چگونه بدون سرمایهگذاران خارجی، استارتآپ خود را راهاندازی کنیم؟
مقدمه
آیا میدانید که سرمایهگذاران خطرپذیر، سالیانه چه میزان در استارتآپها سرمایهگذاری میکنند؟ چیزی بالغ بر 85 میلیارد دلار! در کنار این مبلغ قابل توجه، نکته عجیب این است که تقریباً 90 درصد از استارتآپهایی که از این طریق تأمین مالی شدهاند، تنها دو سال پس از آغاز فعالیتها، با شکست روبرو شدهاند. همچنین باید در نظر داشت که این آمار و ارقام، در برگیرنده همه استارتآپها نبوده و همه این شانس را ندارند که بخشی از این سرمایه قابل توجه را به خود اختصاص دهند. با این وجود، دسترسی نداشتن به سرمایهگذار دلخواه، لزوماً به معنای شکست استارتآپ نیست. روشهایی مانند بوتاسترپینگ یا خود راهاندازی کسبوکار (Bootstrapping)، در صورتیکه منطقی و هوشمندانه استفاده شوند، گزینه مناسبی برای فقدان سرمایهگذار خواهند بود.
اگرچه شرایط ایدهآل برای هر بنیانگذار استارتآپی، دسترسی به سرمایه از سوی یک یا چند سرمایهگذار خطرپذیر است، اما در واقعیت، این اتفاق به سادگی رخ نمیدهد. آیا دسترسی نداشتن به سرمایهگذار، الزاماً به این معنا است که استارتآپ محکوم به شکست است؟ جواب منفی است. در این حالت، لازم نیست که زانوی غم بغل کنید یا ایده خود را از دست رفته بدانید. کافی است به روشهای دیگر فکر کنید: «سعی کنید که بخشی از سرمایه مورد نیاز را خودتان تأمین کنید یا با ایجاد یک جریان درآمدی هر چند ناچیز در کسبوکارتان، بخشی از آن را بهعنوان سرمایه توسعهای خود تخصیص دهید».
جالب است که بسیاری از متخصصین حوزه کسبوکار، اعتقاد دارند استارتآپهایی که تأمین مالی آنها از طریق جذب سرمایهگذار صورت نمیگیرد، با احتمال بیشتری موفق میشوند. آنها به این نکته اشاره دارند که آن دسته از مؤسسان استارتآپی که خودشان سرمایه کسبوکارشان را تأمین میکنند، احتمالاً تلاش بیشتری برای بازگرداندن این سرمایه به خرج خواهند داد و همین عامل، ضریب موفقیت آنها را افزایش میدهد. به گفته یکی از کارآفرینان استارتآپی، یک کسبوکار خود راهاندازی شده، از روز اول، هیچ انتخابی به جز پول درآوردن ندارد!
در این مقاله، به بحث خود راهاندازی استارتآپها و مزایا و معایب آن خواهیم پرداخت. همچنین با ذکر برخی نکات پیرامون یک خود راهاندازی موفق، توصیههای کارآفرینان استارتآپی در این زمینه را مرور میکنیم.
خود راهاندازی کسبوکار چیست؟
در این مدل تأمین بودجه، بنیانگذاران از پساندازها، سرمایه شخصی و سایر درآمدهای خود (مثلاً حقوق شغلی ماهیانه)، استفاده میکنند. استفاده از این مدل تأمین مالی، بدهی اولیه استارتآپها را به کمترین میزان ممکن تنزل داده و با کاهش فشار بر روی بنیانگذاران، کنترل هزینهها و مصارف را بهبود میبخشد. با این وجود، چالشهای این مدل تأمین مالی نیز قابل توجه بوده که نیازمند توجه و تأمل کافی میباشد.
برای درک بهتر از چالشها و فرصتهای این مدل راهاندازی کسبوکارها، به این جمله دقت کنید: «یادگیری از مهمترین ارکان موفقیت استارتآپها است. البته رفتن به سراغ یادگیری و صرف زمان و انرژی برای آن، کاری دشوار است، مگر اینکه مجبور شده باشید». خود راهاندازی، مصداق دقیق همین مسئله است! وقتی شما سرمایهگذار جذب نکردهاید، محدودیتهای زیادی را به دنبال خواهید داشت، محدودیت در دسترسی به حمایتهای معنوی، فکری و مدیریتی فرشتگان کسبوکار، محدودیت در دسترسی به مشاورانی که حضورشان به اتبار سرمایهگذاران و افراد کاربلد موجود ممکن شده یا حضورشان نیاز به پرداخت هزینه دارد، محدودیت در استخدام نیروهای خبره و ...! پس مجبورید که خیلی چیزها را خودتان یاد بگیرید، خیلی کارها را خودتان انجام دهید و به معنای تمام و کمال، مجبورید که روی پای خودتان بایستید.
درست مانند هر مدل تجاری دیگر، خود راهاندازی هم مزایا و معایب خاص خود را دارد. در نگاه نخست، خود راهاندازی یک کسبوکار، برای افرادی که سرمایه کافی داشته و دوست دارند که رؤیاهای خود را دنبال کنند، گزینه بسیار خوبی است. هیچکس شما را تحتفشار قرار نمیدهد، اولویتها را خودتان تعیین میکنید و چشمانداز دیگری هم به شما تحمیل نمیشود. اما معایبی هم وجود دارد که باید به آنها هم توجه شود! در ادامه، مجموعهای از مزایا و معایب بوتاسترپینگ را مرور میکنیم تا بتوان یک جمعبندی مناسب از کارایی این روش در شرایط گوناگون به دست آورده و بفهمیم که آیا این مدل، با کسبوکار شما تناسب دارد یا خیر؟!
الف) مزایای خود راهاندازی:
1. سرمایهگذاران نمیتوانند بر کسبوکار شما تأثیر بگذارند:
خود راهاندازی کسبوکار، به شما این قدرت را میدهد که رئیس خود باشید. با خود راهاندازی کسبوکار، شما تأثیرات خارجی را از کسبوکار خود حذف میکنید. این مسئله، بدین معناست که شما آزادانه میتوانید خودتان تعیین کنید که چه زمانی، چه کاری را در اولویت قرار دهید؛ بر ایجاد روابط با کسبوکارهای مدنظر خود و شبکهسازی مؤثر با آنها، تمرکز کنید یا با کسبوکارهای دیگر شریک شوید و از منابع آنها استفاده کنید و یا هر چیز دیگر. این در حالی است که در یک استارتآپ تأمین مالی شده از سوی سرمایهگذاران خارجی، حتی با اینکه ممکن است هنوز هم مدیرعامل خودتان باشید، اما باید به سرمایهگذاران بهعنوان دارنده بخشی از سهام شرکت، جواب پس دهید و نقطه نظرات آنها را در سیستمهای مدیریتی و عملکردی، در نظر بگیرید.
2. نیازی نیست نگران پرداخت سود سهام به دیگران باشید:
مؤسسان استارتآپی و صاحبان ایده، عموماً از تقسیم سود با فردی دیگر تنفر دارند. آنها بر این باورند که همه تلاشها را خودشان انجام دادهاند، خلق ایده کردهاند، آن را رشد و توسعه دادهاند و این انصاف نیست که دیگری از آن سهمی ببرد. این در حالی است که وقتی بودجه خود را از فرد یا شرکت دیگری دریافت میکنید، ملزم به تقسیم سود سهام با این سهامداران جدید خواهید بود و احتمالاً این مورد، چندان خوشایند شما نخواهد بود. این مسئله، از دیدگاه دیگری هم اهمیت دارد؛ یک شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر یا یک سرمایهگذار شخصی مانند فرشتگان کسبوکار، تمایل دارد که هر چه سریعتر، محصول را به بازار عرضه نماید. برای این قبیل افراد و مجموعهها، سرمایهگذاری به معنای دریافت سود و نرخ بازگشت سرمایه بالا، آن هم در کوتاهترین زمان ممکن است. بر همین اساس، سرمایهگذاران کسب سود را ارجح بر هر موضوع دیگری میدانند. این در حالی است که بنیانگذاران بهعنوان پدیدآورندگان ایده، به ایده خود پایبندی خاصی داشته و میخواهند چیزی پایدار، تأثیرگذار و کارآمد تولید کنند. بسیاری از اوقات، این دو خواسته در راستای هم قرار میگیرد، اما اگر با هم انطباق نداشته باشند، محیطی آشفته و تنشهای بزرگ و کوچک را موجب میشوند که یکی از دلایل شکست خوردن اغلب استارتآپها در آغاز راه است.
3. شما میتوانید ریسک کنید:
در فرایندهای شکلگیری و توسعه یک استارتآپ، کم نیستند مواقعی که بنیانگذاران، با همدیگر اتفاق نظر ندارند. تنش حاصل از چنین موقعیتهایی، خصوصاً اگر اختلاف بر روی مسائل اساسی باشد، چشمانداز موفقیت را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. این امر با ورود سرمایهگذاران، تشدید هم میشود. این تنشهای متداول، به دلیل همسو نبودن رویکرد و نگاه سرمایهگذاران با بنیانگذاران کسبوکارها پیش آمده و همین چشمانداز متفاوت، مسائل و چالشهای فراوانی را به دنبال خواهد داشت؛ چالشهایی که تمرکز را از همه گرفته و حتی ممکن است مسیر کسبوکار را تغییر دهد. در مقابل، وقتی یک استارتآپ را خودتان و بدون کمک سرمایهگذاران خارجی رشد میدهید، توپ در زمین شما است. شما میتوانید هر چقدر میخواهید ریسک کنید و استارتآپ خود را به هر مسیری که میخواهید بکشانید.
ب) معایب خود راهاندازی:
1. شما نیاز به مربی خواهید داشت:
یکی از معایب خود راهاندازی کسبوکار، عدم بهرهمندی از مربیان کسبوکار و تجربه کارآفرینی موجود در شرکتهای سرمایهگذاری است. هنگامی که سرمایهگذاران فردی و شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر در کسبوکار شما شریک شوند، به خاطر سودآوری خودشان هم که شده، به شما کمک میکنند تا سریعتر رشد یافته و به موفقیت برسید. در این مسیر، آنها مجموعهای از خدمات منتورینگ، متخصصین استارتآپی و کارشناسان مالی را در اختیار شما میگذارند که آورده بسیار ارزشمندی برای پیشبرد اهداف شما خواهد بود. این در حالی است که خود راهاندازی کسبوکار، فاقد این منابع و خدمات است.
2. رشد شما نسبتاً کند خواهد بود:
آمار نشان میدهد که استارتآپهای خود راهاندازی شده، به سرعت استارتآپهای تأمین مالی شده، رشد نمیکنند. چنین رخدادی، کاملاً طبیعی به نظر میرسد؛ چراکه استارتآپهای این چنینی، دسترسی به منابع کمتری داشته و برای رسیدن به اهداف و نیازمندیهای خود، باید انرژی بیشتری را صرف نمایند.
3. شما مجبور به استخدام افرادی با دستمزدهای کمتر هستید:
یکی دیگر از معایب یک کسبوکار خود راهاندازی شده، این است که شما مجبورید، افراد بااستعداد و با دستمزد کمتر را استخدام کنید؛ چراکه شما منابع مالی کافی برای دسترسی به نیروها و استعدادهای گرانقیمت ندارید. البته برای این مسئله راهکاری هم وجود دارد. شما میتوانید به جای استخدام افراد مورد نظر و پرداخت دستمزد بالا به آنها، پیشنهاد بخشی از سهام را به این افراد بدهید.
4. در صورت شکست، همه چیز از جیب شما رفته است:
بایستی به یک نکته بسیار مهم توجه داشت که در یک کسبوکار خود راهاندازی شده، شما مسئولیت کامل کسبوکار خود را به عهده دارید. این مسئله، بدین معنا است که اگر استارتآپ شما با شکست مواجه شود، شما کل پول خود را از دست خواهید داد و این مهمترین ریسکی است که در ازای آزادی عمل بیشتر، با آن مواجه خواهید شد.
نکاتی پیرامون خود راهاندازی یک استارتآپ
همانطور که اشاره شد، یادگیری و کسب تجربه برای راهاندازی و هدایت یک کسبوکار، خصوصاً وقتی در این مسیر دست تنها هستید، امری بسیار مهم و ضروری است. یاد بگیرید که مؤسسان استارتآپی موفق، چگونه کسبوکار خود را به این شیوه راهاندازی کردهاند، چه اشتباهاتی مرتکب شدهاند و در شرایط بحرانی، چگونه بر آنها غلبه کردهاند.
دقت کنید که این، یک مسابقه دوی سرعت نیست، بلکه یک مسابقه ماراتن است. عجله نکنید؛ خود راهاندازی یک استارتآپ را مشابه با فرآیند پخت آهسته غذا (Slow Food) در نظر بگیرید: «مواد اولیه سالم و مناسب را پیدا کنید، آنها را با مهارت ترکیب کرده و برای به دست آوردن نتیجهای فوقالعاده، صبور باشید».
کارآفرینان موفق، منکر نقش سرمایهگذاری و تأمین مالی در موفقیتهای خود نیستند. اما یک نکته بسیار مهم را گوشزد میکنند: «به موازات اینکه کسبوکار خود را راهاندازی نموده و آن را رشد میدهید، فرصتهایی برای جذب سرمایه و فروش سهام ظاهر میشوند ...؛ با دقت فکر کنید و آنها را به خوبی زمانبندی کنید. اگر نمیدانید با این پول چه کاری میخواهید انجام دهید، آن را قبول نکنید». به عبارت بهتر، خود راهاندازی را در مقابل جذب سرمایه قرار ندهید. مسئله مهم، استفاده هوشمندانه از فرصتها و تصمیمگیری بهینه است. جایی ممکن است جذب سرمایه و کمک از تجارب و قابلیتهای کارآفرینانه سرمایهگذاران، بسیار مفید واقع شود و عدم استفاده از آن، یک تصمیم کاملاً غلط باشد و جایی هم ممکن است که جذب سرمایه، تنها منبعی برای تزریق سرمایهای جدید باشد که خرج کردن بدون هدف را به دنبال داشته باشد. در این حالت، فقط یک تصمیمگیر به مجموعه اضافه شده و آزادی عمل از شما سلب میگردد.
یک موضوع بسیار کلیدی در مورد استارتآپهای خود راهاندازی شده، اهمیت استخدام کارکنان است. در هنگام استخدام کردن، بیرحم باشید. برای هر شرکت بزرگ و کوچکی، مسئله منابع انسانی بسیار مهم است. اما شرکتهای خود راهاندازی شده، به دلیل راههای گریز بسیار کم، امکان تکرار چند اشتباه پیدرپی را ندارند. شما با تصمیمهایتان، ممکن است خرابکاری کنید و کارتان با همان یک اشتباه، تمام شود! بنابراین، روی بهترین فعالیتهای استخدام تحقیق کنید، به دنبال افراد نسبتاً خوب یا بسیار ارزان نباشید و این نکته را آویزه گوش خود کنید که برای رسیدن به جایگاه مدنظر، به افرادی فوقالعاده نیاز دارید که انطباق فرهنگی و همترازی کامل با چشمانداز کسبوکارتان داشته باشند. شناسایی، جذب و استخدام چنین کارکنانی، وظیفه اصلی شما بهعنوان مؤسس و بنیانگذار کسبوکار است.
یک شعار پر معنی و جالب در وصف کارآفرینان وجود دارد که به خوبی رویکرد بوتاسترپینگ را شرح میدهد: «یک کارآفرین، کاری بیشتر از آنچه بقیه فکر میکنند که میتوان انجام داد را، با امکاناتی کمتر از آنچه بقیه فکر میکنند لازم است، انجام میدهد». اصلاً خود را درگیر این نکنید که یا باید سرمایهگذار جذب کرد یا کلاً روی این گزینه خط قرمز کشید. هر دوی این گزینهها پیش روی شما است؛ گزینههای مناسب را انتخاب کنید، اما در زمان مناسب و هوشمندانه. از هوش و حس ششمتان استفاده کنید. در مورد آنچه برای شما منطقیتر است، فکر کنید و پیش از آنکه به سود دست پیدا کنید، در مورد هر ریالی که خرج میکنید، نگران باشید. این بدین معنا است تا آنجا که میشود، دقت در هزینهها و کاهش آنها را دنبال کنید تا نیازی به تأمین مالی خارجی نداشته باشید. در مسیر توسعه حرکت کنید و هر جا که فرصت مناسب جذب سرمایه پیش رویتان قرار گرفت، آن را بسنجید و تصمیمگیری کنید.
توصیههایی از کارآفرینان موفق
1. لری کیم (Larry Kim)؛ مدیرعامل و بنیانگذار استارتآپ «MobileMonkey»:
«در دریای الاغها، اسب تکشاخ باش.»
لری کیم، تجربه جالبی از خود راهاندازی کسبوکار دارد: «وقتی طرح کسبوکار اولین شرکتم را تدوین میکردم، سودی 26 میلیون دلاری در عرض 5 سال را پیشبینی کرده بودم. 99 درصد از گزینههای استخدام و سرمایهگذاری، به این طرح نگاه میکردند و میگفتند: احمقانه است. شاید کمتر از 1 درصد افرادی که طرح را دیدند، نظرشان جلب شد. اینها افرادی بودند که به ایده من باور داشتند. شما به همین 1 درصدها نیاز دارید؛ افرادی که میتوانند چشمانداز دیوانهوار و بلندپروازانه شما را به واقعیت بدل کنند. در نهایت، شرکت را راه انداختم و سود آن از 26 میلیون دلار پیشبینی شده هم بیشتر شد. به نظر میرسید که هدفم به اندازه کافی بزرگ نبود! توصیه میکنم، در اهداف خود تا حدودی خیالپرداز باشید».
دومین توصیه لری کیم، یافتن طرحی است که رشد تکشاخی کسبوکار شما را فراهم میکند: «این یک واقعیت است که 70 درصد از رشد را میتوان به 3 یا 5 درصد کمپینهای تبلیغاتی و طرحهای توسعهای نسبت داد. بخشی از پستهای وبلاگی و فعالیتهایتان در شبکههای اجتماعی، بیشترین مشارکت را باعث میشوند. شما باید به دنبال آن فرصتهای نادر و قابلتوجهی باشید که رشدی چشمگیر را برایتان به ارمغان میآورد. به گذشته خود نگاه کنید تا طرح رشد تکشاخی خود را پیدا کنید. هرکسی، یک اسب تکشاخ دارد».
در نهایت، وی در خصوص پرورش ایدههای جدید میگوید: «بچه تکشاخ تولید کنید. وقتی طرح رشد تکشاخ خود را پیدا کردید، ایدهای مشابه را تکرار کنید. بنا به تجربه من، موفقیت در این موردها هم مشهود است. اما 95 درصد از بازاریابها، ایدههای جدید ثابت نشده را به ایدههای آزمایش شده و تثبیت یافته ترجیح میدهند. من فکر میکنم که این روش فکر کردن، کاملاً اشتباه است و در صورتی که چیزی در گذشته جواب داده است، احتمالاً در آینده هم جواب میدهد. با تکشاخهای موفق خودتان، بچه تکشاخهایی تولید کنید. در دریای الاغها، یک اسب تکشاخ باشید».
2. استفن هارت (Stephen Hart)؛ مدیرعامل «Cardswitcher»:
استفن هارت، از کارآفرینان موفقی است که تجربه همکاری با استارتآپهای خود راهاندازی شده را دارد. وی در این رابطه میگوید: «من درگذشته با کسبوکارهای خود راهاندازی شده کار کردهام و استارتآپ کنونی خودم هم، یک کسبوکار خود راهاندازی شده است. من در اینجا سه توصیه میکنم که حاضرم برای آنها سوگند بخورم:
الف) ذهنیت درستی اتخاذ کنید: شما ممکن است کارآفرینی کارآزموده و ماهر باشید، اما میتوانم به شما اطمینان دهم که تأسیس و اداره یک شرکت خود راهاندازی شده، کاملاً با شرکتهای سنتی متفاوت است. موفقیت در این شرکتها، نیاز به ذهنیت بسیار خاصی دارد، نوعی دیدگاه «خودت انجام بده» که اولویتبخشی کارآمد را با امنیت مالی دقیق ترکیب میکند.
ب) به شکل وسواس گونهای در مسیر سوددهی باشید: برخلاف کسبوکارهایی که آنقدر خوششانس هستند که یک فرشته کسبوکار یا سرمایهگذار خطرپذیر را پشتیبان خود بینند، کل سرمایه شما قرار است از آنچه در حین خود راهاندازی تزریق میکنید، به دست آید. بنابراین قرار است با دقت و به شکل آگاهانهای سرمایه خود را بررسی و مصرف کنید. این مسئله، بدین معناست که شما باید سوددهی را در صدر اولویتهای کوتاهمدت خود قرار دهید. یک کسبوکار خود راهاندازی شده، باید فوراً یا در عرض چند ماه، به سود برسد؛ نه مثل کسبوکارهای دیگر که این مسیر را در یک بازه پنج ساله میپیمایند.
ج) دقت کنید که چه زمانی باید درخواست کمک کنید: شما اغلب میتوانید در حین خود راهاندازی کسبوکار، یک ذهنیت در محاصره بودن را توسعه دهید و صرفاً بر منابع و نبوغ خود برای حل چالشها تکیه کنید، اما گاهی اوقات، اینها اساساً کافی نیست. هر کسی گاهی نیاز به کمک یا توصیه دارد. پس برای دریافت توصیه در مورد نحوه حل مشکلات خاص، از نزدیک شدن به کارآفرینان دیگر یا گروههای صاحب منابع (قابلیتهای فنی، دانش، تجربه کارآفرینی، منابع مالی و ...) هراسی نداشته باشید. خود راهاندازی در طولانیمدت به شما کمک میکند تا با یادگیری مداوم، دانش کارآفرینی خود را بالا ببرید.
3. برایان جانسون (Bryan Johnson)؛ بنیانگذار شرکتهای «Kernel»، «Braintree» و «OS Fund»:
برایان جانسون که تجارب متعدد راهاندازی کسبوکارهای استارتآپی را در کارنامه دارد و حتی در زمینه تأمین مالی استارتآپها هم فعالیت نموده است، اعتقاد دارد برای اینکه بیشترین بهره را از خود راهاندازی ببرید، باید یاد بگیرید و در زمینه بهکارگیری از منابع محدود، متخصص شوید.
وی میگوید: «خود راهاندازی یک کارکرد اجباری برای خلاقیت و دستاورد است. این کار، شما را به چالش میکشد تا خلاقانه فکر کنید و کارها را به شکل متفاوتی انجام دهید. برای اینکه بیشترین بهره را از خود راهاندازی ببرید، باید یاد بگیرید که در زمینه بهکارگیری از منابع محدود، متخصص شوید. راهحل کلیدی برای موفقیت، یافتن روشهای هوشمندانه برای بیشینهسازی ارزش هر یک از منابعی است که در اختیار دارید. مهم است که خود راهاندازی، ابزاری در خدمت اهدافی باشد که بیشتر برای شما اهمیت دارند، نه اینکه خود به یک هدف بدل شود».
4. سفوان خان (Safwan Khan)؛ مؤسس استارتآپ «Startupily»:
«صبور باشید. زمانهایی پیش میآید که دوست دارید میدان را ترک کنید، اما این کار را نکنید؛ چراکه ساخت و رشد یک کسبوکار، کاری زمانبر است».
سفوان خان، برای کارآفرینانی که به دنبال بوتاسترپینگ هستند، سه توصیه دارد:
الف) شما باید یک هم بنیانگذار پرشور داشته باشید. اگر قصد دارید کسبوکاری را راهاندازی کنید، شما و هم بنیانگذار شما، باید در مورد کسبوکارتان، هم شور و اشتیاق داشته باشید و هم نوعی همراستایی در مورد چشمانداز کسبوکارتان شکل گیرد. بر نقاط قوت خود تمرکز کنید و بر روی آنچه هر فرد میتواند انجام دهد، کار کنید. اگر شما یا همبنیانگذارتان، برای یکدیگر محرکی برای ایجاد شور و اشتیاق و پیگیری اصول کاری برای موفقیت کسبوکار نباشید، تأثیر منفی بر روی یکدیگر میگذارید و در نتیجه، پیشرفت قابلتوجهی نخواهید داشت.
ب) کسبوکار خود را تبلیغ کنید، تبلیغ کنید، تبلیغ کنید. تنها روش برای اینکه مشتریان، کسبوکار شما را بشناسند، این است که آن را بازاریابی و تبلیغ کنید. شما باید کل مسیرهای بازاریابی را امتحان کنید تا متوجه شوید که کدام جواب میدهند و کدام جواب نمیدهند. استراتژیهایی که جواب نمیدهند را دور بیندازید و بر آنهایی که جواب میدهند، تمرکز کنید. تلاش کنید در سریعترین زمان ممکن، کسبوکار خود را به دنیا معرفی کنید. با وبلاگهای آنلاین، وبسایتها، شبکههای اجتماعی و ... صحبت کنید، تا مقالههایی در مورد کسبوکار شما بنویسند، ویدئوهایی تولید کنند و تا حد امکان، با بقیه همکاری کنید. این کارها، به شما کمک میکند تا به مشتری دست یابید.
ج) صبوری، شور و شوق، فداکاری و سختکوشی: شما باید در مورد کسبوکار خود هیجان داشته باشید. ساعتها وقت بگذارید و صبور باشید، زیرا زمانهایی پیش میآید که دوست دارید میدان را ترک کنید، اما این کار را نکنید. ساخت و رشد یک کسبوکار زمانبر است. از گوش دادن به حرف افرادی که میگویند ایده شما جواب نمیدهد، دست بردارید، زیرا آنها قصد زمین زدن شما را دارند. به تواناییهای خود باور داشته باشید و به دنبال اهداف خود بروید.
مرجع: «Cloud Ways»
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.