تقریباً همه مدیران حداقل یک عادت محدودکننده پیشرفت شغلی دارند
رئیس ریک فکر میکند ریک هم بااستعداد است هم مستبد. او اخیراً به ریک گفت که نام او در طرح ارتقای شغلی برای گرفتن سمت مدیر عامل نیست، زیرا خلق و خوی او میتواند برای شرکت ویرانکننده باشد. ریک، مانند بسیاری از ما، عادتی داشت که او را از آرزوها و اهداف شغلیاش دور میکرد. سرانجام، او در حالی که با احساس خشم و سرزنش خویشتن به خاطر ناکامی در رسیدن به اهدافش دست و پنجه نرم میکرد، خیلی زود منزوی شد، و در حالی که به شدت رنجیده و آزردهخاطر بود، از کار کنارهگیری کرد.
یک مطالعه که بر روی تقریباً 1000 مدیر انجام شد، کشف کرد که %97 از ما مانند ریک هستیم، به طوری که حداقل یک عادت محدودکننده پیشرفت شغلی داریم؛ عادتی که ما را از موفقیتهای بزرگتر یا لذت بردن از شغلمان باز میدارد. همچنین متأسفانه، تحقیقات ما نشان میدهد که در حالی که بسیاری از ما در طی سالیان از این نقص آگاه هستیم، تعداد کمی از ما به منظور غلبه بر آن تلاش میکنیم و در این زمینه پیشرفت میکنیم.
عدم موفقیت در تبدیل شکستها به تغییر دادن خودمان، معمولاً بدین دلیل است که علاج با علت تطابق ندارد، و اغلب حتی تشخیص علت نادرست است. در اینجا برخی از رایجترین عادتهای محدودکننده پیشرفت شغلی و آنچه شما میتوانید درباره آنها انجام دهید، مطرح میشوند:
عدم اعتماد
بیشتر کارفرمایان آرزوی داشتن حداقل دو نفر از افراد %100 قابل اعتماد در تیمهایشان را دارند؛ افرادی که وقتی متعهد به انجام کاری میشوند، کارفرما، خیالش از بابت این که آن کار حتماً انجام خواهد شد راحت شود و ذهنش از درگیری راجع به آن آزاد شود. اما در بیشتر موارد، حتی بعد از این که کارمند برای به انجام رساندن کاری سوگند میخورد، کارفرما، مالکیت روانی آن کار را خودش حمل میکند.
علت: مسلماً، فقدان اعتماد میتواند به عنوان یک شکست برای سازمان محسوب شود. یک سیستم مدیریتی خوب میتواند به حل مسئله کمک کند. اما من فهمیدهام که مشکل، از ناحیه سازمان نیست، بلکه از ناحیه نوع ارتباطات سازمان است. بدین مفهوم که افرادی که به پیمانهایشان متعهد نیستند، برایشان نه گفتن سخت است. آنها حتی نسبت به خودشان نیز نمی توانند متعهد بمانند. مشکل آنها، نداشتن انگیزه نیست. آنها معمولاً از غیر قابل اعتماد بودن خودشان منزجرند، اما توانایی غلبه بر آن را ندارند.
علاج: یادگیری "نه" گفتن، کلید قابل اعتمادتر شدن است. اما این سخت است. در اینجا سه نکته برای آسانتر شدن آن وجود دارد:
به چشمهایت استراحت بده. برخی از ما علاقه بسیاری به توجه به دنیای بیرون و به دیگران داریم و دائماً با این موضوع سرگرمیم، در حالی که هرگز به دنیای درون و به خودمان توجه نمیکنیم. هنگام حضور در کنار کسی که شما را تحت فشار قرار داده است، فرایند را کند کنید، تماس چشمی را قطع کنید، و نفس عمیق بکشید.
به سرعت واکنش نشان ندهید و یک وقفه در فعالیت در حال انجامتان ایجاد کنید. اگر شما در وضعیت روحی خوبی برای ارزیابی امکان پذیرش یک مسئولیت جدید نیستید، یک سند نوشتهشده داشته باشید که بتوانید با استفاده از آن، قبول مسئولیت جدید را به تأخیر اندازید. برای مثال می توانید بگویید: "من واقعاً دوست دارم به شما کمک کنم. اما بگذارید ببینم قبلاً برای انجام چه کاری متعهد شدهام، و آیا ممکن است بتوانم تا پایان روز کار شما را انجام دهم؟ آیا این را میپذیرید؟"
قبل از این که حرفی بزنید، فکر کنید و محاسبات دقیق انجام دهید. راجع به همه مسئولیتهایی که پیش از این متعهد به انجام آن شدهاید، فکر کنید. سپس مسئولیت جدید قبول کنید. آسانترین روش، مطرح کردن همه درخواستهایی است که قبلاً به آن پاسخ مثبت دادهاید. درباره نه گفتن فکر کنید، نه برای این که دیگران را ناامید و یا تحقیر کنید، بلکه برای این که بتوانید وعدههای دیگرتان را به انجام برسانید.
تعویق
این یکی از دسیسهآمیزترین فریبهای زمان ماست. تکنولوژی، به طرزی باورنکردنی به کارها سرعت بخشیده است اما منجر به استفاده بیرویه در زمینه مسائل بیاهمیت نیز شده است. ما متنها، فایلهای صوتی، ایمیلها، و بسیاری از چیزهای به دردنخور دیگری داریم، که همه آنها منجر به توهم بهرهوری و سودمندی میشوند.
علت: تعویق تقریباً همیشه به خاطر ترس از رنج و زحمت، و عدم موفقیت رخ میدهد. ما وظایفی را که گمان میکنیم ممکن است منجر به بدبختی ما شود، به تعویق میاندازیم. برای مثال، به عهده گرفتن این مقاله ممکن است در نهایت ناتوانی مرا در نوشتن آشکار کند. همچنین آمادهسازی یک گزارش ممکن است منجر به خستگی مداوم و بیوقفه من گردد. تقریباً همیشه مسائل بیاساس و اغراقآمیز در رابطه با تمایل ما برای تعلل در به انجام رساندن کارها وجود دارد.
علاج: به کمک سازگار کردن خود با کار و نگرانیهای مربوط به آن، خودتان را با کار سنجیده و معین با وظایف سنگین درگیر کنید، و قبول کنید که این، عامل محدودکننده برای تمام موفقیتهایتان در زندگی بوده است. بنابراین برای غلبه بر این عامل محدودکننده سرمایهگذاری کنید، سازگاری با کار سخت را در خودتان پرورش دهید، و درباره آن یاد بگیرید. برای سازماندهی موفق کارها و انجام آنها روشهایی وجود دارند. برای مثال:
کار را به بخشهایی تقسیم کنید. شما این را قبلاً شنیدهاید، اما احتمالاً از آن به حد کافی استفاده نکردهاید. یکی از بهترین راهها برای بهبود انگیزه، تقسیم یک وظیفه سنگین و بزرگ به بخشهای کوچکتر، و احساس شادمانی و رضایت بعد از به اتمام رساندن هر بخش است.
آن را اجتماعی کنید. درگیر کردن همکارانتان با کار میتواند منجر به تجربه دیگری شود. برای مثال، اگر شما مسئولیتی را به عهده گرفتهاید، میتوانید از یک همکار قابل اعتماد برای انجام آن کمک بگیرید. علاقه و هیجان همکارتان میتواند مسری باشد و شما را برای به انجام رساندن کار تهییج کند.
زودتر متوقف شوید و استراحت کنید. وقتی که یک وظیفه را به عنوان تجربهای برای آینده انجام میدهید، چه احساسی دارید؟ شما نباید آن قدر سخت کار کنید که تا خط پایان تلوتلو بخورید. بهتر است هنگامی که هنوز احساس تعهد دارید کمی استراحت کنید. به عبارت دیگر، هنگامی برای استراحت توقف کنید که هنوز انگیزه شما برای ادامه مسیر از بین نرفته است.
خودپسندی
خلق و خوی ریک، این حس را در دیگران ایجاد میکرد که او بیش از حد به فکر خودش است. در واقع، اطرافیان او، از جانب او، احساس امنیت نمیکردند؛ نه تنها به دلیل کلام تند و غیر قابل پیشبینیاش بلکه به خاطر این که آنها باور داشتند که او اساساً خودخواه است. به نظر آنها، منشأ خلق و خوی ریک، بیتوجهی نسبت به دیگران بود.
علت: شما در بسیاری از مواقع، سریعالعمل هستید و سهلانگاری نمیکنید؛ زیرا به اهدافتان توجه کافی را دارید. اما در توجه به دیگران بیملاحظه و سهلانگار هستید، و خیلی کم به اهداف و نظرات دیگران توجه میکنید. هوشیار باشید و آگاهی خود را نسبت به محیط اطراف وسایرین افزایش دهید.
چاره: گاهی اوقات توجه به چیزهای کوچک میتواند نتایج بزرگی را به بار آورد. هنگامی که شما با یکدلی، بردباری و ازخودگذشتگی تلاش میکنید، وقتی که در موقعیتهای عصبی و هیجانی قرار میگیرید، به زبان بدنتان توجه میکنید. اغلب کسانی در انجام وظایف و مسئولیتها درگیر میشوند، قبل از این که عکسالعمل احساسی نشان دهند، به طور فیزیکی عکسالعمل نشان میدهند. آنها دور میشوند، تماس چشمی را قطع میکنند، و دیگر گوش نمیکنند. دو چیز میتواند در این زمینه کمککننده باشد:
تماس چشمی را حفظ کنید. با دیگران در ارتباط باشید. یکی از مؤثرترین راهها برای نرم کردن افراد، برقراری تماس چشمی با آنهاست. به صورت آنها و سیگنالهای احساسی توجه کنید. آگاهی از احساسات دیگران، نخستین گام به سوی همدلی با آنهاست.
کنجکاو باشید. نیاز به اثبات درستی نقطه نظرات و دیدگاههایتان نیست. به جای آن، با صداقت و کنجکاوی، برای درک دلیل طرز فکر و دیدگاه دیگران تلاش کنید. هدف، موافقت کردن با آنها نیست؛ بلکه هدف، درک آنهاست. به هر حال، هنگامی که شما برخی از جنبههای فکری آنها را درک میکنید، اغلب، نقاط توافق و تفاهم شگفتانگیزی پیدا میکنید.
فاصله بین شغلی که هماکنون در اختیار دارید و شغلی که دوست دارید داشته باشید، اغلب تنها ترک یک یا دو عادت بد است. اگر یاد بگیرید با دقت بیشتری درباره رفتارهای خود بیندیشید، میتوانید برای تغییر آنها بسیار موفقتر عمل کنید.
منبع: HBR.org
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.