آخرین مقالات

شاخص‌های کلیدی در بازاریابی دیجیتال

شاخص‌های کلیدی در بازاریابی دیجیتال

مقدمه

بازاریابی دیجیتال، یکی از راهکارهای مهمی است که با ظهور اینترنت، نه فقط به‌عنوان یکی از روش‌های ممکن برای بازاریابی، بلکه در بسیاری از موارد، به عنوان مهمترین روش بازاریابی قلمداد می‌شود. این مسئله، با نگاه به اکوسیستم استارت‌آپی که معمولاً شرکت‌ها بودجه‌های محدودتری دارند، اهمیت دوچندانی می‌یابد، چراکه در بسیاری از موارد، بازاریابی اینترنتی با هزینه‌های به نسبت کمتری همراه بوده و این یک نقطه قوت برای استارت‌آپ‌ها قلمداد می‌شود. متخصصین حوزه بازاریابی، معتقدند که با توجه به پیشرفت اینترنت و استفاده گسترده از فضای دیجیتال، توسعه هرگونه راهبرد بازاریابی کارآمد، منوط به سنجش دقیق معیارها و شاخص‌های مرتبط با بازاریابی دیجیتال خواهد بود.

شما باید دائماً بودجه بازاریابی خود را بررسی و اصلاح کنید. بنابراین، سنجش عملکرد فعلی، به یک وظیفه مهم تبدیل می‌شود. شما باید از خود بپرسید که آیا این اقدام بازاریابی، به کسب‌وکارم ارزش جدیدی اضافه می‌کند؟

در دوران رکود، بازاریاب‌ها نمی‌توانستند توجیه کنند که فعالیت‌های آن‌ها چگونه باعث اضافه شدن ارزش بیشتر به کسب‌وکار می‌شود. مسئله این نبود که بازاریابی ارزش‌افزایی نمی‌کرد؛ مشکل در اینجا بود که نشان دادن این ارزش‌افزایی کار دشواری بود. در نهایت، همین چالش به ایجاد مجموعه‌ای از معیارهای عملکردی برای ارزیابی بازاریابی و اثرات آن انجامید.

از سوی دیگر، دنیای دیجیتال امروز، بازاریابی سنتی را به چالش کشیده و عملاً عدم حضور در فضای دیجیتال، به قیمت کاهش جدی خروجی‌های بازاریابی و برتری مداوم رقبا تمام می‌شود. بدیهی است که در چنین فضایی، بازاریابی دیجیتال به اولویتی برای شرکت‌ها و مؤسسات مختلف تولیدی و خدماتی بدل می‌گردد. اما ارزیابی عملکرد بازاریابی دیجیتال و تعریف شاخص‌های عملکردی مناسب، به دلیل جدید بودن نسبی این مفهوم و فضای متفاوت آن نسبت به بازاریابی سنتی، کمی دشوار است.

در این مقاله، با برخی از این شاخص‌های عملکردی تعیین‌کننده آشنا می‌شویم. این معیارها، به شما امکان می‌دهد تا تصمیماتی کارآمد و خردمندانه اتخاذ نموده و به هدف نهایی که فروش بیشتر محصولات فناورانه است، نائل شوید.

 

معیارهای عملکردی مرتبط با «سئو»

شما می‌توانید موفقیت پروژه بازاریابی دیجیتال خود را به شیوه‌های مختلفی بسنجید. یکی از روش‌های اصلی، بررسی وضعیت «سئوی» سایت است. خوشبختانه، ابزارهایی وجود دارد که به سادگی و در کوتاه‌ترین زمان، گزارش‌هایی قابل درک برای شما ارائه می‌کنند. از جمله این ابزارها، می‌توان به گوگل سرچ کنسول (Google Search Console) و گوگل آنالیتیکس (Google Analytics) اشاره نمود. نه تنها می‌توانید به صورت رایگان از این سرویس‌ها استفاده کنید، بلکه اغلب معیارهایی که نیاز است بر روی آن‌ها تمرکز کنید، در این ابزارها در دسترس می‌باشند.

به خاطر داشته باشید که تقریباً 60 درصد از کل جستجوهای آنلاین، از طریق گوشی‌های موبایل هوشمند انجام می‌گیرند. از این رو، بررسی ترافیک وب‌سایت بر اساس گوشی‌های موبایل هم، بایستی در دستور کار شما قرار گیرد. مثلاً سازگاری با موبایل بسیار مهم است. گوگل، وب‌سایت‌های سازگار با موبایل را ترجیح می‌دهد. بنابراین، اگر ترافیک دریافتی از موبایل با وجود صعودی بودن ترافیک کلی شما ثابت باقی بماند، مشکلی در ارتباط با سازگاری با تلفن همراه دارید و لازم است تا در سریع‌ترین زمان ممکن، وب‌سایت خود را بهینه‌سازی کنید. نکته دیگر این‌که جستجوها از طریق گوشی‌های تلفن همراه، کمی متفاوت از جستجوی اینترنتی مرسوم است. تقریباً 20 درصد از جستجوهای موبایلی، تنها به شکل صوتی انجام می‌گیرد. همچنین، کاربران تمایل دارند که کلیدواژه‌های کمتری را نسبت به کاربران کامپیوتری استفاده کنند. بررسی ترافیک تلفن‌های همراه، به شما این امکان را می‌دهد که مناسب بودن رده‌بندی خود برای جستجوهای موبایلی را بسنجید.

 

معیارهای کلیدی بازاریابی محتوا

ترافیک بالای وب‌سایت، چیز فوق‌العاده‌ای است. با این حال، هنگامی‌که شما موفقیت راهبرد بازاریابی محتوای خود را بررسی می‌کنید، بحث ترافیک وب‌سایت صرفاً بخشی کوچک و جزئی از بازاریابی دیجیتال را شکل می‌دهد. شاخص‌های عملکردی، آن چیزی هستند که بازاریاب‌ها برای تعیین میزان کارایی استراتژی‌های خود استفاده می‌کنند. تقسیم‌بندی داده و رسیدن به یک استراتژی بازاریابی محتوایی بهتر، یکی از روش‌های کلیدی رشد و توسعه مشتریان است. سعی کنید از معیارهای زیر، برای طراحی و پیاده‌سازی یک استراتژی بازاریابی محتوای موفق استفاده نموده و آن‌ها را ارزیابی کنید.

1. میزان حفظ کاربران (کاربران جدید در برابر کاربران قدیمی)

آیا تا به حال شنیده‌اید که کارآفرینی بگوید: من با از دست دادن مشتریانم مشکلی ندارم؟

ارزیابی وضعیت حفظ مشتری، امر بسیار مهمی است. متأسفانه، ایجاد یک استراتژی کارآمد برای حفظ مشتری، معمولاً در اولویت‌های بازاریابان قرار نمی‌گیرد. این در حالی است که در کنار ملاحظات سودآوری، حفظ مشتری یکی از بهترین روش‌ها برای سنجش میزان اعتمادی است که کسب‌وکار شما به دست آورده است.

به بیان ساده، کسب‌وکارهایی که میزان حفظ کاربر بالایی دارند، موفق می‌شوند. میزان حفظ مشتری بالا، یک محرک فوق‌العاده برای به دست آوردن مشتریان جدید است. البته حفظ مشتری برای سودآوری و برنامه‌ریزی‌های آتی هم اهمیت دارد. هر چه برای دوره‌های بعدی کار خود مشتریان وفادارتری داشته باشید، راحت‌تر می‌توانید بر اساس بودجه در دسترس، برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری کنید.

2. میانگین زمان بازدید

این شاخص، به میزان زمانی اشاره دارد که بازدیدکنندگان در وب‌سایت شما صرف می‌کنند. از لحاظ محتوایی، می‌توانید بررسی کنید که مردم بیشتر وقت خود را در کجا سپری می‌کنند، چه مواردی از دید آن‌ها جالب‌تر است و با بیشترین بازدید همراه بوده و سؤالاتی از این دست. این اطلاعات، به شما در شکل‌دهی مؤثر استراتژی محتوا کمک می‌کند.

به خاطر داشته باشید که این معیار، محدودیت‌هایی داشته و تنها یک بخش از داستان را به شما می‌گوید. وقتی تصمیم می‌گیرید کهبودجه خود را کجا صرف کنید و چه استراتژی محتوایی را بکار گیرید، باید این داده‌ها را با تحلیل کاملی از شاخص‌های کلیدی عملکرد دیگر ترکیب کنید.

3. جذب مخاطب هدف/ نرخ بازگشت سرمایه

وقتی صحبت از سنجش نرخ بازگشت سرمایه محتوای شما می‌شود، در اصل باید بسنجید که از محتوای خود، به نسبت آنچه برای تولید و توزیع آن هزینه می‌کنید، چه مقدار سود به دست می‌آورید.

برای محاسبه نرخ بازگشت سرمایه بازاریابی محتوا، از این فرمول استفاده کنید: «درآمدها منهای سرمایه صرف شده، تقسیم بر سرمایه بر حسب درصد». برای مثال، اگر 1000 دلار برای تولید محتوا هزینه می‌کنید و در عوض، مشتریان بالقوه‌ای دارید که 3000 دلار عواید به همراه داشته‌اند، در این صورت نرخ بازگشت سرمایه شما 200 درصد است.

بدیهی است، زمانی کار بازاریابی محتوای شما ارزش دارد که با صرف پول کمتر، سودآوری بیشتری در فروش به دست آورید!

 

معیارهای مهم بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی

امروزه شبکه‌های اجتماعی، از کارکرد اولیه خود به‌عنوان یک ابزار ارتباطی ساده بین کاربران خارج شده و عملاً به پلتفرم‌هایی برای تبلیغات، کسب‌وکار و ... تبدیل شده‌اند. کافی است که نگاهی موشکافانه به اینستاگرام داشته باشید تا حجم گسترده فعالیت‌های کارآفرینی در این بستر آنلاین و نوظهور را مشاهده کنید.

برای ارزیابی عملکرد بازاریابی دیجیتال در شبکه‌های اجتماعی، به مجموعه‌ای از شاخص‌های عمومی و پلتفرمی نیاز است که می‌تواند شما را در ارزیابی دقیق عملکرد یاری دهد.

1. میزان مشارکت

میزان مشارکت، سطح تعاملی که یک محتوا از کاربران دریافت می‌کند را تعریف می‌کند. به بیان ساده‌تر، این معیار بیانگر درصد مخاطبینی است که به محتوای شما واکنش نشان می‌دهند. در ادامه، چند مثال از آنچه مشارکت شبکه‌های اجتماعی در نظر گرفته می‌شود، ارائه شده است:

  • پسندیدن پست یا واکنش نشان دادن به آن
  • به اشتراک‌گذاری مجدد
  • تماشای ویدئو
  • ارسال نظرات

نرخ مشارکت، به تعیین نوع محتوایی که باید روی آن کار کنید، کمک می‌کند. این شاخص، نشان می‌دهد که مخاطبین شما چه مقدار به محتوای شما واکنش نشان داده و چگونه می‌توانید آن‌ها را به خود جلب کنید.

اجازه دهید کمی اقتصادی‌تر به مسئله نگاه کنیم. به صورت کلی، مشارکت مهم‌تر از نرخ مشاهده است. برای درک بهتر، فرض کنیم که شما تصمیم به راه‌اندازی کمپین جدیدی دارید و در همین راستا، یک تبلیغ مشخص را برای مجموعه‌ای از اینفلوئنسرها تهیه می‌کنید. اینفلوئنسر «الف» با 300 هزار دنبال کننده، برای هر پست ارسالی در اکانت رسمی خود، 3000 دلار درخواست می‌کند. این اینفلوئنسر، نرخ مشارکت 1.5 درصدی دارد. این مسئله بدین معنا است که شما تقریباً 4500 تعامل جدید برای هر پست با هزینه 0.67دلار به ازای هر مشارکت دریافت می‌کنید. در نقطه مقابل، اینفلوئنسر «ب» با تنها 100 هزار دنبال کننده، 1000 دلار برای هر پست از شما طلب می‌کند. البته سطح مشارکت این اینفلوئنسر، بالای 15 درصد است. شاید در نگاه اول با خود می‌گویید که تفاوتی بین این دو وجود ندارد. هزینه سه برابری در برابر تعداد دنبال کنندگان سه برابری! اما با کمی دقت، متوجه می‌شوید که هزینه تمام شده شما در گزینه دوم، بسیار کمتر خواهد بود. با توجه به نرخ مشارکت 15 درصدی، شما باید انتظار داشته باشید که تقریباً 15000 تعامل با هزینه میانگین 0.07 دلاری به ازای هر مشارکت دریافت کنید که منطقاً این گزینه را در اولویت قرار می‌دهد.

نرخ مشاهده، تعداد کامل افراد منحصربه‌فردی است که پست‌های شما را مشاهده کرده‌اند. می‌توانند طرفداران، دوستان یا حتی اقوام و اعضای خانواده باشند. علاوه بر تعداد مشاهده، تعداد لایک‌ها (پسندیدن) پست شما و نیز، تعداد پیام‌های ارسالی در زیر هر یک از پست‌های شبکه‌های اجتماعی شما، به خوبی نشان می‌دهد که تا چه حد در جذب مخاطبین موفق بوده‌اید.

2. برندینگ در شبکه‌های اجتماعی

نقد محصولات و خدمات، بازخورد مشتریان و هر نوع پست دیگری که در شبکه‌های اجتماعی به شما اشاره دارد، یکی از مواردی است که به‌عنوان «اشاره به برند» در شبکه‌های اجتماعی تلقی می‌شود. بهتر است، فهرستی از افرادی که در مورد شما می‌نویسند یا در شبکه‌های اجتماعی فعالیت می‌کنند، ایجاد کرده و فعالیت‌های آن‌ها را به شکل مستمر انتشار دهید.

رقبای خود را فراموش نکنید؛ بررسی کنید که در کجا به آن‌ها اشاره می‌شود. هر وب‌سایت یا حساب کاربری شبکه‌های اجتماعی که به آن‌ها اشاره کند، احتمالاً به شما نیز اشاره خواهد کرد!

 

معیارهای مهم بازاریابی ایمیلی

وقتی صحبت از بازاریابی ایمیلی می‌شود، چند شاخص کلیدی برای سنجش عملکرد بازاریابی وجود دارد. باید دقت داشته باشید، تا زمانی که نتوانید نتایج تلاش‌های خود در بازاریابی ایمیلی را شاهد بوده و نقاط ضعف و قوت آن را دریابید، مهم نیست که ایمیل‌هایتان تا چه حد بهینه‌سازی شده باشد.

1. نرخ باز شدن ایمیل

به بیان ساده، نرخ باز شدن ایمیل به این معنا است که چند نفر ایمیل شما را باز کرده‌اند. در صورتی‌که نرخ باز شدن کمپین‌های ایمیلی شما در انتهای دوره قبلی 20 درصد بوده و اکنون به 30 درصد رسیده است، کار خود را به خوبی انجام داده‌اید. برای اثرگذاری بیشتر، به ایمیل‌هایی که در دوره‌های قبل فرستاده‌اید، نگاهی بیندازید. کدام‌یک از آن ایمیل‌ها بیشترین میزان باز شدن را داشته‌اند؟ آن‌ها را بیشتر بکار بگیرید.

یکی از رایج‌ترین سؤالات در بازاریابی‌های ایمیلی، حد مطلوب نرخ باز شدن ایمیل‌ها است. در پاسخ به این‌که چه نرخی مناسب است، باید گفت که کاملاً به صنعت مدنظر شما بستگی دارد. در حالت کلی، یک نرخ 20 تا 30 درصدی یا بیشتر، مطلوب است. البته در نرخ‌های کمتر از 20 درصد هم نباید هراسی در شما ایجاد شود. ممکن است، صنعت شما کمی متفاوت بوده و حتی نرخ 10 درصدی هم به معنای عملکرد مطلوب باشد.

2. نرخ کلیک

در صورتی‌که فردی بر روی لینک‌های موجود در ایمیل شما کلیک کند، یک گام به جلو حرکت کرده‌اید. نرخ کلیک، درصد افرادی را نشان می‌دهد که علاوه بر باز کردن ایمیل ارسالی شما، لینک‌های آن را هم مشاهده می‌کنند. در اینجا هم، یک نرخ کلیک مطلوب، به نوع صنعت بستگی دارد. اما در حالت کلی، نرخ کلیک بیش از 10 درصدی، به اندازه کافی خوب است و اگر به 20 درصد برسد، می‌توانید به خود افتخار کنید.

3. نرخ لغو اشتراک

چند درصد از افراد، اشتراک ایمیل شما را لغو کرده‌اند؟ این موضوع بسیار مهم است و باید به دقت بررسی شود. نرخ‌های لغو اشتراک، بهتر است در یک سطح 0.2 درصدی حفظ شوند. اگرچه بازاریاب‌هایی که ایمیل‌های تبلیغاتی زیادتر از حدی می‌فرستند، شاهد نرخ‌های 0.5 درصدی هم هستند. اما در حالت کلی، هرگونه افزایش غیرطبیعی نرخ لغو اشتراک، به معنای ارسال ایمیلی است که خوانندگان آن را دوست نداشته‌اند. در این حالت، باید به بررسی دقیق‌تر ایمیل ارسالی پرداخته و تغییرات محتوایی لازم را اعمال نمایید.

 

مرجع: «CloudWays»

هنوز نظری وارد نشده است!

نظر خود را ارسال نمایید

پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.