DNA افراد خلاق چه شکلی است؟!
چگونه افراد مبتکر و خلاق را برای سازمان خود پیدا کنیم؟ چگونه میتوانید به یک فرد خلاق و مبتکر تبدیل شوید؟
این پرسشها مواردی هستند که معمولا مدیران اجرایی تازهکار پاسخی برای آن پیدا نمیکنند. اما این افراد بخوبی میدانند که وجود توانایی در ابتکار عمل و خلاقیت تنها راز پنهان موفقیت است. متاسفانه اغلب افراد اطلاعات بسیار کمی در مورد فاکتورهایی که یک فرد را نسبت به فرد دیگر خلاقتر می گرداند در اختیار داریم. شاید به همین دلیل، ما افرادی رویایی مانند استیو جابز از اپل، جف بزوس از آمازون، پیر امیدیار و لافلی را تحسین میکنیم. این افراد چگونه به ایدههای پیشگامانه و مبتکرانه خود رسیدهاند؟ اگر امکان دسترسی به تفکرات درون ذهنی این افراد وجود داشت، از آن چه استفادهای برای پی بردن به چگونگی رسیدن به خلاقیت و نحوه اجرایی کردن افکار خلاقانه صورت میگرفت؟
برای یافتن پاسخ این پرسشها، ما مطالعه و تحقیق شش ماههای را آغاز کردیم تا ریشهی اصلی خلاقیت (نوآوری تحول آفرین) در استراتژی تجارت، بخصوص در شرکتهای نوآور و خلاق، را بیابیم. یکی از اهداف ما بررسی و رصد دقیق فعالیتهای کارآفرینان در آن شرکتها و موسسات و هدف بعدی، دستیابی به زمان و چگونگی ظهور ایدههای نوآورانه و خلاقانه توسط این افراد در زمینه تجارت بود. یکی دیگر از اهداف ما کشف تفاوتهای آنها با دیگر کارآفرینان و مدیران اجرایی در زمینه تفکرات و نحوه عملکرد را شامل میشد. کسی که امتیاز "مک دونالد" را خریداری کرد یک کارآفرین بود. اما تاسیس شرکت آمازون به مهارتهای بسیار متفاوتی در کنار یکدیگر نیاز داشت. ما عادات کاری و رفتاری 25 کارآفرین خلاق را مورد مطالعه قرار دادیم. بیش از 3000 مدیر اجرایی و 500 نفر از کسانیکه را که در حال تاسیس شرکتهای دانشبنیان بوده و یا محصول جدیدی اختراع کرده بودند را مورد مطالعه قرار دادیم.
ما از کشف این حقیقت که در اکثر شرکتها، مدیران اجرایی بالا مرتبه شخصا احساس مسئولیتی در مورد استراتژیهای نوآورانه و خلاقانه ندارند بسیار تعجب کردیم. آنها همواره برای فراهم آوردن امکانات و تسهیل روند نوآوری و ابتکار تلاش کرده و صرفا در این بخش احساس مسئولیت میکنند. در رویکردی کاملا متفاوت، تنها 15 درصد از مدیران اجرایی شرکتهای دانشبنیان امور مربوط به نوآوری و خلاقیت را به دیگران نمیسپردند، آنها این مسئولیت را خودشان بر عهده گرفته بودند.
اما آنها چگونه این کار را انجام میدهند؟ مطالعات ما پنج ویژگی و مهارت مشترک که تمامی مدیران اجرایی بسیار خلاق و نوآور از آن بهرهمند هستند را شناسایی کردند: برقراری ارتباط، پرسشگر بودن، مشاهدهگر بودن، آزمایشگر و مبادلهگر اطلاعات. تحقیقات ما نشان میدهند که کارآفرینان خلاق (کسانیکه خود مدیر اجرایی هستند) 50 درصد بیشتر از مدیران دیگر که هیچ سابقهای در نوآوری ندارند، بر روی فعالیتهای نوآورانه زمان صرف میکنند. در مجموع تمام مهارتهای بیان شده در کنار هم الگویی را تشکیل میدهد که ما آن را دی ان ای (طرز فکر و نحوه عملکرد) مبتکران مینامیم. خبر خوب ما برای شما این است که، اگر شما با این ویژگیها بدنیا نیامده باشید، میتوانید آن را بدست بیاورید.
چه عواملی نوآوران را به افرادی بسیار متمایز تبدیل کرده است؟
یکی از فاکتورهایی که کارآفرینان خلاق از آن بهرهمند هستند، هوش خلاق نام گذاری شده است. این عامل شرایطی را برای نوآوران و افراد خلاق ایجاد میکند که افرادی با انواع دیگر هوش از آن برخوردار نیستند. (همانطور که در کتاب تئوری هوش چندگانه از هاوارد گرادنر نیز مطرح شده است). این عامل موجب ایجاد تواناییهایی در افراد نوآور میگردد که بسیار بیشتر از مهارتهای شناختی افرادی است که تنها از نیم کره سمت راست مغز خود استفاده میکنند. کارآفرینان از هر دو نیمکره مغز خود استفاده میکنند. کارآفرینان و افراد خلاق از هر دو نیمکره مغز خود استفاده کرده و با بکارگیری پنج مهارت گفته شده، ایدهها و نظریات جدید خود را به جامعه عرضه میکنند.
برای تفکر در مورد اینکه این مهارتها چگونه در کنار یکدیگر عمل میکنند، استفاده از مهارتهای گفته شده برای بکارگیری مفهوم دی ان ای مفید و موثر خواهد بود. ایجاد ارتباط عملکردی همانند عملکرد ستون فقرات در بدن دارد. چهار الگوی دیگر (پرسشگر بودن، مشاهدهگر بودن، آزمایشگر بودن و مبادلهکننده اطلاعات) بر محور ایجاد ارتباط، همانند یک ستون، میچرخند و به خلق و ایجاد ایدهها و نظریات جدید کمک میکنند. همانطوری که فیزیک دی ان ای هر شخصی منحصربفرد است، تمام کسانیکه ما در مطالعه خود با آنها برخورد داشتهایم، دی ان ای (طرز فکر و نحوه عملکرد) منحصربفردی را برای ایجاد و خلق ایدههای تجاری جدید داشتند.
فرض کنید که یک برادر دوقلو دارید. هر یک از شما صاحب ذهن و استعداد طبیعی و یکسانی است که از والدین خود به ارث بردهاید. به هر یک از شما یک هفته زمان داده میشود که به یک ایده تجاری نوآورانه دست پیدا کنید. در طی آن یک هفته، شما در یک اتاق و به تنهایی به ایده نوآورانه در سرمایهگذاری تجاری خود فکر کرده و در نهایت آن را بدست میآورید. بر خلاف شما، برادر دوقلوی شما یک روند 5 مرحلهای را در پیش میگیرد: (1) او با 10 نفر در مورد ریسک سرمایهگذاری مشورت میکند، در بین این افراد یک مهندس، یک موسیقیدان، یک پدر خانهدار و یک طراح سرمایهگذاری به چشم میخورند. (2) از سه شرکت استارتآپی بازدید میکند تا ببیند آنها چه فعالیتهایی را انجام میدهند، (3) پنج عدد از کالاهایی جدیدالورود به بازار را مورد مطالعه قرار میدهد، (4) نمونهی اولیه از ایده خود را به پنح نفر نشان میدهد و (5) پرسشهایی را در مورد اینکه چه اتفاقی میافتاد اگر من چنین میکردم؟ و چرا شما راه دیگر را انتخاب کردهاید؟ را مطرح کرد. این پرسشها حداقل در هر روز به تعداد ده بارپرسیده شده و به دنبال پاسخ آن میرود. شما فکر میکنید که چه کسی بهترین ایده نوآورانه و (قابل اجرا) را ارائه خواهد کرد؟
مطالعات مربوط به افراد دوقلویی که در کودکی از هم جدا میشوند بیانگر این نکته است که داشتن خلاقیت ذهنی تنها یک سوم به ژنتیک فرد بستگی دارد. دو سوم از مهارتهای مربوط به نوآوری و خلاقیت از طریق یادگیری بدست میآید، مرحله اول مربوط به درک و فهم مهارت و در ادامه تمرین و ممارست در یادگیری، آزمایش و در نهایت بدست آوردن اعتماد بنفس کافی برای اینکه فرد ظرفیت و پتانسیل کافی برای انجام آن کار را دارد کمککننده خواهد بود. کارآفرینان خلاق در مطالعات ما مهارتهای خود را از این طریق بدست آورده و ارتقاء دادهاند.
مهارت 1: ایجاد ارتباط
برقراری ارتباط، و یا توانایی ایجاد ارتباط مابین سوالات، مشکلات و ایدههایی در زمینههای متفاوت مطرح میشوند و در ظاهر هیچ ربطی به هم ندارند، بخش اصلی در دی ان ای (طرز فکر و نحوه عملکرد) نوآورانه به حساب میآید. کارآفرین مشهور "فرانس جانسن" از این پدیده با نام "اثر مدیچی" یاد میکند. او به انفجار خلاقیت در فلورانس اشاره میکند. زمانیکه خانواده مدیچی افرادی از قشرهای مختلف همچون مجسمهساز، دانشمند، شاعر، فیلسوف، نقاش و معمار را گرد هم آوردند. این افراد با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و ایدههای جدیدی در زمینههای مختلف در آن جامعه شکوفا شد. در همان لحظه بود که زمزمههای عصر رونسانس نواخته شد و یکی از بزرگترین و مهمترین دورهها در تاریخ که نوآوری و خلاقیت در آن به اوج خود رسیده بود آغاز شد.
برای اینکه درک بهتری از تاثیر ارتباط داشته باشیم، آشنایی با نحوه عملکرد مغز بسیار کمککننده است. مغز دادهها را مانند یک لغتنامه در خود ذخیره نمیکند، بطوریکه برای یافتن واژه تئاتر به دنبال حرف تی بگردد. بجای آن، مغز ارتباطی را مابین کلمه تئاتر و تجربیاتی که ما در زندگی داشتهایم برقرار میکند. برخی از این ارتباطات میتواند منطقی باشد، درحالیکه برخی از آنها میتواند نامحسوس باشد، (شاید یک نگرانی) اجرای بسیار بد در دوران دبیرستان. هر چقدر تنوع دانش و تجربیات ما بیشتر گردد، تعداد ارتباطاتی که مغز ما میتواند ایجاد کند بیشتر میشود. سرازیر شدن ورودیهای جدید به مغز ما باعث ایجاد ارتباطات جدید شده و برای برخی از افراد این پدیده منجر به ایجاد ایدههای بسیار نوآورانه و خلاقانه میگردد. همانطور که استیو جابز اغلب اوقات را به مشاهده میگذراند و میگوید: "خلاقیت ایجاد ارتباط ما بین اشیاء است".
بزرگترین شرکتهای جهان در زمینه خلاقیت و نوآوری با سرمایهگذاری بر روی ارتباطات واگرا به موفقیت دست پیدا میکنند. این ارتباطات مربوط به موسسان، مدیران اجرایی، و کارمندان آنها است. برای مثال، "پیر امیدیار" شرکت "ای بی" را در سال 1996 بعد از متصل کردن سه نقطه به هم تاسیس کرد. (1) ایجاد جذابیت با خلق کسب و کار بسیار کارآمد، بعد از اینکه در اولین عرضه سهام یک شرکت اینترنتی بسیار قدرتمند از آن شرکت اخراج شد (2) تمایل نامزد او برای جمعآوری کلکسیون بسیار نادر از محصولات شرکت "پز دیسپنسر" (3) غیرکارآمد بودن تبلیغات محلی اختصاص یافته به شناسایی چنین مواردی. به همین ترتیب، دلیل خلق ایدههای جدید و پشت سر هم توسط استیو جابز این بوده است که او همواره در زندگی مشغول برقراری ارتباط ما بین مسائل مختلف و گاهی بیربط به هم بوده است. موضوعاتی مانند هنر خطاطی، تمرینات تعمق در مکتب هندی به نام "آشرام" است و جزئیات بسیار زیادی از مرسدس بنز آلمان مواردی که در ظاهر به هم بیربط هستند اما میتوانند آغازگر یک ایده جدید باشند.
ایجاد ارتباط همانند تمرین دادن یک عضله است که با بکارگیری آن میتوان مهارتها و قابلیتهای جدیدی از آن را بدست آورد. همانطور که مخترعان و نوآوران چنین رفتارهایی از خود نشان میدهند، آنها از توانایی خود در ساختن ایدههایی که میتوانند به روشهای جدید شکل بگیرند نیز کمک میگیرند. طبق مطالعات ما، افرادی که ما آنها را مورد مطالعه قرار دادیم اظهار داشتند که، هرچه دانش بیشتری را در موارد جدید درک کرده و آن را دستهبندی و ذخیره میکردند، به راحتی ذهن آنها میتوانست بطور طبیعی و مداوم ارتباطات را ایجاد، ذخیره و و نتایج را با یکدیگر ترکیب کند.
مهارت 2: پرسشگری
بیش از 50 سال پیش، "پیتر دراکر" درباره قدرت پرسشهای انگیزشی صحبت میکرد. "مهمترین و سختترین بخش کار این نیست که به پاسخهای درست و مناسب دست پیدا کنیم، بلکه یافتن پرسشهای صحیح مهمترین بخش کار است". مخترعان و مبتکران معمولا پرسشهایی را مطرح میکنند که خرد جمعی را مورد چالش قرار میدهد. "مگ ویتمن" مدیر اجرایی سابق شرکت "ای بی"، به طور مستقیم با تعدادی از کارآفرینان خلاق همکاری میکرد که شامل موسس شرکت "ای بی" نیز میشده است، آنها میخواستند تا از وضعیت اسف بار موجود رهایی پیدا کنند. آنها نمیتوانستند وضعیت موجود را تحمل کنند در نتیجه زمان بسیار زیادی را برای تغییر وضع موجود جهان صرف کردند. زمانیکه که آنها تمام توان فکری خود را بکار گرفتند، میخواستند بدانند که اگر موفق به انجام این کار شوند چه اتفاقی خواهد افتاد؟
بیشتر کارآفرینانی که ما آنها را مورد مطالعه قرار دادیم میتوانستند پرسشهایی را که در زمان رسیدن به الهام و انگیزه سرمایهگذاری در ذهن آنها ایجاد شده بود بیاد بیاوردند. برای مثال ایده ایجاد شرکت کامپیوتری "دل" از این پرسش نشات گرفت که چرا هزینه یک کامپیوتر 5 برابر قیمت اجزای آن برآورد میشود. این پرسش در ذهن "مایکل دل" جرقهای برای تاسیس شرکت خود بوده است. او میگوید: من بخشهای مختلف یک کامپیوتر را از هم جدا کردم و متوجه شدم که یک قطعه با ارزش 60 دلار به قیمت 3000 دلار به فروش میرسد. با پیگیری این پرسش، او توانست تجارت انقلابی خود را در زمینه رایانه راهاندازی کند.
برای اینکه پرسش به صورت کارآمد و موثری مطرح گردد، کارآفرینان نوآور و خلاق روند زیر را طی میکنند.
آنها پرسشهایی مانند چرا، چرا نه، و اگر چنین میشد را مطرح میکنند.
اکثر مدیران اجرایی بر روی درک بهتر شرایط موجود و بمنظور ارتقاء آن زمان و انرژی زیادی را صرف میکنند. (چگونه میتوانیم حجم فروش بسیار بالایی را در تایوان داشته باشیم؟) کارآفرینان خلاق، از طرف دیگر، تمایل بسیار زیادی برای به چالش کشیدن فرضیات و نظریات جدید دارند. (اگر ما اندازه و یا وزن یک محصول شناخته شده را به نصف کاهش دهیم، ارزش پیشنهادی آن چگونه تغییر خواهد کرد؟). پس از ظهور شرکتهایی همچون آمازون و ای بی، دو شرکتی که محصولات خود را از طریق سفارش آنلاین ارائه میدادند، سوالات بسیاری زیادی در ذهن "مارک بنیوف"، موسس و نویسنده نرمافزار فروش آنلاین ایجاد شد. "چرا ما باید کماکان مشغول دانلود و آپلود نرمافزار باشیم در حالیکه میتوانیم تمام این کارها را از طریق اینترنت انجام دهیم". این پرسش برای او بسیار عجیب بود. این پرسش اساس و پایه تاسیس وب سایت "سیلز فورس" بود.
خلاف این روند را نیز در نظر بگیرید.
در کتاب ذهن ناسازگار، راجر مارتین، مینویسد: متفکران نوآور توانایی و ظرفیت حفظ دو ایده و فکر بسیار متناقض را در ذهن خود دارند. در ادامه او توضیح میدهد: بدون هیجگونه احساس ترس و آمادگی برای جایگزین افکار و ایدههای بعدی، آنها توانایی ایجاد ترکیبی از ایدهها را دارند بطوریکه حتی برای ایدهها و نظریات مخالف نیز فضایی برای رشد ایجاد میکند. کارآفرینان خلاق همواره با ایدهها و نظریات مخالف روبرو بودهاند: "پییر امیدوار" میگوید: "روند یادگیری من بدین شکل بوده که همواره با آنچه که به من گفته میشده مخالفت کرده و همواره دیگران را برای توجیه خود ترغیب میکردم، این کار من برای دیگر کودکان بسیار خستهکننده بود. همواره از دیگران میپرسیدم که آیا اگر به طریق بسیار متفاوتی فکر کنیم میتوانیم منجر به ایجاد دیدگاههای ناب و بسیار موثر گردیم؟
محدودیتها را قبول کنید
برخی از ما زمانیکه مجبور هستیم با محدودیتهای دنیای واقعی، همانند اختصاص منابع و یا محدودیتهای فناوری، روبرو شویم موانعی را در مسیر تفکر خود ایجاد میکنیم. البته، از قضا، بهترین پرسشها از محدودیتهایی که در ذهن ما ایجاد شدهاند نشات میگیرند و به عنوان یک کاتالیست در ایدههای جدیدی که به ذهن ما میرسد عمل میکنند (یکی از اصول نه گانه ابتکار در شرکت گوگل این است که: "خلاقیت عاشق محدودیت است"). برای آغاز یک مبحث در مورد فرصتهای رشد و ترقی، یکی از مدیران اجرایی خلاق در مطالعات ما این پرسش را مطرح کرد: چه اتفاقی میافتد اگر ما بطور قانونی نتوانیم محصولات خود را به مشتریانمان بفروشیم؟ نحوه درآمد ما در سال آینده به چه شکلی خواهد بود؟ بیان این پرسش منجر به ایجاد یک تحقیق بسیار خردمندانه گردید. بطوریکه شرکت توانست روشهای جدیدی برای جذب مشتریان جدید پیدا کند. یکی دیگر از مدیران اجرایی خلاق ما با تشویق مدیران خود به بررسی هزینههای اضافی موجب ایجاد پرسشهایی از این قبیل گردید: اگر شما این کارمند را استخدام نمیکردید چه اتفاقی میافتاد؟ اگر این تجهیزات نصب نمیشد چه اتفاقی میافتاد؟ اگر چنین روندی را طی نمیکردید چه میشد؟ پرسشهایی در مورد خرید یک تجارت، و یا اتخاذ یک استراتژی خاص؟ آیا شما امروز هم همان تصمیم چند سال پیش را اتخاذ میکردید؟
مهارت 3: مشاهده
مدیران اجرایی اکتشاف محور، ایدههای غیر معمولی را از طریق بررسی و تحقیق بسیار در مورد پدیدههای مختلف تولید میکنند، این کار در مورد پدیدههایی مانند رفتارهای مشتریان بالقوه با وسواس بسیار بیشتری صورت میگیرد. در مورد دیگر مشتریان، آنها همانند روانشناسان و متخصصان علوم اجتماعی برخورد میکنند.
اسکات کوک ایده ایجاد نرمافزار مالی "کوییکن" را پس از انجام دو مشاهده کلیدی اجرایی کرد. در مورد اول او سردرگمی همسرش برای پیگیری دخل و خرج خانه را مشاهده کرد (گاهی اوقات مشاهده زندگی عادی مردم و قرار گرفتن در روند آن منجر به ایجاد ایدههای تجاری بسیار جدید و نو میگردد). کوک توضیح میدهد: شما چیزی را مشاهده میکنید و بعد میپرسید: چرا آنها این کار را انجام میدهند؟ این کار منطقی نیست. یکی از دوستان کوک قرار ملاقاتی را با مدیران اپل برای وی ترتیب داد. این کار درست قبل از اینکه طراحی رایانه "اپل لیزا" آغاز گردد انجام شد. کوک بعد از ترک کردن مدیران اپل، به نزدیکترین رستوران رفت و تمام آن چیزی را که در مورد لیزا دیده بود بر روی کاغذ آورد. مشاهدات او منجر به ارتقاء دیدگاه موجود در رابطه با ایجاد رابط کاربر گرافیکی و تبدیل آن به همتای امروزه آن گردید و کاربرد آن را برای مردم بسیار آسان گردانید. بنابراین کوک در پی یافتن راه حلی برای مشکل همسر خود در اولین سال 50 درصد از بازار نرمافزارهای مالی را در اختیار خود گرفت.
نوآوران با دقت، اهداف خاص و بطور مداوم کوچکترین رفتارهای مشتریان، حامیان مالی و شرکتهای دیگر را مورد بررسی قرار میدهند. آنها این کار برای بدست آوردن دیدگاههای جدید برای انجام کارها و حل مشکلات موجود انجام میدهند. "راتات تاتا" با الهام گرفتن از معضل یک خانواده چهار نفره که همگی مجبور بودند تا بر روی یک موتورسیکلت سوار شوند ارزانترین خودروی دنیا را تولید کرد. پس از سالها پیشرفت در زمینه این فناوری، گروه تاتا در سال 2009 روشی 2500 دلاری و مبتنی بر فناوری نانو را ابداع کرد و سیستم توزیع اتومبیل در کشور هند را متحول گرداند. مشاهدهگران تمامی روشها و تکنیکهای موجود را بررسی میکنند تا جهان را از دیدگاه بسیار متفاوتی از آنچه که وجود دارد ببینند.
مهارت 4: آزمایش
زمانیکه ما در مورد آزمایش صحبت میکنیم، به دانشمندانی با روپوش سفید همانند توماس ادیسون فکر میکنیم. همانند دانشمندان، کارآفرینان خلاق نیز فعالانه بدنبال ایدههای جدید هستند. آنها این کار را با تولید نمونههای اولیه از ایده و فکر خود و انجام آزمایشات گوناگون بر روی آنها پیش میبرند. (همانطور که ادیسون گفت: من هرگز شکست نخوردم، بلکه 10000 راه برای رسیدن به هدف خود پیدا کردم که به نتیجه نرسیدند). دنیا آزمایشگاه این افراد است، برخلاف مشاهدهگران، کسانیکه با دقت بسیار بالایی به مشاهده جهان میپردازند، آزمایشگران تجربیان تعاملی متقابل را ایجاد میکنند و سعی دارند تا با ایجاد عکسالعملهای غیر معمول نتیجه دیدگاهها و نظریات جدید را مشاهده کنند.
کارآفرینان مبتکری که ما با آنها مصاحبه کردیم، همگی در محیط فعال و مملو از تجربیات گوناگون قرار گرفتهاند. هرچند گاهی این تجربیات اکتشافات فکری هستند. (مایکل لازاریدیس در دبیرستان به تئوری نسبیت رسید).
مدیران اجرایی شرکتهای نوآورانه، آزمایشگاههایی برای اجرایی کردن هر آنچه که فکر میکنند در اختیار دارند. کتابفروشی آنلاین جف بزوس بعد از اولین موفقیت چشمگیری که کسب کرد در همان محل باقی نماند. بلکه تبدیل به یک خرده فروشی با تخفیف ویژه گردید که محصولات متنوعی را بفروش میرساند. این محصولات شامل اسباب بازی، تلویزیون، و لوازم منزل میشد. ابزار خواندن دیجیتالی کتاب "کیندل" آمازون را از یک خردهفروشی آنلاین به یک تولیدکننده محتوای الکترونیک خلاق تبدیل کرد. بزوس تجربیاتی را که برای نوآوری بسیار مهمتراند را در آینده شرکت خود پیشبینی کرده است. "من کارمندان خود را تشویق میکنم که به بنبستهای تاریک رفته و همه چیز را آزمایش کنند". بزوس میگوید: اگر شما فرایندها را بصورت غیر متمرکز انجام دهید میتوانید آزمایشات و تجربیات زیادی را بدون پرداخت هزینههای گزاف داشته باشید. در نتیجه نوآوری و خلاقیت بیشتری نیز بدست خواهید آورد.
اسکات کوک، بر ایجاد فرهنگ جدیدی برای ارتقاء و افزایش انجام آزمایش و تجربه وقایع جدید تاکید دارد. "زمانیکه در حال یادگیری مطلب جدیدی هستیم، فرهنگ ما میتواند منجربه شکستهای بسیار سنگینی برای ما گردد". این همان موضوعی است که فرهنگ ابداع و اختراع را از فرهنگهای روزمره عادی جدا میکند.
یکی از قدرتمندترین تجربیاتی که مبتکران تجربه محور میتوانند کسب کنند، کار و زندگی کردن در کشورهای مختلف است. تحقیقات ما نشان میدهند که هر چه تعداد کشورهایی که یک فرد در آنها زندگی کرده افزایش یابد، آن فرد میتواند از تجربیات خود برای تولید محصولات نوآورانه، ایجاد کسب و کار و فرایندهای موفق استفاده کند. در حقیقت، اگر مدیران حتی یک قرارداد بینالمللی را قبل از رسیدن به منصب مدیر اجرایی عقد کنند، شرکت آنها نتایج مالی بسیار بهتری نسبت به شرکتهای دیگر که تجربیات بینالمللی نداشتهاند کسب خواهد کرد. آنها بطور متوسط میتوانند 7 درصد بیشتر از دیگران عملکرد بازار را در اختیار خود بگیرند. برای مثال، "لافلی" مدت زمانی را به مطالعه تاریخ فرانسه پرداخته و در پایگاههای نظامی آمریکا به دستفروشی مشغول بوده است. او به کشور ژاپن برگشت تا شرکت خود را قبل از اینکه تبدیل به یک مدیر اجرایی گردد تاسیس کند. تجربیات گوناگونی که او از مسافرتهای خود در جهان بدست آورده است، او را به یکی از مدیران موفق در عرصه نوآوری در جهان تبدیل کرده است.
مهارت 5: ایجاد ارتباط
اختصاص زمان و انرژی برای یافتن و آزمایش ایدههای جدید در سرتاسر جهان از طریق افراد بسیار زیادی به نوآوران دیدگاههای متفاوت و منحصربفردی میدهد. برخلاف بیشتر مدیران اجرایی که برای دسترسی به منابع مختلف، فروش محصولات و یا حتی فروش شرکت خود و یا ارتقاء حرفه خود اقدام میکنند، کارآفرینان نوآور به مکانهای مختلف سفر میکنند تا اشخاصی با دیدگاههای مختلف را ملاقات کرده و مرزهای اندیشه و دید خود را گسترش دهند. برای رسیدن به این هدف، آنها تلاش بسیار هوشمندانهای را برای ملاقات با دیگر کشورها انجام میدهند و افرادی را با فرهنگها و نگرشهای مختلف مورد بررسی قرار میدهند.
این افراد همچنین در کنفرانسهای ایدهپردازی همانند فناوری، سرگرمی و طراحی(تد)، داووس، فستیوالهای اسپن شرکت میکنند. این کنفرانسها هنرمندان و افراد نوآور، کارآفرینان، افراد دانشگاهی، سیاستمداران، ماجراجویان، دانشمندان، و متفکران را از سرتاسر جهان گرد هم میآورند. کسانیکه برای ارائه برترین و جدیدترین ایدهها، آروزها و پروژههای خود گردهم میآیند. مایکل لازیرادیس، موسس شرکت "ریسرچ این موشن"، برای رسیدن به ایده "بلک بری"، از یکی از کنفرانسهای سال 1987 الهام گرفته است. یکی از سخنورانی که در مورد دادههای بیسیم صحبت میکرد و نمونهای از آن را برای شرکت "کوک" طراحی کرده بود. این سیستم امکانی برای ماشینهای سکهای فراهم میآورد تا هر زمان از راه دور پیغام پر شدن را به صاحبان خود ارسال کنند. مایکل لازیرادیس میگوید: زمانیکه من در مدرسه بودم سخنان معلم خود را کاملا بیاد میآورم که میگفت: خود را بیش از اندازه گرفتار رایانه نکن زیرا کسی که ارتباط عمیقی ما بین رایانه و خدمات بی سیم ایجاد میکنند تغییرات زیادی را در این زمینه بوجود خواهند آورد. دیوید نیل میگوید: من با نظریه "جت بلو" به ایده تلویزیونهای ماهوارهای دست پیدا کردم. با ایجاد ارتباط میتوان در هر مکان و هر زمانی از تلویزیون و خدمات آن بهرهمند شد.
تمرین تمرین تمرین
یک فرد نوآور همواره در مهارتهای نوآورانه شرکت میکند، بیشتر این مهارتها توسط خود این افراد تعریف میگردد. آنها به تواناییها و مهارتهای خلاقانه خود اعتماد دارند. برای فردی مانند لافلی، نوآوری، بدون توجه به جایگاهی که آن فرد در رده شغلی خود دارد، بخش مرکزی و اصلی فعالیتهای یک رهبر است. اما اگر مدیران اجرایی فعال در شرکت شما چندان نوآور و خلاق نباشند چه کاری انجام میدهید؟
اگرچه تفکر نوآورانه در ذات برخی از افراد وجود دارد، اما این توانایی میتواند از طریق تمرین شکل گرفته و تقویت شود. ما نمیتوانیم تاثیر تمرینهای مداوم برای رسیدن به یک هدف را نادیده بگیریم. این تمرین میتواند برای دستیابی به رفتارهای خاص نیز انجام گیرد. تا جاییکه آن رفتارها بصورت اتوماتیک تکرار شده و نهادینه میگردند. این روند نیازمند اختصاص زمان کافی برای خود و تیم اجرایی است تا بتوانید ایدهها و نظریات نوآورانه بیشتری را بررسی کنید.
مهمترین مهارت برای بررسی این موضوع، پرسش و پاسخ است. پرسیدن چرا و چرا نه؟ این پرسشها میتوانند کشف دیگر مهارتها را سرعت بخشیده و ارتقاء دهند. پرسشهایی را مطرح کنید که هم محدودیتهایی را ایجاد و هم آنها را رفع میکنند. این امر به شما کمک میکند تا مشکلات موجود را از دیدگاهها و زوایای جدیدی بررسی و آنالیز کنید. هر روز 15 تا 30 دقیقه را به نوشتن 10 پرسشی که میتوانند وضعیت کنونی شرکت و یا صنعت شما را مورد چالش قرار دهند اختصاص دهید. مایکل دل میگوید: " اگر من میخواستم یک پرسش را مطرح کنم همه میتوانستند آن را پیشبینی کنند". بجای آن من پرسشهایی را مطرح میکنم که دیگران هرگز در مورد آنها فکر نمیکنند.
برای ارتقاء تواناییهای مشاهده خود، این نکته را در نظر بگیرید که مشتریان شما به محصولات و خدمات شما با چه دیدگاهی توجه میکنند. یک روز کامل را به مشاهده کارهایی که مشتریان شما باید آنها را انجام دهند اختصاص دهید. مراقب باشید تا در مورد آنچه که میبینید فورا و بدون تامل قضاوت نکنید. تنها به مشاهده بپردازید و این کار را بصورت کاملا خنثی و بی طرفانه انجام دهید. اسکات کوک از کسانیکه از وب سایت او بازدید میکنند این سوالات را میپرسد: آیا این وب سایت و خدمات آن با آنچه که شما انتظار داشتید تفاوت دارد؟ ریچارد برنسون را به عنوان مثالی در نظر بگیرید که همواره در هر جایی به یادداشت برداری میپردازید. در پیروی از جف بزوس که میگوید: من از تمام نوآوریهای ناکارآمد و غیر موثر تصویربرداری میکنم.
برای افزایش قدرت تجربه، در سطوح سازمانی و فردی، زندگی و کار بر اساس نظریات و فرضیات مبتنی بر ذهن را در دستور کار خود قرار دهید. در سمینارها و کلاسهای مربوط به مدیریت اجرایی شرکت کنید و در موضوعاتی خارج از محدودهی فعالیت و سرمایهگذاری خود اقداماتی را انجام دهید. محصول یا فرایندی را که مورد علاقه شما است انتخاب کرده و کتابهایی را در مورد روشهای در حال ظهور برای پیشبرد آن موضوع را مطالعه کنید. زمانیکه مسافرت میکنید، زمان خود را برای یادگیری در مورد سبک زندگی و رفتارها و فرهنگ اقوام مختلف صرف نکنید. فرضیات جدیدی را بر طبق آنچه که بدست آوردهاید مطرح کنید و آنها را برای رسیدن به محصولات و فرایندهای جدید مورد آزمایش قرار دهید. روشهایی را برای رسمی کردن تمامی این تجربیات کوچک در سطوح سازمانی پیدا کنید. به روشنی اعلام کنید که یادگیری از طریق شکست خوردن بسیار باارزش است و اینکه این امر در نهایت منجر به ایجاد یک فرهنگ نوآورانه میگردد.
15 تا 30 دقیقه از زمان خود در هر روز را به نوشتن چالشهایی که شرکت و یا صنعت شما را تحت تاثیر قرار میدهد اختصاص دهید.
برای ارتقاء مهارتهای ایجاد ارتباط، به پنج فرد خلاقی که میشناسید مراجعه کنید و از آنها بخواهید تا به شما بگویند که برای تحریک قدرت فکری خلاقانه خود چه کارهایی انجام میدهند. از آنها بپرسید که آیا تمایل دارند تا به عنوان منتور، بخشی از تجربیات خود را در اختیار شما قرار دهند. پیشنهاد من این است که همواره ایدههایی را در اختیار داشته باشید تا در زمان ملاقات با افراد جدید در زمینههای کاری متفاوت، شرکتها، صنایع و یا کشورهای دیگر آنها را ارائه دهید. از آنها بخواهید تا در مورد ایدههای نوآوارنه خود صحبت کنند و در مورد ایدههای خود نیز از آنها بازخورد بگیرید.
کارآفرینی نوآورانه یک توانایی ژنتیکی نمیباشد، این مهارت یک تلاش فعالانه است. ما در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهایم که نوآوران باید بصورت متفاوتی رفتار کنند تا بتوانند بصورت متفاوت فکر کنند. با درک، تقویت و مدلسازی دی ان ای (طرز فکر و نحوه عملکرد) مبتکران و مخترعان، شرکتها وصنایع میتوانند روشهایی را برای ایجاد نوآوری و خلاقیت در هر بخشی ایجاد کنند.
منبع: HBR.org
2 پاسخ بهDNA افراد خلاق چه شکلی است؟!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.