آخرین مقالات

۹ ویژگی مهم برای یک کارمند استارت‌آپی

۹ ویژگی مهم برای یک کارمند استارت‌آپی

مقدمه

فعالیت در کسب‌وکارهای امروزی، به دلیل ماهیت دانشی و مبتنی بر فناوری آن‌ها، کمی متفاوت از دهه‌های گذشته است. محیط پویا، رقابت شدید و نیاز به نوآوری و خلق ایده‌های جدید، از مشخصه‌های بارز کسب‌وکارهای مدرن محسوب می‌شود که در این میان، کسب‌وکارهای استارت‌آپی بیشتر با این مفاهیم سر و کار دارند. محدودیت منابع که شرایط را به شدت ناپایدار می‌کند، ایده‌های جدید و کاملاً هیجان‌انگیز، فضای کار تیمی و نیاز به تعاملات گسترده بین کارکنان، پتانسیل درآمدزایی بسیار زیاد در صورت موفقیت در تجاری‌سازی ایده و البته ریسک‌های فراوان در مسیر توسعه ایده، محیطی منحصربه‌فرد را در پیش روی کارکنان قرار می‌دهد.

اجازه دهید که از زاویه‌ای دیگر نیز به این موضوع نگاه کنیم؛ برای این‌که بخواهید در یک استارت‌آپ کار کنید، چه چیزهایی نیاز دارید؟ اگر یک بنیان‌گذار استارت‌آپی باشید، چگونه باید کارمندان مناسب انتخاب کنید؟ کارکنان استارت‌آپی، فارغ از نیازهای دانشی و مهارتی، معمولاً تیپ‌های شخصیتی خاصی دارند که اجازه سازگاری با محیط کسب‌وکار و عملکرد بهینه را به آن‌ها می‌دهد.

در این مقاله، نیکولاس کول (Nicolas Cole)، نویسنده و ژورنالیست مجلات کارآفرینی که بسیاری از آثارش در «Fortune»، «Time» و «Forbes» انتشار یافته، از ویژگی‌های شخصیتی و حرفه‌ای کارکنان استارت‌آپی می‌گوید. گفتنی است که عمده شهرت نیکولاس کول، به خاطر داستان‌های واقعی پیرامون فعالیت‌های کارآفرینی و مسیر رشد شخصی وی می‌باشد.

 

یک کارمند استارت‌آپی چه ویژگی‌هایی دارد؟

وقتی 26 ساله بودم، با همکاری یکی از صمیمی‌ترین دوستانم، تصمیم گرفتیم تا شرکتی جدید را راه‌اندازی کنیم. دوستم هنوز مشغول تحصیل و اخذ مدرک «MBA» بود و من به تازگی نوشتن مطالب تبلیغاتی را کنار گذاشته بودم. هر چند هفته یک‌بار، او به شیکاگو می‌ آمد (جایی که من زندگی می‌کردم) یا من به آتلانتا (محل اقامت دوستم) سفر می‌کردم، تا در کنار هم، اولین گام‌ها برای راه‌اندازی شرکت را پیش ببریم.

در طول دو سال اولی که مشغول راه‌اندازی این شرکت بودیم، در مورد ویژگی‌های کارمندان استارت‌آپی که باید به دنبال آن‌ها باشید، چیزهای جالبی فرا گرفتم.

هیچ‌وقت روزی که می‌خواستیم اولین کارمند را استخدام کنیم، از یاد نمی‌برم. وی یک نویسنده مستقل (Freelance Writer) بود که از طریق یکی از دوستانم معرفی شده بود. ما به دلیل ماهیت کسب‌وکارمان، به دنبال استخدام نویسنده و ویراستار بودیم، تا جایگزین من و هم‌بنیان‌گذار شرکت شوند. در آن زمان، ما خودمان این کار را انجام می‌دادیم و دوست داشتیم کمی وقتمان آزاد شود. در شیکاگو قرار گذاشتیم و در کنار یک استخر، مصاحبه را آغاز کردیم. او یک نویسنده تخیلی‌نویس و با علاقه فراوان به موضوعات فانتزی و علمی تخیلی بود و عملاً با حوزه کسب‌وکار ما هیچ آشنایی خاصی نداشت. ما جوان و بی‌تجربه بودیم و فقط امید داشتیم که می‌توان به وی اعتماد کرد تا چشم‌انداز ما را دنبال کند.

تصمیم خود را گرفتیم و نویسنده مذکور را استخدام کردیم. نتیجه اصلاً خوب نبود. 2 ماه بعد، او را اخراج کردیم. در طول یک سال، شرکت «دیجیتال پرس» (Digital Press)، توسط من و دوستم توسعه یافت و تقریباً 20 کارمند داشتیم. با این وجود، یک جای کار می‌لنگید. در 12 تا 18 ماه اول، ما هر ماه یک یا دو کارمند تمام‌وقت استخدام می‌کردیم، بدون آن‌که ارزیابی کنیم که چه کسانی را در تیم کاری داریم و به چه علتی آن‌ها را جذب کرده‌ایم. ما استخدام‌های بسیار خوبی داشتیم. البته اشتباهاتی هم مرتکب شدیم، اما روی‌هم‌رفته، یاد گرفتیم (و همچنان در حال یاد گرفتن هستیم) که ویژگی‌های یک کارمند استارت‌آپی فوق‌العاده چیست!

در ادامه، 9 ویژگی کارمندان استارت‌آپی که به ذهنم می‌رسد را بیان می‌کنم.

 

1.      یک کارمند استارت‌آپی خوب، باید در هرج‌ومرج سازمان‌یافته ترقی کند.

این عبارتی بود که یکی از مربیان من که خودش مؤسس یک استارت‌آپ بود، همیشه به کار می‌برد: «شما باید با هرج‌ومرج سازمان‌یافته کنار بیایید». منظور این است که شما نباید انتظار داشته باشید که همیشه، همه‌چیز در جای خود قرار داشته باشد. مشخص است که هدف یک سازمان، ایجاد فرآیندها و یافتن بهترین فعالیت‌هایی است که مقیاس آن‌ها را گسترش داده و به مرور زمان بهتر شوند. اما واقعیت این است که یک استارت‌آپ، به اندازه یک نوزاد تازه به دنیا آمده، شکننده و نحیف است. برخی از روزها، شما بیدار می‌شوید و متوجه می‌شوید چیزی که در حال ساخت آن هستید، قابلیت افزایش مقیاس را ندارد. در این حالت، باید شرایط را تغییر دهید و بهترین کارمندان استارت‌آپی، نه تنها این ذهنیت را درک می‌کنند، بلکه به شما کمک می‌کنند تا متوجه مشکلات موجود شده و آن‌ها را برای باز کردن ادامه مسیر، برطرف سازید.

 

2.      یک کارمند استارت‌آپی مطلوب، فراتر از مسئولیت‌های شغلی رسمی خود، به دنبال روش‌هایی برای کمک به شرکت است.

وقتی در ابتدای راه‌اندازی یک شرکت قرار دارید، لیست بی‌پایانی از کارها وجود دارد که باید آن‌ها را انجام دهید. لیست کارهایی که باید در یک روز انجام دهیم، از کارهای روزمره‌ای مانند توسعه ایده، پیگیری مشتریان بالقوه، پیگیری مشتریان کنونی، آموزش کارمندان جدید، ایجاد رویدادهای بازاریابی، نظارت بر روند تولید و ... گرفته تا تصور این‌که کسب‌وکار شما می‌خواهد در طول پنج سال آینده به کجا برسد و چطور می‌خواهید به آن جایگاه دست پیدا کنید، متغیر است. بدیهی است که جابجایی بین این دو وضعیت، کار ذهنی بسیار دشواری است.

یک کارمند استارت‌آپی فوق‌العاده، درک می‌کند که باید وظایفی بیش از معمول را بر عهده گیرد. وی نه تنها کار خود را انجام می‌دهد و به شکل فوق‌العاده‌ای هم آن را انجام می‌دهد، بلکه روش‌های دیگری پیدا می‌کند که ممکن است به ارزش‌افزایی کسب‌وکار کمک نماید. مثال خوب برای این مسئله، فرد دومی است که استخدام کردیم. وی یک مدیر حسابداری بود و وقتی استخدام شد، ما هیچ فرآیندی برای پوشش وظایف شغلی رسمی وی نداشتیم. در واقع، او هیچ کاری نداشت که انجام دهد. هیچ چیز سر جایش نبود، هزاران ایمیل دریافت کرده بودیم و نمی‌دانستیم باید چه‌کار کنیم. او این را وظیفه خود دانست که در کنار برخی وظایف رسمی، به ما کمک کند تا هر پرونده و سند مجزا در داخل شرکت را سازمان‌دهی کنیم.

 

3.      یک کارمند استارت‌آپی فوق‌العاده، بیشتر به تیم توجه دارد تا سمت فردی خود.

این چیزی بود که مربی‌ام به من آموخت و خوشحالم که این کار را کرد. او بارها به من تأکید کرد: «عنوان شغلی شما مهم نیست. چیزی که اهمیت دارد، آن چیزی است که ارائه می‌کنید». او معتقد بود که افراد بسیاری خود را مدیرعامل می‌دانند، در حالی که در واقع، یک وبلاگ یا فروشگاه آنلاین را مدیریت می‌کنند و تنها کارمند آن‌ها، یک دستیار مجازی است. وی از این مثال استفاده می‌کرد تا نشان دهد که در طرح‌های بزرگ، عنوان شغلی چه معنایی دارد.

وقتی شما در یک استارت‌آپ کار می‌کنید و بخشی از ساخت چیزی جدید (از ابتدا) هستید، در صورتی که عملکرد خوبی داشته باشید، عنوان شغلی شما هرگز نمی‌تواند کل کارهای مختلفی که انجام می‌دهید را در برگیرد. اگر شما تلاش کنید تا به یک عنوان شغلی برسید که در حکم چتری برای کل کارهای روزمره‌تان باشد، عملاً این آرزو بی‌معنا است. البته بدون داشتن سمت شغلی هم، مشخص نمودن اولویت‌های فردی دشوار خواهد بود. در اینجا، از این واقعیت بهره بگیرید که سمت شغلی آن‌چنان مهم نیست! من هیچ‌گاه این عبارت را نمی‌گویم که «من مؤسس هستم». اگر چه شرکت دیجیتال پرس شامل سرمایه‌گذار، هیئت‌مدیره و چندین کارمند بود، من خودم را مدیرعامل نمی‌دانستم، زیرا اعتقاد ندارم که این مسئله مهمی است. تنها چیزی که به آن توجه دارم، ساخت شرکت و قرار دادن تیم کاری در جایگاهی است که رسیدن به موفقیت و استمرار آن را تضمین نماید. به اعتقاد من، معطوف کردن ذهن به سمت‌های شغلی، هدر دادن زمان است.

 

4.      یک کارمند استارت‌آپی خوب، فرصت‌ها را به کار می‌گیرد، سریع می‌آموزد و از تغییر مسیر هراسی ندارد.

چیز دیگری که مربی‌ام به من می‌گفت، این بود: «من هیچ‌گاه از این‌که تو اشتباه کنی، ناراحت نمی‌شوم. تنها زمانی ناراحت می‌شوم که برای بهره‌مندی از فرصت‌ها، شجاعت به خرج ندهی». ایجاد و توسعه یک استارت‌آپ جدید، بسیار سخت است؛ زیرا تقریباً هر کاری که انجام می‌دهی، برای اولین مرتبه خواهد بود. شما دائماً در وضعیت اکتشاف هستید و احتمالاً برای مدتی، در تاریکی به دنبال چیزهای جدید خواهید بود. یک کارمند استارت‌آپی، در چنین محیطی فعالیت می‌کند و برای موفقیت، باید خودش اکتشاف کند. آن‌ها ایده‌های جدید را خلق و عرضه می‌کنند، حوزه‌های پیشرفت و فرصت‌های بالقوه را روی میز می‌گذارند و چون به خود اعتقاد دارند، در یک لحظه متوجه می‌شوند که زمان تغییر شرایط فرا رسیده است.

 

5.      یک کارمند استارت‌آپی زبده، حس اضطرار دارد.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌ها در یک استارت‌آپ، سرعت تغییرات است. در دنیای استارت‌آپ‌ها، یک روز به اندازه یک ماه، یک ماه به اندازه یک سال و یک سال به اندازه ابدیت به نظر می‌رسد. برای استمرار و پیشرفت در مسیری معنادار، هر عضو تیم باید وظایف را به محض این‌که به اولویت تبدیل شدند، با سرعت پیش ببرد.

همیشه این را به یاد داشته باشید که برای موفقیت کسب‌وکار، زمانی برای انتظار یک هفته‌ای وجود ندارد. در بسیاری از مواقع، فردا خیلی دیر است، همین حالا باید اقدام کنید.

 

6.      یک کارمند استارت‌آپی خوب، ارزش خود را تنها در ساعات اداری نمی‌سنجد.

به‌عنوان یک بنیان‌گذار، واقعاً سخت تلاش می‌کنم تا به زندگی شخصی افراد، تعطیلات آخر هفته، عصرها و زمانی که خارج از محل کار هستند، احترام بگذارم. با این حال، از افرادی که می‌گویند می‌خواهند بخشی از ساخت چیزی از ابتدا باشند، انتظار مشخصی دارم. برای این‌که یک بخش ارزشمند از یک استارت‌آپ باشید، باید با این واقعیت مشکلی نداشته باشید که روز شما همیشه درست رأس ساعت 8 شروع نمی‌شود و رأس ساعت 5 هم تمام نمی‌شود. بعضی روزها، زودتر شروع شده و بعضی روزها دیرتر تمام می‌شوند. حتی برخی از آخر هفته‌ها، خودتان می‌خواهید بعضی کارها را انجام دهید تا هفته سنگینی را پیش رو نداشته باشید. این مزیتی است که نسبت به کار برای یک شرکت بزرگ و ساختار یافته دارید، چرا که نقش شما در آنجا محدودتر است.

در یک استارت‌آپ، شما عموماً آزادی بیشتری دارید، اما انتظارات بیشتری نیز برای برآورده شدن وجود دارند. مثال بارز این آزادی عمل، دیجیتال پرس است. ما یک شرکت 100 درصد از راه دور هستیم. بنابراین کارمندان آزادی کار از داخل خانه (یا سفر و کار از محل اقامت) را دارند. البته آزادی این انتظار را ایجاد می‌کند که ارزش بیشتری را ارائه کنید!

 

7.      یک کارمند استارت‌آپی فوق‌العاده، به سمتش تنها به‌عنوان یک شغل نگاه نمی‌کند، بلکه آن را فرصتی برای ایجاد یک مسیر حرفه‌ای رو به جلو می‌داند.

به‌عنوان یک کسب‌وکار نوپا، شما باید با حداقل منابع، تصمیم‌گیری کنید و از آنجایی که شما منابع حداقلی در اختیار دارید، باید افرادی را استخدام کنید که حاضر به مشارکت به‌عنوان بخشی از چشم‌انداز شما باشند. بزرگ‌ترین تفاوت بین کارمندان استارت‌آپی و یک کارمند عادی، نوع نگاه به سمت شغلی است. ما در مسیر توسعه کسب‌وکار خود، متوجه شدیم که آن دسته از کارکنانی که سمت خود را صرفاً شغل و نه چیز بیشتری در نظر می‌گیرند، معمولاً در شرکت دوام نمی‌آورند. یا ناراضی می‌شوند و شرکت را ترک می‌کنند و یا سریعاً مشخص می‌شود که آن‌ها افرادی نیستند که ارزش سرمایه‌گذاری وقت، انرژی و منابع را داشته باشند. شما برای هر کارمند، پول زیادی را صرف می‌کنید و شیوه به‌کارگیری منابع، چیزی است که موفقیت را دیکته می‌کند. از همین رو، سرمایه‌گذاری بر روی کارمندان نامناسب، به معنای تفاوت بین مرگ و زندگی است. کارمندان استارت‌آپی موفق، سمت شغلی خود را نمی‌بینند، بلکه کار در استارت‌آپ را فرصتی برای بهبود مهارت‌ها، تسلط بر حرفه و تبدیل شدن به یک رهبر آینده در صنعت می‌بینند.

 

8.      یک کارمند استارت‌آپی، دردسر درست نمی‌کند و تعارضی با دیگران ندارد.

وقتی شما در حال ایجاد یک استارت‌آپ جدید هستید، با انواع مشکلاتی که انتظار ندارید، مواجه می‌شوید. یکی از این موقعیت‌های پیش‌بینی نشده، تعاملات بین افراد است. در استارت‌آپ‌ها برخلاف شرکت‌های بزرگ، رویه‌های رسمی و از پیش تدوین شده وجود ندارد و همین مسئله، اصطکاک‌های کاری بین افراد را تشدید می‌کند. واقعیت ناخوشایند این است که همه افرادی که شما استخدام می‌کنید، قرار نیست انطباق فرهنگی مناسبی داشته باشند. برخی در مصاحبه عالی هستند، به شرکت ملحق می‌شوند و در نهایت، منبعی برای تضاد و تعارض خواهند بود. در مقابل، برخی دیگر در مصاحبه خجالتی هستند، اما به یک ستاره تبدیل می‌شوند. اغلب مواقع، پیش از این‌که فرد وارد شرکت شود و مستقیماً با تیم تعامل برقرار کند، به سختی می‌توان دریافت که آیا گزینه مناسبی خواهد بود یا خیر. با این حال، مهم‌ترین مسئله این است که تا چه اندازه‌ای اجازه می‌دهید که فضای منفی و رفتارهای سمی تشدید شود.

کارمندان فوق‌العاده (در هر شرکتی و با هر اندازه‌ای)، دید بسیار مثبت، ساده و روشنی دارند. آن‌ها می‌دانند که شرایط ممکن است بد پیش برود. می‌دانند که قرار نیست هر روز همه‌چیز بر وفق مراد باشد. آن‌ها قادر به کنترل پستی‌ها و بلندی‌های مسیر هستند، خود را متمرکز می‌کنند و نیروی مثبتی برای تیم خواهند بود. به‌عنوان یک مؤسس، مسئولیت شما این است که نه تنها این استاندارد بالا را حفظ کنید، بلکه با دقت کنترل کنید که تیم شما چگونه به رشد و پیشرفت ادامه می‌دهد. در خصوص برخی از افراد، در بلندمدت پی می‌برید که گزینه‌های خوبی نیستند و برخی را پس از  چند هفته متوجه می‌شوید که اشتباه کرده‌اید. مهم این است که به این استخدام‌های بد اعتراف کنید، از آن‌ها سریع بیرون بیایید و در مسیری که فکر می‌کنید برای همه بهترین است، پیش بروید.

 

9.      یک کارمند استارت‌آپی خوب، مایل است پاداش کوتاه‌مدت را فدای پاداش طولانی‌مدت کند.

ساخت چیزی فوق‌العاده (اعم از یک ایده فناورانه، یک محصول متمایز یا یک خدمت منحصربه‌فرد)، زمان‌بر است. رسیدن به قله‌های موفقیت، رسیدن به دامنه و البته پیش از آن، ساخت بستر، تمیز کردن و کمک برای روی هم قرار دادن آجرها به منظور رسیدن به نقاط بالاتر است.

کارمندان استارت‌آپی جذب شده در مراحل اولیه، یک گروه منحصربه‌فرد و قابل‌توجه هستند. آن‌ها به شدت نگاهی کارآفرینانه دارند. به این معنا که اگرچه ایده اولیه کسب‌وکار از سوی آن‌ها نبوده، اما تمایل دارند تا حد مشخصی ریسک کنند و با توسعه ایده، آن را تحقق بخشند. وقتی می‌شنوید که فردی می‌گوید: «من هشتمین کارمند اوبر بودم یا بخشی از 20 نفر اولیه فیسبوک هستم»، بسیار جالب است. در جامعه، این کارمندان اولیه، تقریباً به اندازه مؤسسین تحسین و ستایش می‌شوند. اگر می‌خواهید بخشی از این گروه باشید، باید واقعاً این را برای خودتان نهادینه کنید که هیچ‌کدام از آن کارمندان اولیه، سمت خود را صرفاً شغل در نظر نگرفتند. آن‌ها به چشم‌انداز باور داشتند و می‌خواستند بخشی از فرآیند ساخت باشند. پس منافع مالی کوتاه‌مدت را فدای پاداش‌های بزرگ طولانی‌مدت کنید و زمان و انرژی قابل‌توجهی را صرف محقق کردن رؤیای مشترک نمایید.

 

مرجع: «The Ladders»

هنوز نظری وارد نشده است!

نظر خود را ارسال نمایید

پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.