آیا مدیران و رهبران واقعا کار متفاوتی انجام میدهند؟
مردان تجارت و تئوریسینهای کسب و کار همواره تمایل دارند تا مابین مدیریت و رهبری تمایز قائل شوند. آنها به ما میگویند که مدیران امور را به بهترین شکل و رهبران به صورت قابل قبول و همه پسند انجام میدهند. همچنین مدیریت نوعی حکومت کردن میباشد، اما رهبری نوعی نوآوری و خلاقیت است.
بنظر میرسد که ما در مدیریت آنچه را که نیاز است انجام میدهیم. اما رهبری انجام چیزی است که ما واقعا تمایل به انجام آن داریم. این مسئله معمایی است که اکثر ما در مورد آن صحبت میکنیم، اما آیا چنین چیزی در واقعیت وجود دارد؟ آیا نقش مدیران و رهبران به طور اساسی در عمل متفاوت از یکدیگر است؟ یا اینکه آیا آنها از ما می خواهند که بر روی موارد متفاوتی متمرکز شویم؟
اخیرا من فرصتی برای فکر کردن در مورد این موارد از دیدگاههای گوناگون بدست آوردم. به عنوان بخشی از پروژه کارشناسی ارشد با عنوان "ابعاد انسانی در سازمانهای مختلف" در دانشگاه تگزاس آستین زمانی را به این کار اختصاص دادم. تجربه سی و چهار ساله من در زمینه سازمانهای چند ملیتی و مطالعات گسترده در این زمینه منجر شد تا این سوال برای من ایجاد شود که آیا واقعا تفاوتی مابین رهبری و مدیریت در قرن بیست و یک وجود دارد؟ و اگر تفاوتی وجود دارد، این تفاوت در چه مواردی است؟
من در مورد هشت رهبر که در زمینه تجارت، حکومت، اتحادیه ملی و ورزشهای دانشگاهی فعال بودهاند مطالعه کردهام. در مجموع این افراد چکیده صد و نود و هفت سال از تجربه در زمینه تخصصی خود و همچنین صد و سی و نه سال رهبری و هدایت و یا پستهای مدیریتی که فعالیت داشتهاند را در اختیار من قرار دادند. من از یک تکنیک با ساختار ناقص برای مصاحبه استفاده کردم که بطور ویژه بر روی مدیریت و رهبری تمرکز داشت. پس از گفتگویی که ما با یکدیگر داشتیم، من به صورت تئوری به یک تحلیل از روی رونوشت مطالبی که جمعآوری کرده بودم و در نهایت به یک چارچوب مفهومی از رفتارهای مدیریتی و فعالیتهای رهبری و مدیریتی رسیدم.
تمامی این مصاحبهها نشاندهنده این موضوع بودند که رهبری با مدیریت متفاوت است و این موضوع زمانی نمایان میگردد که یک پرسش مستقیم در انتهای مصاحبه مطرح میشود. شرکتکنندگان با درجات متفاوتی از تاکید به این پرسش پاسخ میدادند. این پاسخها حاوی جملاتی مانند "آنها متفاوت هستند" و "قطعا" میشد. اما همگی آنها به روشنی اعلام کردند که ایده مدیریت و رهبری متفاوت از یکدیگر میباشند و مفاهیم گوناگونی دارند.
این مصاحبهها از وجود تفاوت جزئی بین نظریات و عقاید شرکتکنندگان در مورد تفاوت واقعی و عملکردی مابین رهبری و مدیریت خبر میدهد. پاسخهای آنها در مورد رفتارها و فعالیتها به تفاوت در تمرکز با استفاده از عوامل اساسی بسیار گوناگون که در مدیریت و رهبری مشترک هستند اشاره دارد.
برای مثال، این مصاحبهها معمولا به شخصیت رهبر اشاره میکند و تاثیرات مثبتی که شخصیت و رفتار او میتواند بر روی پیروانش داشته باشد اشاره دارد. زمانیکه که ما در مورد مدیریت صحبت میکنیم، تاکید مدیران بر روی رفتار میباشد و این کار در رابطه با موضوع عملکرد موثر و کارآمد و دستیابی به دستاوردها و نتایج بسیار موفق، تاثیرگذار میباشد. علاوه بر این، رفتارهای مدیریتی بطور بسیار غالبی در مدیران دیده میشود: این رفتارها شامل افزایش اعتماد، با مسئولیت بودن، خوشبین بودن، در معرض دید بودن، ایجاد شناخت و مورد تقدیر قرار گرفتن است. رفتار رهبران بر کارکنان متمرکز است: اعتماد به مردم، شرکتدادن مردم در مباحث، ایجاد انگیزه و تشویق مردم.
رفتارها و برخوردها در مقابل اعطای اختیار و پیشبرد فعالیتها تفاوتها مابین مدیریت و رهبری را بیشتر آشکار میکند. مدیران، بمنظور افزایش کارایی به کارمندان خود اختیارات و مسئولیت میدهند. رهبران، بمنظور افزایش قدرت و نفوذ پیروان خود به آنها اختیار و مسئولیت میدهند. مصاحبهشوندگان همچنین از رفتارهایی صحبت میکنند که رهبران از خود نشان میدهند تا باعث ارتقا کارمندان و پیروان خود شوند. چهارده رفتار را میتوان در این مورد مثال زد. تنها پنج مورد از این رفتارها از مدیران بروز میکند که این نتیجهگیری من را بیشتر متقاعد میکند که پیشرفت کارمندان در زمینه کاری یک رهبر از اهمیت بیشتری برخوردار است. این پنج رفتار در مورد ارتقا توانایی کارمندان و همگرایی تیمی بمنظور رسیدن به اهداف مشخص شده در کار میباشد. در نقطه مقابل، چهارده خصیصه رفتاری وجود دارد که رهبران از آن برای پیشرفت پیروان خود استفاده میکنند و این کار را برای افزایش بهرهوری کل مجموعه انجام میدهند.
حتی زمانیکه در مورد پیشرفت خود این افراد صحبت میشود، مدیران معتقدند که آنها بیشتر بر روی خودشان و نتیجه کاری که انجام میدهند متمرکز هستند. درحالیکه رهبران بیشتر بر روی دیگران تمرکز میکنند. بطور بسیار ویژه، مدیران بر روی پیشرفت و پیشبرد خودآموز متمرکز شدهاند. (تمرین صبور بودن، اجرای خود اندیشی، داشتن انتظارات واقعی)، درحالیکه رهبران به این اصل اعتقاد دارند که یادگیری از سمت دیگران باشد (از طریق گرفتن بازخورد، داشتن منتورها).
این مباحث برای من مشخص کرد که ما فکر میکنیم که مدیران تمرکز متفاوت نسبت به رهبران دارند. اما زمانیکه ما به فعالیتهای روزمره آنها با توجه به موقعیتهای مختلفی که قرار دارند نگاه میکنیم، تفاوتی را در انجام آن نمیبینیم. اکثر فعالیتهای این دو گروه با یکدیگر کاملا یکسان هستند و یا حداقل مشابه میباشند که شامل سپردن مسئولیت، آموزش، ایجاد انگیزه و بسیاری موارد دیگر میشود.
بنابراین سوالی که باقی میماند این است که آیا مدیریت و رهبری در عمل یکسان هستند؟
به نظر من آنها از منظر عملکردی که در سازمانهای مختلف دارند چندان تفاوتی با یکدیگر ندارند. رفتارها و فعالیتهای خاص آنها برای توصیف مدیریت و رهبری کارآمد با یکدیگر مشابه است. مهمترین تفاوت شاید تنها تفاوت موجود باشد، و آن تمرکز فردی است که در منصب مدیریت و یا رهبری قرار گرفته است. تمرکز بیشتر بر روی مردم به معنی رهبری و تمرکز بیشتر بر روی نتایج مربوط به افراد مدیریتی میباشد. اما آنچه که در عمل انجام میشود ممکن است چندان تفاوتی با یکدیگر نداشته باشد.
منبع: HBR.org
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.