آخرین مقالات

دلایل شکست استارت‌آپ‌ها- بخش سوم

دلایل شکست استارت‌آپ‌ها- بخش سوم

مقدمه

آیا از علاقه‌مندان به کارآفرینی هستید؟ آیا ایده‌ای در ذهن دارید و فکر می‌کنید آن‌قدر متمایز است که می‌تواند شما را به موفقیتی خارق‌العاده برساند؟ آیا به فضای حاکم بر استارت‌آپ‌ها به‌عنوان یک فضای پویا و سرشار از هیجان، به چشم یک مزیت بزرگ نگاه می‌کنید؟

اگر پاسخ شما به این سؤالات مثبت است، باید جوهره‌ای از یک تفکر خلاق، روحیه ماجراجویانه و باور به نوآوری به‌عنوان یک سلاح قدرتمند داشته باشید که بتواند تلاش شما را برای تجاری‌سازی یک ایده نوآورانه و کاملاً جدید، به سرانجام برساند. در این میان، چالش‌های متعددی پیش رویتان قرار می‌گیرد که عدم توجه به هر یک از آن‌ها، می‌تواند شکستی غم‌انگیز را برایتان رقم بزند. بنا بر آمار، بیش از 90 درصد از کسب‌وکارهای نوپا، در سال‌های اولیه فعالیت خود شکست می‌خورند و این حاکی از دشواری‌های مسیر تجاری‌سازی است.

اما چرا با وجود این حجم از موانع و آمار بالای شکست، تصور عمومی از کسب‌وکارهای استارت‌آپی، تنها بر موفقیت‌های آن‌ها متمرکز است. موفقیت‌های چشمگیر برخی ایده‌های استارت‌آپی مشهور، نظیر فیسبوک، گوگل و تسلا، موجب شده تا اغلب مردم چنین تصور کنند که خلق ایده و راه‌اندازی یک کسب‌وکار نوپا، یک مسیر سرراست برای رسیدن به ثروت و موفقیت است. بسیاری از دانشجویان و محققین جوان، در آرزوی کارآفرینی استارت‌آپی و تلاش برای تجاری‌سازی ایده‌ای فناورانه هستند، آرزویی ارزشمند و عملی، اما بی‌نهایت سخت و دشوار!

درس گرفتن از شکست‌های دیگران و پرهیز از تکرار مجدد آن‌ها، یکی از چیزهایی است که در این مسیر بایستی به صورت جدی مورد توجه قرار گیرد. به عبارت دیگر، بایستی سایر کارآفرینان استارت‌آپی را رصد نموده و با دقت در فراز و نشیب‌هایشان، از تکرار اشتباهات آن‌ها جلوگیری نمود. در ادامه، بخش سوم از سلسله مقالات دلایل شکست استارت‌آپی را که طی یک پیمایش تخصصی از صاحبان کسب‌وکارهای استارت‌آپی و کارآفرینان باتجربه استخراج شده است، با هم مرور می‌کنیم.

 

1. از دست دادن تمرکز

جوانانی سرشار از انگیزه و انرژی را در نظر بگیرید که می‌خواهند با ایده‌های ناب و خلاقانه خود، دنیا را تغییر دهند. اگر کسب‌وکار پایدار و تجاری‌سازی موفق محصول نهایی را همچون غذایی خوشمزه در نظر بگیریم، مواردی همچون منابع مالی لازم، تیم کارآمد، انگیزه، ایده قابل‌قبول و عملیاتی، توجه به خواسته‌های مشتریان و ... در حکم مواد اولیه‌ای هستند که از ترکیب آن‌ها، غذای خوش عطر و بو پدید می‌آید. در این حالت، تمرکز بر ایده فناورانه و عدم انحراف به سایر جهات، همان نمک غذا است که شاید در وهله اول، آن‌چنان مهم به نظر نرسد، اما عدم توجه به آن، غذا را به کلی شور یا بی‌نمک خواهد کرد!

شر و شور جوانی و روحیه نوآورانه، یک نیروی محرکه قوی است، اما کافی است که چند ایده هم‌زمان در استارت‌آپ مطرح شود. احتمالاً تیم کاری و بنیان‌گذاران سعی می‌کنند که همه آن‌ها را به‌طور هم‌زمان پیش ببرند. آن‌ها فکر می‌کنند که از پس همه کارها بر می‌آیند و از آن مهم‌تر، دلشان نمی‌آید که هیچ‌کدام از ایده‌ها را کنار بگذارند. نتیجه این وضعیت، پیچیدگی مسیر تجاری‌سازی هر یک از ایده‌ها، از دست رفتن تمرکز و نهایتاً شکست کامل استارت‌آپ خواهد بود. برداشتن چند هندوانه آن هم با یک دست، اصلاً ایده خوبی نیست!

 

2. ناسازگاری در تیم کاری و سرمایه‌گذاران

یکی دیگر از دلایل شکست استارت‌آپ‌ها، ناسازگاری و تضاد در تیم کاری و سرمایه‌گذاران است. این موضوع را می‌توان از دو منظر تحلیل کرد: نخست، تضاد در اعضای تیم کاری که بهره‌وری تیم را به شدت کاهش میدهد. یکی از چالش‌های کسب‌وکارهای نوپا، به‌ویژه در حوزه فناوری‌های پیشرفته، نحوه تیم‌سازی و تعاملات بین اعضای تیم‌ کاری است. داشتن تیمی که قابلیت اجرا و پیاده‌سازی ایده، انعطاف‌پذیری و سازگاری با محدودیت‌ها و در عین حال تعهد به نوآوری در تمامی مسیر تجاری‌سازی فناوری را داشته باشد، از مهم‌ترین عوامل موفقیت یا شکست یک کسب‌وکار استارت‌آپی به شمار می‌رود. مهم نیست که تیم شما کوچک است یا بزرگ، در هر حال اعضا باید با یکدیگر ارتباط خوبی داشته باشند، متعهد بوده و با سازگاری و رفع مسالمت‌آمیز تضادهای اخلاقی و حرفه‌ای، برای رسیدن به هدف تیم تلاش کنند. بدون این ویژگی‌ها، تیم‌ها فقط وقت و هزینه خود را تلف نموده یا در نگاه بدبینانه، مرگ کسب‌وکار را در پی خواهند داشت.

دومین منظر از سازگاری و انعطاف در استارت‌آپ‌ها، تفاوت‌های بین سرمایه‌گذاران و تیم کاری است. تصور کنید که یک گروه سرمایه‌گذاری برای تأمین مالی ایده نوآورانه خود یافته‌اید. در ظاهر امر، اوضاع بسیار خوب است، اما کافی است کمی جلو بروید تا تضادها و اهداف نامتناسب نمایان شوند. برای مثال، شما و تیم کاری سعی دارید بر توسعه و بهبود قابلیت‌های فنی ایده کار کنید و چندان عجله‌ای برای عرضه محصول نهایی به بازار ندارید. در مقابل، سرمایه‌گذاران در تلاشند تا هرچه سریع‌تر به سود برسند. آن‌ها بازگشت سرمایه را در اولویت خود قرار می‌دهند و این با اولویت توسعه محصول تیم‌های کاری در تضاد است.

 

3. رهبری و تصمیم‌گیری اشتباه

فضای حاکم بر استارت‌آپ‌ها، عموماً فضای عدم قطعیت و ابهام در تصمیم‌گیری است، موقعیت‌هایی دشوار که شاید مدیران حرفه‌ای و باتجربه را هم با چالش مواجه کند، دیگر چه برسد به بنیان‌گذاران بی‌تجربه و احساسی که فکر می‌کنند به لطف ایده نوآورانه و متمایزشان، موفقیت در چند قدمی آن‌ها است.

از سوی دیگر، کسب‌وکارهای نوپا دارای فرآیندها و رویه‌های کاری شفاف و از پیش تعیین شده همانند شرکت‌های بزرگ و ساختار یافته نیستند و این مورد، در ارتباط با فرآیندهای تصمیم‌گیری هم صدق می‌کند. به عبارت دیگر، موقعیت‌های دشوار و مبهم تصمیم‌گیری، به کرات در مقابل مدیران و صاحبان استارت‌آپ قرار می‌گیرد. رهبران کسب‌وکار هم تجربه کافی و دیدگاه کلان ندارند و ممکن است از روی احساسات، تصمیمات اشتباهی را اخذ کنند. به همه این‌ها، باید محدودیت‌های منابعی استارت‌آپ‌ها را هم اضافه کرد که اثرگذاری تصمیمات اشتباه را به شدت افزایش می‌دهد. شاید در یک شرکت بزرگ، برخی تصمیمات کوچک و اشتباه، نتوانند خللی ادامه‌دار در امور پدید آورند، اما همین تصمیمات می‌توانند ورق یک استارت‌آپ را برگردانده و آن را از اوج موفقیت، به حضیض شکست بکشاند.

 

4. شور و اشتیاق کم

معمولاً استارت‌آپ‌ها را با تیم‌های پویا و کاملاً پرانرژی تجسم می‌کنند که می‌خواهند بازار و صنعت را با محصول نوآورانه خود به کلی تغییر دهند. حال تصور کنید که شکست‌های کوچک و بزرگ، یکی پس از دیگری از راه برسند. کم‌کم، شور و شوق اولیه کم‌رنگ شده و بنیان‌گذاران با نوعی دلسردی مواجه می‌شوند. در این شرایط، همه چیز برای شکست استارت‌آپ فراهم است!

مسیر کارآفرینی و تجاری‌سازی را یک مسیر پرپیچ‌وخم و ناهموار می‌دانند. این امر، به دلیل چالش‌های متعددی است که سر راه استارت‌آپ قرار می‌گیرد و تنها چیزی که می‌تواند به مؤسسین کمک کند تا باز هم به پیش روند، انگیزه و تمایل به موفقیت است. یک مخترع، نوآور و کارآفرین استارت‌آپی، از موانع و شکست‌های مقطعی نمی‌هراسد و صرفاً به آن‌ها در حکم پلی برای رسیدن به پیروزی بزرگ بعدی نگاه می‌کند.

اگر به کارآفرینی علاقه‌مند هستید، هیچ‌گاه اجازه ندهید شعله درونتان خاموش شود. روزی که احساس کردید شور و شوق اولیه برای بیان ایده‌ها و تلاش برای محقق کردن آن‌ها را ندارید، همان روز، روز شکست کسب‌وکار شما است. حتی برخی بر این باورند روزی که شدیداً احساس ناامیدی کردید، بدانید که به موفقیت بسیار نزدیکید.

 

5. مکان‌یابی نامناسب

عامل کلیدی دیگر در شکست استارت‌آپ‌ها، مکان نامناسب است. شاید از خود بپرسید که مکان نامناسب به چه معنا است؟

تصور کنید که ایده‌ای برای استفاده از ساحل ماسه‌ای برای جذب گردشگران دارید و یا در حال کار بر روی ساخت نوعی پنل خورشیدی کارآمد برای استفاده در ساختمان‌های بزرگ هستید. در این صورت، انتخاب محل فعالیت در یک خشکی دور از دریا و یا در یک منطقه ابری و همیشه بارانی، به معنای شکست استارت‌آپ شما است.

به غیر از تناسب ایده (ماهیت محصول) و بازار هدف بالقوه با مکان استقرار استارت‌آپ، مطلوبیت مکانی را می‌توان از منظر منابع در دسترس هم مدنظر قرار داد. برای مثال، انتخاب مکانی دور از مواد اولیه لازم برای تولید و توسعه محصول یا فعالیت در منطقه‌ای که متخصصین و کارکنان ماهر مرتبط با حوزه فعالیت استارت‌آپ وجود ندارد، شکست استارت‌آپ را تسریع می‌کند. این مسئله را می‌توان برای شرکت‌های بزرگ هم در نظر گرفت. مثلاً یک شرکت فولادی را در نظر بگیرید که یک واحد احیای مستقیم را در کشوری راه‌اندازی می‌کند که گاز طبیعی مصرفی آن کشور وارداتی است. مسلماً این شرکت نسبت به رقیبی که در ایران بابت گاز یارانه دریافت می‌کند، به شدت ضرر می‌کند.

توجه به زیرساخت‌ها و حمایت‌های موجود در منطقه‌ای که استارت‌آپ قرار دارد هم بسیار مهم است. البته باید توجه داشت که مکان قرارگیری صرفاً به کشور یا منطقه فعالیت بر نمی‌گردد. حتی شهر محل فعالیت، یا حتی بخش یا خیابانی که شرکت در آن مستقر می‌شود هم مهم است. به عنوان مثال، اگر محصولی صرفاً صادراتی دارید، راه‌اندازی شرکت در شهرهای نزدیک به بندرگاه‌ها، بهترین نقطه استقرار است. در حالی‌که قرارگیری در مرکز کشور، می‌تواند هزینه بالای حمل‌ونقل را برای شما به دنبال داشته باشد. یا قرارگیری در مناطق آزاد ممکن است حذف بخشی از هزینه‌ها، از جمله مالیات را برای شما به دنبال داشته باشد. یا قرارگیری در پارک‌های علمی و تحقیقاتی، می‌تواند حمایت‌های مالی و غیرمالی زیادی برای شما به دنبال داشته باشد که اگر نتوانید از این حمایت‌ها حداقل در ابتدای مسیر کاریتان استفاده کنید، فشار مضاعفی را به خود تحمیل می‌کنید.

سعی کنید، مکان استقرار استارت‌آپ خود را متناسب با نیازها، اعم از مواد اولیه، محصول، منابع انسانی در دسترس، شبکه سرمایه‌گذاران و تناسب ایده با بازار هدف انتخاب کنید. یک راهکار هوشمندانه برای انتخاب مکان مناسب، بررسی دقیق خوشه‌های فناوری و انتخاب خوشه نزدیک به حوزه فناوری خودتان است. خوشه‌های فناوری، عموماً با مطالعات دقیق و توجه به تمامی پارامترهای پیش گفته مکان‌یابی می‌شوند و حضور در خوشه مناسب، به معنای دسترسی به تمامی نیازهای منابعی و بازار مطلوب است.     

هنوز نظری وارد نشده است!

نظر خود را ارسال نمایید

پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.