Warning: count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable in /home/nanomatch/domains/nanomatch.ir/public_html/content.php on line 45

Warning: count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable in /home/nanomatch/domains/nanomatch.ir/public_html/content.php on line 46

Warning: count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable in /home/nanomatch/domains/nanomatch.ir/public_html/content.php on line 47

Warning: count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable in /home/nanomatch/domains/nanomatch.ir/public_html/content.php on line 48
ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوآورانه در کسب‌وکار | برنامه تجاری‌سازی فناوری نانو

آخرین مقالات

ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوآورانه در کسب‌وکار

ایجاد فرهنگ کارآفرینی نوآورانه در کسب‌وکار

 مقدمه 

کارآفرینی چیزی فراتر از راه انداختن یک کسب‌وکار برای خود بوده و موفقیت در آن، علاوه بر تلاش و کوشش طاقت‌فرسا، نیاز به ذهنی خلاق و مبتکر و خلق ایده‌های نوآورانه دارد. تحقیقات در حوزه خلاقیت فردی و سازمانی، نشان می‌دهد که تمامی افراد تا حدی می‌توانند در این فرآیند خلاقانه مشارکت نمایند. افزایش سطح تحصیلات، افزایش پیچیدگی در رفتار و انتخاب‌های مصرف‌کنندگان و افزایش فرصت‌ها برای انتخاب ارزش‌های متنوع، موجب شده است تا ایده‌هایی که به موازات ارزش‌های اجتماعی و در سازگاری کامل با آن‌ها توسعه می‌یابند، شانس خوبی برای موفقیت در بازار داشته باشند. بر این اساس، در نوشتار حاضر سعی خواهد شد تا تکنیک‌هایی برای خلق ایده‌های کارآفرینی مبتنی بر «خلاقیت»، «توسعه سیستماتیک ایده‌های اولیه»، «تطبیق ایده با ارزش‌ها و مسائل جامعه» و در نهایت، «توسعه یک فرهنگ کارآفرینی در جامعه با هدف پذیرش بیشتر ایده‌های کارآفرینانه خلاق» ارائه شود. فرهنگ کارآفرینی مبتنی بر خلاقیت، می‌تواند طیفی گسترده از فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی و هنری را تجمیع نموده و تمامی آن‌ها را در یک پدیده جالب‌توجه، تحت عنوان «خلاقیت انسانی» ترکیب نماید. 

 

کارآفرینی؛ پیشگفتار شخصی «گانتر فالتین»، کارآفرین آلمانی 

من خیلی زود به اقتصاد علاقه پیدا کردم، به‌طوری که اولین سرمایه‌گذاری خود را در سن 14 سالگی، با استفاده از پول توجیبی‌هایم انجام دادم. خانواده و معلمان مدرسه، این کار را درست نمی‌دانستند، چرا که در آن زمان، سرمایه‌گذاری در بازار سهام و کلاً فعالیت‌های خارج از عرف کسب‌وکار، تا حدی نامناسب به نظر می‌آمد. 

این علاقه در من بیشتر و بیشتر شد و در نهایت، تحصیلات خود را در رشته اقتصاد آغاز نمودم. نکته جالب اینجا بود که موضوعی که تا آن زمان برای من بسیار هیجان‌انگیز و نفس‌گیر بود، در دوران دانشگاه خسته‌کننده و بی‌معنی می‌نمود. همین موجب شد تا دوران تحصیل را به سرعت و در کمترین زمان به پایان برسانم، به‌طوری که در سن 31 سالگی، یک مسیر شغلی تا حدی یکنواخت (استاد دانشگاهی)، پیش روی من قرار گرفت. این موقعیت را پذیرفتم و در عین حال، به خود قول دادم تا به موضوعات پیش روی خود، تا حدی متفاوت نگاه کنم. 

در ذهنم به وضوح، کارآفرینی را بهترین راهکار برای وارد نمودن اقتصاد به زندگی می‌دانستم. اما چگونه می‌توانستم یک شرکت برای خود به راه بیندازم؟ در پاسخ به این سؤال، به سراغ کسب‌وکارهای مختلف و جستجوی مواردی که دارای چشم‌انداز مناسبی بودند، رفتم. در حین بازدید از تانزانیا، و هند، محصولاتی چون قهوه، قند و چای را زیر ذره‌بین برده و نحوه تولید و قیمت آن در هر یک از این کشورها را در مقایسه با آلمان مورد بررسی قرار دادم. 

جالب بود؛ رقابتی حداقلی در بازار چای حاکم بود و نوعی استاندارد در تجارت این محصول توسط بازیگران فعال مورد استفاده قرار می‌گرفت. من شروع به محاسبه هزینه‌ها و تجزیه‌وتحلیل فرصت‌های ممکن نمودم و این‌جا بود که ایده‌ای دیوانه‌وار به ذهنم خطور کرد: «بسته‌های چای را می‌توان در ابعاد بزرگ و مصارف تقریباً یک ساله به مشتری عرضه نمود.» 

این ایده خام اولیه که با صرفه‌جویی قابل‌ملاحظه برای مشتری و نیز کاهش هزینه‌های حمل‌ونقل همراه بود، تبدیل به بزرگ‌ترین شرکت چای پستی در آلمان و بزرگ‌ترین خریدار چای «Darjeeling» در سرتاسر جهان شد که نشان می‌دهد، یک کسب‌وکار بزرگ را می‌توان صرفاً بر مبنای یک ایده مناسب اولیه و مبتنی بر نیاز بازار بنا نهاد. مرور این تجربه شخصی، ثابت می‌نماید که تمرکز بر یک ایده بالقوه و خلاقانه، می‌تواند پایه اصلی یک موفقیت کارآفرینانه باشد. این رویکرد، در مقایسه با دیدگاه حاکم که عمدتاً بر اهمیت قابلیت‌های مدیریتی، بازاریابی و چگونگی تأمین مالی، به‌عنوان الزام‌های اصلی موفقیت کارآفرینان تأکید می‌نماید، بر کیفیت ایده‌های کارآفرینی تکیه داشته و از این منظر، می‌تواند یک رویکرد نوین در مطالعات کارآفرینی قلمداد شود. 

 

کارآفرینی و نقش نوآوری و خلاقیت در آن 

امروزه کارآفرینی در بسیاری از کشورها، به‌عنوان یک موضوع محوری در سیاست‌گذاری و آموزش، ایفای نقش می‌نماید و ایده «فرهنگ کارآفرینی»، نه‌تنها در آمریکا که در اروپا و سایر مناطق جهان نیز، به‌عنوان یک ایده نوظهور رواج یافته است. نقطه کانونی توجهات، به ظهور شرکت‌های کوچک و دارای رشد سریعی معطوف است که مبتنی بر فناوری‌های پیشرفته بوده و بر نوآوری به‌عنوان یک مؤلفه اصلی فعالیت‌های کارآفرینانه، متمرکز است. 

کارآفرینی، یک پدید چندوجهی و پیچیده است که با توجه به جنبه‌های خلاقیت و ابداع، فراتر از گفتمان‌های معمول اقتصادی رفتار می‌نماید. به عبارت دیگر، نوآوری و خلاقیت موجب می‌شود تا فرآیند کارآفرینی و کسب‌وکارهای نوآورانه، آن‌چنان از استانداردها و روال اقتصادی موجود تبعیت ننماید. اینجا است که برای ارزیابی موفقیت یک کسب‌وکار، دیگر نمی‌توان بر شاخص‌هایی همچون حجم بازار فعلی، روند رشد فروش و ... تکیه نمود و حتی ممکن است یک ایده کسب‌وکار استارت‌آپی، دارای هیچ بازار فعلی نبوده و صرفاً بر مبنای یک نیاز بالقوه مشتری، توسعه یافته باشد. 

نکته مهم دیگر، به ویژگی‌های اجتماعی حال حاضر و اثرات فناوری بر آن باز می‌گردد که موجب شده است، نیاز به نوآوری، نه‌تنها از تشدید رقابت که در مفهوم وسیع‌تر، از نیازهای اجتماعی و فرصت‌های نوظهور شکل‌گرفته در بازار تقاضا ناشی شود. 

 

کارآفرینی نوآورانه 

یک کارآفرین را از منظر رفتار اقتصادی تصور نمایید؛ فعالیت اقتصادی یک کارآفرین، به معنای ابداع چیزهای جدید نیست و می‌تواند آوردن دانش موجود به زندگی و بازار، برای رفع یک نیاز موجود یا بالقوه را نیز شامل شود. به عبارت دیگر، کارآفرینی نوآورانه، برای ایجاد ارزش‌افزوده و کسب ثروت، به سمت خلاقیت در خلق ایده‌های جدید متمایل می‌شود. ایده‌های کسب‌وکار، مبتنی بر خلاقیت فردی کارآفرین و با جهت‌گیری بازار تولید شده و ممکن است صرفاً یک بسته‌بندی جدید و یا حتی یک روش توزیع ابتکاری را شامل گردد. 

کارآفرینی، چه بر مبنای ابداع یک مفهوم کاملاً جدید و چه بر مبنای یک نوآوری در ارائه محصول یا خدمت موجود، حاوی تغییر و تحول در فرآیند تثبیت‌شده کسب‌وکار و قواعد بازار است. در واقع، با نوآوری جدید، نظم فعلی به هم ریخته و انحصار ناشی از ایده خلاقانه، موجب کسب سود قابل‌توجه توسط کارآفرین می‌شود. این امر، ادامه داشته، تا دوباره یک نظم جدید بر مبنای نوآوری شکل گرفته و تعاملات بین بازیگران و رقبا در بازار ایجاد شود. امتداد این مسئله به سمتی است که باز هم یک نوآوری کارآفرینانه جدید ظهور نموده و تمامی قواعد شکل‌گرفته را بر هم زند. این فرآیند، را اصطلاحاً «تخریب خلاق» می‌نامند. 

در توصیف کارآفرینی خلاقانه، این فرآیند را می‌توان به معنای ایجاد و راه‌اندازی چیزی دانست که عملاً تا پیش از آن زمان، وجود نداشته است. پس ساختن یک مفهوم، ایده، محصول یا خدمت، بر مبنای هیچ‌چیز، تنها با استفاده از خلاقیت ذاتی ممکن است که بیشترین نمود آن، در توسعه یک ایده کارآفرینی اولیه است. 

یکی از دلایلی که سبب شده کیفیت ایده کارآفرینانه تا حدی در ادبیات این حوزه کم‌رنگ شود، هم‌پوشانی کارآفرینی، با مفهوم خوداشتغالی «Self Employment» است که بیشتر به راه‌اندازی یک کار مستقل، همچون باز کردن یک مغازه و یا رستوران، بدون هیچ‌گونه نوآوری یا ایده خلاقانه اشاره دارد. این در حالی است که داشتن ایده جذاب و نوآورانه، می‌تواند چشم‌اندازی از یک کسب‌وکار رو به رشد و دارای پتانسیل چشمگیر در کسب منافع اقتصادی را پیش روی کارآفرین بگشاید. 

 

الزامات کارآفرینی 

به نظر می‌رسد که واقعیت خوداشتغالی، در توصیف الزامات و شرایط کارآفرینی نیز رسوخ یافته است. مفهوم سنتی یک کارآفرین واجد شرایط، این است که وی همه چیز را می‌داند، از حسابداری گرفته تا مذاکره با تأمین‌کنندگان و مشتریان، تقاضانامه‌های مالیاتی، مدیریت کارکنان و تعمیر و نگهداری تجهیزات. می‌توان فهرستی طولانی از چنین شرایط و معیارهایی تهیه نمود که یک کارآفرین سنتی می‌بایست بر آن‌ها مسلط باشد. نه‌تنها وجود تمامی این الزامات در یک فرد خاص به‌عنوان یک کارآفرین، امری نشدنی است، بلکه آموزش این مجموعه گسترده و ناهمگون نیز، کاری بسیار دشوار خواهد بود. مفهوم کارآفرینی با داشتن صلاحیت‌های همه‌جانبه، چیزی است که در آینده قطعاً منسوخ خواهد شد. 

بدیهی است که داشتن حداقلی از دانش در زمینه‌های یادشده برای کارآفرین ضروری است؛ با این حال، پرسش کلیدی این است که چه میزان از شایستگی‌های محوری باید در کارآفرین توسعه یابد، تا وی موفق به راه‌اندازی یک کسب‌وکار نوآورانه شود. 

در پاسخ به این سؤال کلیدی، باید به اصل تقسیم کار و تمایز تخصص‌ها اشاره نمود. بگذارید این موضوع را کمی ساده‌تر کنیم. به جای تلاش برای تبدیل یک مهندس فنی به یک فروشنده هوشمند و حرفه‌ای، بهتر است، ویژگی‌ها و توابع مورد نیاز در هر یک از این دو صلاحیت محوری را دسته‌بندی نموده و جدا از هم در نظر بگیرید. در واقع، کارآفرین همچون کارگردان یک فیلم هیجان‌انگیز است که بازیگران مختلف و تجهیزات را به بازی می‌گیرد، تا سرانجامی خوش در پایان فیلم رخ دهد. او مغز متفکر کسب‌وکار است و کارهای تخصصی را به تیمی از کارکنان ماهر واگذار نموده تا فقط وظیفه نظارتی و جاری‌سازی خلاقیت در بستر کسب‌وکار را بر عهده گیرد. 

رویکرد کارآفرین خلاق، بر اهداف آموزشی کارکنان و طرز فکر متقاضیان فرصت‌های شغلی نیز اثرگذار بوده و تغییرات عمیقی ایجاد می‌نماید. به‌طور معمول، یک جویای کار، باید مدارک تحصیلی و گواهی‌های آموزشی و شغلی خود را به کارفرما ارائه نماید. حال تصور نمایید که وی یک ایده کارآفرینانه ارائه دهد، مسلماً قدرت چانه‌زنی وی برای مذاکره پیرامون شرایط شغلی بهبود خواهد یافت. 

 

فاکتورهای کلیدی موفقیت در راه‌اندازی یک کسب‌وکار مخاطره‌آمیز 

بنا بر مطالعات انجام‌گرفته پیرامون فاکتورهای کلیدی عملکرد در راه‌اندازی استارت‌آپ‌های کارآفرینانه، سه گروه اصلی از این عوامل وجود دارد: 

1. افراد: (بنیان‌گذاران و اعضای تیم مدیریتی)؛ 

2. ایده: (به‌عنوان یک مفهوم توسعه یافته و اصلاح شده، مبتنی بر بهره‌برداری از فرصت‌های بازار)؛ 

3. منابع (مهم برای راه‌اندازی کسب‌وکار و رشد و توسعه آن). 

هر یک از گروه‌های یادشده، می‌توانند نقش مهمی در موفقیت استارت‌آپ داشته باشند. با این وجود، مرور اجمالی عوامل نیز نشان می‌دهد که تا چه حد، تأکید بر عوامل فردی است. سرمایه‌گذاران مخاطره‌پذیر، بیشتر متمایل به ارزیابی فردی بنیان‌گذاران برای برآورد میزان موفقیت در تجاری‌سازی دانش یا فناوری بوده و دوست دارند تا بر شخصیت بنیان‌گذاران منتخب خود تأثیرگذار باشند. آن‌ها سعی می‌نمایند تا با آموزش بنیان‌گذاران و کارآفرینان در زمینه مدیریت کسب‌وکار و توسعه سطوح حداقلی از مهارت‌های بازاریابی، مدیریتی و تأمین مالی در آن‌ها، امکان موفقیت را برای کسب‌وکار مرتبط فراهم آورند. 

ایده، یکی از شاخص‌های مهم در ارزیابی چشم‌انداز موفقیت کسب‌وکار جدید است که معمولاً از سوی مدیران و بانکداران مورد توجه قرار نمی‌گیرد. آن‌ها می‌گویند: «ایده‌های زیادی وجود دارد. مهم این است که آن‌ها را چگونه اجرا نماییم.» 

آیا این جمله منصفانه است؟ حقیقت این است که ایده‌های بسیار زیادی ممکن است به ذهن شما به‌عنوان یک کارآفرین خطور نماید؛ با این حال، تمامی آن‌ها جدید و نوآورانه (حتی نه در ابعاد تخریب خلاق) نبوده و حتی اجرای دقیق ایده نیز نمی‌تواند یک موفقیت بزرگ و ساختارشکن در بازار تقاضا را موجب شود. ایده‌های خلاقانه، به آسانی در دسترس نبوده و تفاوت بین کارآفرینی سنتی و کارآفرینی خلاقانه نیز در این ایده‌های نوآورانه باکیفیت، خلاصه می‌شود. 

اگر یک ایده، مبتنی بر نوآوری نباشد، آن دسته از کسب‌وکارهایی که در بازار حضور دارند، یک مزیت رقابتی بزرگ در برابر شما خواهند داشت. آن‌ها مجموعه‌ای از مشتریان را در اختیار داشته، تجربه کار با تأمین‌کنندگان را دارند و ویژگی‌ها و المان‌های خاص محصول یا خدمت که در محیط بازار اثرگذار هستند را به‌خوبی می‌شناسند. این در حالی است که شما به‌عنوان یک تازه‌وارد، از هیچ یک از این موارد برخوردار نبوده و حتی ممکن است محدودیت‌هایی پیرامون کانال‌های توزیع و فرآیندهای توسعه‌ای محصول، پیش رو داشته باشید. بدیهی است، ورود به یک بازار جدید به‌عنوان رقیبی تازه‌وارد، نیازمند داشتن یک ایده جدید و خلاقانه بوده، تا با تکیه بر نوآوری، بتوان محدودیت‌ها را رفع نمود و با بر هم زدن نظم موجود، برای دستیابی به سهم بازار، نوعی انحصار ناشی از نوآوری ایجاد کرد. 

 

خلاقیت و نوآوری یا تقلید و دنباله‌روی؟ 

بسیاری از استارت‌آپ‌ها، ایده‌های خود را بر مبنای تقلید توسعه می‌دهند. این رویکرد، عوارض زیادی به همراه خواهد داشت؛ حتی اگر گرفتار نقض حقوق مالکیت فکری (پتنت و یا نشان‌های تجاری) نشوید، جایگاه شما در بازار بسیار پایین‌تر از رهبران بازار خواهد بود. در واقع، نوآوری با خود نوعی پیشرو بودن در بازار را به همراه دارد و در مقابل، تقلید و دنباله‌روی، موجب سقوط سهم بازار در درازمدت خواهد شد. البته انگیزه‌های اتخاذ استراتژی دنباله‌روی نیز زیاد است که از آن جمله، می‌توان به صرفه‌جویی در هزینه‌های تحقیق و توسعه، ثبات و ریسک بسیار کم ناشی از یک ایده اثبات‌شده و موفق و نیز استفاده از یک تقاضای بازار شکل‌گرفته و موجود اشاره نمود. 

در مقابل استراتژی دنباله‌روی، استراتژی رهبری بازار قرار دارد که نیازمند به‌کارگیری ایده‌های نوآورانه و باکیفیت بوده که بتواند یک نیاز بالقوه در بازار را پاسخ داده و یا با تغییر در ساختار هزینه‌ای فعلی، بازار موجود را در انحصار محصول جدید قرار دهد. در مقایسه با سیاست قبلی، این روش با هزینه‌های تحقیق و توسعه فراوان همراه است و حتی برخی محدودیت‌های مرتبط با عدم وجود بازار، موجب می‌شود تا هزینه‌های ورود به بازار به شما تحمیل شود. 

 

فرآیند تولید ایده‌های خلاقانه 

اغلب توصیه‌های کارآفرینانه در زمینه تولید و خلق ایده، مبتنی بر آمیزه‌ای ابهام‌آلود از رؤیای روزانه و الهام است. با این حال، مطالعات نشان می‌دهد که ایجاد ایده، می‌تواند به‌طور آگاهانه و کاملاً ساختارمند اتفاق بیفتد. این گفته، یک انقلاب در زمینه خلق ایده محسوب می‌شود که با شنیده‌ها و تصورات اغلب مردم، پیرامون ایده‌پروری و خلاقیت، در تضاد است. درست است که در برخی افراد، خلاقیت به‌صورت ذاتی وجود داشته و می‌تواند به خلق و توسعه ایده‌های مختلف منتهی شود، ولی با استفاده از یک فرآیند مشخص نیز می‌توان به خلاقیت دست یافت. «کافمن» و همکارانش، در تحقیق خود نشان داده‌اند که چگونه خلاقیت برای هر یک از افراد، می‌تواند در دسترس قرار گیرد؛ تعدادی قوانین وجود دارد که تقریباً همه می‌توانند آن‌ها را بیاموزند. لازم نیست حتماً یک نابغه باشید تا بتوانید یک ایده خوب تولید نمایید. یکی از مؤثرترین راهکارها برای خلق ایده ابتکاری و نوآورانه که بسیاری از محققین بر آن تأکید دارند، این است که ذهن خود را آماده نموده و سپس راه‌های رفع یک مشکل خاص را در طول زمان در ذهن خود بپرورانید. در طی این فرآیند، بسیاری از ایده‌های ذهنی و انتزاعی به سراغ شما می‌آیند که ممکن است برخی از آن‌ها کاربردی و مبتنی بر نوعی خلاقیت باشند. در تحقیقی که در دهه 1990 میلادی در آلمان انجام گرفته است، گروهی از 50 کارآفرین موفق آلمانی، توصیف شده‌اند که ویژگی مشترک تمامی آن‌ها، ارزیابی مداوم یک مشکل خاص در یک بازه زمانی طولانی بوده است. 

یکی دیگر از مواردی که نوآوری را می‌تواند ارتقاء دهد، فرهنگ کارآفرینانه است که موجب تولید سیستماتیک ایده‌های کارآفرینی و ترویج آن در میان طیف وسیعی از گروه‌های اجتماعی خواهد شد. برای این کار، برخی تکنیک‌های ویژه وجود دارد که در ادامه معرفی خواهند شد: 

  • کشف چیزی موجود: یکی از دقیق‌ترین توصیف‌ها، از چگونگی یافتن ایده‌های کارآفرینی توسط «جوزف کیزنر» ارائه شده است: «کشف چیزی که در حال حاضر وجود دارد». چگونه چنین چیزی ممکن است، چیزی که وجود دارد را چطور باید دوباره کشف نمود؟ در اینجا، منظور از «کشف»، یافتن یک پتانسیل جدید در چیزی است که از قبل می‌شناسیم.
  • عملکرد در مقابل عرف: این روش، به نگاه و رویکرد «شومپیتر» که کارآفرین را یک نوآور در ارائه محصولات یا فرآیندهای جدید می‌دانست، نزدیک‌تر است. دستورالعمل این است که «روال فعلی را فراموش کن؛ عملکرد را به‌دقت آنالیز کن». همیشه یک راه‌حل معمول‌تر یا غیرمعمول، برای انجام کارها وجود دارد. روش فعلی، لزوماً بهترین نیست. فناوری یا مواد جدید، ممکن است در دسترس قرار گرفته و یا نیاز بازار تغییر نماید. همواره، به فکر یک راهکار دیگر برای بهتر انجام شدن کار باشید. نوآوری، در همین اصل نهفته است. نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، این است که یک ایده کارآفرینی، ممکن است در ابتدای امر بسیار عجیب و حتی احمقانه جلوه نماید. مرور بسیاری از ایده‌های جالب توجه در طی دهه‌های اخیر، نشان می‌دهد که در آغاز، مردم آن‌ها را عجیب و غریب می‌دانستند، ولی پس از بالغ شدن ایده و توسعه آن، استفاده از محصول در بازار فراگیر می‌شود. این تجارب، نشان می‌دهد که یک ایده نوآورانه، در ابتدای کار همچون یک نقطه شروع است که با گذشت زمان، می‌تواند بلوغ یافته و اصلاح شود.
  • یک ترکیب جدید: یک راهکار دیگر برای خلق ایده خلاقانه، ترکیب چند ایده یا محصول فعلی، برای پاسخ به یک نیاز موجود و یا بالقوه است که از این منظر، کارآفرین را می‌توان یک هنرمند دانست. هنر وی، دستاورد نوآورانه‌ای است که شاید تا آن لحظه، پیش چشم هزاران نفر بوده ولی قدرت ذهنی برای ترکیب آن‌ها و ارائه یک ایده منحصربه‌فرد نداشته‌اند.
  • ادغام و بازطراحی عملکرد: به طبیعت نگاه کنید. هر پدیده‌ای، دارای عملکردهای متنوعی است که هر یک، برای کاری خاص آفریده شده‌اند. برای خلق ایده نوآورانه نیز می‌توان از این رویکرد استفاده نمود. عملکردهای فعلی را در هم آمیزید و یک عملکرد جدید ارائه دهید. حتی می‌توانید آن‌ها را بازطراحی نموده و یک عملکرد کاملاً بدیع پدید آورید.
  • تبدیل یک مشکل موجود به یک فرصت کسب‌وکار: مشکلات، منبعی سرشار از فرصت‌های کارآفرینی هستند. یک کارآفرین، ممکن است به دنبال یافتن یک پاسخ باشد؛ اما تجربه نشان داده است که تمرکز بر راه‌حل، نمی‌تواند همیشه راهگشا باشد. برخی مواقع، کلید حل مسئله در جایی دیگر است. بهتر است به مشکل پیش آمده، به‌عنوان یک فرصت ارزشمند نگاه کنید. ایده‌هایی که پیش از وقوع مشکل، دارای پتانسیل بازار نبوده و عملاً یک ایده بی‌ارزش محسوب می‌شدند، با بروز یک مشکل، می‌توانند بدل به یک فرصت کسب‌وکار و ایده‌ای کارآفرینانه مبتنی بر آن فرصت شوند.
  • سازمان‌دهی مجدد کار، به‌عنوان یک امر مفرح: داستان مشهور «مارک توآین» را خوانده‌اید؟ تام مجبور به رنگ زدن حصارهای خانه در یک بعدازظهر شنبه بود. یکی از ارزشمندترین ایام هفته. وی این کار طاقت‌فرسا را به قطعات بسیار کوچک تقسیم کرد تا یک کار تفریحی و هیجان‌انگیز به نظر برسد. دوستانش مشتاقانه به صف شدند و حتی برای رنگ کردن یک قطعه از آن حصار چوبی، پول پرداخت کردند. این صرفاً یک داستان جذاب است، اما در پشت آن، یک نگرش بسیار جالب وجود دارد. گاهی مواقع، رویکرد فانتزی به مسائل، می‌تواند دریچه‌ای جدید به روی ذهن برای ایده‌پردازی باز نماید.
  • پالایش ایده‌های خام، از طریق تعامل و گفتگو: قبلاً اشاره شد که کارآفرینی یک هنر است. همان‌طور که یک هنرمند می‌خواهد سبکی جدید ارائه نموده و احتمالاً با مخالفت‌هایی مواجه می‌شود، کارآفرینان نیز می‌خواهند با ایده جدید و نوآورانه خود، نظم فعلی را به چالش بکشند. پس با نوعی پس‌زدگی و رد شدن از سوی جامعه روبرو می‌شوند. داستانی که در ادامه می‌آید را به دقت بخوانید: «یک مرد جوان، برای هجده سال بدون وقفه تلاش داشت تا ایده یک ماشین با موتور احتراقی که به تازگی توسعه یافته بود را به اجرا درآورد. ایده‌ای شجاعانه و سرشار از جسارت و ریسک. پدرش فکر می‌کند که وی دیوانه شده است و مسیر ابداعی وی کاملاً غلط است. وقتی این خودرو برای نخستین بار برای آزمایش آماده می‌شود، پدرش حاضر به حضور در آنجا نمی‌شود، چرا که فکر می‌کند زندگیش با خطر مواجه می‌شود. در نهایت، خودروی ابداعی، برنده مسابقات اتومبیل‌رانی می‌شود». این مرد «هنری فورد» نام دارد که همه وی را به‌عنوان یکی از کارآفرینان بزرگ در صنعت خودرو می‌شناسند. چیزی که از این داستان می‌توان نتیجه گرفت، توسعه و تکامل سیستماتیک در ایده‌های کارآفرینانه است که می‌تواند نقشی پررنگ، در موفقیت ایده ایفاء نماید. ایده اولیه که توسط بنیان‌گذار خلق می‌شود، تا حدی خام و به دور از یک مفهوم بالغ و کارآفرینانه است. این ایده، معمولاً از جانب اطرافیان درک نمی‌شود و کارآفرین نیز از ترس افشای آن و تقلید توسط دیگران، حاضر به صحبت پیرامون آن نیست. این کار کاملاً اشتباه است. بهتر است با مخاطبین و مشتریان ایده خود صحبت کنید و نوعی تعامل کارآفرینانه راه بیندازید. در این صورت، ایده شما پردازش شده و از یک هسته نوآورانه اولیه، به سمت داشتن یک مزیت رقابتی می‌رود. همکاری و ارتباط، می‌تواند یک فاز کلیدی در پالایش ایده محسوب شود.
  • سازگاری با ارزش‌های اجتماعی و مشکلات به اشتراک گذاشته شده: ایجاد یک فرهنگ کارآفرینی، منوط به آماده‌سازی بستر لازم برای گروه‌های بیشتری از مردمی است که به نحوی با کسب‌وکار در ارتباط هستند. ایده‌های جدید کارآفرینانه را می‌توان کیفیتی نوین از مشارکت در اقتصاد دانست که کارآفرینان، در هسته مرکزی این فرآیند قرار خواهند گرفت. توجه به ارزش‌های جمعی و ترویج دیدگاه کارآفرینی مبتنی بر خلاقیت و نوآوری، خود می‌تواند یک راهکار بسیار مؤثر، برای بسط و توسعه ایده‌های کارآفرینی در سطح جامعه به شمار رود. با توجه به پارادایم نوآوری باز «Open Innovation»، ایده‌های کارآفرینی را می‌توان به ساختار ارزش‌های اجتماعی و مشکلات مشترک، متصل نمود. بی‌تفاوتی نسبت به مشکلات اجتماعی، مردم را می‌ترساند، اعتماد به نفس را پایین می‌آورد و پذیرش نوآوری و ایده‌های کسب‌وکار را از جانب آن‌ها دشوار می‌نماید. 

در نهایت، لازم است که باز هم بر نقش ایده‌های خلاقانه، در موفقیت یک کسب‌وکار جدید تأکید نماییم. فرهنگ کارآفرینی خلاقانه، مبتنی بر نوآوری و خلق ایده‌های جذاب برای بهره‌برداری از فرصت‌های بازار است که در این میان، ایده کارآفرینی، خلاقیت و نوآوری، توسعه سیستماتیک ایده‌ها و تطبیق آن‌ها با ارزش‌ها و مسائل جامعه، از مهم‌ترین مواردی است که می‌تواند بخش بزرگی از جامعه را در یک فرهنگ باز و گسترده از نوآوری، با ایده کارآفرین همراه سازد. 

 

مرجع: Creating a Culture Innovative Entrepreneurship

 

هنوز نظری وارد نشده است!

نظر خود را ارسال نمایید

پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.