آخرین مقالات

استارت‌آپ هوشمند؛ راهنمایی برای کارآفرینان؛ قسمت سوم: مشتری

استارت‌آپ هوشمند؛ راهنمایی برای کارآفرینان؛ قسمت سوم: مشتری

 مقدمه

یکی از تصورات اشتباه کارآفرینان، این است که دسترسی به مشتریان، مادامی که محصول یا خدمت خوبی عرضه می‌شود، کاری ساده و آسان است. اما همیشه مسئله به همین سادگی نیست! علاوه بر این، فرض کنید که مجموعه‌ای از مشتریان را به دست آوردید؛ جلب‌توجه مشتری، بحثی جدا از حفظ وی به‌عنوان یک مشتری دائم و وفادار خواهد بود.

پیش از این، در قسمت‌های اول و دوم راهنمای استارت‌آپ هوشمند، با مباحثی مهم پیرامون راه‌اندازی کسب‌وکار و چگونگی مدیریت آن آشنا شدیم. با توجه به نقش بسیار حیاتی مشتریان در موفقیت کسب‌وکار به‌عنوان یکی از چرخه‌های پایانی تجاری‌سازی ایده، در این نوشتار، به بررسی و تبیین ابعاد و جنبه‌های گوناگون ارتباط با مشتریان و توسعه بازار خواهیم پرداخت. این بخش، به شما می‌آموزد که چگونه مشتریان با پتانسیل بالقوه را بیابید، آنان را ترغیب به خرید محصول و یا استفاده از خدماتتان کنید و در نهایت، آن‌ها را به کسب‌وکار خود وفادار نمایید. همچنین، پیرامون این موضوع بحث خواهیم کرد که انعطاف‌پذیری در برابر تغییرات و مقابله کارآمد در برابر اشتباهات، تا چه میزان برای کسب‌وکار ضروری خواهد بود.

 

مشتریان خود را به دست آورید

مشتریان و نحوه انتخاب آن‌ها، می‌تواند کاملاً قابل درک و یا پیچیده و مرموز باشد. پرسش کلیدی این است که چرا آن‌ها از بین تمامی محصولات و خدمات موجود، یکی را ترجیح می‌دهند؟ شما باید خود را جای مشتری قرار دهید، تا به پاسخ این سؤال دست یابید. هر چه بیشتر شبیه مشتری فکر کنید، شانس بیشتری برای یافتن پاسخ درست خواهید داشت.

حال به پرسشی مهم‌تر بپردازیم. آیا مشتریان شبیه به هم هستند؟ مسلماً خیر. هیچ‌کدام از مشتریان شما، شبیه به هم نیستند. آن‌ها دارای اولویت‌ها، سلایق، نیازها و خواسته‌های متفاوتی هستند. چگونه می‌توان چنین گروه متنوعی را راضی نمود؟ این یک پرسش کاملاً اشتباه است. شما نمی‌توانید به تمامی مشتریان احتمالی و سلایق متنوع آن‌ها پاسخ دهید؛ بلکه باید بر روی مشتریانی تمرکز نمایید که بیشترین قابلیت برای تبدیل شدن به خریدار محصول و یا استفاده از خدمات شما را دارند. شناسایی چنین مشتریان بالقوه‌ای، ابتدایی‌ترین و در عین حال، مهم‌ترین گام در ایجاد مجموعه‌ای از مشتریان ثابت برای کسب‌وکار شما، محسوب می‌شود. در ادامه، تعدادی از پرسش‌های کلیدی که می‌تواند در شناسایی مشتری به شما کمک نماید، آورده شده است:

  • اغلب مشتریان، مرد هستند یا زن؟
  • سن آن‌ها در چه محدوده‌ای است، چه کاره هستند و در کجا زندگی می‌کنند؟
  • آن‌ها در اوقات فراغت خود چه می‌کنند؟
  • چگونه خرید می‌کنند، نظرشان در مورد محصول یا خدمات رقبا چیست؟
  • چقدر پول حاضرند برای محصولات یا خدمات مشابه پرداخت کنند؟

تبدیل مشتری بالقوه به مشتری واقعی که محصول شما را خریداری نموده و یا از خدماتتان استفاده می‌نماید، در مراحل گوناگون رخ می‌دهد:

۱) آن‌ها در ابتدا با ایده کسب‌وکار شما آشنا می‌شوند و آگاهی لازم در مورد محصول یا خدمت عرضه شده از سوی شما را به دست می‌آورند (Awareness).

2) پس از کسب آگاهی لازم، آن‌ها مشتاق و علاقه‌مند به محصول یا خدمت شما خواهند شد (Interest). 

3) در گام سوم، آن‌ها ترغیب به خرید محصول خواهند شد (Persuasion). 

4) در گام پایانی، خرید محصول انجام می‌گیرد (Purchase).

البته در این فرآیند 4 مرحله‌ای، مشتری بالقوه ممکن است از محصول شما آگاه نباشد، می‌تواند آگاه باشد اما مشتاق نباشد، می‌تواند مشتاق باشد اما به خرید ترغیب نشود. پس برای تبدیل مشتری بالقوه به مشتری واقعی، باید این فرآیند تکمیل شده و به فروش محصول یا خدمت منجر شود.

برای مرحله آگاهی، درباره این‌که چگونه کسب‌وکار خود را به مشتری معرفی نمایید، بیشتر بیندیشید. یکی از راه‌های مرسوم برای این امر، تبلیغات است. این فرایند، می‌تواند یک تبلیغ کوچک در یک روزنامه محلی و یا در یک ایستگاه رادیویی محلی باشد. چاپ تبلیغات معمولاً گران نیست اما می‌تواند توجهات افراد را جلب نماید.

اگر شما پولی برای تبلیغات ندارید، به تخیل خود پر و بال دهید. کارآفرینان در سرتاسر جهان، با استفاده از سیستم‌های بازاریابی کم‌هزینه یا مجانی، مانند نقاشی‌های دیواری، برچسب‌ها و صفحه‌نمایش‌های غیرمعمول، در دستیابی به مشتریان خود موفق بوده‌اند. شاید چیزی درباره کسب‌وکارتان وجود دارد که شما می‌توانید از آن، برای متخصص جلوه دادن خود در زمینه کاریتان بهره برید. شما به چه چیز معروفید؟ توانایی‌های مختلف شما، از تغذیه، گلدوزی و آشنایی باگیاهان گرفته تا مهارت‌های فناورانه، همگی می‌توانند برای کسب موقعیت به‌عنوان یک متخصص، به ایجاد کسب‌وکاری قابل‌اعتماد کمک نمایند. مردم دوست دارند از کسی خرید کنند که در مورد آنچه می‌فروشد، دانش تخصصی خوبی داشته باشد. «ایریس هوانگ»، شرکت «گلوگو» را تأسیس نمود تا به شرکت‌های آمریکایی، برای عرضه محصولات خود در رسانه‌های اجتماعی چینی زبان، کمک نماید. وی قبل از گرفتن مدرک کارشناسی ارشد خود در آمریکا، در چین زندگی کرده و درس خوانده است و همین عامل، به یک قابلیت تخصصی برای جلب اعتماد شرکت‌های آمریکایی کمک نمود.

مشتریان باید ببینند که محصول یا خدمات شما، چگونه با سلایق، ترجیحات و شیوه زندگیشان متناسب است. برای کمک به آن‌ها در این خصوص، اجازه دهید محصول را لمس نموده و از آن استفاده کنند. نمونه‌ای برای امتحان کردن به آن‌ها بدهید و یا ویدئویی از چگونگی کار محصول را به‌صورت آنلاین برایشان ارسال کنید. امتحان محصول، مشتریان را تشویق می‌کند تا خود را در حال استفاده از آن تجسم نمایند.

مردم، برای به دست آوردن پول، سخت تلاش می‌کنند و به همین دلیل نمی‌توان آن‌ها را به سادگی، به خرج کردن آن ترغیب نمود. اغلب، آنچه مردم را از خرج کردن پول بر حذر می‌دارد، این است که «نکند این یک انتخاب بد باشد». شما می‌توانید آنان را در برابر مشکلاتشان، با ایجاد اطمینان خاطر از این‌که آنچه شما به مشتریان عرضه می‌کنید، موجب ساده‌تر، بهتر، بامعناتر و سرگرم‌کننده‌تر شدن زندگیشان می‌شود، آرام نمایید. با آن‌ها در مورد این‌که چگونه می‌توانند از محصول یا خدمات شما استفاده کنند، به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم (با ایمیل، ابزارهای موجود در شبکه‌های اجتماعی و یا یک کارت مربوط به نظرات و پیشنهادات)، ارتباط برقرار کنید. از آن‌ها در مورد این‌که از چه چیز محصولات رقبایتان خوششان یا بدشان می‌آید، سؤال کنید. این، نشان‌دهنده اهمیت دادن شما به نیازهای مشتریان خواهد بود. شما می‌توانید با ارائه وارانتی یا امکان بازپس‌گیری محصول از مشتری، بر تردید وی در انتخاب محصول، غلبه نمایید. وظیفه اصلی شما، ترغیب مشتریان به این است که آن چیزی که شما می‌فروشید، ارزش پول خرج کردن را دارد.

زمانی که با مشتری‌های بالقوه خود صحبت می‌کنید، ممکن است متوجه شوید که محصول یا خدمات شما، با خواسته‌های آنان متناسب نیست. در این مواقع، کار درست این است که بر روی فروش اصرار نورزید، بلکه پیشنهاد محصول یا خدماتی دیگر را ارائه نمایید. آنان صداقت شما را تحسین نموده و ممکن است شما را به دیگر دوستان خود نیز پیشنهاد دهند. به این روش، ممکن است شما کسب‌وکار خود را در مقیاس بزرگ‌تری توسعه دهید.

در نهایت، باید به این پرسش مهم پاسخ دهید که به دست آوردن یک مشتری، تا چه میزان برای شما مهم است. ممکن است، نیاز به زمان و هزینه زیادی برای تبدیل یک مشتری بالقوه، به مشتری واقعی وجود داشته باشد. آیا منطقی است که این وقت و هزینه را صرف نماییم؟ شما به‌عنوان صاحب کسب‌وکار، باید تصمیم بگیرید که ارزش بلندمدت یک مشتری در مقایسه با هزینه‌های جذب وی چقدر باشد. درک مناسب از هزینه‌های به دست آوردن مشتری، بسیار مهم است؛ چرا که می‌تواند موفقیت یا شکست کسب‌وکار را موجب شود.

 

حفظ مشتریان

برای ترغیب مشتریان به خرید محصول یا خدمت، نیاز به صرف زمان و هزینه قابل‌توجهی است. در اینجا، این سؤال به ذهن می‌رسد که آیا هزینه‌های مرتبط با حفظ مشتریان موجود نیز به همین میزان بالا است؟ شرکت مشاور «Lee Resources International»، با بررسی‌های دقیق نشان داد که جذب یک مشتری جدید، به‌طور متوسط، ​​هزینه‌ای پنج برابری، در مقایسه با حفظ مشتریان فعلی دارد. همین امر، نشان می‌دهد که مقوله حفظ مشتری، تا چه حد در موفقیت کسب‌وکار تأثیرگذار است.

چندین تاکتیک وجود دارد که به شما در حفظ مشتری‌های فعلی کمک می‌نماید. اولین و ساده‌ترین آن‌ها، چک کردن مشتری است؛ به این شکل که پس از خرید، با مشتری تماس گرفته و شرایط او را جویا شوید. این روش، با دریافت نظرات مشتری‌ها، به شما در حفظ کردنشان کمک می‌نماید.

پس از فروش، شما می‌خواهید بدانید محصولی که خریداری نموده‌اند، چه کارایی برای آن‌ها داشته و یا این‌که از خدمات ارائه‌شده چقدر راضی هستند. به صحبت‌های آن‌ها توجه کنید و طوری رفتار و عمل نمایید که با رضایت آن‌ها خوشحال شده‌اید. اگر هم راضی نیستند، مشکل را بفهمید و سعی در رفع آن داشته باشید. یک محصول جایگزین و یا خدمات دیگر را به آنان پیشنهاد دهید و اگر نتوانستید مشکل را برطرف کنید، به آن‌ها پیشنهاد بازگشت پولشان را بدهید. این روش، برای تمامی کسب‌وکارها، اعم از شرکت‌های استارت‌آپی کوچک و یا شرکت‌های بزرگ ساختاریافته، کاربرد دارد.

بسیاری از کارآفرینان، عمل چک کردن مشتری را انجام نمی‌دهند. آنان نمی‌خواهند با اخبار بد یا مشتری‌های ناراضی مواجه شوند. آن‌ها علاوه بر قبول ریسک از دست دادن مشتری‌های ناراضی، امکان به اشترک‌گذاری تجارب بد مشتریان، با دیگر افراد را نیز به جان می‌خرند. در نتیجه، نه‌تنها یک مشتری، بلکه تعداد زیادی مشتری بالقوه را از دست می‌دهند.

تاکتیک دیگر، جهت حفظ مشتری، پیشنهاد به‌روزرسانی‌هایی برای محصولات است. این‌گونه به‌روزرسانی‌ها، اغلب بر محصولات فناورانه متمرکز بوده و روشی عالی، برای اطمینان از وفاداری مشتری محسوب می‌شود. همراهی مشتریان در فرایند استفاده از محصول یا خدمت، نشان‌دهنده اهمیتی است که شما برای کیفیت محصول و رضایت مشتری قائل هستید. گفتنی است، در موارد خاص، می‌توان برخی به‌روزرسانی‌ها را برای محصولاتی که فناوری در آن‌ها بکار نرفته است نیز ارائه داد.

حفظ کردن مشتری، با ایجاد وفاداری در او، نسبت مستقیم دارد. «برنامه وفاداری»، به مشتریان جهت پیوند عمیق به محصول یا خدمت، پاداش می‌دهد. با طرح‌ریزی چنین برنامه‌ای، می‌توانید به مشتریان خود، حق انتخاب داده و در عین حال، انگیزه‌ای برای تعامل بیشتر با کسب‌وکارتان ایجاد نمایید. چنین برنامه‌هایی، نباید گیج‌کننده و پیچیده باشند. یک نانوایی، می‌تواند طرح یک قرص نان رایگان، در قبال خرید شش قرص نان را عملی نماید و به سادگی، مجموعه‌ای از مشتریان وفادار را برای خود تضمین کند.

پاداشی که ارائه می‌دهید، بستگی به خود شما دارد. می‌تواند یک محصول یا خدمت رایگان، عملی خاص برای مشتری و یا دادن شانس به او برای بردن جایزه‌ای در یک قرعه‌کشی باشد. در هر صورت، پیشنهاد شما باید برای مشتری قابل‌فهم و باارزش باشد، وگرنه طرح وفاداری شما، جواب نخواهد داد. مهم است که شما برنامه خود را به روشنی برای مشتریان اعلام نمایید. مشتریان شما، می‌خواهند بدانند که در قبال ماندن در کنار شما، چه چیزی نصیبشان می‌شود. برنامه وفاداری، همچنین راهی برای ارتباط با مشتری‌های باارزش شما به وجود می‌آورد. ممکن است، آن‌ها تمایل به تبادل اطلاعات بیشتری در مورد شخصیت خود و اولویت‌هایشان نشان دهند. با به‌کارگیری این اطلاعات، شما می‌توانید احساس بهتری در آن‌ها به وجود آورید. به‌عنوان مثال، با اجازه دادن به آن‌ها برای استفاده از محصولات جدید برای نخستین بار (متناسب با اولویت‌هایشان)، اهمیت و ارزش آن‌ها برای کسب‌وکار را گوشزد می‌کنید. اطلاعاتی که شما به سبب اجرای طرح وفاداری، در مورد مشتریان به دست می‌آورید، کمک نموده تا تصمیمات هوشمندانه‌تری در کسب‌وکارتان اتخاذ نمایید.

 

رشد مشتریان

رشد کسب‌وکار شما، می‌تواند ناشی از دو منبع باشد: مشتریان بیشتر و یا فروش بیشتر به مشتریان فعلی. در این بخش، بر منبع دوم متمرکز خواهیم بود.

در بخش‌های پیشین، با مجموعه اقدامات لازم برای تبدیل یک مشتری بالقوه به خریدار واقعی، آشنا شدید. زمانی که شما قصد فروش دارید، می‌خواهید بر روی ایجاد و مستحکم نمودن رابطه با مشتری، تمرکز نمایید، تا بتوانید میزان بیشتری فروش به آن مشتری داشته باشید. در این مسیر، تکنیک‌های زیر می‌تواند فروش بیشتر را موجب شود:

الف) بالا بردن فروش: این تکنیک، به معنای ترغیب مشتری، به خرید تعداد بیشتری از یک نمونه خاص از محصول است. خرید محصولی گران‌قیمت‌تر و یا تعداد بیشتری از محصول، می‌تواند عدد فروش را در کسب‌وکار شما افزایش دهد. به‌عنوان مثال، یک تولیدکننده محصولات چرمی، می‌تواند قیمت‌های بالاتری بر روی محصولات تجملی خاص خود بگذارد. او در ابتدا، محصولات گران‌قیمت‌تر خود را به مشتری نشان می‌دهد، چرا که با فروش آن‌ها، پول بیشتری نصیبش می‌شود.

ب) جداسازی: اجزای مختلف محصول و یا خدمات خود را، جهت فروش جداگانه، دسته‌بندی نمایید. بیایید به یک فروشنده لباس‌های دست‌دوم نگاهی بیندازیم؛ او یک مجموعه لباس را یکجا خریده و با فروش تکی هر کدام به مشتریان مختلف، درآمد بیشتری کسب می‌نماید.

ج) فروش متقاطع: فروش محصولاتی مرتبط با آنچه در حال حاضر کسب‌وکار شما ارائه می‌دهد، استراتژی خوبی برای بالا بردن درآمد است که می‌تواند اعتماد مشتریان را نیز افزایش دهد. مشتریان وفادار شما، ممکن است تمایل به خرید محصولات جانبی از شما داشته باشند تا این‌که به سراغ فروشندگان دیگر بروند. برای مثال، یک مرغداری می‌تواند به راحتی تخم و گوشت اردک را در کنار محصولات خود بفروشد.

د) ارجاعات: اگرچه بالا بردن فروش، جداسازی و فروش متقاطع، تکنیک‌های کارآمد و مفیدی هستند. اما هیچ‌یک، به اندازه معرفی‌ها و تمجیدهای مشتریان از محصولات کسب‌وکار شما، دارای جذابیت نخواهد بود. زمانی که مشتریان راضی شما، در تلاش برای متقاعد نمودن مردم به خرید از شما هستند، در واقع به‌عنوان نمایندگان رایگان شما عمل می‌نمایند. تمامی آن چیزی که شما باید از مشتریان راضی خود بخواهید، این است که شما را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنند. البته، ممکن است آن‌ها بدون درخواست شما نیز این کار را انجام دهند و این بستگی به سطح رضایت آن‌ها از شما دارد.

یک راهکار مؤثر برای تشویق مشتریان، به تعریف و تمجید از محصولات و معرفی شما به دیگران، ارائه تخفیف در ازای این عمل است که کاری کاملاً اخلاقی و در عین حال، هوشمندانه به شمار می‌رود. امروزه، بسیاری از کسب‌وکارها، مدل تبلیغ و ترویج خود را بر مبنای معرفی و ارجاعات مشتریان بنیان نهاده‌اند و این راهکار، به یکی از روش‌های کارآ و مرسوم در فضای کسب‌وکار بدل شده است.

در زندگی واقعی، برنامه‌های معرفی کسب‌وکار در ابعاد و شکل‌های مختلفی رخ می‌دهد. پاداش معرفی‌ها، می‌تواند طیف وسیعی داشته باشد؛ از دعوت به مهمانی‌های منحصربه‌فرد برای ارائه نسخه ویژه محصولات که در دسترس عموم نیست گرفته، تا تخفیف در فروش محصولات و حتی ارائه پاداش‌های نقدی. لازم به ذکر است که تخفیف در فروش محصولات، دارای دو مزیت عمده است: اول این‌که، مشتری‌های جدید برای کسب‌وکار ایجاد نموده و دوم این‌که، معرفی کننده را به خرید مجدد تشویق می‌نماید.

 

تغییر به منظور پیشگام ماندن

اگر همچنان در مسیری هستید که در ابتدا به آن قدم گذاشتید، انتظار نداشته باشید که کسب‌وکار شما زیاد دوام بیاورد. جهت کسب موفقیت، کارآفرینان باید آماده تغییر باشند، چه تغییر در خود و چه در کسب‌وکارشان. بعید به نظر می‌رسد که شما بدون داشتن رقیب، کار خود را شروع نمایید. فشارهایی که رقبا در کسب‌وکار به شما وارد می‌نمایند، احتمالاً موجب ایجاد تغییراتی در برخی جنبه‌ها و ابعاد کسب‌وکار شما خواهد شد. شما باید قدم‌های خود را جلوتر از رقبا بردارید و این، به معنای پیشنهاد محصولات، امکانات و خدمات جدید است که به گسترش کسب‌وکارتان منجر می‌شود. بیایید نگاهی به چند کسب‌وکار ساده بیندازیم. یک نانوایی را تصور کنید که با توجه به وجود چند رقیب محلی، تصمیم می‌گیرد که چند مدل شیرینی نیز در مغازه خود بفروشد و به دنبال آن، دانش خود را در این زمینه توسعه داده و خط تولید شیرینی را راه‌اندازی نموده است. این اقدام، باعث شد تا چند قدم جلوتر از رقبای خود باشد. تولیدکننده محصولات چرمی، شروع به تولید محصولات ضدآبی می‌نماید که نیاز مشتریان خود را برطرف کند.

این کارآفرینان، چند مؤلفه از کسب‌وکار خود را در پاسخ به پیام‌های بازار تغییر دادند. کسب‌وکار شما نیز باید با شرایط در حال تغییر بازار منطبق شود. پرسش اینجا است که چگونه می‌توان در کوتاه‌ترین زمان ممکن، سیگنال‌های ارسالی از بازار را شناسایی نموده و به آن‌ها واکنش نشان داد. موارد زیر، نشانه‌هایی از لزوم تغییرات در کسب‌وکار را به شما گوشزد می‌نمایند که باید نسبت به آن‌ها کاملاً حساس باشید:

  • پیشنهاد اصلاح محصول توسط مشتری؛
  • گرایش برخی از مشتریان به سمت رقبا؛
  • ظهور فناوری‌های جدید برای سادگی فرآیند و یا کاهش هزینه‌ها؛
  • واکنش‌های کارکنان و تیم کاری.

آغاز یک کسب‌وکار، به معنای انجام کارهایی جدید و قبول ریسک‌های ناشی از آن است. چنین تلاش‌هایی، دقیقاً منطبق بر برنامه‌ریزی‌های انجام گرفته، به پیش نمی‌رود. این امر، به‌ویژه در خصوص پیش‌بینی‌های فروش و سهم بازار که ارتباط مستقیمی با مشتریان دارد، بسیار حیاتی خواهد بود. اگر فروش تحقق نیابد، کوچک می‌مانید، یا شروع به سقوط خواهید کرد. شما باید به آنچه ممکن است، اشتباه پیش رفته باشد، توجه نمایید: «شاید پیش‌بینی‌های خرید مشتریان، بیش‌ازحد خوش‌بینانه بوده‌اند، یا شاید به اندازه کافی، هزینه‌های خود را کنترل نکرده‌اید. ممکن است در مدیریت کسب‌وکار ضعف دارید. تا زمانی که دلایل به مشکل برخوردن کسب‌وکارتان پنهان باقی بماند، نمی‌توانید بر آن‌ها غلبه کنید. پس با نگرشی عمیق و مبتنی بر واقعیات کسب‌وکار، سعی بر شناسایی و رفع آن‌ها داشته باشید. برای جلوگیری از مسیر اشتباه پیموده شده، باید انعطاف‌پذیری لازم، برای تغییر در کسب‌وکار را داشته باشید و انجام کارهای متداول و اشتباه گذشته را سریعاً متوقف نمایید. تکرار در اقدامات اشتباه، موجب می‌شود تا نتایجی یکسان را مشاهده نمایید.»

 

سرمایه‌گذاری شخصی

همان‌طور که یک کالا می‌تواند بی‌ثمر باشد، کارآفرین هم مانند مدیر یا رهبر کسب‌وکار، می‌تواند بی‌ثمر باشد. در دست داشتن کسب‌وکاری به‌عنوان یک سرمایه موجود و بدون تغییر، آسان است. اگر خودتان را در یک چنین شرایطی مشاهده کردید، اصلاً جالب نیست! یک کارآفرین موفق، کسی است که به‌طور مرتب، با نگاهی نو، به خود و کسب‌وکارش توجه نماید و راه را برای ایده‌های جدید و روش‌های نو، برای انجام امور نبندد.

این مهم است که از بیرون، خودتان را جهت حفظ رشد شخصی و مهارت‌های راهبری، به چالش بکشید. شما به تازه نگه داشتن تفکراتتان و تغذیه روحیه رهبری، به آموختن از دیگران نیاز دارید. این بهانه‌ای برای وقت‌گذرانی با خودتان نیست، درست همان‌گونه که شما برای نیروهای کارتان باید سرمایه‌گذاری کنید، برای خود نیز باید سرمایه‌گذاری نمایید. در اینجا، چند روش برای انجام این مهم، ارئه شده است:

  • به‌طور پیوسته با دیگر کارآفرینان در ارتباط باشید؛
  • درباره کسب‌وکار مطالعه داشته باشید؛
  • از منتورهای بالقوه استفاده کنید؛
  • به کارآفرینی‌های مرتبط با کسب‌وکار خود و نیز تجارب محلی غیرمرتبط توجه نمایید.

صحبت کردن و یا در ارتباط بودن با دیگر کارآفرینان، همواره امری لازم است. شما می‌توانید تجارب و آموخته‌های خود را با هم رد و بدل کنید (حتی با رقبای خود) و مشاهده نمایید که به چه میزان، با چالش‌های یکسانی روبرو هستید. امروزه، اینترنت و تلفن همراه، انجام این امر را ساده کرده است. هدف هر عضو از این شبکه، دریافت و انتقال چیزی باارزش است. آیا با مشتریانی سرسخت روبرو هستید؟ یک نفر، قبل از شما این مسیر را طی کرده است. در حین حسابداری به نکته‌ای آموزنده پی برده‌اید؟ برای یک نفر در گروه شما ممکن است با شنیدن آن نفعی حاصل شود. آیا احساس گیر افتادن در چالشی بزرگ را دارید؟ برخی مواقع، شما تنها نیاز به این دارید که فردی از راه برسد که تجربه‌ای شبیه به تجربه شما داشته است تا با شما در آن خصوص صحبت نماید.

البته، شبکه‌سازی با دیگران، دارای مزیت‌های جانبی نیز هست. برای مثال، شما می‌توانید مشتری‌ها را به یکدیگر معرفی نمایید؛ دانش تخصصی مدنظر را به سادگی و با هزینه کمتر بیابید؛ دانش تخصصی خود را به‌عنوان یک منبع اعتبار و شهرت کسب‌وکار، مورد استفاده قرار دهید؛ از هم‌افزایی بین شرکت‌های دارای حوزه کاری مشترک، بهره‌مند شوید؛ پروژه‌های مشارکتی تحقیق و توسعه تعریف کنید و حتی به اتحادهای استراتژی همکاری با رقبا فکر کنید.

 

مرجع: «Startup Smart; A handbook for Entrepreneurs»

 

هنوز نظری وارد نشده است!

نظر خود را ارسال نمایید

پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.