آرزو های شغلی ده کارآفرین در کودکی
بسیاری افراد شغلشان پیچیده است و مسیری پر پیچ و خم دارد. درحالیکه افرادی هم مسیر کاریشان مشخص است. اینکه اکنون کجایید و چه کاری انجام میدهید مهم نیست. بسیاری از کارهایی که امروز در حال انجام آن هستیم ریشه در آرزوهای دوران کودکیمان دارند. در ادامه آرزوهای کودکی یکسری از کارآفرینان بزرگ را توضیح دادهایم.
نام کارآفرین: مریل استابز
نام شرکت: Food52 (وبسیات آموزش آشپزی)
رویای کودکی: من به نوازندگی علاقه داشتم. در دوران کودکی و نوجوانیام تمرین خوانندگی زیاد میکردم. خودم را متقاعد کردهبودم که سرنوشت من نیز همین شغل خواهد بود. حتی فکرش هم نمیکردم که در نهایت موسیقیدان نشوم. در نهایت تصمیم نهایی وقتی بود که در کالج تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم و در نهایت نوازندگی را به عنوان یک سرگرمی و نه شغل اصلی داشته باشم.
نام کارآفرین: کایل هیل
نام شرکت: HomeHero (شرکت ارائه خدمات پرستاری بزرگسالان در خانه)
رویای بچگی: بنظر من هر پسر جوانی در برههای از زندگیاش دوست دارد قهرمان ورزشی شود. مایکل جردن و اسکاتی پیپن الگوهای کودکی من بودند. پدر من پروفسور بود و در ذهنیت من را به این سمت برد که احتمال اینکه بتوانی یک قهرمان ورزش باشی خیلی کم است. بنظرم پدرم به من این نکته را یادآوری کرد که کارهای زیادی در دنیا برای انجام دادن وجود دارد.
من نقاشی را دوست دارم و فکر میکنم معمار بودن یک ایدهای است که من مدت طولانی آن را در سر دارم. یکی از هیجان انگیزترین کارهایی که در بچگی در ذهن داشتم ساختن یک خانه درختی در حیات خلوت بود. پدرم این فرصت را برای من بوجود آورد و مرا محدود نکرد. برای من ساختن آن خانه ی درختی از داشتن بخشی از آن و یا حتی بازی کردن در آن هیجان انگیزتر بود. اینکار در شخصیت من بسیار تاثیر گذار بوده است. ساختن را دوست دارم.
نام کارآفرین: رایان هولمز
نام شرکت: Hootsuite (شبکه اجتماعی)
کار مورد علاقه من توسعهی بازیهای ویدویی بود. اما بعد از دبیرستان تصمیم گرفتم کارهای عملی انجام دهم و رشتهی کسب وکار را در دانشگاه ادامه بدهم. بعدا به این نتیجه رسیدم که تصمیم اشتباهی است و آن را رها کردم و قبل از آنکه به آنچه دوست داشتم برگردم تجارت های تازهای مثل پیتزافروشی را آغاز کردم.
نام کارآفرین: جولیا هارتز
نام شرکت : Eventbrite(شبکه اجتماعی)
من به کار در تلویزیون علاقه داشتم و انجامش دادم. در دانشگاه پپردین رشته روزنامهنگاری را گذراندم. پس از یک شغل کوچک در تلویزیون با MTV و پس از آن در شبکه FX من پیشهی واقعیام را در شرکت اونبریت یافتم.
نام کارآفرین: تیم چن
نام شرکت: Nerdwallet (اپلیکیشن مدیریت مالی)
من در هیوستون نزدیک ناسا بزرگ شدم. مهندس هوافضا شغلی بود که در ذهنم داشتم. وسایل پروازهای در زمانی بزرگ بنظر خوب میرسیدند.
نام کارآفرین: دانیلا یاکوبوسکی
نام شرکت: BaubleBar (وبسیات فروش زیورآلات)
رویای کودکی: مدت طولانی من به خوانندگی فکر میکردم. از پدرم خواهش میکردم تا مرا به برنامههای استعدادیابی برای ببرد. البته هیچوقت فرصت این کار را نیافتم که به این برنامهها بروم ولی کلاسهای هنری و نوازندگی زیادی را گذراندم. همیشه دوست داشتم از خلاقیتم استفاده کنم و درمدرسه هم ریاضی و امور مالی را به اتمام رساندم و این پایان، آغاز مسیر کاری من پس از کالج بود.
نام کارآفرین: گاوین آرمسترانگ
نام شرکت: Lucky Iron Fish (شرکت تولید مکملهای غذایی)
رویای کوکی: کارآفرین شدن شغلی بود که برای آینده خود میدیدم. عموی من کمپانیاش را در زمان دبستان من آغاز کرد و من همیشه بخاطر این مساله او را تحسین میکردم. کمپانی او فروشنده تجهیزات حمام و دستشویی بود. در اکثر اوقات به سر کار پیش او بودم. خیلی بی دلیل پلهها را بالا پایین میرفتم که فقط در اداره باشم چون جو شرکت را دوست داشتم و حضور در آنجا به من احساس غرور میداد.
نام کارآفرین: الیور خراز
نام شرکت: Zocdoc (اپلیکیشن برای ویزیت و ارزیابی پزشکان)
پزشک! پدرم، پدربزرگم، پدر پدربزرگم همگی پزشک بودند. واقعا در خانوادهام پزشکی به ارث رسیده بود. ارزش اصلی که اینکار برای من داشت این بود که من همیشه فکر میکردم استعداد احساس مسئولیت پذیری را با خودش بدنبال دارد. و پزشکی مستقیمترین کار برای انجام آن است.
نام: مت اریچمن
نام شرکت: Porch (وبسیات فروش مبلمان خانه)
رویای کودکی: من دوست داشتم یک بازیکن حرفه ای بسکتبال باشم. اما متوجه شدم که به اندازهِ کافی هم به این قضیه نزدیک نیستم. خوشبختانه من مسیر کارآفرینی را خیلی زود شروع کردم. اولین کسب و کارم را در 14 سالگی با فروش سکه دریایی در خیابان آغاز کردم
نام کارآفرین: جنی ریپس
نام شرکت: Owl’s Brew (شرکت تولید مکمل غذایی)
من درست کردن وسایل و تغییر و تحول را دوست داشتم. مدتی درست کردن دستبند را دوست داشتم و قصد داشتم آب لیمو درست کنم. من همیشه به سازندگی علاقه داشتم اما شغلی که من جذبش شوم وجود نداشت. فقط با ایده تلاش برای ساختن اشیا هیجان زده می شدم و با گذشت زمان فقط ماده مورد نظرم عوض میشد.
منبع: entrepreneur.com
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.