آخرین مقالات

به جای اینکه ۲۴ ساعت خواب‌آلود کار کنید ۸ ساعت مفید کار کنید

به جای اینکه ۲۴ ساعت خواب‌آلود کار کنید ۸ ساعت مفید کار کنید

ما پدر و مادر یک فرزند دو ساله و همواره در حال سفر هستیم، گاهی اوقات خیال‌بافی می‌کنیم که چه مقدار کار هنگامی که سوار هواپیما هستیم یا حواسمان با تلفن و دوستان و... پرت نشده می‌توانیم انجام بدهیم. سعی می‌کنیم تمامی کارهایی که زمین مانده انجام دهیم مانند: بسته‌بندی، انجام امور مربوط به پرداخت مالیات، برقراری تماس‌های تلفنی فوری، صحبت با یکدیگر و در نهایت سوار هواپیما شدن. سپس سعی می‌کنیم یک جلسه کاری هم در هواپیما داشته باشیم اما در نهایت می‌بینیم کار خاصی (مفیدی) انجام نشده است.

چرا باید پرواز باعث خالی شدن (انرژی) ما شود؟ ما فقط نشسته بودیم و کاری نمی‌کردیم. چرا نمی‌توانیم با بهبودی بیشتر و مصمم‌تر سر کارمان باشیم تا تمامی اهداف مورد نظرمان را محقق کنیم؟ بر اساس پژوهشی که در حال حاضر انجام می‌دهیم، فهمیدیم مشکل تنها مرتبط با برنامه شلوغ کاری یا سفر با هواپیما نیست. مشکل در فهم معنای واقعی بهبودپذیری و نتایج حاصل از زیاد کار کردن است.

ما عموما تفکری نظامی در مورد بهبود‌پذیری داریم و بهبودپذیری را در کارهایی مانند تقلا کردن یک تفنگ‌دار دریایی در لجن، تلاش یک بوکسور برای یک راند بازی بیشتر و سعی یک فوتبالیست برای انجام یک بازی دیگر می‌بینیم. فکر می‌کنیم هر چه قدر بر خودمان سخت بگیریم و زمخت‌تر باشیم بیشتر موفق خواهیم بود. با این حال این مفهوم کلی از نظر علمی کاملا غلط است.

فقدان دوره بهبود (Recovery Period) به صورت چشم‌گیری باعث عقب راندن و از دست دادن توانایی‌های ما در بهبود‌پذیری و موفقیت می‌شود. پژوهش ما نشان داد که رابطه مستحکمی بین نبود دوره بهبود و وقوع مشکلات سلامتی و ایمنی وجود دارد. فقدان بهبود (بازیابی) چه علتش ایجاد اخلال در خواب به خاطرتفکر به مشکلات کاری باشد یا برانگیختگی شناختی مستمر (Continuous Arousal Cognitive) به علت کار با تلفن همراه، هزینه‌ای بالغ بر 62 میلیارد دلار در سال (درست است میلیارد نه میلیون) برای شرکت به علت از دست رفتن بهره‌وری خواهد داشت.

بهبود یافتن تنها با دست از کار کشیدن حاصل نمی‌شود. بعضی اوقات ما کار را در ساعت 5 بعد از ظهر تعطیل می‌کنیم اما در طول شب در حال کشمکش و تفکر برای راه‌حل‌های مشکلات کاری هستیم یا سر شام در مورد کارهایمان صحبت می‌کنیم و یا در حالی به خواب می‌رویم که به انبوه کارهای فردایمان فکر می‌کنیم. در مطالعاتی که نتایجش ماه پیش اعلام شد، پژوهش‌گران در نروژ دریافتند 7.8 % از نروژی‌ها معتاد به کار هستند. دانشمندان اعتیاد به کار را "نگرانی بیش از حد درباره کار، تحت کنترل انگیزه‌های کاری بودن و تخصیص زمان بسیار به کار تا حدی که به سایر فرآیندها و قسمت‌های زندگی آسیب برساند" تعریف کرده‌اند.

ما معتقدیم اکثریت قریب به اتفاق آمریکایی‌ها و از جمله خوانندگان این مجله در تعریف فوق می‌گنجند که باعث تحریک ما به انجام یک مطالعه در مورد اعتیاد به کار در آمریکا می‌شود. در این مطالعه ما از داده‌های گسترده‌ای که توسط یک کمپانی پزشکی بزرگ در مورد نحوه گسترش ساعات کاری به علت حضور فناوری‌های جدید و مداخله این مورد در روند بهبود شناختی مورد نیاز افراد و تاثیر آن بر هزینه‌های مراقبت‌های سلامتی و گردش مالی برای کارفرمایان استفاده خواهیم کرد.

سرلوحه قرار گرفتن تصور غلط از بهبودپذیری عموما از دوران کودکی اتفاق می‌افتد. والدین سعی می‌کنند تا بهبودپذیری در نظر بچه‌ها به معنای درس خواندن تا 3 صبح و اتمام یک پروژه علمی باشد. عجب تحریفی از بهبودپذیری!! یک بچه بهبودپذیر کسی که خوب بخوابد. هنگامی که یک دانش‌آموز یا دانشجو خسته به مدرسه یا دانشگاه برود احتمال اینکه با اعمالش مانند رانندگی به خود و سایر افراد صدمه بزند زیاد است. این فرد منابع شناختی (Cognitive Resources) کافی برای خوب امتحان دادن دروس را ندارد، در خانه و مدرسه کنترل کمتری بر خود دارد و در برخورد با والدینش چهره‌ای عبوس خواهد داشت. کار زیاد و خستگی نقطه مقابل بهبودپذیری هستند. عادات بدی که ما در جوانی کسب می‌کنیم خود را هنگامی که درگیر کار شویم نشان می‌دهند.

آریانا هافینگتون در کتاب بسیار عالی‌اش با نام "انقلاب خواب" نوشته است: ما خواب را قربانی بهره‌وری می‌کنیم، از قضا با از دست دادن خواب حتی با وجود ساعات اضافی کاری، به اندازه نزدیک به 11 روز کاری دچار کسری بهره‌وری در هر سال به ازای هر فرد می‌شویم که هزینه مادی آن تقریبا 2280 دلار است.

کلید اصلی بهبودپذیری، سعی و تلاش سخت و جدی، سپس توقف، بهبود (بازیابی) و دوباره سعی و تلاش است. این نتیجه‌گیری مبتنی بر بیولوژی ما انسان‌هاست. هموستاژ یک مفهوم بیولوژیکی است که توانایی پیوسته مغز در ترمیم و خوب کار کردن را تعریف می‌کند. برنت فرل پژوهشگر مغز و اعصاب در دانشگاه تگزاس A&M از اصطلاح ارزش هموستاتیک برای ارزش‌‌گذاری فعالیت‌هایی که موجب تعادل (آرامش) و سپس خوب بودن بدن انسان می‌شوند استفاده کرده است. هنگامی که بدن به علت کار زیاد خارج از محدوده هم‌ترازی (تنظیم) است ما منابع فیزیکی و ذهنی بسیاری را جهت تلاش برای بازگشت به حالت تعادل استفاده می‌کنیم تا بتوانیم به سمت جلو حرکت کنیم (پیشرفت داشته باشیم).

همان‌گونه که جیم لوهر و تونی شواترز نوشته‌اند، هر چه شما زمان بیشتری در منطقه عملکرد (بهره‌وری) باشید زمان بیشتری را باید در ناحیه بهبود صرف کنید، در غیر این‌صورت در خطر فرسودگی شغلی قرار خواهید گرفت. فراخوانی منابع (بدن) برای تلاش سخت نیازمند سوزاندن انرژی برای غلبه بر سطح پایین برانگیختگی فعلی شما است. این فرآیند Upregulation نام دارد که خستگی را تشدید می‌کند. پس هر چه ما به علت افراطی کار کردن نامتوازن‌تر باشیم نیازمندیم فعالیت‌های بیشتری برای بازگشت به حالت تعادل انجام دهیم. مدت زمان دوره بهبودی متناسب با میزان کاری است که انجام می‌دهیم.

خوب، چگونه خود را بازیابی کنیم و بهبود بیابیم؟ بسیاری از مردم فکر می‌کنند اگر دست از کار کردن بکشند، مغز به طور طبیعی خود را بازیابی کرده و اگر از فردا شروع به کار کنند انرژی‌شان را بازیافته‌اند. اما قطعا تمامی افرادی که این مقاله را می‌خوانند این تجربه را دارند که ساعت‌ها در تخت‌خواب داراز کشیده‌اند ولی نتوانستند بخوابند زیرا مغزشان در حال فکر به کار است. اگر شما هشت ساعت در تخت‌خواب دراز بکشید، شاید استراحت کرده باشید اما فردا همچنان احساس خستگی خواهید داشت. این بدین دلیل است که استراحت و بازیابی (بهبود) متفاوت هستند، دست از کار کشیدن به معنای بازیابی نیست.

اگر سعی می‌کنید در هنگام کار بهبود بیابید، شما نیازمند دوره‌های درونی و بیرونی بازیابی هستید. ژیلسترا، کرپلی و رایستد در مقاله‌ای در سال 2014 اشاره کرده‌اند که " بازیابی درونی به معنی دوره‌های کوتاه استراحت (Relaxation) در قالب روز کاری و ایجاد وقفه‌های برنامه‌ریزی شده یا برنامه‌ریزی نشده در میان کارها است که این کار توسط تغییر دادن توجه خود به سایر وظایف کاری در هنگامی که منابع فکری یا فیزیکی مورد نیاز برای وظایف ابتدایی (بدن) به طور موقت تخلیه شده یا خسته هستند انجام می‌شود. ‌بازیابی خارجی اشاره به اعمالی دارد که خارج از محیط کار اتفاق می‌افتند، برای مثال در زمان‌های آزاد بین روزهای کاری یا تعطیلات آخر هفته و مرخصی‌ها." اگر پس از کار روی تخت‌خواب دراز بکشید و خود را با تفسیرهای سیاسی مشغول کنید یا با فکر کردن به تصمیم‌گیری در مورد تعمیرات منزل به خود استرس وارد کنید، ذهن شما هیچ توقفی را در وضعیت برانگیختگی روانی بالا مشاهده نمی‌کند. ذهن ما همانند بدن ما به استراحت نیازمند است.

اگر شما واقعا به دنبال بهبود هستید، باید با یک توقف شروع کنید. منابعی را با ایجاد دوره‌های بازیابی درونی و بیرونی برای محکم و مصمم کردن خود بوجود آورید. امی بلانکسون در کتاب خود به نام "آینده شادی" که براساس کارهایش در دانشگاه ییل نوشته شده تشریح می‌کند که چگونه با استفاده از فناوری‌های جدید زیاد کارکردن را کنترل کنیم. او پیشنهاد می‌کند تا از برنامه‌هایی که به شما اعلام می‌کند در طول روز چند با از تلفن همراه خود استفاده می‌کنید بهره ببرید. افراد روزانه به طور متوسط 150 بار به تلفن همراه خود مراجعه می‌کنند. اگر هر حواس پرتی (مراجعه به تلفن همراه) تنها 1 دقیقه طول بکشد این یعنی 5/2 ساعت در طول روز صرف این کار می‌شود.

شما می‌توانید از برنامه‌هایی (App) مانند Offtime یا Unplugged برای ایجاد مناطق آزاد (دور از فناوری‌هایی مانند تلفن همراه بودن) از طریق انتقال برنامه‌ریزی شده اتوماتیک وسایل ارتباطی به حالت Airplane استفاده کنید. به علاوه می‌توانید هر 90 دقیقه یک استراحت شناختی (Cognitive Break) برای شارژ دوباره منابع‌تان داشته باشید. سعی کنید نهار را بر روی میز کاری خود صرف نکنید و در عوض زمان بیشتری را با دوستانتان به گردش بپردازید البته در مورد کار صحبت نکنید.

ما هم از زمان‌هایی که در پرواز هستیم به عنوان نواحی آزاد کاری (دور از کار و تفکر کاری بودن) استفاده می‌کنیم. نتایج این کار خارق‌العاده است. در حال حاضر ما به جای شنا کردن در خلاف جهت (انجام کار بیهوده)، راحت می‌نشینیم، تفکر و استراحت می‌کنیم، فیلم می‌بینیم و مجله می‌خوانیم و به پادکست‌های مفید گوش می‌دهیم و هنگامی که از هواپیما پیاده می‌شویم به جای اینکه در مرحله تخلیه (از لحاظ منابع بدنی و ذهنی) باشیم، شاداب هستیم و آماده بازشگت به ناحیه بهره‌وری (عملکرد) می‌باشیم.

منبع: HBR.org  

هنوز نظری وارد نشده است!

نظر خود را ارسال نمایید

پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.