوآوری به صورت یکپارچه (در میان گروههای صنعتی)
6- دسترسی به ایدههای ناب موجود در خارج از شرکت
7- دسترسی به راهکارهای مناسب ایجاد شده در خارج از شرکت برای رویارویی با مشکلات
8- کاهش هزینههای تحقیق و توسعه و هزینههای عملیاتی
9- ایجاد مکمل برای تحقیق و توسعه داخلی
10- استفاده از مزیتهای به اشتراکگذاری IP
حال به بررسی معایب نوآوری باز میپردازیم. در حالیکه یکی از اهداف نوآوری باز، کاهش ریسک مربوط به فرآیندهای نوآوری میباشد این الگو خود باعث افزایش ریسک در زمینه همکاری با شریکها مختلف میشود. با این وجود پژوهشهای بسیار کمی در زمینه هزینهها و موانع نوآوری باز صورت پذیرفته است.
مولفههای بسیار درونی و بیرونی وجود دارند که جزو نقاط ضعف نوآوری باز میباشند و به عنوان مانعی در فرآیند نوآوری هستند. در ادامه به معرفی مختصر آنها میپردازیم.
یکی از انگیزههای شرکتها برای ورود به دنیای نوآوری باز به اشتراکگذاری ریسک است. در عین حال همکاری چندجانبه ذاتا ریسک و هزینه بالایی دارد. تحقیقاتی که انجام دادیم ما را به یک پارادوکس رساند: اگرچه اصلیترین انگیزه غالب شرکتها برای ورود به دنیای نوآوری باز به اشتراکگذاری ریسک است اما در این نوع از نوآوری تهدیدات بسیار جدی برای اهداف نوآوری و مزیتها رقابتی وجود دارد یعنی در عین حال که الگوی نوآوری باز در برخی زمینهها باعث کاهش ریسک میشود در زمینههای دیگری باعث افزایش ریسکهایی مانند ریسک ذاتی همکاری چندجانبه میشود.
اگر چه همکاری در یک پروژه یکی از اقتصادیترین روشها برای دستیابی به دانش موجود در خارج از مرزهای شرکت میباشد، وجود تخصص ناکافی (ناقص) شرکاء در فرآیند همکاری چند جانبه باعث افزایش هزینهها گشته و موانع جدی را برای دستیابی به خروجی ایجاد میکند. علاوه بر این به اشتراکگذاری دانش دارای خطرات فراوانی از جمله افشا شایستگیهای ممتاز شرکت در مقابل سازمانهای رقیب میشود که این خود باعث از دست رفتن مزیتهای رقابتی شرکت میشود. از دست دادن دانش یا انتقال دانش به صورت غیر ارادی نیز از جمله مخاطرات نوآوری باز هستند. افشا شدن منابع حیاتی داخلی و میزیتهای رقابتی برای رقیبان ممکن است اهداف نوآوری باز و شایستگیهای آن را تحت تاثیر قرار دهد. اگر یک شرکت دانش فنی ویژهای در زمینهای خاص داشته باشد، استفاده نکردن از این دانش و اتکا به سایر شرکتها در زمینه دانش باعث کاهش حجم داراییهای فنی شرکت میشود. ریسکهای اشتراکگذاری دانش به صورت مستقیم ممکن است باعث کاهش اعتماد بین شرکاء و کاهش ارتباط در زمینه همکاری شود و از این طریق اهداف و استراتژیهای از پیش تعیین شده را تضعیف کند که این در نهایت باعث کاهش کارآیی فرآیند نوآوری و اتحاد میشود. یکی دیگر از بزرگترین تهدیدات فرصتطلبی است.
در همکاری باز، شرکتها به دنبال شریکانی با استعداد و ماهر برای همکاری هستند با این وجود تفاوتهای جغرافیایی و فرهنگی و گاها استراتژیهای متفاوت در زمینههای بازارهای بینالمللی و عرضه نیروی کار کیفی در میان شرکتها وجود دارد. ریسک نگهداری (Retention Risk) یکی از قیدهای مهم است زیرا در این همکاریها امکان جابجایی نیروی کار وجود دارد و این مورد میتواند باعث تغییر کیفیت کار و از دست رفتن دانش و آگاهی شود. در واقع افراد و کارکنان شرکت نیز جزو دایره ریسکپذیری هستند زیرا افراد و متخصصین یک شرکت مهمترین دارایی آن شرکت هستند. یکی از موارد مهم در زمینه نوآوری، آمادگی ذهنی نیروی کار و تمایل به تغییر و نوآوری است که خود یکی از مهمترین انواع ریسک میباشد و اهمیت آن هنگامی دو چندان میشود که نیازمند تغییر نگرش در مدیریت در سطوح بالای سازمان باشد که در حالت عادی علاقه چندانی به نوآوری و انجام ریسک ندارد.
یکی دیگر از مخاطرات نوآوری باز تلاشهایی است که برای جابجایی دانش یا سرقت دانش در این نوع نوآوری اتفاق میافتد که نیازمند اقدامات پیشگیرانه در زمینه جلوگیری از درز اطلاعات در زمینههای فناوریهای پیشرفته میباشد. اقدامات پیشگیرانه باید به طور موثری از انتقال و جابجایی دانش داخلی شرکت به سمت سایر شرکتها محافظت کند.
تغییرات دائم در خواستههای مشتریان یکی از چالشهای قابل توجه در زمینه ایجاد سازگاری تولیدات با سفارشات میباشد. با این وجود پیگیری مزیتهای رقابتی کوتاه مدت با تغییر نگرش و تمرکز بر روی بهرهبرداری از منابع خارج از بازارهای اختصاصی شرکت ممکن است باعث کاهش تمرکز، توجه و هزینه شرکت در راستای خواستههای مشتریان خود شود.
همکاری نزدیک بین شرکاء که هسته مرکزی نوآوری باز است مستلزم تحمل ریسکهای فراوانی است که هدف نهایی را تحت تاثیر قرار میدهد. شرکتها ممکن است کنترلشان را بر روی فرآیندهای داخلی از دست دهند در حالی که کنترل شدیدی مانند آنچه بر روی منابع داخلی دارند بر روی منابع خارجی نداشته باشند. شراکت در زمینه نوآوری باز نیازمند مراقبت بسیار زیاد و داشتن صلاحیتهای مدیریت پروژههای پیچیده است که در کنار این موارد مهمی مانند مدیریت روابط خارجی، مالکیت معنوی و محرمانه بودن نیز حیاتی هستند. ریسکهای همکاری زمانی که شرکتها در حال همکاری در زمینه مهارتهای مرتبط با کسب و کارشان هستند بسیار بالا بوده و میزان آن به رفتارهای فرصتطلبانه شرکاء بستگی دارد. یکی دیگر از مخاطرات این است که شرکاء دارای انگیزههای و توقعات متفاوت باشند که این مورد نیز دامنه همکاریها را تحت تاثیر قرار میدهد. حجم پروژه نوآوری باز یکی از متغیرهای کیفی مهم است که ممکن است کیفیت خروجی را تحت تاثیر قرار دهد، پروژههای بزرگتر نیازمند منابع پیچیده بیشتری از لحاظ مالی، نیروی کار و دانش هستند و پیچیدگی بیشتر نیازمند یک مدیریت باثبات، مهارتهای کنترلی و توانایی کاهش ابهامات است. ریسک فرصتطلبی نیز یکی دیگر موانع راه نوآوری باز است زیرا ریسک پیدا کردن شریک مناسب برای نوآوری بسیار بالا بوده و اگر شریک مناسب پیدا شود نیازمند همکاری حرفهای و تقسیم مناسب فعایتهای مورد نیاز در حوزه نوآوری باز هستیم.
توسعه سریع پسزمینههای اقتصادی به علت سرعت سرسامآور توسعه فناوری میباشد. ریسک درز فناوری (Technology Leakage) به رقبا و از دست دادن کنترل فرآیندهای نوآوری یکی از مهمترین نگرانیهای در حال رشد است.
دسترسی به منابع بیشتر یکی از مهمترین محرکها برای شرکتها در راستای ورود به دنیای نوآوری باز است. در عین حال دسترسی به منابع جدید و متنوع و استفاده از منابع متعدد به صورت همزمان نیازمند دقت زیاد است و مشکلات تعمیر و نگهداری را نیز در پی دارد. در سوی دیگر دو مولفه زمان و سرمایهگذاری از نگرانیهای دایمی در زمینه شراکتهای باز هستند و دسترسی به منابع مالی یکی از برجستهترین موانع در چنین پروژههایی است. با افزایش هزینههای هماهنگی، تمایل به دسترسی به منابع خارجی ممکن است کاهش پیدا کند زیرا یادگیری مزیتهای رقابتی شرکاء خود مستلزم هزینهکرد میباشد. سلایق متنوع بین شرکاء، حفاظت از دانش داخلی در مقابل درز اطلاعات و انتقال دانش داخلی به سایر رقبا و استفاده از دانش خارجی، همگی دارای هزینههای بسیاری بوده و باعث فشار به منابع مالی میگردند.
چشمانداز بازار یکی از عوامل تاثیرگذار بر موفقیت پروژههای نوآوری باز است. جهانی شدن شرکتها را مجبور به تمرکز بر روی نتایج کوتاه مدت کرده و در نتیجه باعث کاهش هزینهکرد برای اهداف بلند مدت میشود. اطلاعات ناقص یا دانش ناکافی از بازار باعث افزایش ریسک برای شرکتها میشود. شرایط فعلی اقتصاد جهانی و بیثباتی آن موجب گردیده تا شرکتها نیازمند مطالعه و بررسی مفصل، پیش از انتخاب شریک برای انجام کارهای مختلف در زمینه برونسپاری به جهت کاهش ریسکهای ناشی از آن باشند. رفتارهای غیر حرفهای و غیراخلاقی یکی از مهمترین ریسکها هنگام سرمایهگذاری در کشورهای در حال توسعه است. لازم به ذکر است که یکی از موانع نوآوری باز وجود سطح بالای تشریفات ادارای در این فرآیند است و پرداخت هزینههای اداری ناشی از شراکت خارجی برای شرکتها سخت است.
به طور خلاصه میتوان گفت هر چند پایه و اساس نوآوری باز تبادل دانش است اما این نوع شراکت دارای ریسکهای قابل توجهی است که نه تنها عدم موفقیت در همکاری را تحت تاثیر قرار میدهد بلکه امکان از دست رفتن مزیتهای اقتصادی و انتقال دانش به سایر رقبا نیز وجود دارد.
به طور کلی اگر بخواهیم فهرستوار به مهتمرین معایب نوآوری باز بپردازیم، موارد زیر قابل ذکر هستند:
- ریسک فناوری
- ریسک بازار
- ریسک مالکیت معنوی
- دسترسی به منابع مناسب برای سرمایهگذاری
- ریسک همکاری
- ریسک مشتری
- ریسک نیروی کار
- ریسک دانش
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.