اصول کارآفرینی
کارآفرینی چیست؟
امروزه کارآفرینی به یک موضوع جذاب و مورد توجه برای افراد، شرکتها و حتی مقامات دولتی و سیاستگذاران کشورها بدل شده است. اما کارآفرینی چیست و چه چالشهایی پیش روی مسیر کارآفرینی قرار دارد. مفهوم کارآفرینی، برای نخستین بار در دهههای ابتدایی قرن هفدهم میلادی مطرح گردید و از آن زمان، دستخوش تغییرات بسیاری شده است. شاید بسیاری از مردم، کارآفرینی را بهعنوان راهاندازی کسبوکار خود بشناسند؛ اما بیشتر صاحبنظران بر این باورند که کارآفرینی، مفهومی عمیقتر دارد.
از نظر برخی اقتصاددانان، کارآفرین کسی است که در صورت احتمال کسب سود بالا، حاضر به انجام ریسک و سرمایهگذاری میشود. برخی دیگر بر این باورند که کارآفرین کسی است که بتواند از نوآوریهای خود کسب درآمد نماید. با این حال، تعدادی دیگر فکر میکنند که کارآفرینان کسانی هستند که کالاها و فرآیندهایی را توسعه میدهند که در حال حاضر در بازار موجود نیست. تمامی این تعاریف، تا حدی صحیح هستند، اما به تنهایی مفهوم کارآفرینی را پوشش نمیدهند.
در قرن بیستم، یک اقتصاددان به نام «جوزف شومپیتر»، به بررسی چگونگی عملکرد کارآفرینان برای نوآوری و توسعه و تأثیر این مفهوم در ایجاد تغییر و تحولات حوزه کسبوکار پرداخت. از نظر شومپیتر، کارآفرینی را میتوان ذیل مفهوم «تخریب خلاق» تفسیر نمود. از دیدگاه وی، یک کارآفرین ترکیبهای جدیدی را برای انجام کارها به کار گرفته و باعث منسوخ شدن صنایع قدیمی میشود. در این نظریه، شیوههای رایج کسبوکار به دلیل خلق راههای جدید و بهتر، تخریب و نابود میشوند.
«پیتر دراکر»، بهعنوان یکی از متخصصین مشهور مدیریت و کسبوکار، این ایده را جلوتر میبرد. وی بر این باور است که کارآفرین کسی است که به دنبال تغییر بوده و آن را بهعنوان یک فرصت در نظر میگیرد. نگاهی اجمالی به تغییرات انجام شده در زمینه ارتباطات (از ماشینهای تحریر تا کامپیوترهای شخصی و اینترنت)، گواهی بر تأیید این نظریه خواهد بود.
امروزه بسیاری از اقتصاددانان، به اتفاق بر این باورند که در تمامی جوامع، کارآفرینی عنصری لازم برای رشد اقتصادی و فرصتهای اشتغال است. در دنیای رو به گسترش امروز، کسبوکارهای کوچک، محرکهای اولیهای برای اشتغالزایی، بهبود درآمد و کاهش فقر محسوب میشوند. بنابراین، حمایت دولتها از کارآفرینی، راهبردی حیاتی برای توسعه اقتصادی است. کارآفرینی، باعث ایجاد موقعیتهای شغلی جدید و اشتغالزایی میشود. برای مثال، در ایالاتمتحده، کسبوکارهای کوچک، عامل ایجاد 75 درصد از مشاغل بودهاند. همچنین، وجود رقابت در بازار، باعث میشود تا فناوریهای موجود و میزان بهرهوری آنها، به میزان قابل توجهی بهبود یابد. علاوه بر این، شرکتهای کوچک در مقایسه با شرکتهای بزرگ، تمایل بیشتری برای ارائه خدمات و محصولات مطابق با نیازهای مشتری دارند.
لازم به ذکر است که میزان تأثیر کارآفرینی، به فرهنگ یک جامعه نیز وابسته است. به همین دلیل، میزان سود و منافع حاصل از ایدههای کارآفرینانه، میتواند با توجه به فرهنگ یک جامعه تغییر یابد.
چه چیزی باعث میشود تا یک فرد، کارآفرین شود؟
تحقیقات نشان داده است که داشتن ویژگیهایی نظیر خلاقیت، تلاش، عزم جدی، انعطافپذیری، رهبری، اشتیاق، اعتمادبهنفس و هوش، میتواند افراد را به کارآفرینانی موفق تبدیل نماید. خلاقیت، جرقهای است برای توسعه محصولات و خدمات جدید و ایدههای نو برای راهاندازی کسبوکار و به همین دلیل، بزرگترین نقش را در موفقیت کارآفرینی خواهد داشت.
تلاش از دیگر محرکهای کلیدی در کارآفرینی است. تعداد ساعات کاری زیاد، به خصوص در ابتدای کار، میتواند نقشی حیاتی داشته باشد. عزم را میتوان تشنه کسب موفقیت دانست. برای یک کارآفرین، بسیار مهم است که از شکست دلسرد نشود. میتوان گفت که برای یک کارآفرین واقعی، موفقیت نقشی انگیزشی خواهد داشت و پول و منافع مالی، پاداش کارآفرین خواهد بود. همچنین لازم است که یک کارآفرین، نسبت به تغییرات نیازهای بازار، انعطافپذیر بوده و قادر به پاسخگویی سریع به این تغییرات باشد.
رهبری از دیگر ویژگیهای کارآفرینان موفق است که آن را میتوان در توانایی فرد برای وضع قوانین و تعیین اهداف خلاصه کرد. اشتیاق نسبت به کار، باعث میشود تا فرد ضمن علاقه شخصی نسبت به انجام کار خود، دیگران را نیز جذب آن نماید. نقش اعتمادبهنفس در تصمیمات بلندپروازانه و سرشار از ریسکهای کارآفرینی، از دیگر مواردی است که یک کارآفرین به آن نیاز دارد. البته اخذ تصمیمات انتزاعی و بدون توجه به واقعیات بیرونی، بسیار خطرناک است که میتواند ناشی از اعتمادبهنفس زیاد کارآفرینان باشد. در مجموع، سعی کنید تا با برنامهریزیهای دقیق و جمعآوری اطلاعات کافی، عدم قطعیتهای محیطی را کاهش داده و ریسک کارآفرینی را به حداقل برسانید.
در نهایت، میتوان به فاکتور هوش اشاره نمود که خود تحت تأثیر تجربه و دانش فرد در یک کسبوکار یا سرمایهگذاریهای مرتبط با آن خواهد بود.
چرا کارآفرین شویم؟
گاهی اوقات، ممکن است افراد به دلایل مختلفی از شرایط کاری خود ناراضی باشند و با توجه به آن، چشمانداز روشنی را پیش روی خود نبینند. همچنین یک شرکت تجاری، ممکن است به دلیل برخورد با موانع مختلف، در شرایط بحرانی قرار گرفته باشد. در چنین شرایطی، کارآفرینی میتواند چارهساز باشد. از جمله مزایایی که کارآفرینی به همراه دارد، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- تصمیمگیرنده اصلی، خود کارآفرین است. او میتواند تصمیم بگیرد که با چه کسانی همکاری کند، چه مقدار کار کند و چه زمانی به استراحت بپردازد.
- یک کارآفرین میتواند درآمد بسیار بیشتری در مقایسه با کار کردن برای دیگران (استخدام) داشته باشد.
- کارآفرینی این امکان را فراهم میآورد تا فرد در تمامی مراحل کسبوکار، از ایدهپردازی تا طراحی و از فروش تا فرآیندهای کسبوکار و بازخورد مشتریان، نقشی فعال داشته باشد.
- کارآفرینی میتواند دست فرد برای حفظ کسبوکار، فروش آن به دیگران و یا حتی ادامه در نسلهای بعدی را باز بگذارد.
- کارآفرینی میتواند فرصت مشارکت با دیگر افراد را ایجاد نماید.
- بسیاری از کارآفرینان، به اقتصاد محل زندگی خود، کشور، منطقه و حتی جهان، کمک میکنند. بهعنوان مثال، «استیو جابز» بهعنوان مؤسس اپل، از جمله کارآفرینانی بود که باعث تحول در صنعت کامپیوترهای رومیزی و صنایع ارتباطی در کل جهان شد.
هیچکدام از موارد فوق، به تنهایی نمیتوانند تضمینکننده موفقیت باشند؛ با این حال، میتوان گفت که اشتیاق برای شروع یک کسبوکار، ایدههای خوب، برنامهریزی محافظهکارانه و تلاش زیاد، میتواند منجر به یک سرمایهگذاری موفق و سودآور شود.
تصمیمات و شکستها
اگرچه امروزه کارآفرینی یک بحث جذاب برای افراد مختلف است، اما فارغ از نوع کسبوکار، لازم است تا پیش از شروع و اجرای آن، تصمیمات مهم بسیاری اتخاذ گردد. برقراری تعادل بین تصمیمگیری و محافظهکاری و بهطور همزمان آماده بودن برای تأمین تمامی تدارکات مورد نیاز جهت کاهش ریسک سرمایهگذاری، یکی از چالشهای کارآفرینی در هنگام خلق ایده و یا شناسایی فرصتهای کاری است.
تدارکات کسبوکار، شامل ارزیابی موقعیت بازار، توسعه محصول یا خدمات، آمادهسازی یک طرح کاری مطلوب، تعیین میزان سرمایه مورد نیاز و اقدامات احتمالی جهت تأمین این سرمایه است. در این راستا، اقتصاددانان بنا بر آنالیزهای مختلف، شاخصهایی کلیدی را برای کاهش ریسک ارائه نمودهاند که عدم توجه به آنها، میتواند منجر به ورشکستگی یک کسبوکار نوپا شود. این شاخصها را میتوان در سه مورد زیر خلاصه نمود:
- داشتن انگیزه و دلسرد نشدن در صورت عدم وجود بودجه کافی؛ بسیاری از کارآفرینان، در ابتدای کار از نظر مالی در تنگنا قرار دارند.
- داشتن استراتژی؛ بهعنوان مثال، اگرچه قیمت عامل بسیار مهمی در فضای رقابتی و بازار محصول است، اما بسیاری از اقتصاددانان به اتفاق بر این باورند که رقابت در بازار صرفاً بر مبنای قیمت، ریسک بسیار بالایی دارد.
- واقعبینی در مورد پتانسیلها و تواناییهای موجود؛ عدم وجود بودجه کافی، دلیل شکست بسیاری از کسبوکارها است. پیش از شروع کار، لازم است نسبت به میزان سرمایهگذاری اولیه و درآمد احتمالی، ارزیابیهای دقیق و واقعگرایانهای انجام گیرد.
کارآفرینی فردی یا تیمی؟
بسیار مهم است که فرد کارآفرین با توجه به ماهیت کسبوکار، تصمیم به انجام کار به صورت فردی یا تیمی بگیرد. عواملی همچون قابلیتها و مهارتهای افراد، در کنار ماهیت پروژه، میتواند در این تصمیم تأثیرگذار باشد.
راهاندازی یک شرکت به همراه دیگر کارآفرینان، دارای مزایای بسیاری است. افراد تیم، میتوانند تصمیمات و مسئولیتها را به اشتراک بگذارند. همچنین میتوانند از نظر روحی از یکدیگر حمایت نمایند که در نتیجه، به کاهش فشار و استرس کاری بر روی افراد منتهی میگردد. از دیگر مزایای کار تیمی، میتوان به ریسک کمتر آن اشاره نمود. در صورت نبود یکی از افراد تیم، فرد دیگری میتواند برای حل مسئله وارد عمل شود. همچنین تعامل بین افراد تیم، موجب خلاقیت بیشتر شده و ارائه ایدهها از سوی اعضا و ترکیب آنها با یکدیگر، راهکارهای ابتکاری و کارآمدی برای رفع چالشهای مختلف، خلق مینماید. مطالعات نشان میدهد که سرمایهگذاران و بانکها، ترجیح به تأمین مالی کسبوکارهای جدیدی دارند که توسط چندین نفر آغاز شده است. این مسئله، خود به تنهایی میتواند دلیلی برای تشکیل یک تیم باشد.
در نهایت، به اشتراکگذاری منابع مالی و تخصصی است که یک فعالیت تیمی و مبتنی بر همکاری و مشارکت را در مقایسه با فعالیتهای انفرادی، دارای شانس بالاتری از موفقیت مینماید. «ادوارد رابرت»، یکی از استادان دانشگاه «MIT»، در کتاب خود به این مسئله کلیدی اشاره میکند: «آن دسته از شرکتهای فناوری که توسط گروهی از کارآفرینان تأسیس شدهاند، نرخ شکست کمتری در مقایسه با شرکتهای دارای کارآفرینان فردی دارند.»
با توجه به مجموعه دلایل ذکر شده، میتوان نتیجه گرفت که کفه مزایای کار تیمی، بر ریسک ناشی از مشارکت با افراد دیگر، سنگینی میکند.
انتخاب محصول و بازار
برخی از کارآفرینان، به دنبال تأمین نیاز بازار و عدهای دیگر با نوآوری در محصولات و خدمات، به دنبال یافتن یک بازار بالقوه و عمدتاً پنهان برای محصول خود هستند. هر دو دسته یاد شده، میتوانند با تحقیق، برنامهریزی و البته کمی شانس، ایدههای معمولی و شاید بیارزش را، به کسبوکاری موفق بدل نمایند.
راههای بسیاری برای ایدهپردازی وجود دارد. مطالعه، توجه به محدودیتها و نواقص موجود در کالاها و خدمات بازار و صحبت با افراد مختلف، از مثالهایی است که از طریق آنها، میتوان به ایدههای جالبی رسید. بهعنوان مثال در سال 1996 میلادی، دو کارآفرین استرالیایی، شرکت «Aussie Pet Mobile» را برای رسیدگی به موهای حیوانات خانگی تأسیس کردند. اگرچه در نگاه اول، ایده آنها احمقانه به نظر میرسد، اما در حال حاضر، این شرکت در زمره یکی از بزرگترین کسبوکارهای فعال در بخش حیوانات خانگی قرار دارد.
طبق اظهارات «ایگور آنسوف» در مجله کسبوکار هاروارد، ایدههای کسبوکار را میتوان به چهار دسته اصلی تقسیم نمود:
- ارائه محصولات یا خدمات موجود برای بازار فعلی؛
- ارائه محصولات یا خدمات جدید برای بازار جدید؛
- ارائه محصولات یا خدمات موجود برای بازار جدید؛
- ارائه محصولات یا خدمات جدید برای بازار فعلی.
از میان دستههای فوق، دو مورد آخر دارای ریسک متوسطی هستند که با انجام تحقیق در مورد بازار و محصولات، میتوان ریسک آنها را کاهش داد.
استراتژیهای ورود به یک کسبوکار جدید
برای راهاندازی یک کسبوکار نوپا، عوامل بسیاری همچون پتانسیل بازار، رقابت، منابع مالی و مهارتهای افراد را باید مدنظر قرار داد. در گام بعدی، باید این سؤال را از خود پرسید که چرا یک مصرفکننده باید یک شرکت جدید را برای خرید محصولات انتخاب نماید. ایدههای منحصربهفرد و خلاقانه، از جمله عوامل کمککننده و مهم در این مسیر به شمار میروند. این عامل، میتواند سرمایهگذاری برای عرضه یک محصول یا خدمت جدید به بازار را تسهیل نماید.
از نظر استراتژیک، لازم است در ابتدای راه، اقدامات کارآفرینانه کمی کوچک باشند. شرکتهای بزرگ با تولید انبوه، میزان هزینههای خود را کاهش میدهند و در مقابل، استارتآپها به دلیل عدم وجود منابع مالی لازم برای رقابت، سعی میکنند تا یک ایده منحصربهفرد یافته و رقابت را بر مبنای تمایز به پیش برند.
کارآفرینان موفق، اغلب وضعیت کسبوکار خود را از طریق سه فاکتور «ویژگیهای منحصربهفرد»، «مشخصههای حاشیهای یا Niche Spicification» و «نوآوری»، با دیگر رقبا متمایز میسازند. ویژگیهای منحصربهفرد، یک سیاست ویژه برای جداسازی محصولات یا خدمات کسبوکار نسبت به محصولات و خدمات سایر رقبا است. بهعنوان مثال، یک شرکت میتواند در عین حال که بر محصولی مشابه آنچه رقبا به بازار عرضه میکنند، متمرکز است، اما برخی از مشخصههای آن محصول را نیز بهبود بخشد. در دومین استراتژی، ارائه خدمات یا محصولات با هدف تأمین نیاز زیرمجموعه خاصی از مصرفکنندگان، هدف قرار میگیرد. این کار، میتواند منجر به ایجاد فرصت برای بازارهای حاشیهای شود. و در نهایت، نوآوری که یک تفسیر جامع از ویژگیها و خصوصیات کارآفرینی است. لازم به ذکر است، نوآوری میتواند در تمامی جنبههای یک کسبوکار اتفاق بیفتد. کارآفرینان کشورهای کمتر توسعهیافته، اغلب با تقلید، اصلاح و بهبود محصولات ارائه شده در کشورهای توسعهیافته، دست به نوآوری میزنند. پیتر دراکر، از چنین عملی بهعنوان «تقلید خلاقانه» یاد کرده است.
بازاریابی
بازاریابی را میتوان شامل تمامی فرآیندهای لازم برای رسیدن یک محصول از تولیدکننده به مصرفکننده دانست. با این حال، برای یک کسبوکار جدید، بازاریابی به معنای فروش است. بدون شک، ناتوانی در فروش محصولات و خدمات، منجر به شکست یک کارآفرین خواهد شد. از این رو، لازم است تا کارآفرینان، پیش از راهاندازی یک کسبوکار، آگاهی و شناخت خوبی از بازار داشته باشند. یکی از کارآفرینان موفق به نام «فیل هالند»، بر این باور است که تجزیهوتحلیل عواملی همچون روشهای فروش موفق رقبا، قیمتگذاری و تبلیغات، میتواند به موفقیت یک کسبوکار، کمک شایانی نماید.
مالکان یک شرکت، میبایست پس از راهاندازی کسبوکار و با توجه به بودجه در دسترس، به دنبال کسب اطلاعاتی پیرامون محصولات و خدمات موجود در بازار و همچنین پتانسیل بازار باشند. استراتژیهایی نظیر فروش مستقیم از طریق ایمیل، به نسبت ارزانتر بوده و میزان فروش را بالاتر میبرد. همچنین برای فروش محصولات، میتوان از توزیعکنندهها و ویزیتورهای خبره و خلاق بهره جست. البته لازم است به این نیروها، حقوق مقبولی (بر مبنای میزان فروش محصول) پرداخت شود.
از جمله دیگر ابزارهایی که میتوان برای فروش محصولات و خدمات از آنها استفاده نمود، بازاریابی و تبلیغات عمومی است. تبلیغات از طریق روزنامهها، مجلات، تلویزیون و رادیو، راهکار مؤثری برای جذب مشتری است. ارسال آگهی از طریق ایمیل و پخش کاغذهای تبلیغاتی در اطراف منازل یا همایشهای تجاری، انتخاب کمهزینهای خواهند بود. همچنین برخی از مجلات تجاری، بدون دریافت هزینه، محصولات جدید شرکتهای نوپا را معرفی میکنند. حضور نام تجاری یک شرکت در موتورهای جستجوی اینترنتی، نظیر گوگول و یاهو نیز، راهکار مؤثری برای جذب مشتری است. در کنار تمامی موارد ذکر شده، داشتن شهرت و اعتبار کارآفرینی، میتواند کمک شایانی به تبلیغات مؤثر یک محصول یا خدمت نماید. علاوه بر این، مصاحبه با مجلات و شبکههای تلویزیونی که معمولاً بدون پرداخت هزینه است، میتواند راهکاری بسیار مؤثر برای افزایش فروش باشد.
نقش اینترنت در فعالیتهای یک کارآفرین
امروزه، اینترنت باعث تسهیل ارتباطات از راه دور شده است. برای مثال، یک کارآفرین به راحتی میتواند با افراد بسیاری، همچون عرضهکنندگان، توزیعکنندگان و مشتریان، در ارتباط باشد. انجام تحقیقات و دسترسی به طیف گستردهای از اطلاعات و انجام تبلیغات از طریق وبسایتهای اختصاصی و عمومی، از جمله مهمترین امکاناتی است که اینترنت برای کارآفرینان به ارمغان آورده است.
فروش آنلاین
بررسیهای انجام شده توسط شرکت بازاریابی «ACNielsen» در سال 2005 میلادی، نشان میدهد که حدود 627 میلیون نفر، خریدهای خود را به صورت آنلاین انجام دادهاند. فروش آنلاین، میتواند یک شرکت را به برندی جهانی تبدیل نماید. هرچند فروش اینترنتی نیازمند زیرساختهای ویژه و به تبع آن، هزینههای مختص به خود است، اما با توجه به رشد شرکتهای طراحی و مدیریت وبسایت، این هزینهها به مقدار قابلتوجهی کاهش یافته است. در واقع، برخی کارآفرینان بر این باورند که فروش محصولات از طریق فروشگاههای اینترنتی، به مراتب کمهزینهتر از استخدام نیرو یا دایر کردن چندین فروشگاه است.
برخی کسبوکارها، همچون کتابفروشیها، شرکتهای هواپیمایی و بورس، در تجارت آنلاین موفق عمل کردهاند. برخی دیگر همچون پارکهای تفریحی، باشگاههای بولینگ و شرکتهای نرمافزاری، ممکن است در ابتدای امر، چندان برای تجارت آنلاین مناسب به نظر نرسند، اما ارائه خدماتی همچون فروش بلیط، ارائه تخفیف و یا پرداخت آنلاین، را میتوان برای این مجموعهها نیز، در نظر داشت. مثال واضح برای موفقیت کسبوکارهای آنلاین، وبسایت خردهفروشی آمازون است که از سوی «جف بزروس» راهاندازی گردید و هماکنون یکی از شرکتهای بسیار مشهور و ثروتمند جهان محسوب میشود.
پس از ایجاد یک فروشگاه آنلاین، لازم است تا فرد کارآفرین، از طریق روشهای تبلیغاتی مختلف، مشتریان را به استفاده از آن ترغیب نماید. یکی از بهترین راهکارها، بهبود سئوی سایت برای نمایش در موتورهای جستجوگر پرطرفداری چون گوگل و یاهو است که این امکان را فراهم میآورند تا با ثبت کلماتی کلیدی، امکان آشنایی مخاطبین و کاربران با وبسایت مذکور، فراهم گردد.
انتخاب شکل کسبوکار
فرمهای مختلفی برای شروع یک کسبوکار وجود دارد. شکلهای معمول شروع یک کسبوکار، عبارتند از: 1) مالکیت شخصی، 2) کسبوکارهای مشارکتی و 3) کسبوکارهای شرکتی. با توجه به اینکه برخی قوانین در این زمینه ممکن است در کشورهای مختلف متفاوت باشد، لذا لازم است تا یک کارآفرین جهت اطلاع از شروط، پیشنیازها و محدودیتهای قانونی، از یک وکیل خبره کمک بگیرد.
در کسبوکارهای به شکل مالکیت شخصی، مالک مسئول تمامی بدهیها و الزامات قانونی است. رستورانها و فروشگاههای محلی، نمونهای از این نوع کسبوکارها هستند. در این شکل از کسبوکار، ممکن است ریسک بالایی برای بدهکاری (در صورت شکست کسبوکار)، وجود داشته باشد.
در کسبوکارهای مشارکتی، دو یا چند فرد مختلف، داراییها، بدهی و سود حاصل از کسبوکار را به اشتراک میگذارند. در این شکل از کسبوکار، مسئولیتها بر عهده تمامی افراد شریک است. از جمله مهمترین مزایای این روش در مقایسه با کسبوکارهای فردی، میتوان به سرمایه بیشتر و طیف وسیعی از دانش و مهارت اشاره نمود. این شکل از سرمایهگذاری، خود به دو نوع مشارکت عمومی و مشارکت محدود تقسیم میشود. در مشارکت عمومی، تمامی افراد در قبال بدهیها و فعالیتهای دیگر شرکا مسئول هستند. در حالی که در مشارکت محدود، میزان درگیری افراد در مسئولیتها، تابع عواملی مختلفی، همچون میزان سرمایهای است که به اشتراک گذاشتهاند. یکی از معایب بزرگ کسبوکارهای مشارکتی، احتمال عدم توافق بین شرکا، فارغ از میزان شناخت آنها از یکدیگر است.
کسبوکار به شکل شرکتی، برای کارآفرینانی مناسب است که به دنبال تأسیس یک سازمان بزرگ هستند. سهام شرکتها میتواند متعلق به یک یا چندین نفر باشد. میزان مالکیت افراد، با توجه به درصد سهام آنها مشخص میشود. میزان سرمایهگذاری هر فرد، سطح مسئولیتهای او را مشخص میکند. شرکتها میتوانند با فروش سهام، سرمایه خود را افزایش دهند. این شکل از کسبوکار، در مقایسه با شکلهای دیگر، از سرمایهگذاران حمایت بیشتری نموده ولی بسیار پیچیدهتر و پرهزینهتر است.
تدوین یک طرح کسبوکار
دلایل بسیاری همچون متقاعد شدن برای سرمایهگذاری، مدیریت اهداف در طولانیمدت، جذب سرمایهگذار و مشتری، وجود داشته که ایجاد طرح کسبوکار را، در زمره اولویتهای کلیدی کارآفرینان قرار میدهد. یک طرح سازمانیافته و جامع برای برآورد میزان ریسکهای سرمایهگذاری، بهویژه برای کارآفرینان جدید، بسیار راهگشا خواهد بود.
برخی کارآفرینان، یک طرح برای استفاده داخلی، یکی برای بازاریابی و یکی برای جذب سرمایه بیرونی تهیه میکنند. در حالیکه در طرحهای داخلی، نیازی به ارائه اطلاعات جزئی، نظیر رزومه مدیران و بنیانگذاران نیست، در طرحهای بازاریابی، لازم است به تجربیات و پیشزمینه مدیریتی افراد نیز، اشاره گردد.
نیاز کارآفرینان به سرمایه
اغلب کسبوکارها، در ابتدای کار سودآوری چندانی ندارند. در همین راستا، با توجه به هزینههای ثابت و جاری یک کسبوکار نوپا، لازم است که کارآفرین در ابتدای امر، به منظور تبدیل رؤیای خود به واقعیت، سرمایه مورد نیازش را تخمین بزند. افراد بسیاری چون «استیو جابز»، فعالیت خود را بودجههای محدودی آغاز کردند. بسیاری از کارآفرینان، با بودجهای حدود 5000 دلار یا کمتر، کار خود را شروع میکنند. راههای بسیاری برای کاهش هزینهها در ابتدای کار وجود دارد. بهعنوان مثال، میتوان در ابتدای کار، به جای اجاره یک دفتر، در خانه فعالیت کرد یا تجهیزات مورد نیاز را اجاره نمود.
وضعیت درآمد و نقدینگی، ابزارهای مؤثری جهت تخمین پول لازم برای پوشش هزینهها پیش از سودآوری است. بیشتر مواقع در سال اول، میزان هزینهها بیشتر از درآمد حاصل شده است. علاوه بر این، مواردی نظیر هزینههای حملونقل باید توسط فروشنده و پیش از دریافت وجه کالا پرداخت شوند. بنابراین، با توجه به جمع هزینههای ماهیانه با یکدیگر، نقدینگی تجمعی، رشدی منفی خواهد داشت. در این صورت، نیاز به تأمین کسری نقدینگی، از منابع خارجی (سرمایه شخصی کارآفرین، وام بانکی، قرض از دوستان، جذب سرمایهگذاری و ...) خواهد بود. نکته مهم این است که بایستی برآوردهای هزینه و درآمد، به دقت و کاملاً واقعبینانه انجام شوند.
مشکل بسیاری از کارآفرینان، تأمین سرمایه برای شروع یک کسبوکار جدید است. منابع بسیاری وجود دارد که فرد میتواند از طریق آنها، بودجه لازم را تأمین نماید. از همین رو بسیار مهم است که کارآفرینان و بنیانگذاران کسبوکار، بررسیهای جامعی در این زمینه انجام دهد. پساندازهای شخصی، دوستان و خانواده، کارتهای اعتباری، بانکها، سرمایهگذاران و طرحهای ویژه دولتی، منابع بسیار خوبی برای تأمین بودجه مورد نیاز است. بسته به شرایط، نوع کسبوکار و ماهیت پروژه، هر کدام از موارد ذکر شده، دارای مزایا و معایبی خواهند بود.
مالکیت فکری: یک دارایی ارزشمند در کسبوکار
مالکیت فکری را میتوان خلاقیتهای ذهنی کارآفرین یا کارکنان تعریف نمود که دارای ارزش تجاری منحصربهفردی است. محصولات، روشها، فرآیندها و یا حتی تبلیغات خلاقانه، میتوانند از جمله داراییهای فکری شرکت باشند. ثبت داراییهای فکری در قالب پتنت، حقوق کپیرایت و علائم تجاری، باعث میشود تا سایر رقبا نتوانند از ایدههای یک فرد یا شرکت، سوء استفاده نمایند. همچنین امکان خرید، فروش، صدور مجوز و حتی اعطای رایگان مالکیت فکری وجود دارد. با مرور فعالیتهای برخی از مطرحترین شرکتهای فناور، مانند کوآلکام، نوکیا و «IBM»، میتوان دریافت که کسبوکارهای مختلف، با صدور مجوزهای بهرهبرداری از حقوق مالکیت فکری، فروش پتنتها یا علائم تجاری خود، توانستهاند میلیونها دلار به دست آورند. از همین رو، لازم است تا هر کارآفرینی از حقوق مالکیت فکری خود آگاه بوده و از این داراییهای ارزشمند، در بازارهای جهانی مراقبت نماید. پتنتها، حقوق کپیرایت، رازهای تجاری (مانند فرمول نوشابههای کوکاکولا) و علائم تجاری، از جمله اصلیترین شکلهای مالکیت فکری هستند. لازم به ذکر است، ارزش علائم تجاری برخلاف پتنتها و حقوق کپیرایت، میتواند با گذشت زمان بیشتر شود.
قدرت کسبوکارهای کوچک
لازم است هر کارآفرین، پتانسیل و قدرت کسبوکارهای کوچک را در مقایسه با کسبوکارهای بزرگ، مورد ارزیابی قرار داده و گزینهای را انتخاب نماید که دارای بیشترین مزیت رقابتی است. سپس با یک برنامهریزی محتاطانه و منطقی، شانس موفقیت خود را بالا ببرد. با توجه به اینکه کسبوکارهای بزرگ، دارای توان مالی قدرتمندتری در مقایسه با کسبوکارهای کوچک هستند، لذا میتوانند خطوط تولید بزرگتری داشته و استراتژی تولید انبوه کالا را دنبال نمایند و در نتیجه، کاهش هزینههای تولید و کاهش قیمت کالا را خواهند داشت.
حال ممکن است این پرسش به وجود آید که چگونه یک کسبوکار نوپا میتواند با شرکتهای بزرگ به رقابت بپردازد؟ بهطور کلی، شرکتهای تازه تأسیس در مقایسه با شرکتهای بزرگ، دارای انعطافپذیری بیشتری هستند. اینگونه شرکتها، میتوانند به نوآوری دست زده و در کوتاهترین زمان ممکن، محصولات و خدمات جدیدی را به بازار عرضه نمایند. با توجه به اینکه شرکتهای بزرگ با مسئله برنامهریزیهای بلندمدت و بوروکراسی اداری مواجه هستند، میتوان گفت که شرکتهای کوچک، از این حیث انعطافپذیرتر هستند. بهعنوان مثال، یک شرکت کوچک میتواند محصولات یا خدمات خود را مطابق با نیاز مشتری اصلاح نماید.
مزیت دیگر اینگونه کسبوکارها، حضور افراد متخصص و خلاق است. در کسبوکارهای کوچک، افراد بر اساس سطح مهارت خود بر روی امور مختلف، مشغول به کار میشوند. همچنین داشتن انگیزه برای کسب موفقیت و وجود روح کارآفرینی در محیطی دوستانه و جذاب، از دیگر عواملی است که باعث میشود فرد کارآفرین، شرکا، بخش تبلیغات، کارمندان و حتی خانواده او، تشنه موفقیت بوده و سختتر و بهتر تلاش کنند.
مرجع: «Principles of Entrepreneurship»
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.