از فشار فناوری تا کشش بازار؛ سه راه برای تحریک و توسعه نوآوری
مقدمه
محرکهای یک پروژه نوآورانه چیست؟ اگرچه ادبیات گستردهای پیرامون موضوع نوآوری و مدیریت آن وجود دارد، اما آنچه دقیقاً باعث ایجاد نوآوری میشود، همچنان نامشخص است. با توجه به اینکه آینده یک شرکت فناور و بهطور خاص استارتآپهای مبتنی بر فناوریهای پیشرفته، به پاسخ این پرسش وابسته است، آن را میتوان یک مسئله بسیار اساسی دانست. چه بخش یا واحدی میبایست آینده فناوری و نوآوری را تصور نموده و مسئولیت آغاز پروژههای جدید را بر عهده بگیرد؟ تحقیق و توسعه، بازاریابی، تولید یا ...؟
به نظر میرسد که هیچ پاسخ واحدی وجود ندارد، اما با یک مدلسازی اولیه، میتوان درک بهتری از آنچه نوآوری را در سازمانها بسط و توسعه میدهد، ایجاد نمود. آشنایی کارآفرینان استارتآپی با این مدلها و در معنای دقیقتر، محرکهای اصلی نوآوری، به آنها کمک میکند تا بتوانند ایدههای جدید و خلاقانه را بهتر به پیش برده و در راستای تجاریسازی آنها بکوشند.
در این مقاله، محرکهای نوآوری را در قالب سه مسیر اصلی دستیابی به نوآوریهای جدید، تحلیل و بررسی میکنیم.
محرکهای اصلی نوآوری
با وجود تعاریف متعدد از نوآوری، تقریباً همه متخصصین حوزه کارآفرینی و نوآوری، توافق دارند که یک محصول یا خدمت نوآورانه، باید از یک ویژگی جدید و متمایز در یک بخش بازار یا در یک منطقه خاص جغرافیایی برخوردار بوده و در عین حال، با تکیه بر همین ویژگی متمایز، یک ارزش مشخص و قابلتوجه را برای کاربران و مصرفکنندگان فراهم آورد. این ارزش یا مزیت جدید، میتواند کاهش هزینه تولید (کمتر شدن قیمت محصول)، بهبود عملکرد، کاهش زمان خدمت و یا حتی بهتر شدن شکل ظاهری محصول باشد.
اغلب بین نوآوریهای مختلف، از منظر شدت تغییرات و میزان تحولات ناشی از آن، تمایزهایی قائل میشوند: «نوآوری تدریجی و افزایشی یا نوآوریهای انقلابی و برافکن». همچنین، نوآوری را میتوان از منظر آنچه باعث نوآوری و تکامل آن میشود نیز بررسی نمود: آیا این پیشرفت فناورانه تحت فشار توسعههای علمی و فنی قبلی پدید آمده یا تقاضای فزاینده بازار موجب شکلگیری آن شده است؟
پرسش اخیر، بحث بسیار مهمی تحت عنوان محرکهای نوآوری را به میان میآورد که از یکسو، بر ارتباط تنگاتنگ بین نوآوری و پیشرفتهای فناورانه و از سوی دیگر، بر نقش کلیدی بازار و تقاضای مشتری در فرآیند توسعه و تجاریسازی نوآوری تأکید دارد. نوآوری ممکن است از طریق ورود یک فناوری جدید یا از همگرایی دو یا سه فناوری موجود حاصل شود. برای مثال، ایده شاهراههای اطلاعاتی، مبتنی بر دو اختراع استراتژیک فیبر نوری و لیزر شکل گرفته است. اثر بازار بر نوآوری هم که کاملاً عیان است. کافی است صنایع داروسازی را در نظر بگیرید که چگونه برخی فاکتورهای کلیدی همچون تعداد بیماران، قیمتهای فعلی و ...، مسیر آتی نوآوریهای دارویی را مشخص میکنند. شیوع ویروس کرونا و صرف میلیاردها دلار برای ساخت واکسن، مصداق بارز تقاضای بازار و اثر آن بر توسعه و تجاریسازی یک نوآوری جدید است.
فارغ از اینکه فشار فناوری یا کشش بازار در توسعه یک نوآوری جدید اثرگذار باشد، برخی فاکتورهای جانبی، میتواند این فرایند را تسریع نماید. برای مثال، یک پروژه نوآورانه، اغلب منجر به اختراعاتی میشود که تحت حفاظت سیستم پتنت قرار میگیرند. این چتر حفاظتی، موانعی را در بازار در برابر تازهواردان بالقوه ایجاد میکند تا نتوانند با کپیبرداری از نوآوری، در مزایای فناوری جدید سهیم شوند. بنابراین، یک شرکت پیشگام در نوآوری، وقت کافی برای ادامه تلاشهای تحقیق و توسعهای خود و ایجاد یک موقعیت مطلوب در بازار تقاضا را به دست میآورد.
در ادامه، سه مسیر اصلی برای توسعه و ایجاد نوآوری را بررسی مینماییم:
الف) نوآوری مبتنی بر فشار علم و فناوری
تحقیقات بنیادین، منجر به ابداعات و اختراعات جدیدی میشود که آنها نیز، به نوبه خود میتوانند مسیر آتی تحقیق و توسعه در بسیاری از حوزهها را تغییر دهند. برای مثال، پیشبینی میشود فناوری «mRNA» که در ساخت واکسن کووید-19 مورد استفاده قرار گرفته، آینده فرآیندهای درمانی در بسیاری از بیماریهای صعبالعلاج را تغییر دهد. بهعنوان یک مثال دیگر، پیشرفت فناوریهای ارتباطی و هوش مصنوعی، بسیاری از صنایع، از جمله خودروسازی را تحت تأثیر قرار داده و عملاً نوآوریهای جدیدی همچون خودروی خودران را در این صنعت معرفی نموده است.
منظور از فشار علم و فناوری، همین اثرگذاری پیشرفتهای فنی برای توسعه نوآوریهای جدید است. زمانی نه چندان دور، اوج نوآوری در صنعت تلفن همراه، توسعه دوربینهای چند مگاپیکسلی و طراحی یک بدنه متفاوت و جذاب بود. اما با پیشرفتهای صورت گرفته در حوزههای مختلف فناوری و ترکیب آنها با هم، امروزه تلفنهای هوشمند، نهتنها یک ابزار ارتباطی ساده، بلکه ابزاری برای ارزیابی سلامت کاربر، ایجاد سرگرمی از طریق محتوای رسانهای کاملاً متنوع و حتی کنشگری اجتماعی از طریق حضور در شبکههای اجتماعی مختلف میباشد. بدیهی است که با یک پیشرفت انقلابی جدید، مسیر آتی این صنعت میتواند به سمتی که شاید هیچ یک از ما تصورش را هم نمیکنیم، تغییر یابد.
لازم به تأکید است که توجه صرف به پیشرفتهای علمی و فناورانه برای خلق ایدههای جدید و وابستگی بیش از حد مسیر نوآوری به این پیشرفتها، غفلت از جزء کلیدی دیگر، یعنی تقاضای بازار را موجب میشود. در این حالت، ایدهای بکر و شاید هم بسیار کارآمد از نظر فنی توسعه مییابد، اما هیچ جذابیتی را در بازار تقاضا برنمیانگیزد. درست است که هر فناوری جدید و یا پیشرفت علمی، میتواند منبع الهام یک ایده جدید و نوآورانه باشد، اما باید دید که آیا این ایده برای مشتریان هم جذابیت دارد؟ شاید هنوز زمان لازم برای توسعه و تجاریسازی ایده نرسیده باشد. شاید بازار هنوز آمادگی پذیرفتن یک ایده تحولآفرین را نداشته باشد. شاید آنچه فکر میکنیم که یک محصول انقلابی و همه فن حریف است، هیچ نیازی از مشتریان را رفع نکند!
ب) نوآوری مبتنی بر کشش بازار
شما بهعنوان یک کارآفرین استارتآپی، احتمالاً با بررسی اینکه آیا محصول یا خدمت جدید (فارغ از امکان فنی، هزینههای توسعه و تجاریسازی و اینکه از چه فناوریهایی استفاده میکند)، اصلاً مشتری پیدا خواهد کرد یا خیر، تصمیم برای توسعه یک ایده جدید را به پیش میبرید. به عبارت دیگر، میزان استقبال احتمالی از نوآوری و تقاضا برای محصول یا خدمت مبتنی بر آن، محرک اصلی ایده نوآورانه خواهد بود. در این حالت، قلمرو اصلی سازمانی برای چنین نوآوریهایی، بخش بازاریابی و فروش است: «اگر از مشتریان خود بپرسیم که چه میخواهند، اگر این خواستهها را به درستی طراحی كنیم، اگر قیمت مناسبی برای محصول یا خدمت برگزینیم، اگر کانال توزیع مناسب به همراه بازاریابی و خدمات پس از فروش مطلوب تدارک ببینیم، موفقیت تضمین خواهد شد».
در کنار مزایای متعدد، این رویکرد محدودیتهایی هم به همراه دارد؛ اول از همه اینکه با نادیده گرفتن نقش خلاقیت ذهنی صاحبان ایده و تفویض کامل اختیار به مشتری (بازار)، عمدتاً نوآوریهای تدریجی و افزایشی پدید میآیند. در واقع، کاربران به دنبال محصولات و خدمات جذابتر، کارآمدتر، مقرونبهصرفهتر و سریعتر هستند، اما آنها از دانش و فناوری فعلی و محدودیتهای نظارتی و صنعتی مرتبط آگاهی ندارند. جعبه پیشنهاد مشتری، اغلب با پروژههای غیرقابل اجرا یا برخی نوآوریهای کوچک و بهبوددهنده محصولات و خدمات موجود پر میشود. از آن مهمتر، مصرفکنندگان اغلب چیزی در مورد فناوریهای نوظهور و قابلیتهای آنها نمیدانند و در نتیجه، نمیتوانند پیشرفتهای فناورانه را پیشبینی کنند. آیفون، محصول جادویی اپل، نمونهای از این تعصب ذهنی است. در زمانی که هیچ کس تصور نمیکرد که یک تلفن، بدون کلیدهای فیزیکی و متفاوت از نمونههای مرسوم نوکیا و بلکبری ساخته شود، استفاده از یک صفحه لمسی که صفحهکلید را از بین میبرد و صفحهنمایشی بسیار بزرگتر را در اختیار کاربران قرار میداد، همه بازار را در بهت فرو برد. در کنار این موضوعات، این نکته را هم در نظر بگیرید که در بسیاری از مواقع، تأکید کارآفرینان و فناوران بر نیازهای مشهود و بالفعل بازار قرار گرفته و عملاً از سایر گزینهها غافل میشوند. این امر، به دلیل دشوار بودن شناسایی یک نیاز بالقوه بازار و رابطه دوجانبه این موضوع با پیشرفتهای علمی و فناورانه رخ میدهد. برای مثال، تا یک دهه پیش، کسی فکر نمیکرد که چنین استقبال شدیدی از شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای به اشتراکگذاری فیلم و عکس مانند اینستاگرام و فیسبوک صورت گیرد. اما همین نیاز بالقوه، با توسعه فناوری و استقبال اولیه بازار، به یک ترند مهم در دنیای فناوری مبدل شده است. از این منظر، نوآوریهای تحولآفرین و انقلابی، عموماً با تکیه بر فشار فناوری و البته نیمنگاهی به کشش و تقاضای پنهان بازار پدید میآیند. این دسته از پیشرفتهای فنی، نه با تأکید صرف بر تقاضای مشتری عام، بلکه توسط متخصصین و فناوران آشنا به فناوریهای نوظهور هدایت میشوند.
شاید این پرسش برایتان پدید آید که فارغ از مزایا و محدودیتهای پیشگفته، چگونه میتوان از بازار و نیازهای پنهان و آشکار آن در راستای ایجاد نوآوریهای جدید بهره گرفت؟ آیا تکنیک خاصی برای این رویکرد وجود دارد؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت، بسیاری از مشکلات اساسی که به زندگی روزمره یا دورهای خاص از زندگی ما مرتبط هستند، میتوانند منبع الهام نوآوری باشند. به نظر میرسد که یکی از بهترین ابزارها برای درک این نیازها، «هرم مازلو» (نمایی شماتیک از سلسلهمراتب نیازهای انسانی از نیازهای اولیه همچون خوراک و پوشاک و امنیت گرفته تا نیازهای متعالی ذهنی) است که میتواند برای کارآفرینان استارتآپی کاملاً مفید باشد.
اگر میخواهید از رویکرد کشش بازار برای خلق ایده و توسعه یک محصول نوآورانه و جدید استفاده کنید، انتخابهای متعددی پیش روی خود خواهید داشت؛ برای مثال، تمایل به تغییر کاربری، میتواند بهعنوان یک محرک قدرتمند نوآوری عمل کند. سیگارهای الکترونیکی که امروزه به شکل گستردهای برای ترک سیگار استفاده میشود، ایده جایگزینی یک محصول سمی با کالایی است که برای سلامتی و محیط، ضرر کمتری دارد. بهعنوان مثالی دیگر، تلفنهای همراه هوشمند را میتوان ابزاری برای ارزیابی سلامت کاربر دانست. از این منظر، سلامت دیجیتال، یک کاربری کاملاً جدید برای تلفنهای هوشمند است که سمت و سوی جدیدی به نوآوریهای صنعت موبایل داده است.
ج) چالشهای اجتماعی؟
آیا اهرم دیگری برای توسعه و ایجاد یک نوآوری جدید وجود دارد؟ آیا نوآوری لزوماً در خدمت افراد بوده یا میتواند پا را فراتر گذاشته و اهداف بزرگتری همانند تلاش برای حل چالشهای پیش روی بشریت دنبال کند؟
بررسیها نشان میدهد که برخی از مسائل اجتماعی، بر تمام بخشهای اقتصادی و کنشگران مختلف آن تأثیر میگذارند. این در حالی است که برخی از این مسائل اجتماعی، نیازهای جهانی مانند کاهش منابع ناشی از افزایش جمعیت، گرم شدن کره زمین و نیاز به تولید انرژی با کربن کمتر یا تولید پروتئینهای جدید برای تأمین نیاز غذایی جهان را شامل میشوند. بدیهی است که این مسائل ملی یا جهانی هم، ممکن است محرکی قدرتمند برای توسعه نوآوریهای جدید باشد. در این حالت، اگرچه فناوری توسعهیافته به درآمدزایی برای صاحب ایده میانجامد (مانند توسعه یک خودروی هیدروژنی و تجاریسازی گسترده آن در بازار تقاضا)، اما در کنار این هدف فردی، یک نیاز بزرگ جهانی هم برای تأمین و تجاریسازی انرژیهای پاک رفع خواهد شد.
نکته کلیدی در خصوص رابطه بین نوآوری و موضوعات اجتماعی، شناسایی این موضوعات محرک نوآوری در بلندمدت و جذب سرمایهگذاران مناسب است. هنگامی که صحبت از بسیج حمایتهای عمومی میشود، این را باید در نظر گرفت که تاریخ مملو از شکستهای چشمگیر در این حوزه است. از همین رو، برای توسعه و تجاریسازی این نوآوریها، بسیج افکار عمومی، جلبتوجه سرمایهگذاران و فناوران و ایجاد یک ساختار کاملاً هماهنگ بین دولتها، شرکتهای فناور و مردم، الزامی خواهد بود.
در هر صورت، از این نکته نباید غافل شد که ارزش این نوآوریهای اجتماعی، تنها مبتنی بر سودآوری مالی نیست و حتی ممکن است شهرت و برند ناشی از تلاشهای فناورانه یک شرکت برای حل یک معضل اجتماعی، صدها برابر یک سود مالی کوتاهمدت ارزش داشته باشد. همکاریهای گوگل با نهادهای بینالمللی در زمینه توسعه و تجاریسازی فناوریهای سبز و یا برند شکل گرفته پیرامون تسلا و مدیرعامل مشهور آن ایلان ماسک که آنها را فناورانی خلاق و تلاشگر در زمینه توسعه نوآوریهای پاک (خودروهای برقی) و سایر فناوریهای مرتبط با منافع اجتماعی همچون اینترنت ماهوارهای معرفی میکند، مثالی خوب از همین موضوع است.
مرجع: «Paris Innovation Review»
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.