استارتآپ هوشمند؛ راهنمایی برای کارآفرینان؛ قسمت دوم: از بنیانگذاری تا مدیریت
مقدمه
کارآفرینی و راهاندازی کسبوکارهای جدید، میتواند به عنوان موتور محرکه قدرتمندی برای رشد و توسعه جوامع تلقی گردد؛ از همین رو، توسعه مهارتها و قابلیتهای لازم برای موفقیت در مسیر دشوار و در عین حال، جذاب کارآفرینی، بسیار مهم و حیاتی خواهد بود. در این نوشتار، بهعنوان دومین بخش از راهنمای «استارتآپ هوشمند»، به مهارتهای لازم برای مدیریت و توسعه کسبوکار خواهیم پرداخت. یک نوآور یا مخترع خلاق که اقدام به راهاندازی یک کسبوکار استارتآپی نموده است، پس از راهاندازی آن، باید به ادامه مسیر تجاریسازی و توسعه کسبوکار خود بیندیشد. این امر، به معنای گذر از نقش بنیانگذاری، به مدیریت و رهبری کسبوکار است که نیازمند برخی مهارتهای خاص، نظیر برنامهریزی و سازماندهی است. در ادامه، سعی خواهد شد تا مهمترین جنبههای مدیریت بهینه کسبوکار که میتواند به کارآفرینان در موفقیت کسبوکار کمک نماید، اشاره شود.
بنیانگذار، مدیر یا رهبر کسبوکار؟
بسیاری از کارآفرینان، بر کسبوکاری که راهاندازی نمودهاند، متمرکز میشوند و کمتر به آنچه که میخواهند پس از راهاندازی به آن دست یابند، میاندیشند. اما باید بدانید که فکر کردن در مورد اینکه عملکرد کسبوکار در آینده چگونه خواهد بود، نقش پررنگی در موفقیت استارتآپ شما دارد. کسبوکار باید در ابتدا راهاندازی شود، اما در ادامه باید با کارایی هر چه تمام، به پیش رود.
برای دستیابی به این هدف، برخی از مهارتهای شما بهعنوان بنیانگذار کسبوکار، باید توسعه یافته و حتی ممکن است، نیاز به جذب و استخدام نفرات جدید برای توسعه مهارتهای تیم کاری باشد. فرآیند جذب و استخدام کارکنان، خرید مواد و تجهیزات اولیه (که ممکن است بیشتر از نیاز اولیه بوده و فضایی برای انبار آنها لازم گردد) و در حالت کلی، توسعه کسبوکار از حالت پایلوت اولیه، همگی نیازمند برخی مهارتها و توانمندیهای مدیریتی است که موجب میشود تا شما بهعنوان بنیانگذار، در نقش یک مدیر کسبوکار ظاهر شوید. لازم به ذکر است، همیشه لازم نیست که خود بنیانگذاران به مدیریت کسبوکارشان بپردازند و شاید استخدام یک مدیر حرفهای، بتواند راهکاری مؤثرتر برای رسیدن به موفقیت نهایی باشد. برخی از مهمترین مهارتهایی که برای مدیریت کارآمد استارتآپ مورد نیاز خواهد بود، به شرح زیر است:
- برنامهریزی
- سازماندهی
- رهبری
- مدیریت کارکنان
- کنترل و نظارت
الف) برنامهریزی
هنگامی که با یک ایده اولیه کسبوکار، مسیر کارآفرینی را آغاز نمودید، احتمالاً چشماندازی خاص، از آنچه که قرار است کسبوکار شما به آن بدل شود، در ذهن داشتید. احتمالاً این چشمانداز، بهاندازه کافی بزرگ و رؤیایی بوده است. حال زمان این است که کسبوکار خود را به آن دیدگاه بزرگ ذهنی برسانید. اما باید بدانید که مسیر شما، از این چشمانداز رؤیاگونه به یک کسبوکار واقعی، بهندرت صاف و هموار بوده و احتمالاً با موانع متعددی روبرو خواهید شد.
چشمانداز ذهنی کارآفرین، یک هدف بزرگ را پیش روی وی قرار میدهد؛ اما محصولات و خدمات مبتنی بر ایده را مشخص نمیکند. باید بدانید که رسیدن به هدف مذکور، با توسعه و تجاریسازی محصولات و خدمات گوناگونی امکانپذیر است. به عبارت دیگر، ممکن است مسیر یا استراتژی دستیابی به هدف، با گذشت زمان تغییر نماید. اجازه دهید که این مفهوم کلیدی را با یک مثال بیان کنیم. یک قایق را تصور نمایید که در مسیر رودخانهای، از یک روستا به سمت روستای دیگر حرکت میکند؛ در طول مسیر، بارش باران موجب تسریع در حرکت قایق میشود. در ادامه، به دلیل وجود سنگ در آبهای کمعمق، شاید لازم باشد تا کمیکندتر حرکت کنید. چشمانداز رسیدن به روستای دیگر تغییر نمیکند، اما استراتژی مسیریابی و سرعت حرکت، بنا به شرایط جوی و یا موانع موجود، کاملاً تغییر مینماید. همین شرایط، در مورد کسبوکار نیز صادق است. کسبوکار شما همچون قایقی است که در برخی شرایط، باد موافق به سمت شما میوزد و برخی مواقع، طوفان موجب کند شدن و حتی توقف مقطعی شما خواهد شد. همانطور که یک قایق به بادبان، پارو و حتی در صورت لزوم، یک موتور نیاز دارد، کسبوکارهای نوپا نیز به برنامهریزی و رویههایی برای حمایت و پشتیبانی از استراتژی مسیریابی خود نیاز دارند که میتوان آنها را «تاکتیک» نامید.
هر کارآفرین استارتآپی، باید عمیقاً به استراتژی و تاکتیکهای کسبوکار خود فکر نماید. مثلاً اضافه نمودن راهی دیگر برای توسعه فروش محصولات، یک استراتژی و ارائه تخفیف برای افزایش حجم فروش را میتوان یک تاکتیک نامید.
چشمانداز ترسیمشده برای یک کسبوکار، باید نسبتاً پایدار باشد. اگر دائماً چشمانداز ذهنی خود را تغییر دهید، شرایطی گیجکننده پیش روی خود قرار میدهید. مهم این است که درکی مطلوب از لزوم تغییر استراتژیها به فراخور موقعیت برای رسیدن به هدف داشته باشیم. گفتنی است، تاکتیکها میتوانند در واکنش به تغییرات بازار، تغییر و تحول بیشتری داشته باشند.
ب) سازماندهی
اکثر کارآفرینان، کسبوکار خود را برای رسیدن به سود و منافع مالی راهاندازی میکنند و به همین دلیل، این دسته از شرکتها را «For Profit» مینامند. این در حالی است که برخی از شرکتها نیز با اهداف اجتماعی، زیستمحیطی و بدون توجه به منافع مالی تأسیس میشوند که به «Non Profit» معروف هستند. بدیهی است که تمرکز در این نوشتار، بر کسبوکارهای دسته اول بوده که عموماً در ابتدای کار، بهعنوان یک استارتآپ بخش خصوصی راهاندازی شده و تمام سرمایهگذاریها، مخارج و بدهیها، بر عهده بنیانگذاران خواهد بود. گفتنی است، سادهترین ساختار در شرکتهای سودمحور، راهاندازی کسبوکار فردی است که تمامی اختیارات و در عین حال مسئولیتها، بر عهده یک فرد قرار میگیرد. این ساختار، محبوبترین رویکرد راهاندازی یک کسبوکار جدید محسوب میشود که البته، معایب خاص خود را نیز دارد. رویکرد دیگر برای سازماندهی یک کسبوکار نوپا، مشارکت عمومی یا «General Partnership» است که از طریق همکاری بین دو یا چند فرد بهعنوان شرکای تجاری صورت میپذیرد. آنها اقدام به راهاندازی یک کسبوکار واحد نموده و در سود و زیان آن شریک میشوند.
در مشارکتهای بین چند نفر برای راهاندازی استارتآپها، یک نفر اقدام به اتخاذ تصمیمات مرتبط با کسبوکار نموده و دیگران کمتر درگیر امور اجرایی میشوند. با توجه به ریسکها و مخاطرات پیش رو، آگاهی تمامی بنیانگذاران از این ریسکها که شاید مسبب ضرر و زیان در کسبوکار شوند، بسیار مهم و کلیدی است. به عبارت دیگر، بنیانگذاران فارغ از میزان درگیر شدن در امور اجرایی، در سود و زیان نهایی کسبوکار سهیم هستند و هرگونه چالش یا ریسک کسبوکار، میتواند آنها را نیز تحت تأثیر قرار دهد.
در سازماندهی کسبوکار، باید توجه داشته باشید که همیشه مسیر درست و قانونی را در پیش گیرید. تمایل به حلوفصل سریع مشکلات که مستلزم اتخاذ برخی رویههای نادرست مدیریتی خواهد بود، در بلندمدت اثرات منفی بر موفقیت کسبوکار خواهد داشت.
تصور نمایید که در یک کشور، با بازاری نوظهور و در حال رشد زندگی میکنید؛ این بازار، میتواند یک فرصت ارزشمند برای فعالیت اقتصادی محسوب شود. با این حال، بروکراسی اداری، قوانین و مقررات دستوپا گیر و پیچیدگیهای راهاندازی یک کسبوکار، همراه با مجوزهای لازم، ممکن است مانعی عمده پیش روی شما باشد. ورود به بازار در اسرع وقت، موجب میشود تا شما با وسوسه استفاده از رشوه برای تسریع فرآیند اداری مرتبط روبرو شوید. این کار، بسیار اشتباه است. کسبوکار خود را صادقانه و کاملاً قانونی راهاندازی کنید. شما قرار است به یک برند بزرگ و شناختهشده تجاری بدل شوید و همین اقدامات به ظاهر کوچک، میتواند عواقب بسیار بزرگی در آینده برای شما به همراه داشته باشد.
بهعنوان یک قاعده کلی، در فرآیند راهاندازی یک کسبوکار استارتآپی، تسریع در فرآیندهای راهاندازی، یک عامل کلیدی است. با این حال، این امر به معنای به خطر انداختن کیفیت، ایمنی یا یکپارچگی محصول یا خدمت و یا استفاده از راهکارهای غیرقانونی همچون رشوه نیست. مثال بارز دیگر در این زمینه، صرفهجویی بیشازحد در هزینهها، از طریق بهکارگیری مواد اولیه نامرغوب و در نتیجه پایین آمدن چشمگیر کیفیت محصول است که شاید در کوتاهمدت موجب تسهیل در ورود به بازار (به دلیل قیمت تمامشده پایین) و دستیابی به سود قابلتوجه شود. اما در بلندمدت، مشتریان ناراضی، تبدیل به یک تبلیغ منفی علیه شما شده و سهم بالقوه بازار را به دلیل تجربیات قبلی مشتریان اولیه از دست خواهید داد.
ج) رهبری و مدیریت کارکنان
داشتن درک مناسب از تفاوتهای رهبری و مدیریت در کسبوکار و ارتقاء مهارتهای متناسب با آنها، یکی از مهمترین مواردی است که باید کارآفرینان برای آن بکوشند. این تصور که شما میتوانید همهچیز را خودتان اداره کنید، تنها موجب شکست و یا فاصله گرفتن از اهداف و چشمانداز ذهنی شما خواهد شد. شاید در ابتدای امر که کسبوکار شما کوچک است، این قضیه تا حدی درست باشد و شما بتوانید آن را مدیریت نمایید؛ اما هنگامیکه شرکت استارتآپی شما شروع به رشد و توسعه مینماید، نیاز به کمک گرفتن از دیگران خواهید داشت.
استخدام افراد مختلف برای انجام فرآیندهای کسبوکار، اعم از تولید و توسعه محصول، فروش، انبار و نگهداری و غیره، موجب میشود تا شما رئیس دیگران باشید و بدیهی است که برخورد با کارکنان، نیازمند مهارتهای خاصی است. یک رهبر واقعی، کمبودها و محدودیتهای خود را به رسمیت شناخته و سعی میکند تا کمک گرفتن از دیگران برای انجام بهینه امور را فرا گیرد.
رهبری را میتوان چالشبرانگیزترین حوزه برای یک کارآفرین یا بنیانگذار استارتآپی دانست. در رهبری، شما باید درکی عمیق نسبت به «کسبوکار» و «مردم» داشته باشید. واژه مردم، بیشتر تکیه بر کارکنان دارد که اغلب دارای احساسات و نگرشهای منحصربهفردی بوده که باید در تعامل با آنها، مدنظر قرار گیرد. نکته اینجاست که این امر، بر عهده رهبر سازمان خواهد بود. درک اینکه چگونه میتوان انگیزه کارکنان برای عملکرد را بهتر افزایش داد و در عین حال، یک زندگی کاری مطلوب و سرشار از رضایت شغلی برای شخص فراهم نمود، کاری دشوار ولی قابل یادگیری است که میتوان آن را در قالب مهارت «رهبری» خلاصه نمود.
شما قطعاً برخی افراد را بهعنوان رهبرانی قدرتمند و مطلوب در ذهن دارید. پرسش این است که چه چیزی موجب شده تا این افراد، رهبرانی خوب باشند؟ ویژگیهای مشترک این نوع از رهبران، به شرح زیر است:
- یکپارچگی و پیوستگی در عمل؛
- پایداری در نظریات و تصمیمات؛
- انعطاف در مقابل بازخوردهای دیگران؛
- تعامل قوی و مطلوب با مشتریان؛
- هدایت کسبوکار در یک مسیر الهامبخش برای دیگران؛
- تعریف یک استاندارد قوی کاری برای کارکنان و تشویق آنها در مواقعی که کار بهخوبی انجام میگیرد.
این قوانین را دنبال نمایید تا شما نیز به یک رهبر موفق در کسبوکار خود بدل شوید.
لازم است که توضیحی در مورد جذب نزدیکان، دوستان و فامیل، در ابتدای راهاندازی کسبوکار ارائه شود. این کار، یک امر مرسوم در بسیاری از استارتآپها است که در هنگام تیمسازی، نخستین ایدهای است که به ذهن بنیانگذاران خطور مینماید. به دلایل بسیار، اعضای خانواده میتوانند بهترین کارکنان باشند. به همین نسبت، دلایل متعددی نیز وجود دارد که ممکن است دوستان و خانواده، نتوانند هیچ کمکی به شما در توسعه و رشد استارتآپ نمایند. به عبارت دیگر، هیچ تضمینی وجود ندارد که شرکتی متشکل از دوستان و افراد خانواده، بتواند بهخوبی به فعالیت خود ادامه دهد. برای آشنایی با برخی چالشهای این رویکرد، شرایط زیر را در نظر بگیرید و به این فکر کنید که در این شرایط چگونه رفتار خواهید کرد:
- غیبتهای مداوم یکی از اعضای خانواده؛ آیا وی را مؤاخذه و یا حتی اخراج خواهید کرد؟
- انتظارات پیرامون حقوق و مزایا؛ آیا خانواده و دوستان در مقایسه با کارکنان سزاوارتر، در اولویت خواهند بود؟
- توسعه و آموزش کارکنان؛ چگونه اعضای خانواده و دوستان را آموزش داده و آیا ارتقاء آنها مبتنی بر روال جاری سازمانی انجام خواهد گرفت؟
- تعامل و ارتباط؛ آیا یک دوست نزدیک یا یک عضو از خانواده، حاضر است شما را بهعنوان رئیس خود بپذیرد و یا همانند روابط خانوادگی و دوستانه با شما تعامل خواهد کرد؟
با توجه به تمامی این مشکلات و چالشها، شاید تصمیمتان این باشد که کسبوکار و خانواده را متمایز از هم نگه داشته و به سراغ استخدام نفراتی به غیر از آنها بروید. افراد جذبشده، باید چه ویژگیهایی داشته باشند؟ این یک سؤال کلیدی است که باید بهدقت در مورد آن فکر نمایید.
ویژگیهای مطلوب کارکنان، همان چیزهایی است که کسبوکار شما به آنها نیاز دارد و هیچکس بهتر از شما به این نیازها و انتظارات خاص مشتریان واقف نیست. پس بهدقت به این نیازها فکر کنید و افرادی را جذب نمایید که در این زمینهها به نظر توانمند میرسند. دقت داشته باشید که تیم کاری شما، در ابتدای دوره عمر یک استارتآپ، بسیار محدود و کوچک بوده و اشتباه در جذب نفرات، میتواند اثرات سوء بسیار بیشتری در مقایسه با یک شرکت بزرگ ساختاریافته و بالغ، به همراه داشته باشد. با توجه به اهمیت موضوع، پیشنهاد میشود که نفرات جدید را برای دورههای کاری 30 تا 60 روزه، بهصورت آزمایشی استخدام نموده و پس از اطمینان از کارکرد فرد و تطابق توانمندیها و قابلیتهای وی با نیازهای کسبوکار، نسبت به استخدام قطعی وی اقدام نمایید.
رهبری بهعنوان یک مهارت لازم برای رشد و توسعه کسبوکار، به معنای انتخاب نفرات مناسب و توانمند و نیز تعامل مطلوب با آنها، در جهت افزایش انگیزه و کارکرد بهتر در فرآیندهای کاری است. این امر، در دنیای رقابتی حاضر که کارکنان دانشی بهعنوان یکی از مهمترین منابع و مزیتهای رقابتی شرکتها محسوب میشوند، از اهمیت بیشتری برخوردار است. کارکنان کلیدی، ستون فقرات سازمان را شکل میدهند و بهطور مستقیم، در رشد و توسعه و یا شکست کسبوکار سهیم خواهند بود. پس در استخدام نفرات و توسعه تیم کاری، زیاد عجول نباشید و با دقت بیشتری نسبت به جذب و استخدام کارکنان اقدام نمایید. دقت نمایید که نفرات اولیه جذبشده در ابتدای راهاندازی شرکت، میتوانند نقش پررنگی در ادامه مسیر شما داشته باشند و حتی ممکن است در آینده به سهامداران و همکاران بلندمدت شما بدل شوند. پس موضوع را سرسری نگیرید و به آن، بهعنوان یکی از مهمترین فرایندهای پیش روی خود در ابتدای مسیر موفقیت بنگرید.
یک نکته مهم دیگر پیرامون جذب کارکنان، هزینههای مرتبط با این فرآیند است. استخدام نیروی جدید، به معنای پرداخت حقوق و افزایش هزینههای کسبوکار است. چگونه بفهمیم که این هزینه معقول است و در مقیاسی کلانتر، چه زمانی باید نسبت به تقبل این هزینه اقدام نماییم؟ این امر، بهویژه با توجه به محدودیت شدید منابع در ابتدای تأسیس استارتآپ و انبوهی از هزینههای ضروری در زمینه توسعه ایده، تولید نمونه اولیه محصول و ... بسیار مهم و حیاتی است.
برخی از نشانههای ملموس که از روی آنها میتوان دریافت که نیاز به استخدام نفرات جدید و توسعه تیم کاری وجود دارد، عبارتند از:
- فروش ازدسترفته به دلیل عدم توانایی در افزایش تقاضای مشتریان؛
- کاهش در میزان رضایت مشتری؛
- طرحریزی یک برنامه مدون برای توسعه کسبوکار؛
- فرصتی برای ضربه به یک رقیب نوظهور؛
- احساس خستگی در مالک کسبوکار به دلیل انجام کارهای مرتبط؛
- عدم اجرای مطلوب فرآیندهای کلیدی کسبوکار؛
یک نکته حائز اهمیت در زمینه استخدام کارکنان، نیازهای مرتبط با برخی تخصصها، نظیر حسابداری و یا امور حقوقی است که شاید نیاز به جذب نفرات دائمی نداشته باشد و بتوان به کمکهای مقطعی از وکلای حقوقی و یا حسابداران خبره، نیازهای کسبوکار را رفع نمود. شایان ذکر است که به منظور بهبود کارایی فرآیندهای کسبوکار، پرداخت حقوق و دستمزد، بایستی به صورت منظم انجام گیرد.
د) کنترل و نظارت
تمامی موارد ذکرشده در سطور پیشین، به سیاستها و استراتژیهای جذب کارکنان و توسعه تیم کاری در ابتدای شروع به کار استارتآپها اشاره دارد. با این حال، باید به یک پرسش کلیدی پاسخ داد: «آیا هزینههای مرتبط با نفرات جذبشده، میبایست از طریق درآمدهای کسبوکار و بهویژه فروش محصول و ارائه خدمت تأمین شوند؟ آیا جذب کارمند را میتوان مشابه با جذب سرمایهگذار و بر مبنای یک دورنمای جذاب از درآمدهای آتی دید؟»
در پاسخ به این پرسش میتوان گفت: "بله"؛ در شرایط خاص، صاحبان کسبوکار، باید تقاضا برای محصول یا خدمت را پیش از فروش قابلتوجه آنها ایجاد نمایند که این امر، مستلزم برخی هزینهها است. یکی از این هزینهها، استخدام نفراتی برای کمک به تسریع در فرآیند توسعه محصول و تجاریسازی آن است. بنیانگذار یک استارتآپ، باید زمان و انرژی کافی برای متقاعدسازی مردم، پیرامون ارزش ایده، فناوری و محصول مبتنی بر آنها داشته باشد و بدیهی است که تا زمانی که درآمد حاصل از فروش محقق شود، هزینهها را باید خود پرداخت نماید. با این حال، یک قاعده کلی این است که برای جذب یک کارمند جدید، باید افزایش فروش رخ داده تا پرداخت حقوق و هزینههای دیگر مرتبط با آن را تأمین سازد. شاید این قاعده، با ماهیت و شرایط خاص استارتآپها آنچنان همخوانی نداشته باشد، ولی باید توجه داشت که مدیریت جریان نقدی، بهعنوان یک نیروی حیاتی در موفقیت کسبوکار به شمار میرود.
مدیریت جریان نقدی در کسبوکار را میتوان به یک رودخانه تشبیه نمود. منابع بالادستی رودخانه همان درآمدهای شما است که باید کنترل میزان آب ورودی به رودخانه را تحت کنترل داشته باشید. آب در رودخانه طوری جریان مییابد که تقاضای آب در پاییندست (هزینههای جاری نظیر اجاره، حقوق کارکنان و ...) تأمین شود. البته باید میزان آب جریان یافته، به نحوی تنظیم شود که از منابع آبی، بیش از حد مصرف نشده و این منبع (پسانداز استارتآپ)، بهسرعت خالی نشود. از سوی دیگر، احتیاط بیش از حد، به قیمت اینکه تقاضای پاییندست با مشکل حاد مواجه شود نیز معقول نیست. برای فهم بهتر مدیریت جریان نقدی کسبوکار، مفاهیم زیر و تفاوتهای آنها را در نظر داشته باشید:
- پسانداز اولیه: میزان پولی که در دست دارید و یا میتوانید در کسبوکار، سرمایهگذاری نمایید.
- جریان نقدی ورودی: میزان پول حاصل از فروش محصول یا خدمت؛
- جریان نقدی خروجی: میزان پول لازم برای هزینههای جاری، همچون اجاره، وام و حقوق و دستمزد؛
- گردش مالی خالص: مجموع بودجه اولیه، جریان نقدی ورودی و خروجی؛
شما بهعنوان یک بنیانگذار استارتآپی، باید جریان نقدی خالص را محاسبه نموده و به تغییرات آن حساس باشید. جریان نقدی منفی، به معنای مشکل در پرداخت هزینههای جاری و بهویژه، حقوق و دستمزد کارکنان است. این وضعیت، در یک کسبوکار نوپا اجتنابناپذیر است؛ اما باید مراقب باشید که برای طولانیمدت ادامه نداشته باشد. کنترل هزینهها و حذف هزینههای غیرضروری، یک راهکار مؤثر برای مقابله با این چالش است. هزینههای مرتبط با مواد اولیه، ابزارآلات و تجهیزات، ساخت و توسعه فضای کسبوکار (در صورت وجود) و موارد اینچنینی را بررسی نموده و از خود بپرسید که آیا تمامی این هزینهها ضروری است؟
شاید با تمام کنترلهای انجامگرفته و حذف هزینههای غیرضروری، باز هم نتوان جریان نقدی را مثبت نمود. اینجا است که لازم است که گزینههایی مقطعی، همچون اجاره تجهیزات در ابتدای کار و یا دریافت قرض و وام برای تأمین هزینهها را مورد بررسی قرار داد. درست است که داشتن یک فضای بزرگ، یا داشتن کارمندان زیاد، برای دیده شدن و اعتبارسازی کسبوکار مهم است؛ اما کارکنان کمتر، اجاره یک فضای کوچکتر و استفاده از یک سرویس وب ارزانتر، میتواند مشکلات مالی ابتدایی را کمی کاهش دهد. تأکید صرف بر هر یک از این استراتژیها، میتواند به شکست شما بینجامد، پس تا زمانی که درآمدهای حاصل از فروش محصول تحقق یابد، یک رویکرد ترکیبی را اتخاذ نمایید.
مرجع: «Startup Smart; A handbook for Entrepreneurs»
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.