چرخههای سرمایهگذاری و نوآوری استارتآپی
مقدمه
موتور محرک پیشرفتهای فناورانه، ایدههای خلاقانهای است که در ذهن مبتکران و مخترعین شکل گرفته و با پیگیری کارآفرینان، در قالب کسبوکاری جدید به بار مینشیند. با این حال، بنیانگذاران استارتآپها و کسبوکارهای نوپا، فاقد دو عامل کلیدی برای موفقیت در بازار رقابتی هستند که عبارتند از: «دانش و تجربه مدیریتی» و «منابع مالی کافی». کلید حل این مشکل، در ورود و مشارکت فعال سرمایهگذارانی است که علاوه بر منابع مالی گسترده، از هوش تجاری بالا برخوردار بوده و از قواعد و اصول موفقیت در بازار کسبوکار بهخوبی آگاهند. بر این اساس است که میتوان به جایگاه مهم و راهبردی سرمایهگذاران یادشده که اصطلاحاً «سرمایهگذاران مخاطرهپذیر» نامیده میشوند، در اقتصاد و تسریع روند توسعه فناوری در کشورهای مختلف پی برد.
درک مناسب از ارتباط تنگاتنگ بین دورههای سرمایهگذاری و تجاریسازی فناوریهای جدید، یکی از موضوعات مورد توجه نهادهای پژوهشی و آکادمیک و نیز سیاستگذاران حوزه فناوری و تجاریسازی است که با توجه به اهمیت روزافزون فناوریهای نوین در ارتقاء بهرهوری در اقتصاد و افزایش نرخ نوآوری در صنعت، از سوی محققین زیادی مورد توجه قرار گرفته است. بر همین اساس، با آنالیز دقیق تأمین مالیهای صورت گرفته بین سالهای 1985 تا 2004 میلادی و نتایج حاصل از آنها، اعم از نتایج مالی و نوآورانه، سعی میشود تفاوتهای سیستماتیک موجود در چرخههای سرمایهگذاری بهویژه در شرکتهایی که سرمایه ابتدایی از طریق جذب سرمایهگذار تأمین شده است، مشخص شود.
مطالعات و تحقیقات انجامگرفته در زمینه سرمایهگذاری مخاطرهپذیر و تأثیر آن بر روی استارتآپها و شرکتهای نوپا، نشان میدهد که تجارب سرمایهگذاران که نمود آن در چرخه سرمایهگذاری است، یک کانال بسیار کلیدی برای تحت تأثیر قرار دادن بازارهای مالی بوده و میتواند نقش بسیار پررنگی در انتشار و تجاریسازی فناوری ایفاء نماید. به معنای خلاصه، چرخههای سرمایهگذاری مالی، میتواند به ایجاد چرخههای نوآوری منجر شود.
بسیاری از تحقیقاتی که در طی سالهای اخیر در زمینه فعالیتهای تحقیق و توسعهای شرکتهای نوپا و اثرات سرمایهگذاری بر آن انجام گرفته است، بر محدودیتهای مالی تحقیقوتوسعه و نقش جذب سرمایه در روند پیشرفت فرآیند توسعه فناوری، متمرکز است. این در حالی است که چگونگی تغییر در سرمایهگذاری و قرار گرفتن در مراحل مختلف چرخه سرمایهگذاری، خود عاملی مهم به شمار رفته که در این مقاله به آن پرداخته شده است.
در این نوشتار، سعی شده تا این پرسش کلیدی بررسی شود که آیا زمانهای خاصی وجود داشته که در آن زمان، سرمایهگذاران تمایل بیشتری برای مشارکت در پروژههای فناورانه داشته باشند؟ بهطور خاص بر این موضوع که «زمانهای بیشینه» یا «قلههای سرمایهگذاری» در چرخههای سرمایهگذاری، چه موقع و تحت چه شرایطی رخ میدهند، متمرکز خواهیم بود. بدیهی است، اگر تمایل سرمایهگذاران برای پذیرش ریسک مشارکت در پروژههای نوآورانه و فناوریهای پیشرفته افزایش یابد، تأثیری غیرقابل انکار بر فرآیند توسعه نوآوریهای رادیکال یا ریشهای و احتمال تجاریسازی آنها خواهد داشت.
سرمایهگذاری مخاطرهپذیر؛ مفاهیم و تعاریف
تأمين مالي نوآوري در تمامي كشورها با چالشهای مختلفي روبرو است که برخي از اين چالشها تقريباً در تمامي كشورها و بازیگران حوزه فناوری و نوآوری مشترک بوده و به ماهيت نوآوري و ریسکهای موجود در آن باز میگردد. به عبارت دیگر، ریسک ذاتی نهفته در موفقیتهای کارآفرینی و فعالیتهای نوآورانه و ماهیت بلندمدت بازگشت سرمایه، موجب میشود که روشهای تأمین مالی مرسوم، نظیر سازوکارهای اعتباری و بانکی، آنچنان مناسب برای آنها نباشد. تحقیقات مختلف بیانگر این مطلب است که فعالیتهای نوآورانه بهسختی در یک بازار آزاد رقابتی موفق به تأمین مالی میشوند. مهمترین مسئله در تأمین مالی نوآوری، به خروجی اولیه منابع تخصیصیافته اشاره دارد که «دانشی غیررقابتی» محسوب میشود. به این معنا که توسعه دانش چگونگی تولید محصول یا خدمت مبتنی بر فناوری جدید، مانع از بهرهبرداری آن توسط دیگر بنگاههای رقیب نخواهد بود و همین امر موجب بیمیلی سرمایهگذاران برای مشارکت در این حوزه خواهد شد.
در مواجهه با الزامات دنیای رقابتی جدید که مصادف با نفوذ روزافزون فناوری و تغییر ماهیت رقابت به کسبوکارهای نوآورانه و مبتنی بر دانش بوده است، سرمایهگذاری مخاطرهپذیر بهعنوان راهکاری جایگزین برای روشهای تأمین مالی قدیمی مطرح گردید. سرمایه خطرپذیر، پول و اعتبارات مالی است که همراه با مشاورههای مدیریتی مستمر، بازارسازی و عرضه محصول نهایی به بازار تقاضا، توسط شرکتها، صندوقها، نهادها و یا اشخاص حرفهای فعال در این حوزه، به شرکتها و کسبوکارهای نوآور و نوپا ارائه میشود. شرکتهایی نظیر اپل، گوگل و مایکروسافت، از مشهورترین شرکتهای فناور هستند که در مسیر توسعه ابتدایی خود، از سرمایههای خطرپذیر استفاده کردهاند.
چرخه فعالیت سرمایهگذاری در استارتآپها شامل چند مرحله اصلی است:
- مرحله ابتدایی را میتوان «شکلگیری» نامید که در آن، سرمایه لازم برای توسعه تیم و ایده فراهم میشود. عموماً سرمایه اصلی این مرحله، از طریق منابع شخصی بنیانگذاران و استفاده از تسهیلات حمایتی دولتی تأمین میشود و سرمایهگذاران مخاطرهپذیر کمتر وارد این مرحله از سرمایهگذاری میشوند. فرشتگان کسبوکار، از مهمترین منابع تأمین مالی این مرحله به شمار میروند.
- مرحله دوم را میتوان «سرمایهگذاری ابتدایی» یا سرمایگذاری بذر «Seed Capital» نامید که هدف از آن، توسعه محصول و نمونه اولیه و آغاز بازاریابیهای اولیه است. این اولین نقطه از فرآیند تأمین مالی استارتآپها بوده که سرمایهگذاران مخاطرهپذیر (بهویژه سرمایهگذاران دولتی و با اهداف توسعهای) وارد آن میشوند.
- مرحله سوم، «مرحله ابتدایی توسعه» یا «Early Stage» نام دارد که در آن، محصول موجود را برای تولید و بازاریابی، تحت حمایت و پشتیبانی قرار میدهد. سرمایهگذاران دولتی و برخی از سرمایهگذاران بخش خصوصی در این مرحله وارد میشوند.
- مرحله چهرم، تحت عنوان «مرحله گسترش» یا «Expansion Stage» را میتوان تأمین کسری سرمایه در گردش برای تداوم در تولید محصول و تأمین هزینههای جاری دانست که اغلب با تأمین مالی از طریق وام، قرض و واگذاری سهام همراه است.
- مرحله نهایی نیز مرحله خروج است که سرمایهگذاران مخاطرهپذیر به دلیل ماهیت موقتی مشارکت خود، با واگذاری سهام خود به کارآفرینان و یا دیگر خریداران، از پروژه توسعه فناوری خارج میشوند.
فضای تأمین مالی و نتایج استارتآپها
طی چند دهه اخیر، سرمایهگذاریهای مخاطرهپذیر در اقتصاد آمریکا، بهعنوان یکی از منابع مالی اصلی برای تجاریسازی نوآوریهای رادیکال به شمار میآید. با ظهور صنایع جدید، مانند نیمههادیها، فناوریهای زیستی و اینترنت و نیز طیف وسیعی از نوآوریها در بخشهای مختلف، اعم از بهداشت و سلامت، فناوری اطلاعات و مواد جدید، بخش قابل ملاحظهای از سرمایههای مخاطرهپذیر در دسترس، بهسوی استارتآپهای مبتنی بر فناوریهای پیشرفته متمایل شدهاند. با این وجود، نوآوریهای ریشهای، نیازمند تأمین مالی بسیار بیشتری هستند که مستلزم یک ذهنیت آزمایشگرا و آماده برای پذیرش شکست است. بنا بر مطالعات «هال» و «وودوارد» در سال 2010 میلادی، در حدود 50 درصد از استارتآپها و ایدههایی که سرمایههای مخاطره پذیر را به خود جذب مینمایند، بدون هیچ خروجی مشخصی به شکست میانجامد. نکته جالبتر این است که بیش از 85 درصد از بازگشت سرمایه و درآمدها، ناشی از تنها 10 درصد از سرمایهگذاریهای مخاطرهپذیر است که نشان از عدم اطمینانهای بسیار شدید در زمینه کار با استارتآپها و سرمایهگذاری بر روی آنها است. به عبارت دیگر، خروجی حاصل از سرمایهگذاری بر روی ایدههای فناورانه در یک استارتآپ، میتواند از شکست کامل پروژه و بازگشت سرمایه صفر تا موفقیتهای قابلملاحظه چندین برابری نسبت به سرمایهگذاری انجام گرفته، متغیر باشد.
بسیاری از شرکتهای قرار گرفته در فهرست «Fortune 500»، در شرایط رکود اقتصادی تأسیس شدهاند و همین امر نشان میدهد که چگونه بازارهای بیرمق مالی نیز میتواند در تأمین مالی شرکتهای بزرگ موفق باشد. به نظر میرسد شرکتهایی که در بازارهای «سرد» مالی تأسیس شدهاند، سرمایهگذاریهای کمتر مخاطرهپذیر و نسبتاً پایدار را به خود جذب نمودهاند. در مقابل، تجاریسازی فناوریهای پیشرفته که با توسعه نوآوریهای رادیکال همراه است، نیازمند بازارهای «داغ» و سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز بیشتری هستند. تمامی این موارد، حاکی از اهمیت چرخههای سرمایهگذاری و ارتباط بین موفقیت یک استارتآپ مبتنی بر فناوریهای پیشرفته با محیط مالی متناسب با آن است.
برخی از مشهورترین حسابداران و متخصصین حوزه تأمین مالی بر این اعتقادند که بخش عمدهای از شکستهای سرمایهگذاری در زمانهای رونق و شکوفایی اقتصادی رقم میخورد و در مقابل، بسیاری از شرکتهای موفق و پایدار، جذب سرمایهگذاری خود را در شرایط رکود اقتصادی تجربه نمودهاند. استنتاج طبیعی برای توضیح این پدیده، این است که در زمانهای رونق اقتصادی و یا به عبارتی «بازارهای داغ مالی»، نظم و انضباط طبیعی تا حدی کاهش یافته و سختگیری سرمایهگذاران، بهطور سیستماتیک پایین میآید.
در مقابل این ایده، بسیاری دیگر از محققین معتقدند که استارتآپها و شرکتهای نوپایی که در زمینه توسعه فناوریهای پیشرفته فعالیت مینمایند، در بازارهای داغ و سرمایهگذاریهای حاصل از آن، ممکن است بهتر عمل کنند. با توجه به ماهیت خاص فناوری که آن را غیرقابل پیشبینی و همراه با عدم قطعیتهای فراوان (چه در زمینه کارکرد فناوری و چه در زمینه بازار تقاضا) مینماید، اغلب برای سرمایهگذاران بسیار دشوار است که در فناوریهای جدید که بازارهای بالقوه ولی غیر موجود و اثبات نشدهای دارند، سرمایهگذاری نمایند.
سرمایهگذاری در حوزه استارتآپهای مبتنی بر فناوری، با ریسک و مخاطره فراوان همراه است؛ از یک طرف، بنا بر آمارها بیش از 60 درصد صندوقهای سرمایهگذاری، در پایان مشارکت در توسعه ایدههای فناورانه، با بازگشت سرمایهای کمتر از میزان اولیه مواجه شدهاند و در طرف مقابل در مواردی که فرآیند توسعه ایده و تجاریسازی آن موفقیتآمیز طی شود، بازده سرمایهگذاری بسیار بالا خواهد بود. تمامی شما با موتور جستجوی گوگل آشنا هستید. شرکت «Sequoia Capital»، در اوایل سال 1999 میلادی، بر روی یک ایده استارتآپی برای الگوریتمهای جستجوی اینترنتی سرمایهگذاری نمود. نام این استارتآپ، گوگل بود. این شرکت، سهام خود را در سال 2005 میلادی، به مبلغ 4 میلیارد دلار به فروش رساند که بازگشت سرمایه 320 برابری را نشان میدهد. نکته کلیدی این است که سرمایهگذاری «Sequoia Capital» در سال 1999 میلادی، بههیچوجه مطمئن و بدون ریسک نبود. فضای رقابتی جستجوهای اینترنتی توسط بازیگران قدرتمندی همچون «Yahoo» و «Altavista» کنترل میشد و ورود یک بازیگر جدید و موفقیت در بازار بسیار نامحتمل بود. جالب است که «Bessemer Ventures» یکی دیگر از شرکتهای مشهور سرمایهگذاری نیز فرصت مشارکت در پروژه گوگل را داشت. بهواسطه آشنایی «دیوید کوآن» با مالک گاراژی که «لری پیج» و «سرگی برین» بهعنوان بنیانگذاران گوگل اجاره کرده بودند، فرصت سرمایهگذاری در این استارتآپ برای این شرکت سرمایهگذاری فراهم بود. با این حال، تصمیم آنها رد پیشنهاد و واگذاری این فرصت به رقیب خود بود. مثال یادشده، به این واقعیت مهم اشاره دارد که «VC»ها به راحتی قادر به تمایز فرصتهای سرمایهگذاری «خوب» و «بد» نیستند. علاوه بر این، هر چه ریسک مشارکت در ایدههای فناورانه بیشتر باشد، احتمال شکست پروژه و از بین رفتن سرمایهگذاری نیز بالاتر خواهد بود.
سرمایهگذاریهای مخاطرهپذیر، عموماً از نوعی توزیع شبه نمایی پیروی میکنند که در آن، توزیع درآمد ناشی از سرمایهگذاری در یک سر طیف بهصورت بیشینه و دارای بازده بسیار بالا و در سر دیگر طیف بسیار ناچیز است. مفهوم اصلی سرمایهگذاری مخاطرهپذیر نیز در همین توزیع درآمدی نامتقارن نهفته است که میتواند از بازده بسیار زیاد تا بسیار ناچیز را شامل گردد.
بنا بر بررسیهای انجام گرفته، الگوی سرمایهگذاری در زمانهای رونق اقتصادی نیز از نموداری شبیه به خروجی درآمدی شرکتها تبعیت میکند. در واقع یک همبستگی قوی، بین شرکتهایی که در بازارهای داغ تأمین مالی میشوند و میزان ورشکستگیها و یا موفقیتهای بسیار بزرگ وجود دارد. همچنین موفقیت در تجاریسازی و ورود به بازار تقاضا، نهتنها به معیارهای مالی محدود نمیشود، بلکه طیفی وسیعی از اثرات، شامل سطح فعالیتهای ثبت اختراع شرکت و میزان استناد به سبد پتنت را نیز در بر میگیرد. در مجموع میتوان چنین گفت که در بازارهای داغ مالی، با وجود ریسکهای موجود، شرکتهای سرمایهگذاری و «VC»ها، به سمت سرمایهگذاری در شرکتهای نوآور متمایل میشوند.
یکی دیگر از مواردی که موجب میشود در بازارهای داغ مالی و شرایط رونق اقتصادی، سرمایهگذاری در استارتآپهای مبتنی بر فناوریهای پیشرفته افزایش یابد، مکانیسم غالب بر شرکتهای سرمایهگذاری است. از یک سو، آنها به دنبال فرصتهای مطلوب سرمایهگذاری هستند. از سوی دیگر، فرصتهای سرمایهگذاری مرتبط با فناوریهای جدید، با ریسک بیشتر و همچنین نیاز به سرمایهگذاری بالاتر همراه است. به عبارت دیگر، سرمایهگذاران مخاطرهپذیر باید برای ورود به مشارکت، میزان سرمایهگذاری بیشتر و همراه با ریسک بالاتر را برگزینند. بدیهی است، در شرایط رونق اقتصادی که پول در دسترس بسیار بیشتر است، «VC»ها امکان بیشتری برای آزمایش و تجربه فرصتهای سرمایهگذاری و تغییرات مکرر در نوع سرمایهگذاری دارند که میتواند منجر به فعالیت بیشتر آنها در پروژههای نوآورانه و توأم با ریسک شود.
دادهها و اطلاعات تحلیلی
تجزیهوتحلیلهای انجام گرفته مبتنی بر دادههای اطلاعات حاصل از «Dow Jones Venture Source» بوده که به همراه «Thompson Venture Economics»، پایه و اساس بیشتر مقالات و مطالعات آکادمیک را تشکیل میدهد. با توجه به اینکه دادههای اطلاعاتی از استارتآپهای آمریکایی به نسبت جامعتر از مابقی کشورها است و نیز ماهیت فضای کسبوکار در این کشور که مبتنی بر حمایت سرمایهگذاران از نوآوران و کارآفرینی فناورانه است، استارتآپها و شرکتهای نوپای آمریکایی برای بررسی چرخههای سرمایهگذاری و اثرات آن بر استارتآپها و نحوه تأمین مالی آنها انتخاب شدهاند.
نمونه انتخابشده، شامل مجموعه شرکتها و استارتآپهایی است که مرحله اولیه تأمین مالی (مرحله بذر یا سری «A»)، در خلال سالهای 1985 تا 2004 میلادی رخ داده است. البته باید توجه داشت که خروجیهای درآمدی شرکتهای یادشده تا سال 2010 میلادی در نظر گرفته شده است. بر این اساس، 12285 استارتآپ آمریکایی که آغاز فرآیند جذب سرمایهگذاری خود را در بازه بیست ساله یادشده آغاز نمودهاند، انتخاب شدند. میانگین ورشکستگی در مجموعه شرکتهای مذکور، 27 درصد بوده که از 20 درصد در حوزه فناوریهای زیستی و مراقبتهای بهداشتی تا 36 درصد در حوزه کسبوکار و خدمات مالی متغیر است.
1- سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز یا سرمایهگذاریهای بد؟
نتایج تحلیلهای آماری نشان میدهد، شرکتهایی که در ابتدای دوره فعالیت خود اقدام به فعالیتهای گسترده تأمین مالی مینمایند، در مقایسه با شرکتهایی که دوره عمر بالاتری داشته و سپس اقدام به تأمین مالی اولیه مینمایند، احتمال بیشتری برای شکست دارند. از طرف دیگر، فضای کسبوکارهای نوآورانه و مبتنی بر فناوری به گونهای است که نیاز به سرمایهگذاری در مراحل اولیه رشد و توسعه استارتآپ الزامی است و در صورت موفقیت نهایی در تجاریسازی محصول یا فناوری، مشارکت در فازهای اولیه، بازده بالای سرمایهگذاری را امکانپذیر میسازد. همین عامل موجب میشود، تا مرز باریکی بین سرمایهگذاری مخاطرهپذیر و سرمایهگذاری بد وجود داشته باشد.
2- اثرات ثابت سرمایهگذار:
استارتآپهایی که در بازارهای داغ مالی اقدام به جذب سرمایهگذار مینمایند، همانند استارتآپهای تأمین مالی شده در بازارهای سرد مالی، میتوانند در دو سر طیف نتایج درآمدی قرار گیرند. آنها یا شکست خواهند خورد و یا نتایجی بسیار موفق به دست میآورند. با این حال، تجارب سرمایهگذار در استفاده از فرصتهای سرمایهگذاری، میتواند نقشی کلیدی در این میان ایفاء کند. «VC»هایی که تجربه کافی از مراحل مختلف چرخههای سرمایهگذاری و درک مناسب از سرمایهگذاریهای دارای ریسک و یا سرمایهگذاریهای بد دارند، میتوانند خروجی نهایی استارتآپ را تحت تأثیر خود قرار دهند.
3- سرمایهگذاری مخاطرهآمیز یا سرمایهگذاری نوآورانه؟
یکی از مهمترین نکات پیرامون مطالعات سرمایهگذاری در کسبوکارهای نوآورانه، تشخیص پروژهها و استارتآپهایی است که واقعاً بر روی حوزه جدیدی از فناوری کار میکنند و نوآوری ریشهای را در دستور کار خود دارند. فعالیتهای ثبت و انتشار پتنت، از شاخصهایی است که میتواند سطح نوآوری استارتآپ یا شرکت نوپا را نشان دهد. بر اساس بررسیهای انجام گرفته، بیش از 60 درصد از شرکتهای موجود در نمونه در سه سال اول، پس از تأمین مالی اولیه خود، اقدام به ثبت حداقل یک پتنت نمودهاند.
بررسی نتایج
شرکتهای جدید فعال در توسعه فناوریهای نوین و تجاریسازی آنها، میتوانند اثراتی قابل توجه بر اقتصاد و فضای کسبوکار داشته باشند. تأسیس و راهاندازی این نوع از شرکتها و در ادامه تأمین مالی آنها، بسیار پیچیده بوده و میتواند نتایجی بسیار موفق تا شکست کامل پروژه را به همراه داشته باشد. یافته اصلی این تحقیق که بر نتایج مطالعات پیشین صحه میگذارد، این است که «استارتآپها و کسبوکارهای نوپایی که در شرایط رونق اقتصادی و بازارهای داغ مالی اقدام به جذب سرمایهگذاری برای توسعه فناوری خود مینمایند، با احتمال بیشتری برای شکست و عدم بازده سرمایهگذاری کافی مواجه هستند و البته در صورت موفقیت در تجاریسازی محصول، بهطور همزمان سود بسیار چشمگیرتری عاید سرمایهگذاران خود خواهند کرد». علاوه بر این، شرکتهای موفق که در بازارهای داغ مالی سرمایهگذاری جذب میکنند، عموماً ثبت اختراع را با جدیت بیشتری پی گرفته و از سبد پتنت گستردهتری برخوردارند.
نکته جالبتوجه دیگر، این است که دسترسی به پول و سرمایه در دسترس که علیالقاعده با فرصتهای سرمایهگذاری ارتباط چندانی ندارد، میتواند میزان موفقیت سرمایهگذاریهای مخاطرهپذیر را تحتالشعاع قرار دهد. توضیح احتمالی این پدیده، بر این اساس است که در بازارهای داغ مالی که سرمایه به میزان بیشتری در دسترس است، سرمایهگذاریهای توأم با ریسک بالاتر افزایش یافته و بهموازات آن، دست سرمایهگذاران برای آزمایش و تغییر در نوع سرمایهگذاریها باز میشود. در واقع، افزایش بودجه در بازار سرمایه بهطور منطقی سرمایهگذاران را به سمت نوعی سرمایهگذاری تجربی نوآورانه سوق میدهد که میتواند نرخ نوآوری را افزایش دهد. با توجه به این دیدگاه، فراوانی سرمایه در چرخههای سرمایهگذاری، علاوه بر تشدید میزان تعریف پروژههای توسعه فناوریهای جدید، نقشی مهم در تجاریسازی و ورود محصولات فناورانه به بازار تقاضا دارد. به عبارت دیگر، چرخههای سرمایهگذاری مالی، ممکن است به ایجاد چرخههای نوآوری منجر شود.
مرجع:
Investment Cycles and Startup Innovation, Harvard Business School, Working Paper, 2012
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.