اشتباهات حقوقی رایج بین کارآفرینان استارتآپی
مقدمه
کسبوکارهای نوپا، به دلیل شرایط خاص و مجموعه محدودیتهایی که با آنها مواجهند، نیازمند اتخاذ تصمیمات هوشمندانه و دقیقی بهویژه در ابتدای دوره عمر خود هستند. اهمیت این موضوع به حدی است که برخی تصمیمات اشتباه، ممکن است به قیمت نابودی کامل کسبوکار تمام شود. در این نوشتار، کنستانس باگلی (Constance Bagley)، استاد مدرسه کسبوکار هاروارد، با برشمردن رایجترین اشتباهات حقوقی که کارآفرینان استارتآپی ممکن است مرتکب شوند، علاقهمندان و فعالان این حوزه را از ارتکاب به آنها بر حذر میدارد.
تحقیقات باگلی بر جنبههای حقوقی کارآفرینی و قوانین مرتبط با شرکتها تمرکز دارد. وی پیش از آنکه در سال 2000 میلادی به مدرسه کسبوکار هاروارد برود، در مدرسه کسبوکار استنفورد تدریس میکرد و قبل از آن هم، در یک دفتر حقوقی در سانفرانسیسکو مشغول بود. همین تجربه ارزشمند حقوقی و در عین حال آشنایی با مباحث کارآفرینی و مدیریت کسبوکار، موجب شده تا وی درکی عمیق از چالشها و معضلات حقوقی استارتآپها داشته باشد. از دید باگلی، بسیاری از کارآفرینان تمایل دارند که مسائل حقوقی خود را به وکلا واگذار کنند، در حالی که افراط در این موضوع، مشکلساز خواهد بود. وی میگوید: «در حالی که زبان حقوق میتواند ترسناک باشد، مفاهیم آن اغلب صریح و روشن هستند. وکلا تمایل دارند ریسک را تا آنجا که امکان دارد، کم کنند. در همین راستا، اگر وظایف حقوقی را به آنها محول کنید، شما را از مشکلات حقوقی دور نگه میدارند، اما برخی از اهداف تجاری شما هم قربانی میشود. هدف من این است که به کارآفرینان استارتآپی نسبت به مفاهیم حقوقی احساس راحتی بدهم، تا با اعتمادبهنفس خوب، به سراغ مدیریت فرآیندها بروند. در این صورت، اهداف کسبوکار قربانی نشده و در عین حال، میتوان از مشاوره وکلای مجرب هم استفاده کرد. وکلایی که هیچ تجربهای در مورد کار کردن با کارآفرینان و سرمایهگذاران خطرپذیر ندارند، به احتمال زیاد بر مسائل اشتباهی تمرکز میکنند».
اشتباهاتی که پروفسور باگلی بر آنها تأکید دارد، عبارتند از:
1. ناکامی در تعیین تکلیف سهام (وضعیت حقوقی و مالکیت)
یکی از مشکلات رایج در کسبوکارهای نوپا، چیزی است که اصطلاحاً مؤسس فراموش شده (Forgotten Founder) نام دارد: «شریکی که در راهاندازی کسبوکار مشارکت دارد، متعاقباً شرکت را ترک میکند. وقتی شرکت موفق به جذب سرمایه شده یا آماده عرضه عمومی محصول گردید، این شریک باز میگردد و حتی با دیدگاهی اغراقآمیز در مورد سهم خود در موفقیتها، تقاضای سود سهام میکند». این مشکل را میتوان با اقدام فوری نسبت به تعیین وضعیت حقوقی کسبوکار و تعیین سهم هر یک از مؤسسین برطرف نمود. یک ملاحظه کلیدی، در نظر گرفتن این پیشفرض است که هر یک از بنیانگذاران، باید تمامی اختراعات و کارهای مرتبط با کسبوکار پیشنهادی را، تحت مالکیت شرکت در آورند.
تعیین تکلیف سریع و دقیق وضعیت حقوقی، قبل از اینکه ارزشآفرینی قابلتوجهی صورت گرفته باشد (بهویژه پیش از هر نوع تأمین مالی که ارزش ضمنی برای سهمها ایجاد میکند)، به جلوگیری از مشکلات مالیاتی و حقوقی بالقوه برای سهامداران کمک میکند.
2. اعطای بی قید و شرط سهام
نکته کلیدی در تعیین وضعیت حقوقی کسبوکار تازه تأسیس، در نظر گرفتن مکانیزمی برای خروج و جایگزینی صاحبان سهام است. بایستی شرایط اینگونه تعریف شود که اگر افراد در تیم بمانند و کارآمد باشند، سهام پیشبینی شده به آنها تعلق میگیرد و در طرف مقابل، اگر زودتر نسبت به ترک شرکت اقدام کنند، سهامشان را گرفته و میتوان آن را به فرد یا افرادی اعطا نمود که جایگزین آنها میشود.
3. استخدام وکیل بیتجربه در زمینه کارآفرینی و سرمایهگذاران خطرپذیر
بسیاری از سرمایهگذاران خطرپذیر، از نوع انتخاب مشاور حقوقی استارتآپها، بهعنوان پارامتری تعیینکننده در قضاوت بنیانگذاران بهره میبرند. وکلایی که هیچگونه تجربه همکاری با کارآفرینان و سرمایهگذاران خطرپذیر را ندارند، به احتمال زیاد بر مسائل اشتباهی تمرکز نموده و در عین حال، نمیتوانند دامهای بالقوه و ظریف پیش روی استارتآپ را تشخیص دهند. بهتر است، فردی را استخدام کنید که قبلاً در این بازی حضور داشته است، فردی که بداند چه چیزی استاندارد است و چه چیزی نیست.
4. مذاکره برای تأمین سرمایه صرفاً بر اساس ارزشگذاری
ارزشگذاری و واگذاری سهام بر اساس ارزش مالی آورده، تنها کاری نیست که در هنگام انتخاب یک سرمایهگذار خطرپذیر یا در هنگام مذاکره بر سر یک قرارداد جدید باید در نظر گرفت. در ارتباط با اعطای سهام، روشهای دیگری هم برای جبران سرمایه ارائه شده توسط سرمایهگذاران خطرپذیر وجود دارد که از آن جمله، میتوان به مشارکت در مبالغ بالای سود انباشته، بازخرید و پس گرفتن سهام در یک بازه زمانی معین (قابلاعمال تنها پس از گذشت چند سال مشخص) و ... اشاره نمود.
هنگامی که میخواهید درباره شرکت سرمایهگذار تصمیم بگیرید، از خود بپرسید که این شرکت به چه چیزی شهرت دارد؟ آیا سابقه حمایت از کارآفرینان در هنگام چالشها و مخمصههای مالی و فنی را دارد؟ آیا در صنعت، لینکهای ارتباطی مناسبی دارد؟ در هنگام تلاش برای مشارکتهای فناورانه، چه تعداد از رقبای بزرگ را میشناسد؟ به یاد داشته باشید که یک شرکت ناشناخته که بالاترین ارزشگذاری را ارائه میکند، اغلب بهترین منبع تأمین مالی نیست. باید مجموع آوردههای طرف مقابل و خصوصاً آوردههای غیرمالی را به صورت قابل توجهی در محاسبات خود در نظر بگیرید.
5. عدم محافظت از دارایی فکری یا در نظر گرفتن یک محدوده جغرافیایی بیش از حد بزرگ
پتنتها عموماً در یک منطقه جغرافیایی مشخص (اغلب مرزهای ملی کشورها) اعتبار دارند و از سوی دیگر، در صورتی که در قالب فروش محصول و یا هرگونه اعلام شفاهی یا مکتوب افشا شوند، یک دوره معمولاً یکساله برای ثبت درخواست در سیستم پتنت وجود دارد.
بدیهی است که حفاظت از داراییهای فکری مطلوب است و هر چه دامنه این حفاظت گستردهتر باشد، بهتر خواهد بود. اما نکته اینجا است که این کار، مستلزم صرف هزینه و زمان قابلتوجهی است و از همین رو، باید متناسب با بازارهای هدف، نسبت به دامنه محافظت از اختراع تصمیمگیری نمود. اگر قرار است محصولتان را در یک بازار محلی به فروش برسانید، هیچ لزومی به ثبت پتنت در بازارهای بینالمللی ندارد!
6. آشکارسازی اختراعات پیش از ثبت پتنت یا بدون عقد یک قرارداد عدم افشا
در صورتی که هنوز پتنتی دریافت نکردهاید، تنها روش محافظت این است که از ایده استارتآپ در قالب یک راز تجاری محافظت شود. برای انجام این کار، باید به شکلی مستند، نشان داد که اقداماتی منطقی برای محرمانه نگه داشتن راز تجاری و دور ماندن آن از دسترس رقبا، صورت گرفته است.
آیا عاقلانه است که از سرمایهگذاران خطرپذیر بخواهیم تا قرارداد عدم افشا امضا کنند؟ در حالت ایدهآل، پاسخ مثبت است، اما اغلب این کار را انجام نمیدهند. بهتر است قبل از آشکارسازی برای هر فرد یا شرکتی، بررسی کنیم که چه کسی به صداقت در صنعت شهرت دارد. در تعامل با بسیاری از افراد، عاقلانه است که آنها را ملزم کنید که قراردادهای عدم افشا را امضا کنند. این قراردادها، نباید پیچیده باشند، اما باید به خوبی این مطلب را نشان دهند که اطلاعات مذکور، تحت حفاظت اسرار تجاری بوده و آنها متعهد میشوند که بدون اجازه مالک، آنها را استفاده یا افشا نکنند.
برای مثال، طرح کسبوکار باید به شکلی آشکار و در صفحه اصلی بیان کند که اطلاعات مندرج کاملاً محرمانه و اختصاصی است. این کار، به اندازه یک قرارداد عدم افشا قوی نیست، اما قوانین برخی از کشورها، بیانگر این است که اگر فردی بداند که موضوعی تحت حفاظت یک راز تجاری قرار دارد، نمیتواند بدون اجازه گرفتن از مالک، آن را استفاده یا افشا کند.
7. راهاندازی یک کسبوکار در حالی که کارمند یک شرکت رقیب هستید
قانون بهصراحت بیان میکند در صورتی که فردی در حال حاضر برای شرکتی مشغول به کار است، مخصوصاً اگر یک کارمند کلیدی باشد، نمیتواند برای کسبوکار رقیب فعالیت کند. همین موضوع، میتواند آغازگر یک اقامه دعوی از سوی کارفرمای فعلی شما باشد. کارآفرینان بالقوه باید ابتدا به سراغ کارفرمای فعلی خود رفته و ضمن استعفا، به وی اطلاع دهند که قرار است چه کاری انجام دهند و از آنها بپرسند که آیا به سرمایهگذاری در این زمینه علاقه دارند یا خیر. در کمال تعجب، این استراتژی اغلب روشی بهینه برای پایان دادن مسالمتآمیز به یک رابطه کاری است.
حتی پس از ترک کارفرمای فعلی، هنوز هم نمیتوانید رازهای تجاری شرکت مذکور را استفاده یا افشا کنید. بنا بر اصول اجتنابناپذیر افشای اطلاعات محرمانه، در صورتیکه فردی شغل خود را ترک کند تا در جای دیگری مشغول شود و مسئولیتهای او در شغل جدید بسیار مشابه باشد، برخی از دادگاهها نتیجه میگیرند که استفاده از اطلاعاتی که در سمت قبلی به دست آورده (اسرار تجاری)، اجتنابناپذیر است. حتی ممکن است حکم صادر شده، مانع از ادامه کار فرد در جایگاه شغلی جدید وی باشد، تا اینکه مدتزمان مشخصی سپری شده و عملاً اسرار تجاری در اختیار، قدیمی و منسوخ شده باشند.
این موضوع، در ارتباط با استخدام کارکنان جدید هم صادق است. شما در هنگام تیمسازی، باید به قراردادهای قبلی متقاضیان نگاهی بیندازید و از وضعیت شغلی آنها و ارتباط با شغل مدنظرتان اطمینان حاصل کنید. شما بهعنوان کارفرمایی آشنا به الزامات حقوقی افشای اطلاعات محرمانه، باید بررسی کنید که چه نوع قراردادهای عدم افشای اطلاعاتی به امضا رسیده و تا چه زمانی اعتبار دارند.
8. تأکید بر چیزهایی فراتر از تواناییهای موجود
در صورتی که فردی قول دهد کاری را انجام دهد و میداند که نمیتواند آن را عملی کند، کلاهبرداری در نظر گرفته میشود. در یک طرح کسبوکار، فرد باید ارزیابی صادقانهای نسبت به آنچه قابل انجام است، صورت داده و مفروضات خود را تعیین کند. بدین وسیله، فردی که اقدام به سرمایهگذاری میکند، میتواند قضاوتی واقعگرایانه داشته باشد.
9. تفکری که هر مشکل حقوقی را میتوان بعدها حل کرد!
فرض کنید که برخی ملاحظات حقوقی پیدا کردهاید که باید رفع و رجوع شوند. پیش خود میگویید: «وقتی سرمایه لازم را تأمین کردم، وقتی شرکت روی ریل افتاد، وقتی محصول تولید شد و ...، آنوقت یک وکیل استخدام میکنم. در حال حاضر باید با سرعت هر چه تمام، در تلاش برای اجرا و پیادهسازی طرح کسبوکار و جمعآوری پول باشم و بقیه چیزها مهم نیست». این یک منطق کوتهنظرانه و به شدت خطرناک است. بسیاری از نکاتی که در بالا اشاره شد، مشکلاتی هستند که بعدها قابل حل نمیباشند.
آیا این نکته به این معنا است که فرد باید کل وقت، تلاش و پول خود را صرف مسائل حقوقی کند؟ البته که خیر؛ این یک دلیل خوب و منطقی برای استخدام یک وکیل توانمند و آشنا به مباحث استارتآپی است. در بسیاری از اوقات، استعدادهای فوقالعاده در زمینه حقوقی را میتوانید با پول نسبتاً کمتر بیابید. لازم نیست به سراغ وکلای مشهور و گرانقیمت بروید. در هر صورت، درست کردن مسائل در ابتدای کار، نسبت به اینکه بخواهید بعدها آنها را مرتب کنید، هزینه بسیار کمتری در بر دارد.
مرجع: «Harvard Business School»
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.