Warning: count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable in /home/nanomatch/domains/nanomatch.ir/public_html/content.php on line 45

Warning: count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable in /home/nanomatch/domains/nanomatch.ir/public_html/content.php on line 46

Warning: count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable in /home/nanomatch/domains/nanomatch.ir/public_html/content.php on line 47

Warning: count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable in /home/nanomatch/domains/nanomatch.ir/public_html/content.php on line 48
«راه‌اندازی شرکت جدید برای تجاری‌سازی دارایی‌های فکری؛ شرکت زایشی یا استارت‌آپ؟» | برنامه تجاری‌سازی فناوری نانو

آخرین مقالات

«راه‌اندازی شرکت جدید برای تجاری‌سازی دارایی‌های فکری؛ شرکت زایشی یا استارت‌آپ؟»

«راه‌اندازی شرکت جدید برای تجاری‌سازی دارایی‌های فکری؛ شرکت زایشی یا استارت‌آپ؟»

مقدمه

در طی سال‌های اخیر با افزایش انتظارات از دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی برای مشارکت در رشد و توسعه اقتصادی و نیز مطرح‌شدن نسل سوم دانشگاه‌ها تحت عنوان «دانشگاه‌های کارآفرین»، بسیاری از نهادهای پژوهشی و دانشگاهی به دنبال راه‌هایی برای تجاری‌سازی نوآوری‌ها و یافته‌های پژوهشی خود هستند. موفقیت‌های اخیر شرکت‌های زایشی در تجاری‌سازی فناوری، این رویکرد را محبوب‌تر از پیش ساخته است. با این حال، شاید این رویکرد (در مقایسه با راه‌اندازی استارت‌آپ‌ها) کارآمدترین روش برای مؤسسات تحقیقاتی نباشد.

در این مقاله سعی شده است تا با شناسایی ریسک‌ها و مزایای انواع رویکردهای تجاری‌سازی و مقایسه تطبیقی آن‌ها، شرایط و الزامات موفقیت هر یک از آن‌ها مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. همچنین شرایط و بسترهای لازم برای افزایش میزان موفقیت فرآیند تجاری‌سازی نیز به‌صورت مختصر بررسی شده است.

تجاری‌سازی در مؤسسات تحقیقاتی؛ تأسیس شرکت‌های جدید

یکی از مباحثی که از اواخر دهه 1990 میلادی مورد توجه اندیشمندان و محققین حوزه کارآفرینی و تجاری‌سازی قرار گرفته است، چگونگی تجاری‌سازی فناوری‌های توسعه‌یافته در مؤسسات تحقیقاتی توسط شرکت‌های جدید می‌باشد. به نظر می‌رسد، این فرآیند می‌تواند به‌عنوان جایگزینی جذاب برای فرایند «صدور مجوز بهره‌برداری از فناوری و ارائه آن به یک شرکت موجود» در نظر گرفته شود. این امر در سال‌های اخیر، حتی در شرکت‌های بزرگ نیز با استقبال مواجه شده است و راه‌اندازی شرکت‌های جانبی تبدیل به یک روند متداول در این‌گونه شرکت‌ها شده است. این فرآیند در شرکت‌های بزرگ به این صورت است که تولید ارزش از فناوری‌های جدیدی که به نوعی با هسته اصلی کسب‌وکار مرتبط نیست، بر عهده شرکت‌های تازه تأسیس منشعب شده از شرکت قرار می‌گیرد.

اگر از منظر کلان به تأثیر راه‌اندازی شرکت‌های جدید بنگریم، می‌توان چنین دریافت که تشکیل شرکت‌های جدید مبتنی بر فناوری‌های پیشرفته با هدف تجاری‌سازی یافته‌های پژوهشی مؤسسات تحقیقاتی و مراکز تحقیق و توسعه شرکت‌های بزرگ، می‌تواند مسیری جدید برای رشد و توسعه اقتصاد محلی باز نماید. ایجاد مشاغل دانشی مبتنی بر فناوری‌های پیشرفته و بازده سرمایه‌گذاری بسیار بالا، از مهم‌ترین مزایای این روند به شمار می‌آید.

دقت در سیاست‌های دولت‌های مختلف نشان می‌دهد که سیاست‌گذاران حوزه علم و فناوری با ایجاد مراکز رشد و پارک‌های علمی، سعی در حمایت و توسعه روند ایجاد شرکت‌های فناور جدید از طریق فراهم آوردن یک اکوسیستم نوآوری مناسب نموده‌اند.

باید توجه داشت، چگونگی دستیابی به منافع عمومی در فرآیند تجاری‌سازی فناوری از طریق شرکت‌های زایشی «Spin Off»، در کشورهای در حال توسعه تا حدی با ابهام مواجه است. در واقع، زایش فناوری به‌طور معمول نیازمند سرمایه‌گذاری است که با توجه به ماهیت ذاتی توسعه فناوری و عدم اطمینان‌های موجود، می‌تواند با ریسک بالایی همراه باشد. همین عامل موجب می‌شود که انتظار بازگشت سرمایه بالا و سود قابل توجه در سرمایه‌گذاری‌های این‌چنینی مطرح گردد که به سادگی نمی‌توان آن‌ها را با نتایج اجتماعی ناشی از تجاری‌سازی فناوری و منافع عمومی حاصل از آن جایگزین نمود. چنین بازارهای سودآوری که بتواند ریسک سرمایه‌گذاری در توسعه و تجاری‌سازی فناوری را توجیه نماید، ممکن است در کشورهای در حال توسعه موجود باشد که در این صورت برخی موارد جانبی نظیر چگونگی کمک شرکت‌های زایشی به نیازهای بهداشتی و ... مطرح می‌گردد. با این حال، شکی در این امر وجود ندارد که شرکت‌های زایشی به‌عنوان یک عامل کلیدی در راه‌اندازی کسب‌وکارهای جدید و مشاغل محلی و ورود نتایج تحقیقات علمی به بازار، نقش قابل توجهی ایفاء می‌نمایند. روند تغییر و تحولات دانشگاه‌ها در آمریکا و نقش آن‌ها در تأمین نیازهای دفاعی و سپس صنعت در بازه زمانی پس از جنگ جهانی دوم به خوبی این مسئله را تصدیق می‌نماید.

از دیگر مواردی که نقش شرکت‌های زایشی را در فرآیند توسعه و تجاری‌سازی فناوری به خصوص در دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی تأیید می‌نماید، موفقیت‌های برخی از این شرکت‌ها در دره سیلیکون در سال‌های ابتدایی قرن جدید است. امروزه مشارکت دانشگاه‌ها در تأمین نیازهای فناورانه بازار از طریق تأسیس شرکت‌های زایشی، به‌صورت چشمگیری افزایش یافته است.

شرکت‌های جدید؛ مسیری مناسب برای ورود به بازار

یکی از نکات نعجب آور در زمینه تجاری‌سازی و راه‌اندازی کسب‌وکارهای فناورانه، این است که با وجود روند جهانی استقبال از شکل‌گیری شرکت‌های جدید برای تجاری‌سازی فناوری، مطالعات و تحقیقات به نسبت کمی پیرامون بهبود فرآیند موجود و چگونگی افزایش احتمال موفقیت آن انجام گرفته است. این امر با توجه به این‌که معرفی یک محصول تجاری به بازار از سوی یک شرکت جدید در مقایسه با روش سنتی صدور مجوز بهره‌برداری از فناوری دارای ریسک بیشتری است، از اهمیت بالاتری برخوردار بوده و می‌بایست با دقت و تمرکز در این مسیر گام برداشت.

یکی از شروط موفقیت یک دانشگاه یا مرکز تحقیق و توسعه در ایجاد ارزش‌افزوده از طریق توسعه فناوری، این است که بداند چه زمانی باید مجوز بهره‌برداری از آن را در اختیار یک شرکت موجود قرار دهد و چه زمانی از طریق راه‌اندازی یک شرکت جدید در مسیر تجاری‌سازی و ارائه آن به بازار اقدام نماید. به‌عبارت‌دیگر، هر یک از مسیرهای یاد شده دارای شرایط و الزامات مختص به خود هستند و لزوماً نمی‌توان آن‌ها را به‌جای یکدیگر بکار برد. برای مثال، در جایی که یک توافقنامه صدور و اخذ مجوز در دسترس است و بازار تقاضا نیز کاملاً در اختیار رقبای قدرتمند و محصولات دارای کارکرد نزدیک به فناوری توسعه‌یافته قرار دارد، یک شرکت جدید بعید است بتواند همان میزان ارزش را برای صاحبان فناوری ایجاد نماید. در مقابل، اگر یک شرکت موجود با زیرساخت‌های مناسب، اعم از کانال‌های ورود به بازار، تخصص و مدیریت فرآیند تجاری‌سازی فناوری، دانش بخشی و یک شبکه ارتباطات مناسب وجود نداشته باشد(شرایطی که معمولاً در فناوری‌های توسعه‌یافته توسط مراکز پژوهشی و دانشگاه‌ها صادق است)، ایجاد یک شرکت جدید می‌تواند سیاستی مطلوب به شمار آید. در این بین برخی اولویت‌های سیاسی در ایجاد مشاغل جدید و توسعه اقتصاد محلی نیز وجود دارد که می‌تواند اتخاذ هر یک از دو استراتژی یاد شده را تحت تأثیر قرار دهد.

یکی از عوامل اصلی که می‌تواند یک شرکت بزرگ و یا مراکز دانشگاهی را به سمت راه‌اندازی یک شرکت جدید سوق دهد، عدم وجود سرمایه‌گذار مناسب برای توسعه فناوری و فعالیت‌های تحقیق و توسعه مرتبط با آن است. این امر در کشورهای در حال توسعه که بازار به اندازه کافی قدرتمند نیست و به دلیل عدم وجود بازار بالقوه نمی‌توان سرمایه‌گذاران را برای تخصیص بودجه کافی و تأمین هزینه‌های توسعه و تجاری‌سازی فناوری متقاعد نمود، عملاً به منتفی شدن توافقات اخذ و صدور مجوز بهره‌برداری از فناوری می‌انجامد و تنها راهکار موجود، راه‌اندازی یک شرکت جدید و تلاش برای تجاری‌سازی فناوری خواهد بود.

انواع شرکت‌های جدید در بافتار دانشگاهی؛ شرکت‌های زایشی در مقابل استارت‌آپ‌ها

با توجه به موضوع نوشتار حاضر، یک استارت‌آپ را می‌توان شرکتی تازه تأسیس مبتنی بر مجوز بهره‌برداری از یک یا چند فناوری توسط افراد خارج از یک مؤسسه تحقیقاتی یا نهاد دانشگاهی دانست که سایر منابع لازم و از جمله مدیریت شرکت را از طریق مسیرهای دیگر جذب می‌نماید. در مقابل، یک شرکت زایشی زمانی ایجاد می‌شود که نهاد پژوهشی منابع خود را صرف سرمایه‌گذاری برای شکل دادن یک شرکت جدید و رشد آن می‌نماید. این امر معمولاً شامل انتقال کارکنان دانشگاهی به شرکت یاد شده (به‌صورت دائم و یا بر اساس یک مأموریت با بازه زمانی مشخص) است.

یک مورد خاص از کاربرد استارت‌آپ‌ها در نهادهای تحقیقاتی و پژوهشی، مشارکت میان برخی از دانشگاه‌ها و شرکت‌های فعال در حوزه دارایی‌های فکری است که بر اساس آن، منابع شرکت‌های یاد شده از طریق راه‌اندازی یک شرکت استارت‌آپی صرف توسعه و تجاری‌سازی یافته‌های پژوهشی دانشگاهی شده و نتایج آن بنابر موافقت‌نامه مشخص، بین ذینفعان شامل دانشگاه، بنیان‌گذاران استارت‌آپ و شرکت سرمایه‌گذار تقسیم خواهد شد.

یکی از نکاتی که باید به آن توجه شود، محدودیت روش شرکت‌های زایشی به دلیل صرف منابع برای توسعه و تجاری‌سازی فناوری است. در واقع، به دلیل منابع و توانمندی‌های انسانی محدود موجود در دانشگاه‌ها، اختصاص منابع از طریق راه‌اندازی شرکت‌های زایشی، موجب می‌شود که کسب‌وکارهای کمتری با استفاده از آن منابع ایجاد گردد و طبیعتاً مجموع ارزش‌افزوده تولید شده نیز کاهش یابد. بسیاری از محققین معتقدند تشکیل یک استارت‌آپ و استفاده از منابع خارجی برای توسعه و رشد آن می‌تواند بسیار کارآمدتر باشد. این امر هم از نظر جذب و به‌کارگیری منابع کمیاب و هم از نظر تجربه موجود در سرمایه‌گذاران مخاطره‌پذیر برای مدیریت و راهبری یک کسب‌وکار تجاری حائز اهمیت است.

الف) ریسک‌ها و منافع:

از دیدگاه یک دانشگاه یا مؤسسه تحقیقاتی، انتخاب روش مناسب به تعادل موجود بین ریسک‌ها و خطرات از یک سو و منافع حاصل از سوی دیگر بستگی دارد. منافع و درآمد حاصل از راه‌اندازی یک شرکت زایشی به نسبت بالاتر است و البته منابع و ریسک‌های مرتبط با میزان موفقیت نیز به همان نسبت بالاتر است. در رویکرد استارت‌آپی، دانشگاه از سرمایه و تجارب کارآفرینان، فرشتگان کسب‌وکار و صندوق‌های سرمایه‌گذاری مخاطره‌پذیر به‌عنوان منابع خارجی استفاده می‌نماید و در مقابل از قسمتی از منافع حاصل از تجاری‌سازی فناوری (برای مثال از طریق واگذاری سهمی از مجوز بهره‌برداری و یا مالکیت دارایی فکری مربوط به فناوری) چشم‌پوشی می‌نماید.

در دهه 1990 میلادی، دو عامل موجب شده بود که دانشگاه‌ها و دیگر مراکز پژوهشی به سمت رویکرد صدور مجوز بهره‌برداری از فناوری (به یک شرکت موجود و یا یک شرکت استارت‌آپی دارای سرمایه‌گذار و مدیر خارج از دانشگاه) در مقایسه با رویکرد شرکت‌های زایشی تمایل یابند؛ اولین دلیل به ماهیت فناوری و نقش مدیریت در موفقیت شرکت باز می‌گردد. شکست یک شرکت زایشی با توجه به عدم وجود یک مدیریت باتجربه محتمل‌تر است و به همین دلیل در شروع کار، زمانی که مدیران شرکت به نسبت بی‌تجربه هستند (این امر در محیط‌های آکادمیک سهم بیشتری دارد)، رویکرد شرکت‌های استارت‌آپی و به‌کارگیری مدیران متخصص خارجی ترجیح داده می‌شود. دومین دلیل نیز به سطح بالای ریسک مربوط به کسب‌وکارهای مبتنی بر فناوری‌های نوظهور و دارای رشد قابل توجه باز می‌گردد که سرمایه‌گذاران درصد شکست پروژه‌های این‌چنینی را بیش از نود درصد می‌دانند. در واقع دانشگاه‌ها باید از موفقیت در توسعه فناوری اطمینان حاصل نمایند تا بتوانند از طریق صدور مجوز بهره‌برداری از فناوری به یک شرکت جدید استارت‌آپی با مدیران خارجی و یا یک شرکت موجود به ارزش‌افزوده دست یابند. تملک مجموعه‌ای از سهام تعداد زیادی از شرکت‌های کوچک استارت‌آپی، سرمایه‌گذاری امن‌تری نسبت به استراتژی استفاده از منابع ثابت و محدود داخلی برای ایجاد یک یا دو شرکت زایشی بزرگ به نظر می‌رسد.

ب) اثرات و منافع اقتصادی و اجتماعی:

به نظر می‌رسد نوعی تضاد و تعارض فزاینده بین نتایج اقتصادی تجاری‌سازی فناوری‌های دانشگاهی و اثرات اجتماعی آن‌ها وجود دارد. دانشگاه‌ها بر اساس اصل ایجاد ارزش بیشتر، می‌بایست یک انتخاب مهم بین تمرکز منابع بر چند طرح محدود فناورانه و ایجاد شرکت‌های زایشی برای تجاری‌سازی آن‌ها و یا مشارکت در تعداد بیشتری از شرکت‌های استارت‌آپی انجام دهند. با این حال، هدف نهایی این است که در نهایت فناوری‌های توسعه‌یافته به بهینه‌ترین حالت وارد بازار شوند و این یعنی اثرات اقتصادی تجاری‌سازی فناوری. در مقابل، برخی فشارهای موجود بر نهادهای تحقیقاتی برای تبدیل شدن به موتور رشد اقتصادی در مناطق محلی که با تأکید ایجاد تعداد بیشتری از شرکت‌های استارت‌آپی مبتنی بر فناوری انجام می‌گیرد، هدف پیش گفته را با اثرات اجتماعی در هم می‌آمیزد. امروزه اغلب دانشگاه‌ها با اهداف متعارض و چندگانه‌ای که دارند، فرآیند ناکارآمدی از انتقال فناوری به سمت تجاری‌سازی را پی گرفته‌اند که دلیل عمده آن، مشخص نبودن سیاست دانشگاه درباره تجاری‌سازی است. نهادهای تحقیقاتی باید استراتژی خود در زمینه تجاری‌سازی و این‌که به دنبال اثرات اجتماعی و منافع عمومی هستند یا سود نهادی را اولویت خود انتخاب کرده‌اند، مشخص نمایند.

شرایط و بسترهای لازم برای افزایش میزان موفقیت شرکت‌های جدید

ایجاد شرکت‌های جدید در نهادهای پژوهشی و دانشگاه‌ها می‌تواند از طریق یک فاز فرعی، تحت عنوان «شرکت مجازی» آغاز گردد. این فاز که در یک بازه زمانی بلندمدت و ذیل رویکرد شرکت‌های زایشی امکان‌پذیر است، ایجاد برخی شرکت‌های جدید را مد نظر قرار می‌دهد که صرفاً در داخل دانشگاه‌ها و بدون مرزهای ساختاری مشخص فعالیت دارند. این فاز مجازی می‌تواند برای شرکت‌های یاد شده امکان کسب تجارب و آمادگی برای فعالیت مستقل در خارج از حیطه دانشگاهی را فراهم نماید و در مواقعی که در بخش‌های خاص فناوری جریان‌های ناپایدار سرمایه‌گذاری وجود دارد، می‌تواند اجازه دهد تا فناوری توسعه‌یافته بدون محدودیت‌های رسمی و حقوقی موجود به بازار نزدیک شود. البته باید توجه داشت که هدف نهایی از شرکت‌های زایشی، فعالیت مستقل در بازار و ایجاد یک کسب‌وکار دارای ارزش‌افزوده بالا است و به همین منظور می‌بایست فاز مجازی را به‌عنوان دوره‌ای برای ایجاد آمادگی به منظور ورود به فضای رقابتی خارج از دانشگاه در نظر گرفت.

یکی دیگر از زیرساخت‌های مورد نیاز برای موفقیت در امر تجاری‌سازی نتایج تحقیقات علمی و فناوری‌های توسعه‌یافته در نهادهای پژوهشی و دانشگاه‌ها، لزوم وجود مهارت‌ها و تخصص‌های مختلف است. ورود شرکت‌های جدید نیازمند همکاری و مشارکت با شبکه‌ای گسترده از ذینفعان در فرآیندهای مختلف زنجیره ارزش محصول است که معنای آن راه‌اندازی یک استارت‌آپ برای توسعه و فروش محصولات فناورانه می‌باشد. باید خاطرنشان ساخت که همکاری با دیگر شرکت‌ها می‌تواند دسترسی به منابع ارزشمند شرکت را نیز برای آن‌ها فراهم آورد که همین امر، اتخاذ یک سیاست منسجم و هوشمندانه حفاظت از اطلاعات ارزشمند و دارایی‌های فکری را ضروری می‌نماید. در این راستا به‌کارگیری برخی ابزارهای حفاظتی مالکیت فکری، نظیر ثبت پتنت نیز توصیه می‌شود.

تجربه نشان داده است که برخی عوامل در شکست یا موفقیت شرکت‌های جدید، تأثیرگذاری عمده‌ای دارند که آن‌ها را تحت عنوان «عوامل بحرانی موفقیت برای شرکت‌های جدید» بررسی خواهیم کرد:

1. فناوری:

اگر یک فناوری بتواند یک بهبود قابل توجه و افزایشی در یک گروه محصول موجود در بازار ایجاد نماید، به احتمال بسیار زیاد دارای متقاضیان متعدد برای اخذ مجوز بهره‌برداری خواهد بود. محصولات موجود دارای بازارهای بالفعل، کانال‌های توزیع مشخص و مشتریان مختص به خود هستند که همین امر، رقابت با محصولات موجود در بازار را دشوار و همراه با ریسک می‌نماید. برخی از شرکت‌های حاضر در رقابت که از نظر سهم بازار در رده‌های دوم یا سوم قرار می‌گیرند، علاقه‌مند برای به‌کارگیری نوآوری‌های مرتبط با محصول و افزایش سهم خود در مقایسه با رهبر بازار هستند. البته رهبر بازار نیز این علاقه‌مندی را داشته و شاید در مقایسه با دیگر رقیبان بتواند عملکرد بهتری در استفاده از نوآوری‌های انجام گرفته داشته باشد.

در مقایسه با نوآوری‌های تدریجی که در بالا تشریح گردید، فناوری‌های پلتفرم (که طیف وسیعی از محصولات مختلف را می‌توان برای بازارهای هدف متفاوت تولید نمود)، می‌تواند با راه‌اندازی یک شرکت جدید همراه باشد که منجر به ایجاد بیشترین ارزش برای نهاد تحقیقاتی یا دانشگاه صاحب فناوری می‌گردد. باید توجه داشت، استقبال بازار از یک فناوری جدید، بسته به هزینه نهایی فناوری و مزایای ناشی از آن تغییر می‌نماید. همچنین با توجه به طیف وسیعی از کاربرد که بازارهای بالقوه متعددی را شامل می‌شود، فناوری‌های پلتفرم دارای جذابیت فراوانی برای سرمایه‌گذاران است. در این حالت، حتی اگر یک کاربرد یا هدف تجاری‌سازی به شکست بیانجامد، کاربردهای دیگری نیز برای آن وجود خواهد داشت که این خود نوعی تضمین برای بازگشت سرمایه محسوب می‌شود.

2. توسعه بازار:

بازار موجود (ارائه و فروش محصولات مشخص به یک گروه تعریف شده از مشتریان) در انحصار مجموعه‌ای از رقبای متمرکز و کانال‌های توزیع مشخص است. در این حالت می‌توان شرایطی مشابه با فناوری دارای بهبود افزایشی را در نظر گرفت که در نهایت به یک صدور مجوز بهره‌برداری ختم خواهد شد. در مقابل، هنگامی‌که یک بازار جدید مد نظر است، مسیر کسب منفعت از طریق صدور مجوز ممکن است در دسترس نباشد و یا هزینه‌های بالاتری را به همراه داشته باشد. بر این اساس، تأسیس یک شرکت جدید می‌تواند گزینه مطلوب‌تری (به شرط وجود تقاضای بازار بالقوه) تلقی گردد.

3. محصول، سیستم یا جزء؟

اگر محصول مورد نظر یک سیستم کامل باشد، از لحاظ نظری ممکن است یک استارت‌آپ یا شرکت زایشی برای تجاری‌سازی و ارائه آن به بازار مطلوب باشد. از سوی دیگر، اگر محصول به‌عنوان جزئی از یک سیستم بزرگ‌تر باشد، می‌بایست آن را از طریق شرکت‌های تأسیس شده در زمینه‌ای که می‌تواند سیستم را تکمیل نماید، تجاری‌سازی نمود.

4. در دسترس بودن مدیریت:

توسعه فناوری به شدت به قابلیت‌ها و توانمندی‌های مدیریت وابسته است که به‌عنوان یکی از مزایای کلیدی استارت‌آپ در مقایسه با شرکت زایشی مطرح می‌شود. از سوی دیگر، جذب مدیریت خبره و متخصص، کاری دشوار است که اشتباه در تعیین آن می‌تواند به شکست شرکت منجر شود.

5. میزان تمرکز و درهم تنیدگی بازار:

یک بازار متمرکز دارای تعداد محدودی از مشتریان است که سهم عمده‌ای از ارزش‌افزوده را ایجاد می‌نمایند. در مقابل، یک بازار پراکنده این کار را از طریق تعداد زیادتری از مشتریان انجام می‌دهد. بدیهی است، یافتن و دسترسی به تعداد محدودی از مشتریان بزرگ بسیار ساده‌تر از شناسایی و فروش محصول به تعداد زیادی مشتری خرد است. در مجموع توصیه می‌شود از یک کانال توزیع مشخص و به کمک یک توزیع‌کننده موجود در بازار فعلی، برای ارائه محصول به بازار اقدام شود.

6. پیچیدگی فرآیند فروش:

اگر فرآیند فروش پیچیده بوده و محصول ارائه‌شده برای مشتری ناشناخته باشد (برای مثال ارائه یک محصول جدید و نوظهور به بازار)، نشان دادن مزایای محصول و متقاعد نمودن مشتری از سوی توسعه‌دهندگان فناوری و صاحبان ایده ساده‌تر خواهد بود. از طرف دیگر، عدم آشنایی توسعه‌دهندگان با سیستم‌های فروش و چگونگی بازاریابی، می‌تواند فرآیند فروش را با چالش مواجه نماید. بهترین گزینه در این‌گونه موارد، استفاده از یک بازاریاب خبره و مکانیسم آموزشی مناسب جهت آشنایی وی با محصول و ارائه مناسب آن به مشتریان است.

7. در دسترس بودن سرمایه‌گذاری:

فرآیند توسعه فناوری و ارائه آن به بازار دارای هزینه‌های بسیار زیاد و در عین حال ریسک‌های فراوان است که موجب می‌شود یافتن سرمایه‌گذار مناسب را با چالش روبرو سازد. یک مسیر صدور مجوز بهره‌برداری از فناوری، می‌تواند یکی از راه‌های مناسب جهت جذب سرمایه‌گذار و تأمین مالی جهت ادامه فرآیند توسعه محسوب گردد. مثال کلاسیک از دشواری فرآیند توسعه فناوری و هزینه‌های مرتبط با آن، صنعت داروسازی است که در برخی موارد هزینه‌های آزمایشات بالینی و فرآیندهای نظارتی ممکن است به بیش از 100 میلیون دلار برسد و نرخ فرسایش در آن نیز بالای 90 درصد است.

8. پیچیدگی در تحویل:

اگر تحویل یک محصول یا خدمت بسیار پیچیده باشد، ممکن است به اطلاعات دقیقی از فناوری و پشتیبانی و هماهنگی با تیم مرتبط با آن نیاز باشد. چنین وضعیتی در توسعه نرم‌افزارها و استقرار فناوری‌های بهداشتی در مراحل آغازین بلوغ فناوری کاملاً شایع است.

دوره رشد کسب‌وکار برای شرکت‌های جدید

با توجه به نزدیکی برخی مراکز رشد و انکوباتورها به مؤسسات تحقیقاتی، می‌توان یک روند رو به رشد در شرکت‌های جدید مبتنی بر فناوری که توسط این مراکز پشتیبانی می‌شوند، مشاهده نمود. فضای برخی از مؤسسات تحقیقاتی مشهور بین‌المللی نظیر «MIT» و دانشگاه کمبریج کاملاً در جهت پشتیبانی و حمایت از توسعه کسب‌وکار است و مدیریت ارشد این مؤسسات با ابزارهایی نظیر مدیریت استعدادها، تخصیص بودجه به طرح‌های نوآورانه و پشتیبانی حرفه‌ای در فرآیندهای حفاظت از دارایی‌های فکری به سمت توسعه کسب‌وکار و حمایت از شرکت‌های جدید راه‌اندازی شده حرکت نموده‌اند.

یکی از خدمات ارزشمند ارائه‌شده از سوی مراکز رشد، دسترسی به شبکه‌ای از مخاطبین است که از طریق آن می‌توان به تخصص‌های لازم برای توسعه کسب‌وکار و برخی خدمات پشتیبانی حرفه‌ای دست یافت. بسیاری از محققین و صاحب‌نظران حوزه نوآوری و فناوری، از مراکز رشد به‌عنوان یکی از عوامل اصلی توسعه اقتصاد دانشی نام می‌برند و به همین دلیل، سیاست‌گذاران دولتی و مؤسسات مرتبط با سیاست علم و فناوری سعی می‌کنند تا شرکت‌های زایشی و استارت‌آپ‌ها را از طریق خدمات ارائه‌شده از سوی این مراکز حمایت نمایند.

خدمات ارائه‌شده از سوی مراکز رشد می‌بایست با هزینه پایین‌تر از هزینه تمام شده آن‌ها در بازار رقابتی به شرکت‌های جدید ارائه شود؛ این امر به خصوص در مراحل اولیه رشد یک شرکت تازه تأسیس از اهمیت بیشتری برخوردار است. برخی از راهکارهای کاهش نرخ خدمات به شرح زیر است:

  • ترکیب عرضه خدمات حرفه‌ای و پشتیبانی تجاری به تعدادی از شرکت‌های کوچک‌تر حاضر در دوره رشد و استفاده از اقتصاد مقیاس برای کاهش هزینه‌ها؛
  • استفاده از یارانه‌های دولتی پیش بینی شده در مجموعه قوانین و مقررات مرتبط با حمایت از رشد و توسعه اقتصادی؛
  • روند افزایشی هزینه خدمات ارائه‌شده متناسب با دستاوردهای تجاری‌سازی شرکت‌ها؛
  • پرداخت بخشی از هزینه‌ها در قالب سهام شرکت‌ها (استراتژی کلیدی مرتبط با سودآوری مراکز رشد).

 

مرجع: IP handbook

 

http://nanomatch.ir/

هنوز نظری وارد نشده است!

نظر خود را ارسال نمایید

پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.