چرخش از تحقیقات علمی دانشگاهی به دنیای استارتآپها
مقدمه
یکی از مراکز بسیار مهم برای خلق و توسعه ایدههای خلاقانه و نوظهوری که پتانسیل لازم برای تجاریسازی را دارا میباشند، دانشگاهها هستند. دانشگاهها، با حرکت به سمت رویکرد کارآفرینی، حمایتهای بسیار زیادی از این موضوع انجام داده و محققین خود را به این سمت سوق میدهند. در چنین شرایطی که سرعت ایجاد استارتآپها بسیار زیاد شده و یکی از معیارهای مهم برای رتبهبندی دانشگاهها تعداد همین شرکتهای زایشی شده است، پاسخ به یک پرسش اهمیت بسیار زیادی دارد: چگونه تحقیقات علمی خود را از دانشگاه خارج نموده و به یک استارتآپ تبدیل کنیم؟!
در این مقاله، جارد فریدمن (Jared Friedman) که از همکاران شتابدهنده «Y Combinator» است، به دنبال پاسخ به این سؤال بسیار مهم بوده و فعالان حوزه تحقیق و پژوهش دانشگاهی را به فکر فرو میبرد. این نوشتار، توصیهای برای افرادی است که در دانشگاه پژوهشهایی انجام داده و در نظر دارند تا شرکتی را برای تجاریسازی آن راهاندازی نمایند.
فریدمن در این خصوص میگوید: ما در YC، بیش از 75 شرکت را که چنین شرایطی داشتهاند، تامین مالی کردهایم. ما اخیراً در قالب یک تور، به دانشگاههای تحقیقاتی رفتیم و با صدها دانشجو و استاد فعال در حوزه علوم زیستی در مورد تجاریسازی تحقیقاتشان صحبت کردیم. در ادامه، رایجترین موضوعاتی مطرح شده که بنیانگذاران از ما در مورد آنها سؤال میکنند.
چه کسی باید استارتآپ را راهاندازی کند؟!
واقعیت این است که در یک پروژه دانشگاهی، ترکیبی از افراد متعدد شامل دانشجویان، محققین پسادکتری و اساتید دانشگاه در حال همکاری با یکدیگر میباشند. در چنین شرایطی، اولین چیزی که باید در خصوص آن تصمیم گرفته شود، این است که چه کسی قرار است در شرکت کار کند و چه کسی در دانشگاه میماند؟
بسیاری از بنیانگذاران علمی در خصوص چگونگی ساختار تیم مؤسس خود تصورات نادرستی دارند که در اینجا برخی از رایجترین آنها را بیان میکنیم:
تصور اشتباه 1: شما در حالی که به حرفه آکادمیک خود ادامه میدهید، میتوانید یک شرکت هم راهاندازی کنید!
در اینجا یک واقعیت صریح وجود دارد که اغلب بنیانگذاران را ناراحت میکند: شرکت شما شانس بسیار کمی برای موفقیت دارد، مگر اینکه فردی کلیدی که روی تحقیق کار کرده، برای راهاندازی شرکت مایل به ترک نقش دانشگاهی خود باشد.
اگر دانشجویی هستید که به زودی فارغالتحصیل میشوید، میتوانید تا زمان فارغالتحصیلی صبر کنید؛ این زمانی عالی برای راهاندازی یک شرکت است. اما اگر در جایگاه دیگری هستید، در برخی مواقع باید تصمیم برای خروج بگیرید تا بتوانید شرکت را به نحو احسن اداره کنید.
تصور اشتباه 2: شما باید یک مدیر عامل برای اداره شرکت پیدا کنید!
بسیاری از محققین بر این باورند که باید در جایگاه آکادمیک خود مانده و برای راهاندازی شرکتی پیرامون اختراع خود، یک مدیر عامل مناسب پیدا کنند. تقریباً همیشه این ایده بدی است. در این مراحل اولیه، پیدا کردن یک مدیر عامل عالی برای اداره یک شرکت، کار بسیار دشواری است؛ مدیران اجرایی عالی، بسیار کمیاب هستند و معمولاً فرصتهای بسیار بهتری نسبت به راهاندازی یک استارتآپ در مرحله ایده و بدون بودجه در اختیار دارند. در نتیجه، اکثر محققینی که این رویکرد را امتحان میکنند، یا هرگز مدیر عاملی پیدا نمیکنند یا در نهایت به یک مدیر متوسط رضایت میدهند. اگر دانشگاه شما سعی کند یک مدیر عامل برایتان پیدا کند، حتی اوضاع بدتر هم میشود.
با این همه، حتی اگر بتوانید فردی را در برای اداره شرکت خود پیدا کنید، باز هم احتمالاً ایده خوبی نخواهد بود، چراکه بهترین مدیر عامل برای این مرحله از کار، یکی از افرادی است که تحقیقات اولیه را انجام داده است. افرادی که تحقیقات اولیه را انجام دادهاند، بسیار بیشتر از هر فرد خارجی برای موفقیت این سرمایهگذاری تلاش میکنند. آنها به واسطه تخصص خود در آن حوزه، افراد واجد شرایطتری بوده و دانش آنها در این زمینه، بسیار ارزشمندتر از هر مهارت عمومی کسبوکاری است که یک مدیرعامل خارجی میتواند به ارمغان آورد.
یک تصور نادرست این است که فکر کنیم تحقیق انجام شده و تنها چیزی که باقی مانده، تجاریسازی آن است. اگر چنین چیزی درست بود، احتمالاً انتخاب یک مدیرعامل خارجی گزینهای منطقی بود. با این حال، به ندرت به این شکل عمل میکند. معمولاً متوجه میشوید چیزی که بازار خواهان آن است، کاملاً آن چیزی نیست که شما اختراع کردهاید و به همین دلیل، باید تحقیقات بیشتری انجام دهید. مخترعان اصلی، میتوانند این بازخورد را بگیرند و تنظیمات جدید را انجام دهند و این در حالی است که یک مدیرعامل خارجی در این شرایط گیر میکند.
تصور اشتباه 3: شما در تیم مؤسس خود به فردی با تجربه کسبوکار نیاز دارید!
بسیاری از محققین فکر میکنند که برای راهاندازی یک شرکت، به شخصی نیاز دارند که تجربه تجاری و مالی قبلی داشته باشد. این در حالی است که در دو سال اول، معمولاً کارهای مرتبط با «کسبوکار» بسیار کمی برای انجام دادن وجود دارد. در طی این مدت، شما میتوانید هر مهارت تجاری که نیاز داشته باشید را در طول مسیر کسب کنید. اکثر محققینی که «Y Combinator» بر روی آنها سرمایهگذاری میکند، هیچ تجربه قبلی در کسبوکار و تجارت ندارند.
افرادی که در حوزه کسبوکار کار میکنند، دوست دارند این کار را بسیار سخت جلوه دهند؛ گویی داشتن یک کسبوکار مانند فیزیک کوانتومی است، رشتهای که برای تسلط بر آن نیاز به سالها مطالعه است؛ واقعیت این است که این دو موضوع اصلاً نزدیک به هم نیستند.
تصور اشتباه 4: ابتدا باید پول جمع کنید، سپس دانشگاه را ترک کنید!
اغلب، مردم مطمئن نیستند که آیا میخواهند یک نقش آکادمیک ثابت را برای دنبال کردن یک استارتآپ ترک کنند یا خیر. بنابراین، آنها اول ایده خود را به برخی شرکتهای «VC» محلی ارائه میکنند. آنها تصور میکنند که اگر این ایده خوبی باشد، صندوقهای خطرپذیر به آنها کمک مالی میکنند، این ایده را تأیید میکنند و به آنها اجازه میدهند که از شغل دانشگاهی خود خارج شده و یک شرکت با بودجه خوب راهاندازی کنند.
در حالی که ممکن است مجموعههای سرمایهگذاری خطرپذیر گهگاهی از این طریق برای استارتآپهای زایشی دانشگاهی تأمین مالی کنند، اما معمولاً چنین روشی ندارند. متأسفانه، بسیاری از بنیانگذاران توسط «VC»ها رد میشوند و محققین هم به این نتیجه میرسند که ایده آنها بد بوده و در نتیجه از راهاندازی کسبوکار خودشان منصرف میشوند. در واقع، مسئله این است که این مرحله برای تأمین مالی از «VC»ها خیلی زود است.
به طور معمول، بنیانگذاران قبل از اینکه خودشان را برای جمعآوری یک دور چند میلیون دلاری از «VC»ها آماده کنند، باید به مدت 1 سال به طور تماموقت در شرکت کار کنند. در این بین، آنها با تأمین مالی از پساندازهایشان، دریافت کمکهای مالی تحقیقاتی دولتی، جمعآوری مبلغ کمی از دوستان و خانواده، یا جمعآوری یک دور کوچک «پیشبذر» از سرمایهگذاران فرشته، شتابدهندهها یا صندوقهای بذر، خود را حفظ میکنند.
بنیانگذارانی که قبل از جمعآوری پول شغل خود را رها نمیکنند، معمولاً در یک مشکل بزرگ گیر میافتند. آنها منتظر هستند تا قبل از اینکه کار خود را ترک کنند، یک سرمایهگذار روی آنها شرطبندی کند. این در حالی است که سرمایهگذاران منتظرند تا بنیانگذاران به اندازه کافی به شرکت خود اعتقاد داشته و حاضر به ترک کار خود باشند.
تیم مؤسس ایدهآل برای یک استارتآپ زایشی
وضعیت ایدهآل این است که دو یا چند نفر که در آزمایشگاه بر روی موضوع تحقیق تمرکز داشتهاند، با هم کارشان را رها نموده و با همکاری یکدیگر، شرکت را راهاندازی کنند. البته این الزام نبوده و حتی یک بنیانگذار تمام وقت نیز میتواند به خوبی عمل نماید. در این بین، حتماً یکی از افرادی که برای راهاندازی شرکت کار خود را ترک نموده، باید سمت مدیرعاملی را متقبل شود.
در بسیاری از موارد، افراد دیگری که در تحقیق مشارکت داشتهاند، میخواهند در دانشگاه باقی بمانند، اما همچنان به نحوی هم در کار مشارکت میکنند. چنین چیزی خوب است. این افراد، اغلب "همبنیانگذاران دانشگاهی" یا "همبنیانگذاران علمی" نامیده میشوند و هنوز هم میتوانند بسیار مفید باشند. اما مؤسسانی که قرار است تمام وقت در شرکت کار کنند، مهمترین افراد هستند.
تصمیمگیری در مورد زمان چرخش
در مراحل اولیه توسعه یک فناوری جدید، اگر در دانشگاه مستقر باشید و از منابع آن بهره بگیرید، سرعت پیشرفت بالاتری خواهید داشت. دانشگاه، مکان ایدهآلی برای انجام آزمایشهای اولیه است تا ثابت کنید که ایده شما میتواند به خوبی کار کند. حتی میتوانید از طریق برنامههای کارآفرینی، فراخوانی برای مشتریان بالقوه یا ذینفعان داشته باشید و یک آزمایش تقاضای بازار برای محصول جدیدتان انجام دهید. با این حال، در برخی مواقع هم حضورتان در دانشگاه باعث کاهش سرعت شما میشود، زیرا دانشگاهها برای تجاریسازی فناوریها راهاندازی نشدهاند.
با این تفاسیر، هم این امکان وجود دارد که خیلی زود دانشگاه ترک کنید و هم ممکن است قبل از رفتن خیلی منتظر بمانید. با این حال، بدون شک اشتباه بسیار رایجتر این است که برای طولانیمدت صبر کنید.
اکثر بنیانگذاران بیش از حد صبر میکنند، زیرا ترک کار آکادمیک برای آنها ترسناک است. دانشگاه محیطی آرامشبخش است، هیچکس شما را تحت فشار قرار نمیدهد و این در حالی است که رفتن و ترک دانشگاه به نظر کار خطرناکی است. بنابراین کار طبیعی این است که به تأخیر انداختن آن ادامه دهید. این وسوسه وجود دارد که قبل از شروع به کار، فناوری را کامل کنید و همیشه "یک آزمایش دیگر" وجود دارد که میتوانید آن را انجام دهید. اگر این چرخه را متوقف نکنید، هرگز دانشگاه را ترک نمیکنید.
اغلب پس از اینکه مردم دانشگاه را به قصد کارآفرینی ترک میکنند، تازه متوجه میشوند که بسیاری از کارهایی که در سال گذشته انجام دادهاند، به هدر رفته است؛ زیرا برخی از فرضیات آنها در مورد آنچه بازار میخواهد، اشتباه بوده است. آنها همچنین متوجه میشوند که اکنون بهعنوان یک شرکت، بسیار سریعتر از قبل حرکت میکنند و میفهمند اگر زودتر برای این کار اقدام کرده بودند، میتوانستند ماهها در زمان خود صرفهجویی کنند.
تقسیم سهام
بعد از اینکه تصمیم گرفتید چه کسی به صورت تماموقت در استارتآپ حضور داشته باشد و نقش افراد مختلف چه خواهد بود، باید سهام خود را تقسیم کنید.
در حالی که این تصمیمگیری بسیار مهم است، اما بنیانگذاران اغلب چارچوب خوبی برای اتخاذ تصمیم ندارند. در اینجا یک چارچوب کلی توصیه میشود:
- بنیانگذارانی که به صورت تمام وقت در شرکت کار خواهند کرد، باید مقادیر برابر یا تقریباً مساوی از حقوق صاحبان سهام دریافت کنند.
- بنیانگذارانی که شغل خود را ترک میکنند و به صورت تمام وقت در شرکت کار میکنند، باید نسبت به بنیانگذارانی که قرار است در دانشگاه باقی بمانند، دارایی بیشتری داشته باشند. بنیانگذاران دانشگاهی معمولاً نباید بیش از 10 درصد مالکیت را داشته باشند، مگر اینکه بخواهند به کار خود ادامه دهند. این نکته از این جهت اهمیت دارد که این بنیانگذاران تمام وقت هستند که سالها از زندگی خود را منحصراً برای موفقیت شرکت سرمایهگذاری میکنند و در نتیجه، آنها باید مالکیت کافی داشته باشند که انجام این کار برایشان منطقی باشد.
بزرگترین اشتباهی که تیمهای مؤسس علمی در این مرحله مرتکب میشوند، این است که آنها فکر میکنند هدف از تخصیص سهام، پاداش دادن به مشارکتهای گذشته است. این در حالی است که این کار باید عمدتاً بر اساس پیشبینی مشارکتهای آینده انجام گیرد.
در اینجا یک حقیقت صریح در مورد راهاندازی یک شرکت وجود دارد: اگر قصد دارید یک شرکت جدید را موفق کنید، احتمالاً باید 7 تا 10 سال پس از خروج از دانشگاه روی آن کار کنید و این زمان زیادی است!
اگر اکنون در حال خروج از دانشگاه هستید، ممکن است احساس کنید که نیمه راه را طی کردهاید، اما در واقع در مایل 2 از یک ماراتن 26 مایلی هستید. بنیانگذاران دانشگاهی ممکن است در اولین مایل نقش مهمی داشته باشند، اما این بنیانگذاران تمام وقت هستند که 25 مایل دیگر را طی میکنند. از این رو، تقسیم سهام بین بنیانگذاران باید بر اساس انتظاری که از آنها در طول کل ماراتون دارید انجام گیرد.
یکی از پیامدهای این امر این است که تقسیم سهام شما در شرکت جدید، هیچ ارتباطی با ارشدیت افراد در تیم اصلی دانشگاهی نخواهد داشت. اغلب افرادی که دانشگاه را ترک میکنند، جوانتر هستند و افراد ارشد/ اساتید در دانشگاه باقی میمانند. در این صورت، بنیانگذارانی که دانشگاه را ترک میکنند، نسبت به رئیس سابق خود دارای سهام بیشتری خواهند بود. اگرچه این میتواند یک مکالمه ناخوشایند باشد، اما کاملاً معقول است.
مرجع: «ycombinator»
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.