مروری کوتاه بر اجرا و پیادهسازی استارتآپ ناب
مقدمه
بیش از 50 درصد از کسبوکارهای کوچک در چهار سال اول فعالیت خود شکست میخورند. این واقعیت، میتواند هر کارآفرین یا علاقهمند به فعالیتهای استارتآپی را بترساند. اما نگران نباشید؛ لازم نیست اقدام رؤیایی و پر ریسک خود را نادیده بگیرید؛ فقط این را به خاطر داشته باشید که هر ایدهای هر چند بسیار جالب و نو به نظر برسد، در مسیر تجاریسازی خود لزوماً به موفقیت ختم نمیشود. بنابراین، یک کارآفرین نباید برای اجرایی کردن یک ایده کسبوکار مشخص، عجله داشته باشد و پیش از اینکه به سراغ آن برود، میبایست برنامه جایگزین احتمالی را در صورت مواجه شدن با شکست، پیشبینی نماید. مهم این است که با شکست کسبوکار، کل منابع و بودجه خود را از دست نداده و اراده لازم برای ورود به پروژه جدید و تلاش برای ایدهای دیگر (و یا حتی اصلاح و بازبینی بنیادین در ایده اولیه) را داشته باشید.
برای رفع این چالش، یک راهحل این است که روشی نظاممند و کارآ به منظور تسریع ورود به بازار و امکانپذیری کسبوکار اتخاذ کنید. این روش را اصطلاحاً «استارتآپ ناب» مینامند. در این مقاله، مروری اجمالی بر مفهوم استارتآپ ناب داشته و نکاتی جهت بهکارگیری مؤثر آن بیان خواهیم نمود.
استارتآپ ناب به چه معنا است؟
«روش استارتآپ ناب به هزینه مربوط نمیشود، بلکه در ارتباط با سرعت است». «Eric Ries»
استارتآپ ناب، روش به دست آوردن کوتاهترین مسیر برای تولید و تجاریسازی یک محصول از طریق کاهش زمان و بودجه مورد نیاز در چرخههای تولید و توسعه آن است که در کنار این امر، آزمایش و امکانسنجی موفقیت در تجاریسازی و بهطور کلی موفقیت کسبوکار را فراهم میسازد.
شاید مبانی استارتآپ ناب، ساده و بدیهی به نظر برسد، اما اغلب کارآفرینان و مدیران شرکتهای استارتآپی، این روش را به درستی متوجه نشدهاند. برخی از نکات ظریف استارتآپ ناب عبارتند از:
- ناب به این معناست که بزرگ و جاهطلبانه فکر نمیکنید؛
- اولین قدم برای موفقیت در کسبوکار، اعتبارسنجی راهحل ارائه شده است؛
- استارتآپ ناب، بر شکستهای پیشین تمرکز دارد؛
- روش ناب برای شرکتهای بزرگ نیست و عمدتاً برای یک کسبوکار نوپا بکار گرفته میشود؛
- استارتآپ ناب، چشمانداز تعیین شده اولیه را با بازخورد مشتری و دادههای حاصل از مسیر توسعه ایده، جایگزین میکند.
همانطور که اشاره شد، رویکرد استارتآپ ناب عمدتاً بر کسبوکارهای نوپا و شرکتهای استارتآپی متمرکز است؛ با این حال در واقعیت امر، هر شرکتی چه بزرگ و چه کوچک، میتواند از روشها و تکنیکهای استارتآپ ناب بهرهمند شود. از مشهورترین نمونههای بهکارگیری استارتآپ ناب از سوی شرکتهای بزرگ، میتوان به اقدام شرکت «GE FastWorks» مبنی بر راهاندازی 100 پروژه در سرتاسر دنیا با استفاده از رویکرد استارتآپ ناب و نیز، بهکارگیری این روش از سوی «کوآلکام» فناور مشهور آمریکایی اشاره نمود.
نکتهای که در همین ابتدا باید روشن گردد، ایده و محور اصلی استارتآپ ناب است. روش ناب، به میزان درآمد یا سرمایهگذاری یک شرکت مربوط نمیشود، بلکه به برآوردهسازی نیازهای مشتری با حداقل منابع میپردازد. بیایید بررسی کنیم که چرا فرآیند توسعه مشتری اهمیت داشته و از چه روشهایی برای این کار میتوان استفاده نمود؟
روش استارتآپ ناب، مبتنی بر توسعه مشتریان است. این روش، بر یادگیری در مورد مشتریان و مشکلات آنها در سریعترین زمان ممکن، بهویژه در فرآیند «توسعه محصول / خدمت» تأکید دارد. اما چرا توسعه مشتریان مهم است و «توسعه مشتری ناب»، در عمل چگونه انجام میگیرد؟ توسعه مشتری، به پرهیز از اشتباه کمک کرده و در عین حال، فرصتهای جدید بازار را شناسایی میکند. به عبارت دیگر، شما بهعنوان یک کارآفرین، برای موفقیت در کسبوکار میبایست ایدهای مطابق با نیاز بازار را توسعه دهید. در عوض اینکه باورهای خود در مورد کسبوکار را درست بدانید، به اعتبارسنجی ایده مبتنی بر روشهای علمی استناد کنید. برای این کار، پیش از شروع تولید محصول، سؤالات زیر را از خود بپرسید:
- مشتریان شما چه کسانی هستند؟
- نیازهای آنها چیست و با چه مشکلات احتمالی مواجه هستند؟
- طرح فعلی شما برای رفع این نیازها چیست؟
- چه راهحل مؤثری برای مشتری خود میتوانید ارائه کنید؟
برای دستیابی به بهترین محصول، «اریک رایس» در سال 2011 میلادی، استارتآپ ناب را مطرح کرد، که به شرح زیر است:
الف) آزمایش فرضیه محور: کارآفرینان در عوض اینکه تمرکز خود را تنها معطوف به برنامهریزی و تحقیق کنند، باید در مورد ایدههای جدید برای دستیابی به نتیجه دلخواه فکر کنند. با انجام آزمایش و اعتبارسنجی ایدهها، میتوان عدم قطعیت را از بین برد. این کار، تضمین میکند که تیمها با حذف ایدههای بد، تمرکز خود را بر ایدههای مناسب بگذارند. روش ناب، تنها در مورد این نیست که در صورت شکست، شکست ارزان و سریعی را تجربه کنید، بلکه در مورد بهکارگیری یک فرآیند سازمانیافته در ارتباط با توسعه یک محصول خاص است.
ب) عرضه پرتکرار محصول: درصورتیکه شرکتها زمان خود را صرف تولید مکرر محصولات برای برآوردهسازی نیازهای مشتریان اولیه کنند، میتوانند ریسک بازار را کاهش دهند و حتی از سرمایهگذاریهای هنگفت، رونماییهای پرهزینه محصول و در نهایت، شکستهای محتوم جلوگیری کنند.
ج) یادگیری: این فرآیند، شامل تکرار آزمایش در هر مرحله است. از طریق یادگیری اعتبارسنجی شده، میتوان در عوض فرضیات گاهاً اشتباه، بر اساس دادهها تصمیمگیری کرد.
با بهکارگیری این اصول، کسبوکارهای مختلف در عوض بهکارگیری روش آزمونوخطا، یک روش مشخص برای رسیدن به نتیجه در اختیار خواهند داشت.
فرآیند بهکارگیری موفق استارتآپ ناب چیست؟
برای اینکه متوجه شوید چگونه میتوانید چرخه تولید محصول و امکانپذیری کسبوکار را کوتاه کنید، باید فلسفه استارتآپ ناب را به خوبی بشناسید. این امر، به شما کمک میکند تا فرآیند بهکارگیری موفق آن را دریافته و به خوبی پیادهسازی نمایید.
فلسفه وجودی استارتآپ ناب را میتوان در یک چرخه سه مرحلهای بیان نمود: «بازخورد / اندازهگیری / یادگیری»
اولین چیزی که یک کارآفرین باید بداند، این است که استارتآپ ناب یک فرآیند یکباره و لحظهای نیست، بلکه حلقهای زنجیروار و به هم پیوسته است که باید در هر سطح کسبوکار دنبال شود. در این حلقه مستمر، چندین نقطه عطف مهم وجود دارد که میبایست آن را به صورت گام به گام بکار گرفت. این نقاط عطف عبارتند از:
1- ایدهپردازی حساب شده:
ایدههای کسبوکار باید بر اساس آمار و ارقام و نه احساسات و مفروضات، بسط یابند. مسلماً نمیتوان کل بازار را مورد بررسی قرار داد، پس ضروری است که تحقیقات مشخصی روی یک نمونه مشخص شده صورت گرفته و سپس، ایده به یک مدل کسبوکار تبدیل شود.
2- تسریع در تولید حداقل محصول پذیرفتنی:
یک ایده کسبوکار، میتواند شامل محصولات و خدمات مختلفی شود؛ اما یک کارآفرین باید بداند که راهاندازی یک کسبوکار برای مشتری نهایی، تنها پس از توسعه کامل و تولید نهایی محصول یا خدمت، یک ریسک مالی و راهبردی بسیار بزرگ است. در عوض چنین ریسکی، کارآفرین باید محصول را به چند فاز تقسیمبندی نموده و به محض اینکه حداقل محصول قابلعرضهای پدید آمد، به مشتریان عرضه نماید.
منظور از حداقل محصول پذیرفتنی، تولید یک محصول با کلیه نیازمندیهای اولیه و عرضه آن به گروه کوچکتری از مشتریان است. این کار، باعث میشود تا عملکرد محصول در بازار تقاضا، پیش از آماده شدن محصول نهایی و صرف هزینههای گزاف مرتبط با آن، سنجیده و آزمایش شود و در صورت لزوم، اصلاحات لازم بر روی آن اعمال گردد.
جالب است که حتی تولید حداقل محصول پذیرفتنی را میتوان شتاب بخشید. برای این کار، میبایست آزمایشهای کارایی محصول به صورت مستمر انجام گرفته و با مقیاسپذیری به موقع و استفاده از فناوریهای به روز، محصول اولیه را در اسرع وقت به دست گروه مشتریان هدف رسانید.
3- سنجش مستمر:
به محض اینکه محصول روانه بازار شد، باید ارزیابی و سنجش مستمر در دستور کار قرار گیرد. پس از ارزیابیهای صورت گرفته، در صورتی که عملکرد حداقل محصول پذیرفتنی تا حدی قابلقبول باشد، توسعه را میتوان به سمت فاز بعدی پیش برد. در مقابل، اگر موانع عملکردی مشخصی وجود داشته باشد، این موانع میبایست بهطور کامل بررسی شده و اطمینان حاصل نمود که در چرخههای توسعهای بعدی، تکرار نمیشوند.
اجازه دهید تا کمی کلانتر به موضوع بازخورد مشتریان نگاه کنیم. در صورتی که حداقل محصول پذیرفتنی نتواند در جذب مشتری موفق عمل کند، نشانه این است که کارآفرین باید تغییرات عمدهای در مدل کسبوکار اولیه خود که با شناسایی یک مشکل آغاز شده بود، اعمال نماید و یا حتی برای جلوگیری از آسیب بیشتر، دربها را برای همیشه بسته و ادامه توسعه و تجاریسازی ایده را متوقف سازد.
4- یادگیری مستمر:
یکی از مهمترین جنبههای استارتآپ ناب، «یادگیری» است. به محض اینکه کارآفرین محصولی را به بازار عرضه میکند، گردآوری دادهها آغاز شده و ضروری است که این دادهها تحلیل گردیده و پیامدهای مشخصی از آنها به دست آید. در ادامه، نتیجه یا پیامدهای به دست آمده، باید در راستای بهبود مابقی محصولات و سوددهی بیشتر آنها، مورد استفاده قرار گیرد.
5- چرخش:
چرخش به معنای تغییر مسیر کسبوکار از طریق دریافت بازخورد (مستقیم یا غیرمستقیم) است. بنیانگذاران استارتآپ، با دریافت بازخوردها، چرخشی کوچک یا بنیادین در برنامههای خود اعمال نموده و روشی جدید را برای توسعه محصول خود آزمایش میکنند. گفتنی است، گرفتن یک تصمیم محوری پیرامون مسیر آتی کسبوکار، یکی از دشوارترین تصمیمات برای کارآفرینان است؛ چرا که زمان و پول زیادی را با امید به موفقیتهای چشمگیر، صرف نموده و قطع امید از آنها، بسیار سخت خواهد بود.
انواع مختلفی از چرخش وجود دارد، که هرکدام برای آزمایش ماندگاری و موفقیت محصول، طراحی شدهاند. مهمترین انواع چرخش عبارتند از:
- چرخش بزرگنمایی: هنگامی که کارآفرین متوجه میشود، یک ویژگی محصول، توجه بیشتری را نسبت به ویژگیهای دیگر جلب نموده است، از این نوع چرخش استفاده میکند.
- چرخش کوچکنمایی: این نوع چرخش، برعکس چرخش قبلی است. گاهی اوقات ویژگیهای محصول برای جلبتوجه زیاد مشتری کافی نیستد. در این صورت، محصول به یک ویژگی مجزا از محصولی بزرگتر بدل خواهد شد.
- چرخش مشتری: محصول شما ممکن است جایگاه خوبی در بازار داشته باشد، اما نه از سوی کاربران هدف شما. در چنین وضعیتی، باید جایگاه محصول، پیشنهاد ارزش، قیمت دهی و کانالهای محصول خود را بازتعریف کنید.
- چرخش نیاز مشتری: از بازخورد مشتری، میتوانید متوجه شوید که مشکلی که محصول شما برطرف میکند، برای مشتریان اهمیت زیادی ندارد. در این مورد، باید مشکلات را عمیقتر درک کنید. ممکن است نیاز داشته باشید که تغییر مکان دهید یا محصول جدیدی را برای حل مشکل آنها تولید کنید.
- چرخش بستر: در این مورد، شما باید بستر کاربردی «ایده / محصول» خود را تغییر دهید. ممکن است از شنیدن این مسئله شگفتزده شوید که برندهای مشهور، از چرخش بستر بسیار زیاد استفاده میکنند.
- چرخش معماری کسبوکار: دو نوع کسبوکار وجود دارد؛ کسبوکارهای کمحجم پرسود و کسبوکارهای پرحجم کم سود. شما نمیتوانید هر دو باشید، اما گاهی میتوانید از یکی به دیگری چرخش کنید.
- چرخش کسب ارزش: این چرخش، به اصلاح عواید یا مدل کسب پول اشاره دارد. وقتی شما راهبرد پولسازی خود را تغییر دهید، بر محصول، کسبوکار، فروش، بازاریابی و جنبههای عملیاتی مدل کسبوکار تأثیر میگذارد.
- چرخش کانال: در این نوع چرخش، شما باید نحوه بازاریابی و توزیع و نیز، محل فروش محصولات و خدمات خود را تغییر دهید. (برای مثال، عرضه فیزیکی در مغازه یا به صورت آنلاین)
- چرخش فناوری: استفاده از فناوری مدرن برای دستیابی به عملکرد، یک پیشنهاد همواره مطرح در کسبوکارهای نوپا است. در صورتی که فناوری بتواند یک راهحل مقرونبهصرفه یا با عملکرد بهتر ارائه نماید، این نوع چرخش راهگشا خواهد بود.
اصول استارتآپ ناب برای شکلدهی به کسبوکار
در کنار فلسفه استارتآپ ناب و تکنیکهای عملیاتی آن، اصول مشخصی وجود دارد که یک کارآفرین برای اجرای موفق استارتآپ ناب، باید از آنها پیروی نماید.
1- کارآفرینها همهجا هستند: طبق گفته «اریک رایس»، هر فردی که یک استارتآپ دارد، کارآفرین است. وی استارتآپ را نهادی انسانی تعریف میکند که به منظور ایجاد یک سرویس یا محصول جدید، تحت شرایط عدم قطعیت شدید و بدون توجه به اندازه شرکت و نوع آن، طراحی شده است. هر کسی که بتواند با عدم قطعیت مواجه شود، میتواند یک کارآفرین محسوب شود. امروزه بیشتر از هر زمانی میتوان به نوآوری تکیه کرد، پس: «بزرگ فکر کنید / کوچک آغاز کنید / به سرعت افزایش مقیاس دهید».
2- حسابداری نوآوری: حسابداری تنها محدود به مستندسازی مالی عواید، ضرر، سود و فروش نمیشود؛ بلکه به نحوه سنجش و ارزیابی پیشرفت، نحوه ایجاد معیارها، نحوه اولویتبخشی کارها و ... اشاره دارد. این فرآیند را میتوان «ممیزی نوآوری» نامید. به روشهای خلاقانه برای حل مشکل فکر کنید تا تمایز کافی برای برجسته شدن و موفقیت در بازار کسب کنید.
3- کارآفرینی نوعی مدیریت است: یک کارآفرین نباید فراموش کند که یک کسبوکار تنها از یک محصول، مشتری و فروشنده (مالک محصول) تشکیل نمیشود، بلکه سازمانی است که نهادها و توابع مختلف زیادی را شامل میشود. امروزه استارتآپها به روش جدیدی از مدیریت نیاز دارند که معطوف بر بافت و ماهیت خاص کسبوکارهای نوپا است. دقت نمایید که بسیاری از کسبوکارهای استارتآپی، با وجود محصولات فوقالعاده و بازار بزرگ، تنها به دلیل شکست در مدیریت، شکست خوردهاند.
4- ساختن، سنجش، یادگیری: استارتآپ ناب، در مورد تبدیل ایدهها به محصولات، بهوسیله ایجاد سادهترین محصول است که «حداقل محصول پذیرفتنی» نام دارد. این کار، با ارزیابی از طریق نمایش محصول و دریافت بازخورد از کاربران با هدف گردآوری داده پیرامون نحوه پذیرش آنها، صورت میگیرد.
مزایا و محدودیتهای استارتآپ ناب
بهکارگیری استارتآپ ناب، مزایای فراوانی برای کسبوکارها به همراه دارد که از مهمترین آنها، میتوان به استفاده از یک رویکرد علمی و منسجم برای درک امکانپذیری کسبوکار، کاهش ریسک ضرر اقتصادی، تسریع تولید محصول اولیه، کمک به یادگیری آنچه به خوبی جواب نمیدهد و توسعه مبتنی بر خواستههای مشتریان اشاره نمود.
البته استارتآپ ناب با محدودیتهایی هم همراه است که موجب میشود تا استفاده یا عدم استفاده از آن، کاملاً به شرایط کسبوکار منوط گردد. برای مثال، در برخی از محصولات خاص، ایجاد یک محصول اولیه برای دریافت بازخورد کاربران، کمی دشوار است. علاوه بر این، حتی در صورتی که بتوان به این محصول اولیه دست یافت، ارائه پیش از موعد آن به بازار، بدون آنکه توانمندی لازم برای تولید انبوه محصول نهایی وجود داشته باشد، ایده نوآورانه موجود در محصول را برای رقبا آشکار میسازد.
با وجود محدودیتهای اینچنینی، «یادگیری سریع» را میتوان نقطه تمایز رویکرد ناب و روشهای سنتی کسبوکار دانست. استارتآپ ناب، با یک طرح کسبوکار شروع نمیشود و در مقابل، جستجو برای یک مدل کسبوکار را هدف قرار میدهد. پس از یافتن مدل کسبوکار اولیه، تنها آزمایشها و بازخوردهای سریع نشان میدهد که آیا این ایده را میتوان پیش برد یا خیر. این همان مزیت بزرگ استارتآپ ناب است؛ رویکردی نظامیافته برای یادگیری سریع از تمامی دادههایی که ممکن است به کارآفرین در پیشبرد اهداف کارآفرینانه آنها کمک نماید.
زمان استفاده از روش ناب؟
یک سؤال بسیار کلیدی که برای اغلب کارآفرینان پیش میآید، این است که استارتآپ ناب را از چه زمانی باید بکار گیرند؟ در پاسخ باید گفت که استارتآپ ناب، یک روش یا ابزار تکنیکی نیست که تنها در زمانهای خاصی کاربرد داشته باشد. این رویکرد، یک فلسفه و مرام کاری است که میتواند در روح و جان کسبوکار جای گیرد. از استارتآپ ناب، در وضعیتهای پر ریسک، هنگامی که یک مشکل ناشناخته پدید میآید، زمانی که پیشرفت و توسعه کسبوکار بسیار سریع است و حتی در زمانهایی که مشکلات کمتر و سادهتری وجود دارد، میتوان استفاده نمود.
مرجع: «medium»
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.