نوآوری؛ اهمیت، انواع و ارزیابی درونسازمانی آن
مقدمه
تمامی ساختههای بشر که تا به حال دنیا به خود دیده است، نتیجه میل انسان به جستجوی چیزهای جدید و متفاوت است. میل به امتحان کردن چیزهای متفاوت، یکی از مهمترین ویژگیهای جوامع انسانی به شمار میرود. در جهان امروز، پایانی برای فکرهای جدید و نو نیست، اما باید به این نکته کلیدی توجه داشت که این فکرهای خلاقانه و ایدههای جدید، زمانی ارزشمند خواهند بود که بتوانند ارزشافزودهای ایجاد نمایند. اینجا است که نوآوری پا به میدان میگذارد. در واقع، وقتی ایدههای نو منجر به خلق ارزش شوند، تبدیل به نوآوری میشوند. ایدهها و فکرهای نو، تا زمانی که به اجرا درنیایند، هیچ ارزشی به همراه نخواهند داشت.
با توجه به اهمیت نوآوری در فضای کسبوکار و رقابت فزاینده بر سر دستیابی به مزیتهای رقابتی پایدار، در این نوشتار بر اصول اولیه نظریه نوآوری متمرکز شده و انواع نوآوری و تفاوتهای هر یک از آنها، مورد بررسی و تجزیهوتحلیل قرار خواهد گرفت. لازم به ذکر است که در موضوع نوآوری، نظریههای بسیاری مطرح شده است و نظرات متفاوتی، پیرامون اینکه «نوآوری چیست؟»، «مشخصهها و ویژگیهای اصلی نوآوری کدام است؟»، «چگونه نوآوری را میتوان مدیریت نمود» و ... وجود دارد. از این منظر، میتوان گفت که تاکنون، یک اجماع کلی در مورد نظریههای نوآوری بدست نیامده است و شاید هرگز هم این امر حاصل نگردد.
بعد از مطالعه این مقاله، متوجه خواهید شد که چه چیزهایی شامل نوآوری بوده و چه چیزهایی فاقد آن است. انواع نوآوری چیست و شرکتها چگونه میتوانند آن را مورد ارزیابی قرار دهند. همچنین متوجه خواهید شد که نوآوری، یک پدیده مختص به شرکتهای بزرگ نیست و حتی در یک استارتآپ کوچک نیز ممکن است، فرآیند نوآوری در حال جریان باشد.
نوآوری چیست؟
«چستر کارلسون»، در سال 1938 میلادی، فرآیند الکتروفتوگرافی یا زیروگرافی را ابداع نمود. در ادامه در سال 1948 میلادی، یک دستگاه کپی روانه بازار شد، اما یک دهه به طول انجامید تا مخترعینی از شرکت هالویید-زیراکس، یک دستگاه کاربردی کپی را به بازار عرضه نمایند.
یک پرسش کلیدی پیرامون مفهوم نوآوری، این است که چرا نوآوری در سالهای اخیر، تا این حد توجهات را به خود جلب نموده است. یکی از مهمترین دلایل این پدیده، سرعت تغییرات بسیار زیادی است که جهان را تحت تأثیر خود قرار داده است. دنیا در حال گذار از عصر صنعتی به عصر دانش است و در این شرایط بهشدت ناپایدار، برتری استراتژیک، در رهبری تغییرات است و نه در دنبالهروی از تغییرات. نکته اینجاست که رهبری تغییرات در فضای کسبوکار نیز، از طریق نوآوری به وقوع میپیوندد.
تمامی شرکتها، نیاز دارند که نوآور باشند، چرا که در آینده، نوآوری منبع اصلی درآمدزایی و کسب منافع خواهد بود. با وجود پذیرش نیاز به نوآوری از سوی اغلب شرکتها، آنچه که در واقعیت دیده میشود، این است که بیشتر شرکتها، خصوصاً شرکتهای کوچک و متوسط، برایشان مشکل است که نوآوری و چگونگی مدیریت آن در فعالیتهای خود را درک نمایند. مهمتر از آن، شرکتها باید بدانند که نوآوری، مختص صنایع دارای فناوریهای پیشرفته نیست و هر صنعت، هر شرکت و حتی هر فرد، میتواند خلاق باشد. به معنای بهتر، نوآوری یک فرآیند است و نه یک هدف.
قبل از اینکه به تعریف نوآوری بپردازیم، مهم است که میان نوآوری و اختراع، تمایز قائل شویم. نوآوری، اختراع نیست؛ نوآوری، گسترش و بسط یک اختراع است. اگر مخترعی به یک یافته بزرگ برسد ولی نتواند شخصی را پیدا کند که این یافته را بسازد، آنگاه اختراع او برای دنیا ناشناخته میماند. اختراع در هر جایی میتواند اتفاق بیفتد، مثلاً در یک دانشگاه، مراکز تحقیقاتی، یک شرکت و یا یک سازمان دولتی. در ادامه، برای تبدیل یک اختراع به نوآوری، نیاز است که چندین منبع، شامل دانش، مهارت، قابلیتهای فناورانه و ... را با هم متحد کنیم. برای مثال، یک شرکت ممکن است به دانش تولید، امکانات و مهارتهای جانبی، دانش بازاریابی و یک سیستم توزیع با عملکرد خوب و از همه مهمتر، منابع مالی کافی نیاز داشته باشد.
نوآوری، فرآیندی پیوسته است که طبق تعریف سازمان همکاری و توسعه اقتصادی «OECD» و کمیسیون اروپا، عبارت است از «پیادهسازی یا بهبود یک محصول، کالا، ایده و یا روش جدید بازاریابی، یا یک روش سازمانی جدید در امور تجاری، محیط کاری و روابط خارج سازمانی». این تعریف، بهخوبی دامنه وسیع نوآوری و موارد تحت پوشش را نشان میدهد.
فرآیند نوآوری را میتوان متشکل از مجموعهای از مفاهیم مختلف، شامل آموزش، تحقیق و توسعه، ساختارهای پشتیبانی، انتقال فناوری، مدیریت، بازاریابی و سرمایهگذاری دانست که عدم دقت به هر یک از حلقههای فوق، موجب میشود تا نوآوری و ایجاد یک محصول یا فناوری مبتنی بر ایدهای خلاقانه، با شکست مواجه شود.
حداقل الزامات برای یک نوآوری، این است که یک محصول، فرآیند، روش بازاریابی و یا روش سازمانی جدید یا کاملاً بهبودیافته، برای استفاده در کسبوکار ایجاد شود. ویژگی مشترک تمام نوآوریها این است که حتماً به مرحله اجرا درآمده و پیادهسازی گردد. یک محصول جدید یا ارتقاءیافته، زمانی پیادهسازی میشود که به بازار تقاضا عرضه شده باشد. فرآیند جدید، روش سازمانی یا روش بازاریابی نیز، زمانی پیادهسازی میشود که در فرآیندهای عملیاتی شرکت، یا یک واحد سازمانی مشخص، مورد استفاده واقعی قرار گیرد.
ماهیت فعالیتهای نوآورانه، از بخشی به بخش دیگر و حتی یک واحد سازمانی به واحدی دیگر، بهشدت متفاوت است. بعضی از واحدها، با پروژههای نوآورانهای مانند طراحی و تولید یک محصول جدید درگیر هستند و در مقابل، برخی دیگر از واحدها، با هدف بهبود و ارتقاء پیوسته محصول یا فرآیندهای خود، به سمت نوآوری میروند. هر دوی این موارد را میتوان ذیل فرآیند نوآوری تعریف نمود. به عبارت دیگر، نوآوری میتواند شامل پیادهسازی یک تغییر قابلملاحظه، یا مجموعهای از تغییرات کوچکی که در مجموع تغییر بزرگی را تشکیل میدهند، باشد.
راهنمای نوآوری «OSLO»، به منظور درک بهتر اینکه چه چیزی را میتوان نوآوری دانست و چه چیزی را خیر، تغییراتی در واحد را که بهعنوان نوآوری در نظر گرفته نمیشود، تعریف نموده است:
- خرید و فروش محصول جدید یا ارتقاءیافته، برای عمدهفروشان، خردهفروشان و توزیعکنندگان، نوآوری لحاظ نمیشود.
- خرید مدلهای مشابه تجهیزات نصب شده و یا توسعه جزئی و بهروزرسانی نرمافزارها و تجهیزات موجود، نوآوری در فرآیند محسوب نمیشود. توسعه تجهیزات برای یک واحد، باید کاملاً جدید بوده و مشخصههای فنی تجهیزات را بهبود بخشد.
- واحدهایی که تولید سفارشی به صورت تکی، با اجزای پیچیده و بر اساس سفارش مشتری تولید مینمایند، نوآور لحاظ نمیشوند؛ مگر اینکه یکی از اجزا یا ترکیبی از آنها، در مقایسه با موارد قبلی دارای ویژگیهای متفاوتی باشد.
- تغییر در قیمت محصول یا در بهرهوری فرآیند که منحصراً ناشی از تغییر در قیمت عوامل تولید است، نوآوری به شمار نمیآید. برای مثال، زمانی که قیمت کامپیوتر با توجه به کاهش قیمت تراشههای مورد استفاده در آن، پایین آورده میشود، هیچگونه نوآوری رخ نداده است.
- توقف چیزی، حتی اگر باعث بهبود عملکرد واحد شود، نوآوری لحاظ نمیشود. بهعنوان مثال، وقتی که یک تولیدکننده تلویزیون، ساخت و فروش تلویزیون و DVD Player توأم را متوقف مینماید یا یک آژانس املاک، ساخت یک دهکده برای بازنشستگان را متوقف میکند، نوآوری رخ نداده است. به طور مشابه، توقف یک روش سازمانی یا بازاریابی، نوآوری محسوب نمیشود.
- در صنایع خاص، مانند پوشاک و کفش، تغییرات فصلی در کالاها و خدمات ارائه شده وجود دارد که ممکن است با تغییراتی در ظاهر کالا یا خدمت همراه باشد. این نوع تغییر عادی در طراحی، نوآوری در بازاریابی و محصول محسوب نمیشود. لازم به تأکید است که اگر از موقعیت تغییرات فصلی، برای تغییرات اساسی در طراحی محصول و بازاریابی (برای اولین بار) استفاده شود، این اقدام یک نوآوری خواهد بود.
چرا نوآوری مهم است؟
نوآوری موفق، بهشدت با عملکرد مالی در ارتباط است. نوآوری، یکی از عوامل مهم رشد اقتصادی است و منافع گستردهای برای جامعه به همراه دارد. ایدهها و کشفیات خلاقانه، استانداردهای زندگی را بالا برده و بر بسیاری از جنبهها و ابعاد زندگی بشر، اعم از ایمنی، سلامت، کیفیت محصولات، خدمات و ... اثرگذار هستند. نوآوری، باعث ارتقاء بهرهوری در مقایسه با نسلهای پیشین شده و حتی در برخی موارد، سبک زندگی جوامع را تغییر میدهد. امروزه، نوآوری و دانش بهعنوان دو عنصر کلیدی در موفقیت جهانی، بهویژه در حوزه اقتصاد مطرح هستند.
اگر در سطح بنگاهی به پدیده نوآوری بنگریم، میتوان گفت که جهان به سرعت در حال تغییر کنونی، فرصتها و چالشهای فراوانی برای کسبوکارها فراهم آورده است. در این فضای متلاطم و سرشار از عدم قطعیت، نوآوری به کسبوکارها کمک نموده تا تغییراتی در نیازها و انتظارات مشتریان، رقبا، فناوری و حتی محدودیتهای درونی و محیطی ایجاد کنند. بازار جهانی پویا و رو به رشد، فرصتها را به سمت نوآوران میآورد. نوآوری، میتواند قیمتها را پایین بیاورد، بازارهای جدید ایجاد کند و رقابتپذیری را افزایش دهد. نوآوری، به کمک بهبود سودآوری، اشتغالزایی و افزایش سهم بازار، منجر به عملکرد مطلوب و پایدار برای کسبوکارها، بهویژه کسبوکارهای دانشی و مبتنی بر فناوریهای پیشرفته میشود. اگر بخواهیم مزایا و منافع حاصل از نوآوری در سطح بنگاه را فهرست نماییم، مهمترین این مزایا به شرح زیر است:
- ایجاد بازارهای جدید برای کسبوکار؛
- کاهش هزینه و قیمت تمامشده محصولات تولیدی؛
- مدیریت کاراتر کارکنان؛
- افزایش سهم بازار و رشد سبد محصولات شرکت؛
- افزایش سودآوری شرکت؛
- افزایش رقابتپذیری در بنگاه.
با توجه به وجود مزایای اشاره شده، بایستی بهعنوان یک کارآفرین یا بنیانگذار استارتآپی، پرسشهای کلیدی زیر را در ذهن مروز نماییم:
- آیا در مورد نوآوری در شرکت خود اندیشهاید؟
- آیا تولیدات یا خدمات شما در بازار، رقابتپذیر است؟
- آیا هزینه تولید، سهم زیادی از گردش مالی شما را تشکیل میدهد؟
علاوه بر مواردی مانند رقابتپذیری و کاهش هزینه، کوتاه شدن دوره عمر فناوری و جایگزینی سریع محصولات جدید، موجب شده است تا نوآوری نه یک گزینه جذاب که به یک الزام و ضرورت برای بقای کسبوکارهای امروزی بدل شود. شرکت مشهور سونی، سالانه 5000 محصول جدید روانه بازار میکند. عمر تخمینی یک لپتاپ، به کمتر از 2 سال رسیده است و مراحل ساخت یک داروی جدید، از ده سال به چهار سال کاهش یافته است. شرکتهای موفق آینده، آنهایی هستند که نوآوری را بهعنوان توانایی و قابلیت اصلی خود هدف قرار دادهاند. باید توجه داشته باشید که: «اگر شما هم نوآور نباشید، ممکن است رقیب شما نوآور باشد.» و «اگر شما نوآوری در محصول، خدمت و فرآیندهای خود نداشته باشید، فقط میتوانید روی قیمت محصولات خود رقابت کنید.»
نوآوری در کجا اتفاق میافتد؟
هر شرکت، سازمان و حتی فرد، میتواند نوآور باشد. نوآوری به کسبوکارهای بزرگ و با منابع مالی برای در خدمت گرفتن مدیران و کارکنان متخصص و ماهر، محدود نیست. کسبوکارهای کوچک نیز زمینه خوبی برای نوآوری دارند. بسیاری از تولیدات مهم دهههای گذشته، توسط کسبوکارهای کوچک معرفی شدهاند و این بخش نشان داده است که قابلیت ایجاد و توسعه نوآوریهای اساسی را دارد. علاوه بر این، نوآوری برای کسبوکارهای کوچک، بسیار حیاتی است و میتواند نقشی کلیدی در موفقیت و توسعه هر چه بیشتر این نوع از کسبوکارها ایفاء نماید.
چگونه یک نوآوری را آغاز کنیم؟
یک روش عملی، ساده و مؤثر، برای نوآور بودن وجود دارد؛ شما میتوانید با اتخاذ چهار گام پیوسته و ایجاد یک برنامه هدفمند و استراتژیک برای عملکرد نوآورانه، به منافع و مزایای نوآوری دست یابید. مراحل چهارگانه فوق عبارتند از:
- ارزیابی واقعبینانه از وضعیت فعلی؛
- شناسایی نیازهای بالقوه و بالفعل؛
- برنامهریزی برای تغییرات در راستای نیازهای شناسایی شده؛
- اجرا و پیادهسازی تغییرات برنامهریزی شده.
انواع نوآوری
نوآوریها بسته به مقیاس، زمان اتمام و تأثیرات سازمانی و اجتماعی، با یکدیگر متفاوتند. با وجود همپوشانیهای موجود بین انواع نوآوری، دستهبندی نوآوریها میتواند به ایجاد درک مناسبتر از نوآوری و کارکردهای آن کمک نماید. بر این اساس، در این بخش، انواع مختلف نوآوری و شباهتها و تفاوتهای هر یک از آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
الف) انواع نوآوری بر اساس هدف نوآوری:
راهنمای اسلو، بر مبنای هدف نوآوری، اقدام به تعریف 4 دسته اصلی از نوآوریها نموده است که به ترتیب عبارتند از: «نوآوری در محصول»، «نوآوری در فرآیند»، «نوآوری در بازاریابی» و «نوآوری سازمانی».
1. نوآوری در محصول: نوآوری در محصول، معرفی یک خدمت یا محصول است که یا جدید باشد و یا به طور قابلملاحظهای با توجه به مشخصهها وکاربریهایش بهبود یافته باشد. این ارتقاء عملکرد، میتواند در مشخصههای فنی، اجزا، مواد اولیه، نرمافزار بکار گرفته شده، کاربرپسند بودن و یا دیگر ویژگیهای عملکردی باشد. اولین «MP3 player»های قابلحمل، معرفی ترمزهای «ABS»، سیستم مکانیابی جهانی«GPS» و سیستمهای مسیریابی خودرو، از نمونههای بارز نوآوری در محصول بهحساب میآیند.
2. نوآوری در فرآیند: نوآوری در فرآیند، پیادهسازی یا بهبود یک روش تحویل خدمت یا کالا است که میتواند شامل تغییر در تکنیک، فناوری، تجهیزات یا نرمافزار باشد. برای مثال، میتوان به پیادهسازی تجهیزات اتوماتیک در یک خط تولید یا استفاده از طراحی به کمک رایانه برای طراحی و توسعه یک محصول بهعنوان روشهای جدید تولید و معرفی بارکدخوان یا سیستم شناسایی کالا با امواج رادیویی، بهعنوان نوآوری در روشهای تحویل اشاره نمود.
3. نوآوری در روشهای بازاریابی: نوآوری در روشهای بازاریابی، شامل پیادهسازی روش نوینی در بازاریابی است که تغییر چشمگیری در طراحی محصول، بستهبندی، تبلیغات و قیمتگذاری را باعث شود. هدف از نوآوری در بازاریابی، شناسایی نیازهای مشتریان، گشودن بازارهای جدید یا پیدا کردن جایگاه برای محصولات شرکت در بازار موجود، با هدف افزایش فروش شرکت است. ویژگی بارز نوآوری در بازاریابی، در مقایسه با تغییرات دیگر کسبوکار در بازاریابی، پیادهسازی روشی است که تا به حال توسط شرکت انجام نشده است. روشهای جدید بازاریابی، میتواند برای محصولات جدید و قدیمی بکار گرفته شود. به طور مثال، استفاده از رسانه و قرار دادن کالاها در فیلم سینمایی و برنامههای تلویزیونی برای اولین بار، نوعی نوآوری در روش بازاریابی محسوب میشود.
4. نوآوری سازمانی: نوآوری سازمانی، پیادهسازی روش سازمانی جدید در رویههای کاری و یا در روابط داخلی و خارجی شرکت است. نوآوری سازمانی، میتواند به کمک کاهش هزینههای مدیریتی، افزایش رضایت شغلی (در نتیجه افزایش بهرهوری نیروی کار)، دسترسی به داراییهای نامشهودی چون اطلاعات کدگذاری نشده خارجی یا کاهش هزینههای تأمین ورودیهای سازمان، باعث افزایش کارایی سازمان شود. در این مورد نیز، ویژگی بارز نوآوری سازمانی نسبت به سایر تغییرات سازمانی، پیادهسازی روشی است که تا به حال در سازمان وجود نداشته است. بهعنوان مثال، پیادهسازی مباحث توسعه و نگهداشت نیروی انسانی برای اولین بار، سیستمهای آموزش نیروی انسانی در سازمان برای اولین بار، معرفی سیستم مدیریت تولید و مدیریت زنجیره تأمین، مهندسی کسبوکار، تولید ناب و سیستم مدیریت کیفیت، از نمونههای بارز نوآوری سازمانی محسوب میشوند.
ب) انواع نوآوری از منظر جدید بودن و تازگی:
اکنون میدانیم که نوآوری میتواند روی محصولات، فرآیندها، فعالیتهای بازاریابی و مسائل سازمانی شرکت تأثیرگذار باشد. شما بهعنوان یک فناور و کارآفرین استارتآپی، باید بدانید که نوآوری بهتنهایی کافی نیست. شما برای موفقیت، باید هر لحظه در حال یادگیری باشید، چرا که نوآوری موفق، منوط به آگاهی مطلوب پیرامون دانش جدید مرتبط با موضوع نوآوری است.
بر این اساس، نوآوری را از منظر میزان جدید بودن و تازگی، میتوان به سه دسته «نوآوریهای تدریجی یا افزایشی»، «نوآوریهای رادیکال یا انقلابی» و «نوآوریهای غیرمنتظره و شگرف» تقسیمبندی نمود.
1. نوآوری تدریجی «Incremental»: نوآوری تدریجی، شامل اصلاح، ارتقاء، سادهسازی و بهبود محصول، خدمت، فرآیند و یا روشهای توزیع است. قسمت عمده نوآوریها در این دسته قرار میگیرند.
2. نوآوری رادیکال یا انقلابی «Radical»: نوآوری انقلابی، معرفی محصول یا خدمتی جدید است که کسبوکار یا صنعت جدیدی را ایجاد نموده و یا باعث یک تغییر چشمگیر در کل صنعت و ایجاد ارزشافزوده میشود.
3. نوآوری مخرب یا غیرمنتظره «Breakthrough»: این نوع از نوآوری، مبتنی بر بینش علمی و مهندسی به وجود میآید. مردم را شگفتزده میسازد و کاری میکند که بسیاری از مردم آن را غیرممکن میدانند. نوآوری غیرمنتظره، موجب میشود تا چیزی جدید خلق شود و یا نیازی که قبلاً کشف نشده است، پاسخ داده شود. این دسته از نوآوریها، بسیار فراتر از آنچه صاحبان آن فکر میکردند، اثرگذار خواهد بود. نوآوری غیرمنتظره که آن را نوآوری مخرب نیز مینامند، یک صنعت جدید به وجود میآورد یا صنعت موجود را کاملاً دگرگون میکند.
ج) انواع نوآوری بر اساس منابع آن:
در راهنمای اسلو، منابع نوآوری به دو بخش اصلی «تحقیق و توسعه» و «غیر تحقیق و توسعه» دستهبندی شده است. ایده اصلی این دستهبندی، این است که نشان دهد لازم نیست تمام فرآیندهای نوآوری در واحدهای تحقیق و توسعه و با همکاری سایر نهادهای پژوهشی (دانشگاه یا مؤسسات تحقیقاتی)، ایجاد یا پیادهسازی شوند. بسیاری از کسبوکارهای کوچک، با هیچ واحد تحقیق و توسعهای در ارتباط نیستند. تعداد کمی از آنها، واحد تحقیق و توسعه درون سازمانی دارند و در بسیاری از این واحدها، نوآوری با اتکا به مهارت و خلاقیتهای کارکنان عملیاتی، ایجاد میشود.
د) انواع نوآوری بر اساس استراتژی:
بر اساس استراتژی اتخاذشده از سوی شرکت، نوآوری را میتوان به دو دسته اصلی «نوآوری باز» و «نوآوری بسته» تقسیم نمود.
1. نوآوری باز: نوآوری باز، متشکل از استراتژیهایی است که کسبوکار میتواند فناوریهای مورد نیاز خود را از منابع متعدد درونی و بیرونی به دست آورد. در این حالت، یک استراتژی تعاملی و مبتنی بر همکاریهای تحقیقاتی، از سوی بنگاه اتخاذ میشود تا بتواند فناوری مدنظر خود را در پروژههای تحقیقاتی مشترک و یا حتی خرید آن از یک منبع خارجی، به دست آورد.
2. نوآوری بسته: در این نوع از استراتژی نوآوری، بهکارگیری باهوشترین نیروی کار، برای دستیابی به فناوریهای توسعهیافته بومی مدنظر قرار میگیرد. طبق این استراتژی، هر واحد، میبایست محصولات و خدمات خود را بهصورت درونزا توسعه دهد و اولین بخشی باشد که آنها را به بازار روانه مینماید. بر این اساس، واحدی که در تحقیق و توسعه هزینه نماید، در نهایت بازار را به دست میگیرد. این استراتژی، توصیه میکند که کسبوکار، بهشدت در مسئله مالکیت فکری جدیت داشته باشد تا در بازار رقابت و سودآوری به موفقیت برسد.
نوآوری بالا به پایین و نوآوری پایین به بالا
یکی دیگر از ویژگیهای نوآوری در سطح بنگاه که باید به آن دقت داشته باشیم، مسیر بالا به پایین یا پایین به بالا در نوآوریهای ایجاد شده است.
نوآوری بالا به پایین یا «Top Down Innovation»، این مزیت را دارد که گامها و اهداف سازمانی، همراه با بودجههای مرتبط با آنها، از سوی افراد صاحب قدرت تعیین شده و سپس، پیادهسازی آنها بر عهده کارکنان شایسته قرار میگیرد. بهنوعی میتوان گفت که نوآوریهای بالا به پایین، یک حالت دستورالعمل مانند داشته و افرادی که پروژههای نوآورانه را به پیش میبرند، دخالتی در مسائل مالی و هدفگذاریهای کلان نوآوری نخواهند داشت. برای مثال، از سوی مدیریت مشخص میشود که «ما به دنبال بازارهای جدید هستیم»، «ما باید بخشی از خط تولید خود را از رده خارج کنیم»، «ما باید با محصولی جدید در بخش مشخصی از بازار رقابت نماییم»، «ما باید در اتوماسیون سرمایهگذاری کنیم» و ...؛ چنین دستورالعملهایی؛ هیچ شک و شبههای در برنامه آینده شرکت به جا نمیگذارد. گفتنی است، تنها محدودیت نوآوری از بالا به پایین، منابع انسانی ماهر و متخصص؛ برای اجرا و پیادهسازی دستورالعملهای تدوینشده است.
نوآوری پایین به بالا «Bottom Up Innovation»، از درون سازمان نشأت میگیرد. در این رویکرد، نوآوری از سوی هر یک از کارکنان، در هر رده سازمانی، استقبال میشود. نوآوری پایین به بالا، یک میدان بزرگ و فرصتی مناسب برای نوآوران محسوب میشود، کسانی که متفاوت فکر میکنند، کسانی که بسیار سؤال میکنند، کسانی که از سکون و ایستا بودن فراری هستند و با دیدی متفاوت به دنبال تغییر و تکامل هستند. این افراد، در اغلب موارد، برای مدیران ارشد سازمان مشکلساز بوده و در عین حال، آینده و حیات سازمان به آنها پیوند خورده است. نوآوران شاغل در بدنه شرکت، با هدف اجرای ایده خود، همواره در پی ایدهپردازی و تلاش برای متقاعدسازی مدیران هستند.
سنجش نوآوری
تاکنون دریافتید که نوآوری چیست، در چه مواقعی رخ میدهد و انواع آن کدام است. پرسش دیگری که ممکن است به ذهن متبادر گردد، این است که میزان نوآور بودن کسبوکار خود را چگونه میتوان سنجید؟ به عبارت بهتر، آیا روشی وجود دارد تا بتوان بر مبنای آن، تشخیص داد که یک کسبوکار نوآور محسوب میشود؟ در این بخش، به اندازهگیری و ارزیابی نوآوری بهعنوان اساس و بنیان عملکرد پایدار و رشد کسبوکار میپردازیم.
معیارهای نوآوری، سنجههای سازمانی هستند که به دستهبندی تواناییها و قابلیتهای سازمان در نوآوری و ثبت موفقیتهای آن، کمک مینمایند. این معیارها، به دلایل زیادی ارزشمند هستند و برای تمامی شرکتها، اعم از استارتآپهای کوچک و شرکتهای بزرگ بینالمللی، قابل استفاده خواهند بود. مهمترین مزیت معیارهای فوق، کمک به مدیریت ارشد برای تصمیمگیری مبتنی بر دادههای واقعی و ملموس است.
موفقیت اندازهگیری نوآوری، بستگی به نوع نوآوری و روش کسبوکار در اندازهگیری آن دارد. با توجه به تفاوتهای موجود در انواع نوآوری و نیز، اولویتهای متفاوت کسبوکارهای مختلف، روشهای اندازهگیری نوآوری نیز میتواند کاملاً متفاوت گردد. یک کسبوکار خاص، ممکن است بر انتظارات مالی و اهداف کمّی متمرکز شود و در مقابل، کسبوکار دیگر، ترکیبی از انتظارات کمّی و کیفی را مدنظر قرار دهد. با تمام این تفاصیل، چیزی که مشخص است، این است که اندازهگیری مشخص و عملی نوآوری، فرآیند نوآوری را تسهیل نموده و باعث ایجاد نتایج نوآورانه فراوانی در کسبوکار خواهد شد.
در نوآوری، سه جزء متمایز و در عین حال، مرتبط وجود دارد. «منابع یا ورودیها»، مانند پول و نیروی انسانی که به «فرآیندی» که آنها را تغییر میدهد و رویشان کار انجام میدهد، وارد میشوند. «خروجی یا نتایج»، مانند پول بازگردانده شده یا سایر منافع غیرمستقیم نیز، جزء سوم به شمار میرود. تقویت برند، کسب دانش و مواردی از این قبیل، از مصادیق منافع غیرمستقیم است که میتوانند در دیگر مقاصد و اهداف کسبوکار اعمال شوند. برای اندازهگیری نوآوری، باید بر این سه جزء متمرکز بود.
چه نوع نوآوریهایی باید سازمان شما انجام دهد، تا به اهداف تعریف شده دست یابیم؟ با استفاده از استراتژیها و اهداف خود، قضاوت کنید که چه چیزهایی نیاز به توجه و انرژی زیاد داشته و چه چیزهایی نیاز چندانی ندارد. برای نقطه شروع، چند مورد از معیارهای لیست زیر را در نظر گرفته و دنبال کنید. همواره تعادل بین معیارهای مختلف داخل دستهها و بین دستهها را به یاد داشته باشید.
- منابع مالی صرف شده: بودجههای تخصیص داده شده، وامها، ریسک سرمایه و ...
- منابع انسانی: شما باید دنبال کنید که چند نفر به یک فعالیت نوآورانه اختصاص داده شدهاند. البته مهم است که تعداد افراد کلیدی استفاده شده را رصد نمایید. مهم است که شما بدانید، کجا و چگونه این افراد وقت خود را صرف مینمایند.
- تعداد ایدههای ارائه شده: ایدهها بسیار مهم هستند. بسیاری از شرکتها فکر میکنند که کمبود ایده دارند. این در حالی است که برخی دیگر، با این چالش مواجه نیستند. اگر شما این معیار را اندازهگیری نکنید، نخواهید فهمید که واقعاً مشکل کمبود ایده دارید یا خیر. اگر این اندازهگیری نتیجه داد که شما ایدههای کافی و بزرگ ندارید، نیاز است تا دریابید که چه گامهایی برای رفع این کمبود باید بردارید.
- مخارج و هزینههای تحقیق و توسعه: کسبوکار شما، سالانه چه میزان برای خرید نتایج تحقیقات خارج سازمانی هزینه مینماید.
از دیدگاه فرآیندی، معیارهای زیر برای اندازهگیری پیشنهاد میشوند:
- منابع صرف شده به ازای هر پروژه یا میانگین منابع اختصاص یافته: پروژه باید مؤثر و در عین حال، پربازده باشد. بسیاری از شرکتها، میتوانند به راحتی بازده را اندازهگیری کنند، شما میتوانید از این شرکتها کمک بگیرید ولی نباید در آنجا متوقف شوید!
- تعداد ایدههایی که از مرحلهای به مرحله بالاتر انتقال یافته است: اگر فرآیند نوآوری قرار بود نتیجهبخش باشد، آیا الان واقعاً در حال کار کردن است؟ در هر لحظه از زمان، چه اتفاقی درون آن در حال رخ دادن است؟
در نهایت، در ارتباط با خروجیها میتوان از معیارهای زیر استفاده نمود:
- تعداد محصولات و سرویسهای جدید ارائه شده به بازار: شما نیاز دارید که بدانید در انتهای فرآیند چه چیزی خارج میشود.
- کسب سود و درآمد افزایشی: انواع نوآوری (تغییر فرآیند، تولید محصول جدید یا بهبود خدمات)، در هر حالت بایستی بر روی سود و منافع تأثیرگذار باشد.
- نرخ بازگشت سرمایه در فعالیتهای نوآورانه: آیا شما بازگشت سرمایه کافی به ازای سرمایهگذاری که کردهاید، داشتهاید. نرخ بازگشت سرمایه، یک معیار کلیدی برای این است که شما تعیین کنید که چقدر در نوآوری سرمایهگذاری نمایید.
- خروجی غیرمستقیم و غیرپولی: تعداد ثبت اختراع، ثبت علائم تجاری و مقالات علمی تولیدشده از سوی پرسنل، باید مدنظر قرار گیرند.
بررسی نحوه عملکرد شرکتها در زمینه اندازهگیری نوآوری، نشان میدهد که برخی از معیارهای مرسوم نوآوری که اغلب استفاده میشوند، به شرح زیر است:
- درصد فروش سال جاری بهواسطه محصول جدید عرضه شده در چند سال اخیر: یک مطالعه نشان میدهد که بیش از 50 درصد از شرکتها، از این معیار استفاده میکنند.
- مخارج تحقیق و توسعه: این معیار، با این فرض همراه است که میزان هزینه در تحقیق و توسعه، با میزان کالاهای نوآورانه، یا خدمات و فرآیندهای نوآورانه که به جامعه و بازار عرضه میشود، رابطه مستقیمی دارد.
- ثبت اختراع، علائم تجاری، مقاله و کپیرایت: برخی از شرکتها، دارای فعالیتهای گستردهای در زمینه ثبت اختراع هستند و از این طریق، ظرفیتهای نوآورانه خود را ارتقاء میبخشند.
به یاد داشته باشید که سنجش نوآوری، همواره کمّی نیست. با توجه به اینکه تعداد معیارهای نوآوری زیاد است و تعداد خیلی زیاد یا خیلی کم از آنها منطقی نیست، باید زمان و منابع در دسترس را در نظر بگیریم. کارشناسان نوآوری، تعداد 8 الی 12 معیار برای اندازهگیری سه جزء نوآوری را توصیه میکنند. توجه نمایید که مهمتر از اندازهگیری کاملاً دقیق، آغاز پروژه اندازهگیری نوآوری است (حتی اگر با اشتباهاتی در ابتدای امر، همراه باشد).
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.