آخرین مقالات

تصمیم‌گیری؛ مهارتی که هرگز به ما آموزش نداده‌اند!

تصمیم‌گیری؛ مهارتی که هرگز به ما آموزش نداده‌اند!

مقدمه

زندگی ما سرشار از تصمیمات بزرگ و کوچک است. در یک روز عادی، از صبح که از خواب بیدار می‌شویم تا شب‌هنگام که دوباره به رختخواب بازگشته و چشمانمان را می‌بندیم، با هزاران تصمیم کوچک و بزرگ روبرو هستیم؛ صبحانه چه بخورم؟ با اتوبوس به محل کار بروم یا تاکسی؟ در محل کار، اول چه مواردی را انجام دهم؟ بعد از ساعت کاری چه کنم؟ شب با دوستانم بیرون بروم؟ اکثر این موارد، تصمیمات بسیار کوچکی هستند که شاید زمان زیادی را برای آن‌ها صرف نکرده و به راحتی بتوانیم انتخاب خوبی داشته باشیم. اما ای کاش همه تصمیم‌گیری‌ها به همین سادگی بود!

گاهی مسائل به همین راحتی‌ها هم نبوده و گرفتن برخی تصمیمات، واقعاً دل شیر می‌خواهد؛ تا چه مقطعی ادامه تحصیل بدهم؟ در چه رشته‌ای درس بخوانم؟ آیا این فرد مناسبی برای ازدواج است؟ آیا بعد از تحصیلات در ایران بمانم یا برای دورانی از کشور خارج شوم؟ کجا سر کار بروم؟ آیا اعتراضم از شرایط کاری را با مدیرم مطرح کنم؟ آیا به مسیر کارآفرینی قدم بگذارم؟ آیا واگذاری سهام به سرمایه‌گذار را بپذیرم؟

پس در همین ابتدای راه می‌توان این واقعیت را پذیرفت که در مسیر زندگی ما، میلیون‌ها تصمیم کوچک و بزرگ وجود دارند که برخی از آن‌ها مربوط به مسائل روتین روزانه بوده و از اهمیت کمتری برخوردار می‌باشند. اما در عین حال، مواردی هم هستند که آنچنان حائز اهمیت می‌باشند که اگر توجه کافی به آن‌ها نداشته باشیم، آینده را به دست تقدیر می‌سپاریم.

در این نوشتار، با توجه به اهمیت بالای تصمیم‌گیری در مسیر زندگی، به دنبال تبیین اهمیت موضوع و همچنین معرفی یک مسیر ساده و در عین حال کارا برای تصمیم‌گیری بهینه و صحیح هستیم.

 

کیفیت زندگی تابعی از کیفیت تصمیمات است!

بیش از آنکه ما تحت تأثیر ویژگی‌های انسانی یا حتی ویژگی‌های محیطی باشیم که در آن زندگی می‌کنیم، تحت تأثیر مسائلی هستیم که در نتیجه تصمیم‌گیری خودمان ایجاد شده‌اند. شاید بهتر باشد چند مثال خیلی ساده را با هم مرور کنیم:

  • فردی که در طول مدرسه خوب درس نمی‌خواند، از مدرسه اخراج می‌شود، با دوستان ناباب می‌چرخد، مواد مخدر را برای اولین بار امتحان می‌کند و بعد از آن هم ادامه می‌دهد و در نهایت کارتن خواب می‌شود را در نظر بگیرید. تک‌تک مواردی که مطرح شد، اگرچه می‌تواند تحت تأثیر مسائل محیطی نیز باشد، اما تصمیمات اصلی را خود فرد گرفته است.
  • فردی که خوب درس می‌خواند، شاگرد اول و محبوب معلم‌ها و والدین می‌شود، رتبه خوبی در کنکور می‌آورد، پروژه خوبی را در دانشگاه شروع نموده و به نتایج خوبی می‌رساند، مبتنی بر همان پروژه شرکتی راه‌اندازی می‌کند و حتی محصولاتش را صادر می‌کند را هم در نظر داشته باشید. این فرد هم اگر در نقطه خاصی قرار گرفته است، در وهله اول نتیجه تصمیمات خوبی است که توسط خودش اتخاذ شده است.

بی‌شک چالش‌های مسیر پیش رو، شرایط خانوادگی، شرایط اجتماعی، شرایط مادی، روابط و ... هم می‌تواند اثرات قابل توجهی در شرایط بد فرد اول و وضعیت خوب نفر دوم داشته باشد، اما آیا همه افرادی که وضعیت مالی بد، شرایط خانوادگی بد و مشکلات زیادی دارند افرادی شکست‌خورده و درگیر با مسائلی همچون اعتیاد هستند یا برعکس همه کسانی که در خانواده‌ای غنی و تحصیل‌کرده به دنیا آمده و شرایط مادی خوبی دارند، در نهایت یک کارآفرین موفق می‌شوند؟ بی‌شک تصمیمات متعددی که این افراد در مسیر زندگی خود گرفته‌اند، در وضعیت کنونی آن‌ها بی‌تأثیر نبوده است.

باید این واقعیت را قبول کرد که کیفیت زندگی ما، به شکل قابل توجهی تابعی از کیفیت تصمیماتی است که تا کنون گرفته‌ایم. هیچ یک از ما نمی‌توانیم این بهانه را بیاوریم که هیچ کجا اجازه تصمیم‌گیری نداشته یا زندگی ما بدون اختیار در تصمیم‌گیری بوده است. بسیاری از افراد تحصیل‌کرده بوده‌اند که علیرغم استعدادهای قابل توجه خود، در نهایت به جای خاصی نرسیده و با تصمیمات نادرست، زندگیشان را به نابودی کشیده‌اند. در عین حال، بسیاری از افراد با استعدادهای معمول در اطراف خودمان می‌شناسیم که به واسطه تصمیمات مناسبی که در زمان و مکان درست گرفته‌اند، عالی زندگی می‌کنند. شاید بهتر باشد که فارغ از سوگیری‌های بی‌جا، وقتی موفقیت دیگران و عدم موفقیت‌های خودمان را در برخی حوزه‌های خاص می‌بینیم، نگاهی به تصمیماتی داشته باشیم که ما و آن‌ها در طول زندگیمان داشته‌ایم.

با وجود اهمیت بسیار زیادی که تصمیم‌گیری در مسیر زندگی ما دارد، اما متأسفانه هیچ دوره آموزشی خاص، یا کلاس درسی در مدرسه و دانشگاه در خصوص این موضوع بسیار مهم نداشته‌ایم. حتی خانواده‌ها هم آنچنان که باید و شاید این مسئله مهم را به فرزندان خود آموزش نمی‌دهند. این در حالی است که مهارت‌های تصمیم‌گیری قابل یادگیری هستند. باز هم باید این نکته مهم را در نظر داشت که شاید ما کنترلی بر پیامدها و نتایج نهایی نداشته باشیم، ولی به واسطه تصمیم‌گیری و آموزش مهارت‌های آن، می‌توانیم روند پیامدها را کنترل نموده و شانس پیروزی خود را افزایش دهیم.

 

چطور تصمیمی عاقلانه و درست بگیریم؟

ما با اینکه روش تصمیم‌گیری درست را بلد نیستیم، اما در بسیاری از موارد تصمیمات خوب و درستی می‌گیریم. واقعیت این است که در بسیاری از مواقع، انتخاب درست و بهینه کاملاً واضح و مشخص است، یا بیشتر گزینه‌های روی میز و انتخاب‌های موجود، به راه‌حل‌های بهینه یا تقریباً بهینه منتج شده که رضایت‌بخش می‌باشند.

عموماً دو سبک تصمیم‌گیری در کتب مربوط به این حوزه معرفی می‌شوند: سبک منطقی و سبک احساسی. عناوین این دو سبک تصمیم‌گیری، به خوبی تفاوت‌های آن‌ها را نشان می‌دهند. سبک منطقی که با عناوینی همچون آگاهانه، عقلانی و عقلایی نیز شناخته می‌شود، مبتنی بر توجه به حقایق و جزئیات، منطق عقلی و مشاهدات عینی و غیرشهودی است. در طرف مقابل، سبک احساسی یا شهودی، بیشتر بر احتمالات و عقاید و احساسات متکی است.

برای داشتن تصمیمی منطقی و عقلانی، یک مسیر بسیار ساده وجود دارد که در ذیل معرفی شده است:

  • مسئله را شناسایی و تعریف کنید: مسئله وقتی وجود دارد که میان وضع موجود و وضع مطلوب، تفاوتی باشد. در بسیاری از موارد، مشکل واضح و روشن بوده و در شناسایی آن تردیدی نداریم. با این وجود، یکی از چالش‌های عمده در مسیر تصمیم‌گیری، در همین مرحله اول شکل گرفته و به دلیل پیچیده بودن رابطه علت و معلول، در عوض اینکه بر روی مسئله اصلی تمرکز کنیم، مشکلی فرعی را جایگزین نموده و درصدد حل آن تلاش می‌کنیم.
  • معیارهای تصمیم‌گیری را تعریف کنید: در مسیر تصمیم‌گیری، باید بدانیم که چه چیزهایی برای ما حائز اهمیت است. دو فرد مختلف، با در اختیار داشتن اطلاعات یکسان در خصوص یک مسئله، ممکن است با توجه به معیارهای تعریف شده که مربوط به علایق، اهداف، ارزش‌ها و اولویت‌های شخصی آن‌ها می‌باشد، تصمیمات کاملاً متفاوتی گرفته و این تصمیمات برای هر کدام از آن‌ها هم بهینه و خوب باشد.
  • معیارهای مورد نظر را وزن‌دهی کنید: آنچه مسلم است، در مسیر هر تصمیمی، معیارهای متعددی اثرگذار خواهند بود. با این وجود، همه این معیارها ارزش یکسانی ندارند. برای مثال، برخی از معیارها ممکن است آنقدر مهم باشند که کلاً به عنوان یک خط قرمز عمل نموده و به صورت کامل منجر به خروج یک مورد از گزینه‌های قابل بررسی گردد. شاید یک مثال ساده برای این قضیه، چند شرکتی باشند که در یک مناقصه حضور یافته‌اند. یکی از این شرکت‌ها قیمت بسیار پایین‌تر و بهتری نسبت به بقیه ارائه نموده و این می‌تواند جذابیت بسیار زیادی را برای کارفرما داشته باشد. اما با بررسی معیارهای فنی، مشخص می‌شود که شرکت مربوطه توانایی فنی انجام این پروژه را نداشته و هیچ سابقه کاری مشابهی هم ندارد و به همین دلیل، علیرغم قیمت بسیار خوب، از کل فرایند تصمیم‌گیری کنار گذاشته می‌شود. حال یک وزن‌دهی اشتباه می‌توانست پایین‌ترین قیمت را به عنوان معیار مهم مطرح نموده و شرکتی برنده مناقصه شود که هرگز توانایی اتمام پروژه را ندارد.
  • گزینه‌های محتمل برای انتخاب را مشخص کنید: همه گزینه‌ها، چه آن‌هایی که مورد پسند ما هستند و چه آن‌هایی که مورد پسند نمی‌باشند، باید بصورت کامل مشخص شده و روی میز دقیق قرار گیرند. گاهی برخی از گزینه‌ها اختلاف چندانی با هم ندارند و گاهی هم در دو سر طیف هستند، اما باید برای همه این گزینه‌ها ارزش قائل شده و در مسیر ارزیابی قرار گیرند.
  • همه گزینه‌ها را ارزیابی کنید: به یکی از مراحل سخت کار رسیدیم که باید با توجه به اطلاعات به دست آمده، همه گزینه‌ها را ارزیابی دقیق نموده و با تحلیل همه آن‌ها، نقاط ضعف و قوت و همینطوری رده‌بندی آن‌ها را انجام دهیم. مشکل اینجا است که ما به دلیل شناخت محدود و گاهاً اطلاعات ناکافی و حتی برخی مواقع به دلیل امیال شخصی و انحرافات و تمایلات نظام‌مندمان، در رتبه‌بندی آنطور که باید و شاید خوب عمل نمی‌کنیم. ما برای بدست آوردن اطلاعات زمان کافی در اختیار نداریم و گاهی هم فکر کردن درازمدت برایمان کاری سخت و دلهره‌آور است. گاهی بیش از حد به خودمان اعتماد داریم و گاهی با تصمیم‌ نگرفتن یا تعلل ترجیح می‌دهیم عواقب خطرناک تصمیم را به عقب بیندازیم.
  • گزینه با امتیاز بالاتر را انتخاب کنید: در نهایت، به مهمترین مرحله، یعنی تصمیم‌گیری می‌رسیم که باید بر اساس معیارها و فرایند طی شده انجام گیرد. باید در نظر داشته باشیم که اگرچه این مسیر بسیار ساده به نظر می‌آید، اما بسیاری از ما در طول فرایندهای تصمیم‌گیری مهم زندگیمان هم به خوبی نتوانسته‌ایم از این فرایند پیروی کنیم. اما واقعیت اینجا است که پیروی از چنین مسیر و فرایندی و تصمیم‌گیری منطقی مبتنی بر آن، واقعاً کار سختی بوده و چالش‌های خاص خود را دارد. فقط یک نکته مهم را باید در نظر داشته باشیم که کوتاهترین فاصله بین جایی که هستیم و جایی که می‌خواهیم باشیم، عقلانیت است.

فرایند تصمیم‌گیری، تا مقادیر قابل توجهی به ویژگی‌های شخصیتی فرد باز می‌گردد، میزان ریسک‌پذیری، شتابزدگی یا تعلل در تصمیم‌گیری، باور به اختیار داشتن یا تقدیر، قابلیت کنترل احساسات، میزان اطمینان به نفس، تجارب گذشته، ساده گرفتن یا سخت گرفتن مسائل، توانایی پذیرش اشتباهات، باورها و اعتقادات و بسیاری از موارد دیگر هستند که می‌توانند این مسیر را تحت تأثیر خود قرار دهند.

باید این واقعیت را قبول کرد که 90 درصد از زندگی ما تحت تأثیر احساساتمان قرار دارد. عواطف و احساسات تأثیر قدرتمندی بر تصمیمات ما داشته و هم فرایند تصمیم‌گیری و هم پیامدهای نهایی آن را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به همین دلیل، در فرایند تصمیم‌گیری منطقی باید تلاش کرد که اثرات منفی ناشی از این احساسات را به حداقل برسانیم. برای این منظور، باید چند کار بسیار ساده اما مهم را انجام داد:

1. قبول کنیم که احساسات ما می‌تواند بر تصمیماتمان اثرگذار باشد: این نکته‌ای است که همه ما در برابر آن مقاومت عجیبی داشته و تلاش می‌کنیم به همه بقبولانیم که ما انسان‌های منطقی بوده و به هیچ وجه تحت تأثیر احساسات تصمیمی نمی‌گیریم. خود این عدم پذیرش، منجر به فاجعه‌ای بزرگ در مسیر تصمیم‌گیری عقلانی شده که باید از آن دوری کرد.

2. تحت شرایطی که احساسات برانگیخته شده، هیچ تصمیمی نگیریم: وقتی استرس داریم، هیجان‌زده‌ایم، عصبانی هستیم یا ....، می‌توانیم بدترین تصمیمات کل عمرمان را بگیریم. این در حالی است که اگر اجازه فروکش‌ کردن این احساسات را به خودمان بدهیم، می‌توانیم جوانب مختلف مسئله را دیده و تصمیمی عاقلانه‌تر اتخاذ کنیم.

3. مشورت بگیریم: گاهی آنقدر تحت تأثیر احساسات و عواطف خود هستیم که کور و کر شده و واقعیت‌هایی که برای همه مشهود است را به خوبی نمی‌بینیم. در چنین شرایطی، کمک گرفتن از افرادی که از منظر عاطفی در آن مسئله درگیر نیستند، کمک شایان ذکری برای خروج نسبی از این ماجرا می‌کند.

4. برای تصمیمات مهم وقت کافی بگذارید: وقتی پای یک تصمیم حیاتی به میان می‌آید، باید وقت کافی به خودتان بدهید تا اطلاعات لازم را جمع‌آوری نموده و بتوانید گزینه‌های روی میز را حتی‌الامکان زیاد کنید.

5. اهداف بلندمدت را در نظر بگیرید: در حالی که احساسات تمرکز زیادی روی زمان حال دارد، اما منطق دوردست‌ها را هم می‌بیند. برای تصمیمات مهم، اکتفا به نماهای نزدیک نکنید و دورنماها را نیز به خوبی بررسی کنید. اهداف و اولویت‌های مشخص، انتخاب را راحت‌تر می‌کند. این در حالی است که اگر ندانید کجا می‌روید، هرجاده‌ای شما را به ناکجا آباد می‌برد. نگاهی به برنامه‌های بلندمدت (بسته به شرایط و نوع انتخاب یک ساله، ده ساله و سی ساله) خود داشته باشید و گزینه‌ها را در برابر اهدافتان امتحان کنید.

هنوز نظری وارد نشده است!

نظر خود را ارسال نمایید

پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.