برای رسیدن به یک هدف بسیار بزرگ، ابتدا باید رسیدن به اهداف کوچک را در دستور کار خود قرار دهید
یکی از مشکلات رسیدن به اهداف بسیار بزرگ اطلاع نداشتن از نحوه رسیدن به آن هدف است. هر کتابی که شما میخوانید توسط فردی نوشته شده که توانایی نوشتن آن کتاب را داشته است. هر کنسرتی که در آن شرکت میکنید شامل موزیسینهایی است که هر یک از آنها بدلیل داشتن توانایی و مهارت در نواختن حداقل یک ساز بر روی سن قرار گرفتهاند. شما همواره به محصول نهایی توجه میکنید، اما هرگز مراحل و موانعی را که برای رسیدن به آن نتیجه پشت سر گذاشته شده است را نمیبینید.
مباحث بسیاری که برای رسیدن به اهداف بزرگ صورت میپذیرد اما همواره این مباحث بر روی جزئیات متمرکز شدهاند. اجتماع انعطافپذیری و داشتن ماندگاری برای رسیدن به اهداف بزرگ و به اتمام رساندن آن الزامی است. اما دو نکته در رسیدن به اهداف بزرگ وجود دارد که تنها در صورتیکه برای رسیدن به موفقیت اهمیت پیدا کنند، مورد توجه قرار میگیرند.
مورد اول، متصور شدن اهداف و وظایف خاص برای رسیدن به اهداف بزرگ کار بسیار دشواری است. میزان برنامهریزی شما برای رسیدن به آن هدف اهمیت چندانی ندارد. بلکه جزئیاتی که تا زمان اتمام کار متوجه آن نخواهید شد، بسیار مهمتر از برنامهریزی شما خواهد بود. برای مثال، من افراد بسیار زیادی را میشناسم که تمایل به چاپ کتاب دارند. اولین فرض آنها برای چاپ یک کتاب این است که بزرگترین چالش پیش روی آنها نوشتن یک کتاب است، این افراد دارا بودن مهارتهای بسیار ساده نویسندگی را کلید تبدیل شدن خود به یک نویسنده میدانند. در حالیکه برای تبدیل شدن به یک نویسنده علاوهبر اینکه باید به دنبال یافتن یک ناشر باشند، نوشتن یک درخواست و همکاری با یک ویراستار از اهمیت بسزایی برخوردار است. داشتن برنامهای بسیار جامع برای انتشار کتاب، پس از چاپ، نیز بسیار مهم است. چالشهای موجود بر سر راه نوشتن یک کتاب از بخشهای بسیار متفاوتی تشکیل شده است که بیشتر افراد در مراحل اولیه کار به آن فکر نمیکنند. برای اینکه بتوانید دیدگاه خوبی در نوشتن کتاب همراه با تفکر و دقت بسیار زیاد در مورد ساختار کلی محتوای آن داشته باشید، همواره نوشتن گزارشات و مقالات کوتاه کمک کننده خواهد بود.
مورد دوم، برای دستیابی به یک هدف بسیار گسترده و جامع، بخصوص برای اولین بار، بهتر است کار خود را با پروژههایی که مدیریت آنها بسیار آسانتر است آغاز کنید. مزیت این کار کوتاه کردن چرخه یادگیری با انجام پروژههای بسیار کوچک است. بطوریکه شما میتوانید با انجام این کار و گرفتن بازخوردهای لازم، مهارتهای خود را ارتقاء داده و قبل از اینکه وارد پروژههای بسیار پیچیده گردید آمادگی پیدا کنید. تک تک وظایف و مسئولیتهایی که در ارتباط با پروژههای بزرگ به شما محول شده است، نوعی تمرین برای ارتقاء مهارتهای شما خواهد بود. البته، انتظار اینکه بتوانید برای اولین بار این امور را به صورت بسیار ماهرانه انجام دهید، چندان مورد قبول نیست.
بهتر است بجای نوشتن یک کتاب، به انجام پروژههای خاص بپردازید. این پروژهها به شما کمک کرده و فرصتهایی را ایجاد میکنند تا بتوانید افکار منسجم و جامع خود را پیادهسازی کرده، بازخوردهای لازم از عملکرد خود را بدست آورده و بدانید که کارهای بسیار زیادی پس از چاپ یک کتاب وجود دارد. در غیر اینصورت کسی نوشتههای شما را نخواهد خواند. در این شرایط، نوشتن مقالات کوتاه به سکوی پرتابی برای رسیدن به پروژههای بزرگتر تبدیل میشوند.
پس از طی این مراحل شما میتوانید به پروژههای بزرگتر فکر کنید. حالا شما میتوانید مهارتها و تخصص خود را در موارد بسیار خاص گسترش دهید. در این مرحله، یاری گرفتن از متخصصان بسیار حیاتی و لازم میباشد. آنها میتوانند در رفع کمبودها و ضعفهای شما کمک کننده باشند. برای مثال، شما میتوانید در پروژههای بزرگ از یک ویراستار برای بررسی نوشتههای خود یاری بگیرید. چگونگی همکاری داشتن با یک ویراستار به خودی خود میتواند تجربه بسیار مفیدی باشد. بنابراین تمرین کردن با پروژههای کوچک میتواند در انجام پروژههای بزرگتر همانند نوشتن یک کتاب موثر و مفید باشد.
خلق محصولات بسیار مهم و عظیم به تنهایی اهمیت ندارد، در کنار این امر شما باید بتوانید نقش جدیدی را در کار برای خود ایجاد کنید. بیشتر افراد بمنظور پیشرفت خود در یک سازمان، به دنبال رسیدن به جایگاه رهبری در آن سازمان هستند. این موقعیتها نیازمند طی مسیر از پذیرفتن کارهای تکنیکی به سمت سازماندهی و ایجاد انگیزه در افراد است.
بجای اینکه به فکر ایجاد تغییر در موقعیت کاری خود باشید، بهتر است با در اختیار گرفتن رهبری یک پروژه خاص به تمرین مدیریت بپردازید. در بیشتر موارد و در ابتدای کار، مهارتهایی که برای اجتماع و کنار هم قرار دادن گروهی از افراد وجود دارد مشخص نیستند. بنابراین با این کار شما فرصتی بدست میآورید تا مواردی را که از دید بیشتر افراد پنهان میباشد درک کنید. ایجاد ارتباط، بازخورد سازنده و صحیح، سپردن مسئولیت و ارزیابی افراد از جمله مهارتهایی هستند که با قرار رفتن در مراحل کار به آنها دست پیدا میکنید. همچنین شما این فرصت را دارید تا تمامی این مهارتها را در حین انجام یک پروژه بدست آورید. علاوهبر این موارد، اهمیت خروجیهایی که شما بدست میآورید، نسبت به زمانیکه در مسند مدیریت قرار دارید، از اهمیت بسیار کمتری برخوردار است. در مقام مدیریت حساسیت انجام این امور بسیار زیاد است.
یکی از مهمترین یافتهها در رشته روانشناسی اثر "دونینگ کروگر" است (که به احترام "دیوید دونینگ"و "جاستین کروگر" که برای اولین بار این اثر را شرح دادند نامگذاری شده است). افرادی با عملکرد بسیار ضعیف فعالیتهای خود را بسیار مهمتر از فعالیتهای افرادی با عملکرد بسیار خوب در نظر میگیرند. چرا این اتفاق میافتد؟ افراد با عملکرد ضعیف، از نکات بسیاری که میتواند منجر به یک کار حرفهای و سطح بالا گردد آگاه نیستند، بنابرین آنها از اعتماد به نفس کاذبی در توانایی و مهارت خود برای انجام اموری که به آنها سپرده شده است برخوردار هستند.
شروع کار از پروژههای کوچک که شامل بخشهایی از یک پروژهی بزرگتر است میتواند مانع خوبی برای اعتماد به نفس کاذبی که این افراد دارند باشد. با این کار شما یاد میگیرید که چه مهارتها و تواناییهایی در یک کار حرفهای نیاز است و فرصتهای بیشماری برای ارتقاء و بهبود آن مهارتها و تواناییها پیدا میکنید.
منبع: HBR.org
1 پاسخ بهبرای رسیدن به یک هدف بسیار بزرگ، ابتدا باید رسیدن به اهداف کوچک را در دستور کار خود قرار دهید
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.